- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 10 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اشاره:
لازمه اطاعت خدا و رسول، یک نوع اتحّاد معنوى و روحى است که با خاصّان درگاه و محرمان حریم انس و حرم امان او حاصل مى شود. لذا آن صفات و خصوصیّات و اخلاق و آداب که در بعضى مشهود است در بعض دگر نیز مشهود و معلوم مى گردد. در این مقاله به احادیثی از امام باقر (علیهالسلام) در صفات شیعه از کتاب آیت الله سید محمد حسین حسینی تهرانی پرداخته شده است.
مرحوم علامه آیت الله حاج سیّد محمّد حسین حسینی طهرانی (ره) در مجلد سوم کتاب شریف امام شناسی در درس سی و ششم و سی و هفتم در تفسیر کریمه شریفه «وَ مَنْ یُطِعِ اللهَ وَ الرَّسُولَ فَأولئِکَ مَعَ الَّذینَ انْعَمَ اللهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدیِّقینَ وَ الشُّهداءِ وَ الصَّالِحینَ وَ حَسُنَ اولئِکَ رَفیقاً»[۱] «و کسانى که خدا و رسول را اطاعت کنند البتّه با افرادى که خداوند به آنها عنایت نموده یعنى با پیمبران و صدّیقان و شهیدان و نیکوکاران هستند و ایشان چقدر رفقاى نیکوئى براى آنان خواهند بود»، بحثی را در لزوم معیت و اتحاد معنوی مومنین با ائمه معصومین علیهم السلام مطرح مینماید. البته در ادامه به مناسبت شهادت امام باقر (علیهالسلام) احادیثی نیز از این امام همام پیرامون این بحث آورده می شود.
ایشان می نویسد: از این آیه استفاده مىشود که لازمه اطاعت خدا و رسول، یک نوع اتحّاد معنوى و روحى است که با خاصّان درگاه و محرمان حریم انس و حرم امان او حاصل مى شود. چون روح اطاعت، تسلیم در مقابل مُطاع است و به هر درجه که اطاعت قوى تر شود اندکاک مطیع در حقیقت مطاع بیشتر، و تا به حدّى که اگر درجه اطاعت به اندازه اى بالا رود که مطیع ابداً از خود رأى و اراده اى نداشته باشد، بلکه حقّاً اراده و رأى مطاع در وجود او حاکم و مستولى شود، در این صورت بدون شکّ به علّت فناء در ذات مطاع، معیّت و اتّحاد روحى با افرادى که در این مسیر با او هم قدم بوده و به این درجه فائز شده اند پیدا خواهد نمود.
زیرا از تأخرّ و تقدّم زمانى عالم مادّه که از لوازم مادّه است اگر صرف نظر شود، در سیر روحى و معنوى بین سابقین و لاحقین تقدّم و تأخّرى نیست. همه با یکدیگر در عالم فوق زمان که عالم عبور از ملکات طبع و غرائز است و بالأخره عبور از شوائب ربوبیّت و وصول به مقام رفیع عبودیّت مطلقه، مشترک، و رفیق سفر و یار و همراه خواهند بود، و بنابراین در مقصد نیز که مقام لقاى حضرت احدیّت است با هم بوده و بین ارواح آنان یک نوع معیّت روحى و خلوص و صمیمیّت فطرى و یک نوع اتحّاد حقیقى پیدا خواهد گشت. و لذا آن صفات و خصوصیّات و اخلاق و آداب که در بعضى مشهود است در بعض دگر نیز مشهود و معلوم مى گردد.
حضرت ابراهیم (علیهالسلام) عرض مىکند: «فَمَنْ تَبِعَنى فَانَّهُ مِنّى وَ مَنْ عَصانى فَانَّکَ غَفُورٌ رَحیمٌ» [۲].
«اى پروردگار … کسانى که از من پیروى کنند آنها از من خواهند بود و کسانى که مخالفت ورزند پس به درستى که امر آنها به دست توست و تو آمرزنده و مهربانى.»
این اتحّاد و یگانگى در اثر اطاعت که طبق کلام ابراهیم تابعان را از جنس خود ابراهیم قرار مى دهد، ناشى از تسلیم روحى و معنوى است گرچه از نقطه نظر مادّى و خارجى با او پیوند خویشاوندى نداشته باشند، و به عکس اگر آن اتحّاد و معیّت روحى نباشد و اختلاف روحى بین دو بدن حکم فرما باشد پیوند رحمیت و خویشاوندى مُثمر ثمر نخواهد بود.
