- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 12 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
● مساله حقشناسی و حسن عهد
خصلت حقشناسی و نیک نگه داشتن خاطرات شایسته گذشته، از ارزشهای بسیار والا از دیدگاه عقل و فطرت بوده، و از اصول زیباییها و شکوه عظیم انسانیت میباشد. انسان ارجمند، انسانی است که حق شناس، وفادار، همدل، سپاسگزار و جبران کننده زحماتی که دیگران در مورد او نموده اند باشد چنین انسانی در پیشگاه خداوند، بسیار ارجمند است. و این یک موضوع قطعی است که نه تنها در اسلام، بلکه در میان همه ادیان و مکاتب آسمانی همین گونه است.
امام صادق(علیه السلام) فرمود: حضرت موسی(علیه السلام) مشغول مناجات و راز و نیاز با خدا بود، در این هنگام مردی را در سایه عرش خدا دید، عرض کرد: «خدایا! این مرد کیست که او را در جایگاه عظیم در سایه عرش خودت جای داده ای؟» خداوند فرمود: «هذا کان بارابوالدیه….؛ این شخصی است که به پدر و مادرش نیکی کرده است».
جالب این که در این آیه، سپاسگزاری از پدر و مادر، در کنار ستایش از خدا قرار گرفته و خداوند به صورت فرمان اعلام میکند که قطعا باید این قدردانی(با قلب و زبان و عمل) انجام گیرد. و در مورد دیگر خداوند این سپاسگزاری را چنین تبیین نموده که درباره پدر و مادر چنین دعا کن: «رب ارحمهما کما ربیانی صغیرا؛ خدایا همان گونه که پدر و مادرم مرا در کوچکی(با مهر و محبت) تربیت کردند، به آنها مهربانی کن».
در این آیه به مساله مربی بودن مادر، و رنجها و زحمتهای او در مورد تربیت فرزند اشاره شده که بسیار طاقت فرسا است. یادآوری این مساله حس حقشناسی انسان را تحریک میکند، و وجدان نهفته او را بیدار میسازد، که باید در این راستا از هر گونه غرور و غفلت پرهیز کند و به یاد دوران کودکی و زحمتهای سخت مادر بیفتد و با حقشناسی صحیح و همه جانبه خود، خشنودی کامل مادر را تحصیل نماید.
امام سجاد(علیه السلام) در بیان حقشناسی انسان نسبت به مادر چنین میفرماید:
«حق مادر این است که بدانی تو را در جایی(رحم) نگه داشته و جا به جا نموده که هیچ کس دیگر را در آن جا نگه ندارد، از قلبش میوهای بهتر خورانده که هیچ کس به دیگری نخوراند. و تمام جسم و جان خویش را با شادمانی و طیب نفس سپر جان ساخته و همه رنجها و سختیها را در دوران حمل برای حفظ جان تو به جان خریده است، تا آن گاه که دست قدرت پروردگار، تو را از تنگنای رحم به پهنه زمین آورده است، در این هنگام مادر خشنود بوده که خود گرسنه بماند و تو را سیر کند، خود برهنه باشد و تو را بپوشاند، خود تشنه بماند و تو را سیراب نماید، خود در آفتاب باشد و تو را در سایه نهد، سختیها را بپذیرد و تو را با ناز بپروراند، بیدار بماند و تو را به خواب نوشین کند، اندرون خود را ظرف وجود تو کرده، دامنش را آرامگاه، جانش را سپر بلای تو ساخته است، گرم و سرد جهان را به خاطر تو به جان خریده، بنابراین: «فتشکرها علی قدر ذلک، و لاتقدر علیه الا بعون الله و توفیقه؛ تو باید به همین اندازه از او سپاسگزاری و قدردانی کنی، ولی انجام چنین حقشناسی به قدری سنگین است که تو آن را جز به یاری و توفیق الهی نمیتوانی انجام دهی».
