- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 3 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
احمد بن ابراهیم مَراغى
( حدود ۲۹۰ ق)
ابوحامد، محدّث شیعى در عصر امام هادى و امام حسن عسکرى علیهماالسلام ، بخش زیادى از عصر غیبت صغرا (۲۶۰ـ۳۲۹ ق) را درک کرد و حتى برخى از شاگردان او تا ۳۲۹ ه حیات داشتند. بنابراین، وفات او مى بایست دست کم در اواخر سده سوم (حدود ۲۹۰ ه) اتفاق افتاده باشد. همچنین در بعضى از منابع حدیثى، دیده شده که حسین بن حمدان خصیبى (م ۳۴۶ ق) بدون واسطه از او نقل حدیث کرده است که در این صورت، یا باید ملتزم شد وى داراى عمرى طولانى بوده و یا اینکه واسطه اى در حدیث یاد شده بوده که حذف گردیده است. درباره تاریخ تولّد او، هیچ گزارشى در منابع نیافتیم، ولى از روى حدس و گمان، مى توان گفت: وى در اوایل سده سوم تولّد یافته است.
ظاهرا آن طور که از نسبت «مراغى» استفاده مى شود، وى اصالتا ایرانى و اهل مراغه از استان آذربایجان شرقى بود؛ زیرا چنان که از سوابق علمى او برمى آید، بیشتر دوران تحصیلى و حیات علمى او در شهرهاى ایران مانند قم و رى و بخشى از آن در کوفه و سامرّاء سپرى شد. بنابراین، نمى توان او را اصالتا عربى و منشعب از عشایر «طفیله»، که هم اکنون در اردن سکونت دارند، دانست. ولى احتمالاً در اواخر عمرش در قم اقامت داشته و به تربیت شاگرد مشغول بوده است؛ زیرا بیشتر شاگردان او اهل قم هستند.
وى در فقه و حدیث، به مقام شایسته اى رسید و استماعات او در نگاه صاحب نظران، مورد قبول مى باشند. این مطلب در حالى است که در هیچ یک از منابع کهن رجالى، به اعتبار احادیث او تصریح نشده است. اما مقام علمى او و همچنین روابط نزدیکش با امامان عصر خود، سبب شدند تا علاّمه حلّى و ابن داود، که در اعتماد به راویان سختگیرند، او را با واژه هایى همچون «عظیم الشأن» و «ممدوح» بستایند. با این حال، از برخى گزارش ها استفاده مى شود که وى پس از وفات امام حسن عسکرى علیه السلام (م ۲۶۰ ق) در مسئله «امامت» اندکى دچار تردید شد و به دنبال حقیقت مى گشت، تا اینکه در سال ۲۶۲ ه، که اوایل عصر غیبت بود و مردم شیعه در شناخت امام خویش دچار حیرت و سرگردانى شده بودند، خدمت حکیمه دختر امام جواد (م ۲۷۴ ق) رسید و از پشت پرده از آن بانو پرسید که در امر امامت از چه کسى پى روى کند؟ حکیمه خاتون در پاسخ، نام «امام عصر (عج)» را بر زبان جارى ساخت. وى از حکیمه پرسید: آیا در این باره حدیثى شنیده اى؟ حکیمه خانم پاسخ داد: بلى از امام حسن عسکرى علیه السلام شنیدم که فرزند او، امام دوازدهم شیعیان است. وى پرسید پس فرزند او کجاست؟ حکیمه پاسخ داد: پنهان است. وى گفت: چگونه مى توان در امر امامت به وصیتى که به یک زن شده است، اعتماد کرد؟ حکیمه فرمود: پس چگونه است که وقتى امام حسین علیه السلام ، جانشینى امام سجّاد علیه السلام را به زینب علیهاالسلام وصیت نمود، هیچ تردیدى به خود راه ندادید؟ سپس حکیمه فرمود: شما که اهل اخبار و حدیث هستید، آیا این روایت را از رسول خدا صلى الله علیه و آله نشنیده اید که فرمود: «نهمین فرزند حسین در حالى که زنده است، میراثش را تقسیم مى کنند.» در پى این ماجرا، وى از طریق وکلاى امام عصر(عج)، مکاتباتى با آن امام داشت و درباره وجود امام علیه السلام برایش اطمینان کامل حاصل شد.
در مکاتبه اى که وکیل امام دوازدهم، محمّد بن احمد بن جعفر قمى (م. حدود ۲۷۰ ق)، انجام داد و منزلت او را براى امام علیه السلام توصیف نمود، امام علیه السلام در جواب فرمود: «وقفتُ على ما وصفتَ به أباحامد ـ اعزّه اللّه بطاعته ـ و فهمتُ ما هو علیه، تمّم اللّهُ ذلکَ له باحسانِه و لاأخلاهُ مِن تَفضُّلهِ علیه و کانَ اللّهُ ولیُّه و علیه أکثرُ السّلامِ و أخصّه»، بدانچه درباره ابوحامد گفتى آگاه کشتم. خداوند او را در اطاعتش عزیز بدارد و نیکى اش را درباره او کامل کند و رحمت خویش را از وى نگیرد. از سوى من به او سلام ویژه برسان. ظاهرا مکاتبه مذکور مربوط به زمانى مى شود که وى در قم مقیم بود و با وکیل امام دوازدهم در این شهر، رابطه نزدیکى داشت. وى همچنین در زمان اقامتش در کوفه، بیشترین استماعاتش را از محمّد بن شاذان بن نعیم فرا گرفت.
وى شاگردان متعددى تربیت کرد که بیشتر آن ها اهل قم هستند. از جمله شاگردان او، على بن محمّد بن قتیبه (م. حدود ۲۹۵ ق)، سعد بن عبداللّه اشعرى (م ۲۹۹ ق)، محمّد بن جعفر اسدى رازى (م ۳۱۲ ق) و محمّد بن یعقوب کلینى (م ۳۲۹ ق) هستند. از او اثرى تألیفى معرفى نشده است.(۱)
پى نوشت:
الامامه والتبصره، ص ۱۴۱، حدیث ۱۶۵ / کمال الدین، ص ۴۴۸، باب ۴۵، حدیث ۱۱ / دلائل الامامه، ص ۵۲۷، احادیث ۵۰۱ و ۵۰۳ / الهدایه الکبرى، ص ۳۶۹ / رجال کشى، ج ۲، ص ۸۱۵، ش ۱۰۱۹ / شیخ طوسى، الغیبه، ص ۲۳۰، حدیث ۱۹۶ / رجال الطوسى، ص ۳۹۷، ش ۵۸۳۰ / خلاصه الاقوال، ص ۶۸، ش ۲۹ / رجال ابن داود، ص ۳۶، ش ۵۵ / معجم قبائل العرب، ج ۳، ص ۱۰۶۸، ذیل کلمه «مراغى».