- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 3 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
ابو هاشم جعفرى گوید: خدمت امام جواد (علیه السلام) بودم که مردى از آن حضرت پرسید: آیا اسما و صفات خداوند که در قرآن برای خداوند متعال آمده، آن اسما و صفات، خود پروردگار است؟
امام فرمود: کلام تو داراى دو معنى است، اگر مقصود تو که مى گویى این ها خود او هستند، این است که خدا متعدد و متکثر است که خدا برتر از آنست و اگر مقصود تو این است که این اسما و صفات همیشگى و ازلى هستند، ازلى بودن دو معنى دارد:
- اگر بگویى خدا همیشه به آن ها (اسما و صفات خداوند) علم داشته و شایسته آن ها بوده، صحیح است.
- اگر بگویى تصویر آن ها و الفباى آن ها و حروف مفرده آن ها همیشگى بوده، پناه به خدا مى برم که با خداوند چیز دیگرى در ازل بوده باشد، بلکه خدا بود و مخلوق نبود، سپس این نام ها و اسما و صفات را پدید آورد تا بین او و مخلوق خود واسطه باشند و توسط آن ها به درگاه خدا تضرع کنند و او را بپرستند و آن ها همه ذکر او باشند
خدا بود و ذکر نبود و کسى که توسط ذکر یاد شود همان خداوند قدیم است که همیشه بوده و اسما و صفات همه مخلوقند و معانى آن و آن چه از آن ها مقصود است همان خدایى است که اختلاف و بهم پیوستگى، او را سزاوار نیست، چیزى که جزء دارد اختلاف و بهم پیوستگى دارد (نه خداى یگانه یکتا) و نیز نباید گفت خدا کم است و زیاد است بلکه او به ذات خود قدیم است.
زیرا هر چیز که یکتا نباشد، تجزیه پذیر است و خدا یکتا است و تجزیه پذیر نیست و کمى و زیادى نسبت به او تصور نشود، هر چیز که تجزیه پذیرد و کم و زیادى نسبت به او تصور شود مخلوقى است که بر خالق خویش دلالت کند؛
اینکه گویى خدا توانا است خود خبر داده اى که چیزى او را ناتوان نکند و با این کلمه عجز را از او برداشته و ناتوانى را غیر او قرار داده اى و نیز اینکه گویى خدا عالم است، با این کلمه جهل را از او برداشته و نادانى را غیر او قرار داده اى و چون خدا همه چیز را نابود کند، صورت تلفظ و مفردات حروف را هم نابود کند و آنکه علم و داناییش همیشگى است، همیشه باشد.
سمیع و بصیر، در اسما و صفات خداوند
پرسید: (در صورت از بین رفتن الفاظ) پس چگونه خداى خود را شنوا مى نامیم؟
فرمود: از آن جهت که آنچه با گوش درک شود بر خدا پوشیده نیست، ولى او را به گوشى که در سر فهمیده مى شود توصیف نمى کنیم، همچنین او را بینا مى نامیم از آن جهت که آنچه با چشم درک شود مثل رنگ و شخص و غیر این ها بر او مخفى و پوشیده نیست، ولى او را به بینایى نگاه چشم وصف و تعریف نکنیم؛
لطیف در اسما و صفات خداوند
و نیز او را لطیف مى نامیم براى آنکه به هر لطیفى (کوچک و بزرگى) دانا است، مانند پشه و کوچک تر از آن و موضع راه رفتن و شعور جنسى او و مهرورزى به فرزندان او و سوار شدن برخى بر برخى دیگر و بردن خوردنى و آشامیدنى او براى فرزندانش در کوه ها و کویر ها و نهر ها و خشکزار ها؛
از همین جا دریافتیم که آفریننده پشه لطیف است بدون کیفیت، کیفیت تنها مختص مخلوق است که چگونگى دارد و نیز خداى خود را توانا نامیم نه از جهت قدرت مشت کوبى که میان مخلوق مشهور است، اگر توانایى او قدرت مشت کوبى معمول میان مخلوق باشد، تشبیه به مخلوق مى شود و احتمال زیادت برد و آنچه احتمال زیادت برد احتمال کاهش برد.
و هر چیز که ناقص و کاست باشد قدیم نباشد و چیزى که قدیم نیست عاجز است، پس رب و خداى ما -تبارک و تعالى- شبه و مانند آن ها نیست و عارى از هر ضد و ند (شریک) و کیفیت و نهایت و تبدیلى است، بر دل ها و قلوب حرام است که او را حمل کند (یا حرام است او را تشبیه کند) و اینکه اوهام او را محدود سازد و اینکه ضمائر او را به تصویر کشد، چه ذات اقدس الهى أجل و أعز از ادات و ابزار خلق او و نشانه هاى مخلوق او است، برتر است از آنچه مى گویند، برترى بزرگ.[۱]
جمع بندی
امام جواد (علیه السلام) در جواب این سوال که آیا اسما و صفات خداوند که در قرآن براى ذکر شده، آن اسما و صفات، خود پروردگار است؟ بحث مستدل و منطقی را بیان می دارد.
در بخشی از بیان امام درباره اسما و صفات خداوند آمده است: کلام تو داراى دو معنى است، اگر مقصود تو که مى گویى این ها خود او هستند این است که خدا متعدد و متکثر است که خدا برتر از آنست، و اگر مقصود تو این است که این اسما و صفات خداوند همیشگى و ازلى هستند، ازلى بودن دو معنى دارد: نخست اگر بگویى خدا همیشه به آنها علم داشته و شایسته آنها بوده، صحیح است و اگر بگویى تصویر آن ها و الفباى آن ها و حروف مفرده آن ها همیشگى بوده، پناه به خدا مىبرم که با خداوند چیز دیگرى در ازل بوده باشد.
پی نوشت
[۱] . الاحتجاج، ترجمه جعفرى، ج۲، ص ۵۰۷
منبع
الاحتجاج، ترجمه جعفرى، ابو منصور طبرسى، ترجمه از بهزاد جعفرى، انتشارات اسلامیه، تهران، اول، ۱۳۸۱ ش.