نظیر این مطلب در گفتار امام صادق(علیه السلام) آمده، آن جاکه به یکی از شیعیان به نام ابراهیم بن مهزم که با مادرش به نام «خالده» درشتگویی میکرد، فرمود: «یا ابا مهزم مالک و لخالده اغلظت فی کلامها البارحه، اما علمت ان بطنها منزل قد سکنته، و ان حجرها مهد قد غمزته، و ثدیها وعاء قدشربته؛ ای ابومهزم! چرا با مادرت خالده درشت گویی میکنی؟ چنان که شب گذشته با او با خشم و خشونت سخن گفتی، آیا نمیدانی که رحم او منزل سکونت، و دامنش گهواره نوازشگر تو بود، و سینه اش ظرفی بود که از آن شیر نوشیدی».
کوتاه سخن این که با صراحت باید گفت هر قدر درباره عظمت مقام و حق مادر بگوییم کم گفته ایم، آیا با یک ظرف لیوان میتوان آب دریا را برداشت؟ در یک مرحله مادر حق حیات بر انسان دارد، بنابراین باید تا سر حد امکان حق او را شناخت و از او قدردانی و تجلیل کرد. برای این که باز با حق عظیم مادر و اوج مقام او ازدیدگاه اسلام بیشتر آشنا شویم، نظر شما را به چند روایت زیر جلب میکنم:
۱) مسلمانان مشغول طواف کعبه بودند، شخصی مادر سالخوردهاش را بر دوش گرفته و او را در میان ازدحام جمعیت طواف میداد، او پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را در میان طواف کنندگان دید، پس از طواف به آن حضرت عرض کرد: «آیا با این کار حق مادرم را ادا کردم؟» پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «نه، حتی این کار دشوار تو، نمیتواند یکی از نالههای او به هنگام وضع حمل را جبران کند».
۲) امام باقر(علیه السلام) فرمود: موسی بن عمران(علیه السلام) در مناجات خود با خدا عرض کرد: «مرا سفارش و موعظه کن» خداوند سه بار به او فرمود: «اوصیک بی؛ تو را به(رابطه و یاد) خودم سفارش میکنم». موسی(علیه السلام) عرض کرد: باز مرا موعظه کن، خداوند دو بار به او فرمود: «اوصیک بامک؛ تو را به نیکی به مادرت سفارش میکنم» و یک بار فرمود: «تو را به نیکی به پدرت سفارش مینمایم». بعضی از دانشمندان از این عبارت چنین استفاده کرده اند که اگر نیکی به پدر و مادر را سه بخش کنیم، دو بخش آن از آن مادر است.
۳) در سیره پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) آمده: آن بزرگوار، سالها بعد از وفات حضرت خدیجه(سلام الله علیها) به عنوان حقشناسی از او، به دوستان او محبت میکرد. روزی پیرزنی را فوقالعاده مورد عطوفت قرار داد و به او احسان مضاعف نمود، عایشه از علت آن همه عنایت مخصوص پرسید، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در پاسخ فرمود: «ان حسن العهد من الایمان؛ همانا نیکو نگه داشتن سابقه و وفاداری به خاطرات گذشته، از نشانههای ایمان است».
۴) حلیمه سعدیه که چند ماهی به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در دوران شیرخوارگی شیر داده بود و به عنوان مادر رضاعی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) محسوب میشد، پس از گذشت سالها بر اثر قحطی و گرسنگی به مکه آمد و تقاضای کمک نمود، پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) به پاس حقشناسی و احترام به مادر رضاعی خود، از اموال حضرت خدیجه(سلام الله علیها) با کسب رضایت او چهل شتر و گوسفند به حلیمه سعدیه داد و او را با خشنودی بدرقه کرد.
نظیر این مطلب در مورد بانویی به نام «ثویبه» نقل شده که او در دوران شیرخوارگی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) چند روزی به آن حضرت شیر داد، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) وقتی که به مقام نبوت رسید، به خاطر محبتهای «ثویبه» در دوران شیرخوارگی، به او احسان میکرد، در مدینه برای او که در مکه میزیست، لباس و هدایای دیگر میفرستاد.