«وَ نادى نُوحٌ رَبَّهُ فَقالَ رَبِّ انَّ ابْنى مِنْ اهْلى وَ انَّ وَعْدَکَ الْحَقُّ وَ انْتَ احْکَمُ الْحاکِمینَ* قالَ یا نُوحُ انَّهُ لَیْسَ مِنْ اهْلِکَ انَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالٍح فَلا تَسْئَلْنِ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ انّى اعِظُکَ انْ تَکُوَن مِنَ الْجاهِلینِ» [۳]
چون طوفان در زمان نوح عالم را گرفت و آب بر سر کوهها بالا آمد و پسر نوح حاضر نشد در کشتى بنشیند و تمرّد نمود، همینکه نزدیک بود غرق شود، «نوح به درگاه خدا فریاد کرد و گفت: اى خداى من این فرزند من از اهل بیت من است (که وعده دادى آنها را از عذاب نجات دهى) و البتّه وعده تو حقّ است و تو راستینترین حکم کنندگانى (و البتّه طبق وعده خود فرزند مرا از غرق رهائى ده). خداوند خطاب فرمود: اى نوح این فرزند تو از اهل بیت تو نیست بلکه او عملى ناشایسته است، و تقاضاى امرى که تو را در آن علم و اطّلاعى نیست منما، من تو را پند میدهم که بشنوى و از مردم جاهل و نادان نباشى.»
در این آیات چون فرزند نوح توافق روحى با پدر نداشت با وجود قرابت و پیوند متصّل و بدون فاصله او را از اهل او خارج شمرده و بیگانه تلقّى فرموده است.
معیّت و اتّحاد معنوى میان ارواح مؤمنین و ائمّه معصومین علیهم السلام
علامه طهرانی تاکید می نماید: در بسیارى از روایات با مضامین مختلفه وارد شده است که شیعیان ائمّه علیهم السّلام از آنها هستند، و از زیادى گل طینت آنها سرشته شده اند. و در بسیارى از روایات وارد شده که آنها همنشین و هم صحبت بلکه هم درجه ما در بهشت اند. از «جامع الأخبار» [۴] از جابر بن عبد الله انصارى روایت است که می گوید:
«سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ صلّى الله علیه و آله و سلّم یَقُولُ: انَّ اللهَ تَعالى خَلَقَنى وَ خَلَقَ عَلِیّاً وَ فاطِمَه و الْحَسَنَ و الْحُسَیْنَ وَ الْائمَّه علیهم السّلام مِنْ نُورٍ، فَعَصَرَ ذلِکَ النُّورَ عَصْرَه فَخَرَجَ مِنْهُ شیعَتُنا فَسَبَّحْنا وَ سَبَّحُوا، وَ قَدَّسْنا وَ قَدَّسْوا، وَ هلَّلْنا فَهَلَّلُوا، وَ مَجَّدْنا فَمَجَّدُوا، وَ وَحَّدْنا فَوَحَّدُوا.» الحدیث. [۵]
«شنیدم از رسول خدا صلّى الله علیه و آله و سلّم که مى فرمود: خداوند تعالى مرا و علىّ بن أبى طالب را و فاطمه را و حسن و حسین را و ائمّه علیهم السّلام را از نورى ایجاد فرمود، و سپس آن نور را فشرد و شیعیان ما از آن نور پدید آمدند. پس ما خدا را تسبیح کردیم و شیعیان ما نیز تسبیح کردند، و ما خدا را تقدیس کردیم و شیعیان ما تقدیس کردند، و ما «لا الهَ الَّا اللهُ» گفتیم و خدا را به وحدانیّت خواندیم شیعیان ما نیز تهلیل گفتند، و ما خدا را تمجید نموده، بزرگ داشتیم شیعیان ما نیز تمجید کردند، و ما خدا را به یگانگى و وحدت خواندیم شیعیان ما نیز خدا را به وحدت و یگانگى خواندند.»
این روایت به خوبى مى رساند که در ارواح شیعیان و ائمّه و رسول خدا یک نوع تلائم و توافقى است به طورى که سرشت و طینت آنها از سرشت و خمیره رسول خدا و ائمّه بوده است. بنابراین باید دید شیعیان که داراى این اندازه طهارت روح هستند چه کسانى هستند و مزایاى خُلقى و روحى آنها کدام است.
