- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
حدیث ۱
فی خبر: ان موسی بن جعفر علیه السلام کان یقول لبنیه: «هذا أخوکم علی بن موسی الرضا عالم آل محمد علیه السلام فاسألوه عن أدیانکم و احفظوا ما یقول لکم فانی سمعت أبی جعفر بن محمد علیه السلام غیر مره یقول: «ان عالم آل محمد لفی صلبک و لیتنی أدرکته فانه سمی أمیرالمؤمنین علی علیه السلام.» .
در خبری آمده است که موسی بن جعفر به فرزندانش می فرمود: « این برادر شما علی بن موسی الرضا عالم آل محمد است پس از ادیان تان بپرسید و هر چه را به شما می گوید حفظ کنید زیرا از پدرم جعفر بن محمد علیه السلام شنیدم که بارها می فرمود: همانا عالم آل محمد علیه السلام در صلب توست، ای کاش او را درک می کردم! که همانا او همنام امیرالمؤمنین علی علیه السلام است.»[۱]
حدیث ۲
قال أبو الصلت الهروی: کان الرضا علیه السلام یکلم الناس بلغاتهم، و کان و الله أفصح الناس و أعلمهم بکل لسان و لغه، فقلت له یوما: یا بن رسول الله انی لأعجب من معرفتک بهذه اللغات علی اختلافها؟! فقال: «یا أبا الصلت أنا حجه الله علی خلقه، و ما کان الله لیتخذ حجه علی قوم و هو لا یعرف لغاتهم، أو ما بلغک قول أمیرالمؤمنین علیه السلام: «أوتینا فصل الخطاب.»، فهل فصل الخطاب الا معرفه اللغات.» .
اباصلت هروی گوید:
امام رضا علیه السلام با مردم به زبان خودشان سخن می گفت و بخدا سوگند او سخنورترین و آگاه ترین مردم به هر زبان و لغت بود. روزی به ایشان گفتم: ای فرزند رسول خدا، من از آگاهی شما به این زبانها – با وجود تفاوتی که با هم دارند – در شگفتم. فرمود: «ای، اباصلت، من حجت خدا بر آفریدگانش میباشم، و خداوند کسی را حجت بر گروهی نمیگرداند که به زبان آنها آشنا نباشد، آیا این سخن امیرالمؤمنین علیه السلام را شنیدهای که فرمود: «به ما فصل الخطاب داده شده است» و مگر فصل الخطاب چیزی غیر از شناخت زبانها می باشد.»[۲]
حدیث ۳
عن البرنطی قال: قلت لأبی جعفر محمد بن علی بن موسی علیهالسلام: ان قوما من مخالفیکم یزعمون أن قوما من مخالفیکم یزعمون أن أباک انما سماه المأمون الرضا لما رضیه لولایه عهده؟ فقال علیهالسلام: «کذبوا و الله و فجروا بل الله تبارک و تعالی سماه بالرضا علیهالسلام لأنه کان رضی لله عزوجل فی سمائه و رضی لله عزوجل فی سمائه و رضی لرسوله و الأئمه بعده صلوات الله علیهم فی أرضه، قال: فقلت له: ألم یکن کل واحد من ابائک الماضین علیهالسلام رضی لله عزوجل و لرسوله و الأئمه بعده علیهالسلام؟ فقال: بلی. فقلت: فلم سمی أبوک علیهالسلام من بینهم الرضا؟ قال: لأنه رضی به المخالفون من أعدائه کما رضی به الموافقون من أولیائه، و لم یکن ذلک لأحد من آبائه علیهالسلام فلذلک سمی من بینهم الرضا علیهالسلام.»
بزنطی گوید:
«به ابوجعفر محمد بن علی بن موسی (امام جواد) علیه السلام گفتم: گروهی از مخالفان شما می پندارند که (علت ملقب شدن پدرتان به رضا علیه السلام) این است که چون پدرتان را برای ولایت عهدی خود پسندید، این لقب (یعنی) رضا را به ایشان داد. فرمود: «بخدا سوگند دروغ گفتند و گمراه گشتند، بلکه خدای تعالی آن حضرت را رضا نامیده است، زیرا که وی از خدای صاحب عزت و جلال در آسمانش و از پیامبرش و امامان بعد از آن حضرت در زمین راضی بود؟ گفتم: مگر پدران پیشین شما از خدای صاحب عزت و جلال و پیامبر و امامان بعد از آن حضرت علیه السلام راضی نبودند؟ فرمود: آری. گفتم: پس چرا پدر شما از میان آنان رضا نامیده شده است؟ فرمود: زیرا که مخالفان از دشمنانش همانند موافقان از دوستانش از او رضایت داشتند، و این موقعیت برای کسی از پدران او پیش نیامد، از این رو از میان ایشان، لقب رضا علیه السلام به آن حضرت اختصاص یافت.»[۳]
حدیث ۴
قال ابراهیم بن العباس: ما رأیت الرضا علیهالسلام سئل عن شیء قط الا علمه، و لا رأیت أعلم منه بما کان فی الزمان الأول الی وقته و عصره. و کان المأمون یمتحنه بالسؤال عن کل شیء فیجیب فیه، و کان کلامه کله و جوابه و تمثله انتزاعات من القرآَّ، و کان یختمه فی کل ثلاثه، و یقول: «لو أرندت أن أختمه فی أقل من ثلاثه لختمته، و لکنی ما مررت بآیه قط الا فکرت فیها، و فی أی شیء أنزلت و فی أی وقت، فلذلک صرت أختم فی کل ثلاثه أیام.».