«ثویبه» در سال هفتم هجرت از دنیا رفت، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) از وفات او غمگین شد، آن بزرگوار از آن پس به یاد محبتهای «ثویبه» به خویشان او محبت و نیکی میکرد، و برای آنها نان و غذا میفرستاد، و به این ترتیب از زحمتهای اندک گذشته او حق شناسی و قدردانی مینمود». این همان شیوهای است که قرآن به آن دستور داده و میفرماید: «هل جزاء الاحسان الا الاحسان؛ آیا پاداش نیکی، جز نیکی است؟».
نتیجه این که: حقیقت این است که هیچ کس بعد از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان معصوم(علیهم السلام) مانند مادر برگردن انسان حق ندارد، و انسان باید کمال حقشناسی و قدردانی را نسبت به مادر داشته باشد. بنابراین، یکی از مسوولیتهای سنگین و مهم آن است که انسان با عناوین مختلف و شیوه های گوناگون از مادر تجلیل و احترام کند و خشنودی او را به دست آورد، تاشاید یکی از هزار زحمت خالصانه او را جبران کرده باشد.
امامان معصوم(علیهم السلام) به قدری نسبت به رعایت احترام به مادر حساس بودند که روایت شده از امام سجاد(علیه السلام) سوال شد: «با این که تو از نیکوکارترین انسانها هستی، چرا با مادرت در یک کاسه غذا نمیخوری؟ با توجه به این که مادرت دوست دارد با تو در یک کاسه غذا بخورد؟». آن حضرت در پاسخ فرمود: «اکره ان تستبق یدی الی ما سبقت الیه عینها فاکون عاقا لها؛ از این رو دوست ندارم دستم به لقمهای پیشی گیرد، که چشم مادرم به دیدن آن پیشی گرفته است، آن گاه عاق مادرم گردم(یعنی نسبت به مادر بیمهر شوم).
● آثار نیکی و بدی به مادر
یکی از اموری که در رابطه با مادر، از امور قطعی است و تجربه نیز آن را تایید میکند، آثار وضعی رفتار با مادر است، که اگر نیک باشد، آثار وضعی و پاداش بسیار نیک خواهد داشت، و اگر بد باشد دارای کیفر سخت و ناهنجار خواهد شد، به همین اساس، باید توجه داشت که منظور از احترام به مادر احترام ظاهری و خشک و خالی نیست، بلکه علاوه بر آن باید به او احسان نمود و از هر گونه آزار رسانی به او پرهیز کرد.
ما وقتی که آیات قرآن را در رابطه با پدر و مادر مورد بررسی قرار میدهیم، میبینیم در سیزده مورد از احترام به پدر و مادر سخن به میان آمده که شش مورد آن با تعبیر «حسن و احسان» به آنها عنوان شده است. و در مورد نیازردن آنها خداوند از کمترین اظهار ناراحتی به پدر و مادر نهی فرموده و با صراحت میفرماید: «و لاتقل لهما اف؛ به آنها اف نگو».
امام صادق(علیه السلام) در شرح این آیه فرمود: «اگر چیزی کمتر از اف(برای اظهار ناراحتی) وجود داشت، خدا از آن نهی میکرد». پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «اثنان یعجلهما الله فی الدنیا: البغی و عقوق الوالدین؛ دو کار است که خداوند در همین دنیا کیفر آن را به صاحبش میرساند(و مجازات زودرس دارد)، ۱-ظلم و تجاوز ۲-آزردن پدر و مادر».
نیز آن حضرت فرمود: «فوالذی بعثنی بالحق لانسها بک لیله خیر من جهاد سنه فی سبیل الله؛ سوگند به خداوندی که مرا به پیامبری برانگیخت، انس یک شب مادر با تو از یک سال جهاد در راه خدا بهتر است». کوتاه سخن آن که: پاداش و کیفر نیکی و بدی به پدر و مادر در دنیا و آخرت از امور قطعی است، و از آیات قرآن و روایات بسیار که از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان معصوم(علیهم السلام) نقل شده، این مطلب به قدری روشن است که از بدیهیات به شمار میآید.
آخرین سخن در این باره این که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «ایاکم و عقوق الوالدین، فانریح الجنه توجد من مسیره الف عام و لایجدها عاق؛ بترسید و بپرهیزید از این که عاق پدر و مادر و مورد خشم آنها قرار گیرید، زیرا بوی بهشت از هزار سال راه به مشام میرسد، ولی این بوی خوش به مشام چنین کسی نمیرسد».