صفات و نشانههاى شیعه اهل البیت علیهم السّلام در لسان امام باقر (علیهالسلام)
مرحوم علامه حسینی طهرانی (ره) در پیگیری بحث احادیثی را از معصومین علیهم السلام در صفات و نشانه های شیعه بیان می فرماید که ذیلا احادیث امام باقر (علیهالسلام) می آید:
و از کتاب «کافى» نقل است با اسناد خود از جابر بن یزید جعفى (ره) از حضرت امام باقر (علیهالسلام) که: «قالَ لى: یا جابِرُ أَ یَکْتَفى مَنْ یَنْتَحِلُ التَّشَیُّعَ انْ یَقُولَ بِحُبِّنا اهْلَ الْبَیْتِ؟ فَوَ اللهِ ما شیعَتُنا الّا مَنِ اتَّقَى اللهَ وَ اطاعَهُ وَ ما کانُوا یُعْرَفوُنَ الُا بالتَّواضُعِ وَ التَّخَشِعُّ وَ الْامانَه وَ کَثْرَه ذِکْر اللهِ وَ الصَّلاه و الصَّوْمِ وَ الْبِرِّ بِالْوالِدَیْنِ وَ التَّعَهُّدِ لِلْجیرانِ مِنَ الْفُقَراءِ وَ اهْلِ الْمَسْکَنَه وَ الْغارِمینَ وَ الْایْتامِ وَ صِدْقِ الْحَدیثِ وَ تِلاوَه الْقُرْآنِ [۶] وَ کَفِّ الْالْسُنِ عَنِ النّاسِ الّا مِنْ خَیْرٍ وَ کانُوا امَناءَ عَشایِرِهِمْ فِى الْاشْیاءِ.
قالَ جابِرٌ: فَقُلْتُ: یَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ ما نَعْرِفُ الْیَوْمَ احَداً بِهَذِهِ الصِّفَه!
فَقالَ (علیهالسلام): یا جابِرُ لا تَذْهَبَنَّ بِکَ الْمَذاهِبُ، حَسْبُ الرَّجُلِ انْ یَقُولَ احبُّ عَلِیًّا وَ اتَوَلّاهُ ثُمَّ لا یَکُونُ مَعَ ذلِکَ فَعّالًا؟ فَلَوْ قالَ: انّى احِبُّ رَسُولَ اللهِ- فَرَسُولُ اللهِ خَیْرٌ مِنْ عَلِىّ- ثُمَّ لا یَتَّبِعُ سیرَتَهُ وَ لا یَعْمَلُ بِسُنَّتِهِ ما نَفَعَهُ حُبُّهُ ایّاهُ شَیْئاً، فَاتَّقُوا اللهَ وَ اعْمَلُوا لِما عِنْدَ اللهِ، لَیْسَ بَیْنَ اللهِ وَ بَیْنَ احَدٍ قَرابَه، احَبُّ الْعِبادِ الَى اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ اتْقاهُمْ وَ أعْمَلُهُمْ بِطاعَتِهِ.
یا جابِرُ فَوَ اللهِ ما یُتَقَرَّبُ الَى اللهِ تَبارَکَ وَ تعالى الّا بِالطّاعَه، وَ ما مَعَنا بَراءَه مِنَ النّارِ وَ لا عَلَى اللهِ لِاحَدٍ مِنْ حُجَّه، مَنْ کانَ لِلّهِ مُطیعاً فَهُوَ لَنا وَلِىٌّ، وَ مَنْ کانَ لِلّهِ عاصِیاً فَهُو لَنا عَدُوٌّ، لا تُنالُ وِلایَتُنا الّا بِالْعَمَلِ وَ الْوَرَعِ».[۷]
«جابر گوید: حضرت امام محمّد باقر (علیهالسلام) به من فرمود: اى جابر آیا براى تشیّع همین بس است که کسى ادّعا کند محبّت ما اهل بیت را؟ سوگند به خدا که شیعیان ما نیستند مگر افرادى که تقواى خدا پیشه گیرند و او را اطاعت کنند. شیعیان ما شناخته نمى شوند مگر به تواضع و خشوع دل، و نگاهدارى امانت، و به زیاد یاد خدا کردن، و به زیاد روزه گرفتن، و نماز خواندن، و احسان به پدر و مادر نمودن، و مراعات فقراى از همسایگان را نمودن، و از حال آنها با خبر بودن، و از حال مسکینان و قرض داران و یتیمان با اطّلاع بودن، و به آنها رسیدگى کردن، و در گفتار از راستى تجاوز نکردن، و تلاوت قرآن کردن [بنابر نسخه «بحار»: و قلّاده عمل به قرآن را به گردن انداختن] و زبان را از گفتگوى با مردم مگر چیزهائى که راجع به خیر آنها است بازداشتن، و افراد امین و مورد اعتماد اقوام خود بودن در همه چیزها.