ابراهیم بن عباس گوید:
«هیچ گاه ندیدم که از (امام) رضا علیه السلام چیزی پرسیده شود، جز این که آن سؤال را پاسخ می داد. در میان عالمان پیشین و دانشمندان معاصر او کسی را آگاه تر از وی نیافتم. مأمون با پرسش های گوناگون او را می آموزد و او از عهده ی پاسخ تمامی آنها بر میآمد. تمامی سخن و جواب و شواهد مثال او از قرآن بود. در هر سه روز یک مرتبه قراء قرآن را به پایان می برد و می فرمود: «اگر بخواهم می توانم آن را در کمتر از سه روز هم ختم نمایم، اما هزگز از آیهای نمی گذرم جز این که در آن می اندیشم که دربارهی چه و چه هنگام نازل گشته است، و از این لحاظ است که هر سه روز یک مرتبه قرآن را ختم می نمایم.»[۴]
حدیث ۵
قال أبو الحسن علیه السلام: «ان ابنی علیا أکبر ولدی و أبرهم عندی و أحبهم الی و هو ینظر معی فی الجفر؛ و لم ینظر فیه الا نبی أو وصی نبی.»
امام موسی کاظم علیه السلام فرمود:
«همانا علی پسر بزرگم نزد من از همه فرزندانم نیکوکارتر و محبوب تر است. او با من در جفر می نگرد و حال آنکه در جفر جز پیامبر یا وصی پیامبر نمی تواند بدان بنگرد.»[۵]
حدیث ۶
عن عبدالله بن الصلت عن رجل من أهل بلخ قال: «کنت مع الرضا علیهالسلام فی سفره الی خراسان فدعا یوما بمائده له فجمع علیها موالیه من السودان و غیرهم فقلت: جعلت فداک لو عزلت لهؤلاء مائده فقال: مه، ان الرب تبارک و تعالی واحد و الأم واحد و الأب واحد و الجزاء بالأعمال.»
عبدالله بن الصلت از مردی از اهل بلخ نقل می کند که گفت:
«در طول مسیر مسافرت امام رضا علیه السلام به خراسان، من در خدمت ایشان بودم، روزی غذا طلبید و (پس از گستراندن سفره) غلامان سیاه خود دیگران را بر سر آن گرد آورد. گفتم: فدایت شود، بهتر بود که (سفره) غذای آنان را جدا می نمودید. فرمود: ساکت باش، پروردگار تبارک و تعالی یکی است، مادر یکی است، پدر یکی است و پاداش به کردار است.»[۶]
حدیث ۷
قال الامام موسی بن جعفر علیه السلام فی حدیث: «و لقد رأیت رسول الله صلی الله علیه و آله فی المنام و أمیرالمؤمنین علیه السلام معه… ثم وصفه لی رسول الله صلی الله علیه و آله فقال: علی ابنک الذی ینظر بنور الله و یسمع بتفهیمه و ینطق بحکمته، یصیب و لا یخطیء و یعلم و لا یجهل، قد ملیء حلما و علما…» .
امام موسی بن جعفر علیه السلام ضمن حدیثی فرمود:
«رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام را به همراه آن حضرت در خواب دیدم… سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله وی (امام رضا علیهالسلام) را برای من توصیف نمود و فرمود: «علی پسر توست که نور خدا می بیند و به تفهیم الهی می شنود و بر پایه ی حکمت او سخن می گوید، او راه راست می پوید و به خطا نمی رود، دانشمندی است که (علمش) به جهل نمی گراید و لبریز از بردباری و دانش گردیده است.»[۷]
حدیث ۸
قال رسول الله صلی الله علیه و آله فی حدیث فی فضائل الأئمه المعصومین علیهمالسلام: «من أحب أن یلقی الله ضاحکا مستبشرا فلیتول علی بن موسی الرضا علیهالسلام… فهؤلاء مصابیح الدجی و أئمه الهدی و أعلام التقی، من أحبهم و تولاهم کنت ضامنا له علی الله تعالی بالجنه.» .