نیز فرمود: «یقال للعاق اعمل ما شئت فانی لا اغفر لک و یقال للبار اعمل ما شئت فانی ساغفر لک؛ از سوی خداوند به کسی که نسبت به پدر و مادر نامهربان است گفته میشود: هر کار نیک انجام میدهی بده، ولی به خاطر بیمهری به پدر و مادرت، تو را نمیآمرزم، ولی به نیکی کننده به پدر و مادر گفته میشود، هر کار میکنی انجام بده، ولی من به زودی تو را میبخشم».
پاداش نظر مهر انگیز به پدر و مادر به قدری عظیم است که پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در سخنی فرمود: «ما من ولد بار ینظر الی والدیه نظر رحمه الا کان له بکل نظره حجه مبروره؛ هر فرزند نیکوکاری که با نظر مهرانگیز به پدر و مادرش مینگرد، خداوند برای هر نگاه او، پاداش یک حج شایسته به او خواهد داد». حاضران از آن حضرت پرسیدند: «گرچه فرزند در یک روز صدبار این گونه به پدر و مادرش بنگرد آن همه پاداش را دارد؟» پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در پاسخ فرمود: «نعم الله اکبر و اطیب؛ آری خداوند بزرگتر و پاکتر است».
پایان بخش این قسمت از کلام را حدیث قدسی قرار میدهیم که نکته تکان دهندهای را در بردارد. خداوند متعال در این کلام وحیانی، خطاب به پیامبرش چنین میفرمایند: «به عزّت و جلالم سوگند که اگر عاق والدین عبادت جمیع پیغمبران را بکند، از او قبول نمیکنم و اوّل چیزی که در لوح محفوظ نوشته شد این بود که منم خدایی که به جز من خدایی نیست. هر که پدر و مادر از او راضی باشد، من نیز از او راضی هستم و هر که پدر و مادر از او خشمناک باشد، من نیز از او خشمناکم»(۱).
۱) از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شد که حضرت موسیبنعمران به پروردگار عرض کرد که: آن دوست من که شهید شد حالش چگونه است؟ خطاب رسید او در جهنم است. عرض کرد: پروردگارا مگر شهید را وعده بهشت ندادهای؟ فرمود: چرا ولی او اصرار داشت به آزردن پدر و مادر و من عمل کسی را که بر پدر و مادر ستم روا دارد، قبول نمیکنم.
۲) در داستانی دیگر آمده است: اویس کار میکرد و از اجرت آن، مخارج مادر خود را میداد. یک روز از مادر اجازه خواست که برای دیدن و ملاقات با رسولالله(صلی الله علیه و آله و سلم) به مدینه برود. مادرش گفت: اجازه میدهد به شرط آن که بیش از نصف روز در مدینه توقف نکنی. اویس حرکت کرد وقتی به خانه پیامبر رسید اتفاقاً آن گرامی تشریف نداشتند ناچار اویس بعد از یکی دو ساعت توقف، پیامبر را ندیده مراجعت کرد.
رسولالله(صلی الله علیه و آله و سلم) به خانه آمدند پرسیدند: این نور کیست که در این خانه تابیده؟ گفتند: شتربانی که اویس نام داشت به اینجا آمد و بازگشت. فرمود: آری اویس در خانهی ما این نور را به هدیه گذاشت و رفت. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) دربارهاش فرمود: «یفوح روائح الجنه من رقبل القرآن و اشوقاه الیک یا اویس القرآن». نسیم بهشت از جانب یمن و قرن میوزد چه بسیار مشتاقم به دیدارت ای اویس قرنی!