جابر گوید: عرض کردم اى فرزند رسول خدا ما در امروز کسى را به این صفت که بیان مى فرمائى نمى شناسیم!
حضرت فرمود: اى جابر آراء و مذاهب فکر تو را خراب نکند و تو را در شکّ در نیاورد. آیا براى انسان همین قدر کافى است که بگوید: من على را دوست دارم و ولایت امر او را قبول دارم و در عین حال عمل به دستورات او نکند؟ و اگر کسى بگوید: من رسول خدا را دوست دارم – با آنکه معلوم است که رسول خدا از على بهتر است – در صورتى که عمل به سنّت رسول خدا نکند این محبّت و دوستى براى او فائده اى ندارد. بنابراین تقواى خدا را پیشه سازید، و به آنچه خدا فرموده عمل بنمائید. بین خدا و کسى قرابت و خویشاوندى نیست، محبوبترین بندگان در نزد خدا پرهیزکارترین آنهاست، و عامل ترین آنها به دستورات خدا.
اى جابر سوگند به خدا بنده اى نمى تواند به خدا نزدیک گردد مگر به فرمانبردارى از اوامر او، و با ما چنین قدرت و اختیارى نیست که کسى را از آتش برى سازیم، و هیچ بنده اى بر خدا نمى تواند حجّتى اقامه کند. کسى که مطیع خدا باشد او دوست ماست، و کسى که گناه کند او دشمن ماست، و کسى را قدرتى نیست که به ولایت ما برسد مگر به عمل صالح و اجتناب از افعال ناپسند.»
و از «امالى» شیخ طوسى از حضرت رضا (ع) از پدرانش از حضرت امام محمّد باقر (علیهالسلام) روایت است که به خَیْثَمَه فرمودند:
«ابْلِغْ شیعَتَنا انْا لا نُغْنى عَنِ اللهِ شَیْئاً، وَ ابْلِغْ شِیعَتَنا انَّهُ لا یُنالُ ما عِنْدَ اللهِ الّا بِالْعَمَلِ، وَ ابْلِغْ شیعَتَنا انَّ اعْظَمَ النّاسِ حَسْرَه یَوْمَ الْقِیامَه مَنْ وَصَفَ عَدْلًا ثُمَّ خالَفَهُ الى غَیْرِهِ، وَ ابْلِغْ شیعَتَنا انَّهُمْ اذا قامُوا بِما امِرُوا انَّهُمْ هُمُ الْفائِزُونَ یَوْمَ الْقِیامَه؛ [۸] به شیعیان ما ابلاغ کن که ما نمى توانیم شما را از طاعت خدا بى نیاز نموده در رحمت داخل کنیم، و به شیعیان ما برسان که درجات و مقاماتى که در نزد خداست به دست نمى آید مگر با عمل صالح، و به شیعیان ما برسان که حسرتمندترین مردم در روز بازپسین کسى است که وصف عدل و نیکى را کرده لکن خودش عمل ننموده و غیر آن را بجا آورده است، و به شیعیان ما برسان که اگر به آنچه به آنها امر شده است عمل کنند رستگاران در روز قیامت خواهند بود».
و از «کافى» با اسناد متّصل خود روایت است از عَمْرو بن ابى مِقدام قال: سمعت ابا عبد الله (علیهالسلام) یقول: «خَرَجْتُ انَا وَ ابى حَتّى اذا کُنّا بَیْنَ الْقَبْرِ وَ الْمِنْبَرِ اذا هُوَ بِاناسٍ مِنَ الشِّیعَه فَسَلَّمَ عَلَیْهمْ ثُمَّ قالَ: انّى وَ اللهِ لَاحِبُّ رِیاحَکُمْ وَ ارْواحَکُمْ فَاعینونى عَلى ذلِکَ بِوَرَعٍ وَ اجْتِهادٍ، وَ اعْلَمُوا انَّ وِلایَتَنا لا تُنالُ الّا بِالْوَرَعِ وَ الْاجْتِهادِ، مَنِ ائْتَمَّ مِنْکُمْ بِعَبْدٍ فَلْیَعْمَلْ بِعَمَلِهِ، انْتُمْ شِیعَه اللهِ وَ انْتُمْ انْصارُ اللهِ وَ انْتُمُ السّابِقُوَن الْاوَّلُونَ وَ السّابِقُونَ الْآخِرُونَ وَ السّابِقُوَن فِى الدُّنْیا وَ السّابِقُوَن فِى الْآخِرَه، قَدْ ضَمِنَّا لَکُمُ الْجَنَّه بِضَمانِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ضَمانِ رَسُولِ اللهِ، وَ اللهِ ما عَلى دَرَجَه الْجَنَّه اکْثَرُ ارْواحاً مِنْکُمْ، فَتَنافَسُوا فى فَضائِلِ الدَّرَجاتِ، انْتُمُ الطَّیِّبُونَ وَ نِساؤُکُمُ الطَّیِّباتُ، کُلُّ مُؤْمِنَه حَوْراءُ عَیْناءُ، وَ کُلُّ مُؤْمِنٍ صِدّیقٌ.