رسول خدا صلی الله علیه و آله در ضمن حدیثی در بیان فضائل یکایک ائمه معصومین علیهمالسلام فرمود: «کسی که دوست بدارد خندان، خداوند را ملاقات کند، باید محبت و ولایت علی بن موسی الرضا علیه السلام را داشته باشد… اینان (ائمه اطهار علیه السلام) چراغهای تاریکی و امامام هدایت گر و نشانه های تقوا هستند، کسی که ایشان را دوست بدارد و بهره مند از ولایت آنان گردد، من نزد خدای تعالی بهشت را برای او ضمانت می کنم.»[۸]
حدیث ۹
قال یعقوب بن اسحاق النوبختی: «مر رجل بأبی الحسن الرضا علیهالسلام فقال له: أعطنی علی قدر مروتک، قال: لا یسعنی ذلک، فقال: أعطنی علی قدر مروتی. قال: أما اذا فنعم. ثم قال: یا غلام أعطه مائتی دینار.» .
یعقوب بن اسحاق نوبختی گوید:
«مردی خدمت امام رضا علیه السلام آمد و عرض کرد: به من به اندازه جوانمردیت بخشش نما. فرمود: نمی توانم چنان کنم. گفت: (پس) به اندازه جوان مردی من بخشش نما. فرمود: اکنون میتوانم. سپس فرمود: ای غلام به او دویست دینار بده.»[۹]
حدیث ۱۰
قال ابراهیم بن العباس: «ما رأیت أباالحسن الرضا علیه السلام جفا أحدا بکلمه قط و لا رأیته قطع علی أحد کلامه حتی یفرغ منه، و ما رد أحدا عن حاجه یقدر علیها، و لا مدرجله بین یدی جلیس له قط و لا رأیته شتم أحدا من موالیه و ممالیکه قط، و لا رأیته تفل، و لا رأیته یقهقه فی ضحکه قط، بل کان ضحکه التبسم، و کان اذا خلا و نصب مائدته أجلس معه علی مائدته ممالیکه و موالیه حتی البواب السائس، و کان علیه السلام قلیل النوم باللیل کثیر السهر، یحیی أکثر لیالیه من أولها الی الصبح، و کان کثیر الصیام فلا یفوته صیام ثلثه أیام فی الشهر، و یقول: ذلک صوم الدهر. و کان علیه السلام کثیر المعروف و الصدقه فی السر و أکثر ذلک یکون منه فی اللیالی المظلمه، فمن زعم أنه رأی مثله فی فضله فلا تصدق.» .
ابراهیم بن عباس گوید:
«ندیدم که هرگز ابوالحسن الرضا علیه السلام با سخنی به کسی ستمی روا دارد، و ندیدم که سخن کسی را قطع کند تا اینکه کلامش را به پایان برد و نه آن که از برآوردن حاجت نیازمندی سرباز زند. او هرگز در برابر همنشینی نه پایش را دراز می کرد و نه به چیزی تکیه می داد. هم چنان که ندیدم یکی از زیردستان و زیر خریدانش را هرگز دشنام دهد، و ندیدم که آب دهان (بر زمین) اندازد و صدا به خنده بلند سازد، بلکه خندهاش به صورت تبسم بود. چون در خلوت خانه سفرهی غذا می گستراندند، زیردستان وغلامانش – و حتی مأمور اصطبل – را همراه خود بر سر سفره می نشاند. آن حضرت کم خواب و بسیار شب زندهدار بود، اکثر شب ها را از ابتدا تا صبح به عبادت می گذراند، بسیار روزه میداشت و روزهی سه روزه. را از دست نمی داد و می فرمود: این (روزه این سه روز معادل) روزهی یک عمر است؛ کار نیکو بسیار میکرد و صدقه نهانی بسیار میداد، که البته اکثر اینها در شب های تاربود؛ پس اگر کسی پندارد که کسی را در فضیلت همتای او دیده است، تو باور مکن.»[۱۰]
پی نوشت ها:
[۱] . بحار الانوار ج ۴۹ ص۱۰۰٫
[۲] . اثبات الهداه ج۲ ص ۲۷۸٫
[۳] . بحار الانوار ج ۴۹ ص۴٫
[۴] . عوالم العلوم ج ۲۲ ص۱۷۹-۱۸۰٫
[۵] . الکافی ج۱ ص ۳۱۱-۳۱۲٫
[۶] . بحار الانوار ج ۴۹ ص۱۰۱٫
[۷] . بحار الانوار ج ۴۹ ص۱۱-۱۲
[۸] . بحار الانوار ج ۳۶ ص۲۹۶
[۹] . بحار الانوار ج ۴۹ ص۱۸۴٫
[۱۰] . عیون اخبار الرضا ج۲ ص ۱۸۴٫
منبع: سایت جامع فرهنگی مذهبی فلاح