۳) روزی امام علی(علیهالسلام) با امام حسین(علیهالسلام) به طواف خانهی خدا رفته بودند صدای نالهای را شنیدند که فردی در درگاه خدا از گناهان گذشتهی خود در حال توبه کردن بود. علی(علیهالسلام) جوانی زیبا و خوش اندام با لباس های گرانبها را مشاهده کرد. از او پرسید ناله و سوز و گدازت برای چیست؟ گفت: نافرمانی و نفرین پدرم اساس زندگیم را از هم گسست و سلامتی را از من ربود. مرد گفت: پدر پیرم خیلی مهربان بود ولی من به کارهای زشت و بیهوده میگذشت و هر چه او مرا نصیحت مینمود نمیپذیرفتم و گاهی او را آزار و اذیت میکردم و دشنام میدادم.
روزی من به سراغ صندوق رفتم تا پولی که پدرم دارد بردارم، او جلوگیری کرد، من دستش را فشردم و او را بر زمین انداختم، خواست از جا برخیزد ولی از شدت کوفتگی و درد، یارای حرکت نداشت. او گفت: من به خانهی خدا میروم و تو را نفرین میکنم. پدرم چند روز روزه گرفت و نمازها خواند پس از آن به خانهی خدا سفر کرد، من مشاهده کردم پدرم پردهی کعبه را گرفته است و با آهی سوزان مرا نفرین کرد. به خدا قسم هنوز نفرینش تمام نشده بود که بیچاره شدم و تندرستی از من سلب شد.
در این موقع پیراهن خود را بالا زد، دیدم یک طرف بدنش خشک شده و حسی و حرکتی ندارد. بعد از این پیشامد پشیمان شدم و نزد او رفته و عذرخواهی کردم. اما او نپذیرفت.
سه سال از او پوزش میطلبیدم اما او رد میکرد. سال سوم ایام حج که فرا رسید. گفتم: پدر جان! برو همان جایی که مرا نفرین کردی دعا کن. شاید خدا بر برکت دعای تو سلامتی را بر من بازگرداند. قبول کرد؛ وقتی بر وادی اراک رسیدیم شب تاریکی بود ناگاه مرغی از کنار جاده پرواز کرد و بر اثر بال و تیرزدن او شتر پدرم رمید. و او بر زمین افتاد پدرم میان دو سنگ قرار گرفت و فوت کرد او را همانجا دفن کردم و من هنوز گرفتار نفرین اویم.
امیرالمؤمنین(علیهالسلام) دعایی از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به من تعلیم داد که بیچارگی، اندوه، در دو مرض فقر و تنگدستی از او برطرف میگردد و گناهانش آمرزیده میشود. این دعا همان «دعای مشلول» معروف است که محدت قمی در مفاتیح الجنان آورده است.
● ارزش پدر و مادر در ادیان قبل از اسلام
حضرت ابراهیم(علیه السلام) پدر و مادر خویش را دعا میکند: «ربنا اغفر لی و لوالدی و للمؤمنین یوم یقوم الحساب»؛ پروردگارا! مرا بیامرز و پدر و مادرم را و مؤمنان را نیز(بیامرز) در روزی که مردم برای حسلب به پا میخیزند.
▪ ارزش پدر و مادر در آئین یهود
وَ إِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ لاَ تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللّهَ وَ بِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَ ذِی الْقُرْبَی وَ الْیَتَامَی وَ الْمَسَاکِینِ وَ قُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْنًا وَ أَقِیمُواْ الصَّلاَهَ وَ آتُواْ الزَّکَاهَ ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ إِلاَّ قَلِیلًا مِّنکُمْ وَ أَنتُم مِّعْرِضُونَ(بقره آیه)۸۳؛ چون از فرزندان اسرائیل پیمان محکم گرفتیم که جز خدا را نپرستید و به پدر و مادر و خویشان و یتیمان و مستمندان احسان کنید و با مردم [به زبان] خوش سخن بگویید و نماز را به پا دارید و زکات را بدهید آنگاه جز اندکی از شما [همگی] به حالت اعراض روی برتافتید.
▪ اثر نیکی کردن به پدر و مادر در بنی اسرائیل
خداوند در قرآن مجید، داستان گاو بنی اسرائیل را بیان نموده است و البته منظور از این حکایت فقط زنده شدن جوان بنی اسرائیل نبوده است. بلکه میخواسته بندگان خود را متوجه این معنی بنماید که خدمت به پدر موجب استفاده و فایده دنیوی هم میگردد. در آیهای که در پیش خواهد آمد در مورد جوانی از بنی اسرائیل که به پدر و مادر خود نیکی کرده است و مهربانی نموده و خیری رسانیده است. البته این آیه شریفه در امتداد داستان گاو بنی اسرائیل است که به این شرح آمده است:
وَ إِذْ قَالَ مُوسَی لِقَوْمِهِ إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تَذْبَحُواْ بَقَرَهً قَالُواْ أَ تَتَّخِذُنَا هُزُوًا قَالَ أَعُوذُ بِاللّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ ۶۷؛ و هنگامی که موسی به قوم خود گفت خدا به شما فرمان میدهد که ماده گاوی را سر ببرید گفتند آیا ما را به ریشخند میگیری. گفت پناه میبرم به خدا که [مبادا] از جاهلان باشم(۶۷)
خداوند در قرآن از حضرت یحیی(علیه السلام) به خوبی نسبت به پدر و مادر یاد میکند در سوریه مریم آیات ۱۲تا ۱۴ میفرماید: یَا یَحْیَی خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّهٍ وَ آتَیْنَاهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا ۱۲؛ ای یحیی! کتاب [خدا] را به جد و جهد بگیر و از کودکی به او نبوت دادیم: وَنَانًا مِّن لَّدُنَّا وَ زَکَاهً وَ کَانَ تَقِیًّا ۱۳؛ و [نیز] از جانب خود مهربانی و پاکی [به او دادیم] و تقواپیشه بود(۱۳) وَ بَرًّا بِوَالِدَیْهِ وَ لَمْ یَکُن جَبَّارًا عَصِیًّا؛ و با پدر و مادر خود نیک رفتار بود و زورگویی نافرمان نبود(۱۴) و اما راجع به عصیان آیات زیادی در قرآن مجید است که به آنها وعده عذاب را داده است و ما فقط به یک آیه اشاره میکنیم: وَ مَن یَعْصِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِیهَا وَ لَهُ عَذَابٌ مُّهِینٌ؛ و هر کس از خدا و پیامبر او نافرمانی کند و از حدود مقرر او تجاوز نماید وی را در آتشی درآورد که همواره در آن خواهد بود و برای او عذابی خفتآور است(۱۴)
و دامن سخن را با شعری بسیار زیبا در مورد مادر از ایرج میرزا به پایان میبریم:
داد معشوقه به عاشق پیغام که کند مادر تو با من جنگ
هر کجا بیندم از دور کند چهره پرچین و جبین پر آژنگ
با نگاه غضب آلود زند بر دل نازک من تیری خدنگ
مادر سنگدلت تا زنده است شهد در کام من و تست شرنگ
نشوم یکدل و یکرنگ ترا تا نسازی دل او از خون رنگ
گر تو خواهی به وصالم برسی باید این ساعت بی خوف و درنگ
روی و سینه تنگش بدری دل برون آری از آن سینه تنگ
گرم و خونین به منش باز آری تا برد زاینه قلبم زنگ
عاشق بی خرد ناهنجار نه بل آن فاسق بی عصمت و ننگ
حرمت مادری از یاد ببرد خیره از باده و دیوانه زبنگ
رفت و مادر را افکند به خاک سینه بدرید و دل آورد به چنگ
قصد سرمنزل معشوق نمود دل مادر به کفش چون نارنگ
از قضا خورد دم در به زمین و اندکی سوده شد او را آرنگ
وان دل گرم که جان داشت هنوز اوفتاد از کف آن بی فرهنگ
از زمین باز چو برخاست نمود پی برداشتن آن آهنگ
دید کز آن دل آغشته به خون آید آهسته برون این آهنگ
آه دست پسرم یافت خراش آه پای پسرم خورد به سنگ
منابع
۱-طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، تهران، کانون انتشارات محمدی، ۱۳۵۸.
۲-مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، قم، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۰.
۳-فیض کاشانی؛ المحجه البیضاء، ج ۳، ص ۴۳۴.
۴-ارزش پدر و مادر؛ سید اسماعیل گوهری
منبع: آفتاب؛ نویسنده: علی معروفی