وَ لَقَدْ قالَ امیرُ الْمُؤمِنینَ لِقَنْبَرٍ: یا قَنْبَرُ ابْشِرْ وَ بَشِّرْ وَ اسْتَبْشِرْ فَوَ اللهِ لَقَدْ ماتَ رَسُولُ اللهِ وَ هُوَ عَلى امَّتِهِ ساخِطٌ الَّا الشِّیعَه. الا وَ انَّ لِکُلِّ شَىْءٍ عِزّاً وَ عِزُّ الْاسْلامِ الشِّیعَه، الا وَ انَّ لِکُلِّ شَىْءٍ دِعامَه وَ دِعامَه الْاسْلامِ الشیِّعَه، الا وَ انَّ لِکُلِّ شَىْء ذِرْوَه وَ ذِرْوَه الْاسْلامِ الشِّیعَه، الا وَ انَّ لِکُلِّ شَىْءٍ سَیِّداً وَ سَیِّدُ الْمَجالِسِ مَجالِسُ الشِّیعَه، الا وَ انَّ لِکُلِّ شَىْءٍ شَرَفاً وَ شَرَفُ الْاسلامِ الشِّیعَه، الا وَ انَّ لِکُلَّ شَىْءٍ اماماً وَ امامُ الْارْضِ ارْضٌ تَسْکُنُهَا الشِّیعَه الحدیث؛ [۹] عمرو بن ابى مقدام گوید که: شنیدم حضرت صادق (علیهالسلام) مى فرمود: من با پدرم براى رفتن به مسجد رسول خدا از منزل خارج شدیم و وقتى که در بین قبر و منبر بودیم جماعتى از شیعیان در آنجا مجتمع بودند. پدرم بر آنها سلام کرد و پس از آن فرمود: سوگند به خدا من بوى شما را و روح شما را دوست دارم، شما در این امر مرا با ورع و اجتهاد خود یارى کنید.
بدانید که به ولایت ما کسى نمى رسد مگر با ورع و اجتهاد. اگر فردى از شما به بنده اى اقتدا کند باید طبق روش او رفتار کند شما شیعه خدا هستید، شما یاران خدا هستید، شما سابقون اوّلین هستید، شما سابقون آخرین هستید، شما سابقون در دنیا و سابقون در آخرت به سوى بهشت هستید. ما براى شما بهشت را به ضمان خدا و ضمان رسول خدا ضمانت کردیم. سوگند به خدا که هیچ ارواحى بیشتر از شما در درجات بهشتى نیست، پس در کسب فضائل و مکارم از دیگران سبقت گیرید، و گوى مسابقه را بربائید. شما پاکانید، و زنان شما پاکانند، هر زن مؤمنهاى حوریّهاى است زیبا و داراى چشمان درشت، و هر مرد مؤمنى صدّیقى است در این امّت.
امیر المؤمنین (علیهالسلام) به قنبر فرمود: اى قنبر بشارت باد تو را و خوشحالى و سرور، سوگند به خدا که رسول خدا از دنیا رفت و بر امّتش غضبناک بود مگر بر شیعیان، آگاه باش براى هر چیزى عزّتى است و عزّت اسلام شیعه است، و براى هر چیزى ستون و تکیهگاهى است و تکیهگاه اسلام شیعه است، و براى هر چیزى نقطه اوج و بلندىاى است و اوج اسلام شیعه است، و از براى هر چیزى آقا و رئیسى است و رئیس مجالس مجالس شیعه است، و براى هر چیزى شرفى است و شرف اسلام شیعه است، و براى هر چیزى پیشوائى است و پیشواى زمینها زمینى است که در آن شیعه زیست می کند.»
و از «خصال» صدوق با سند خود از ابو مقدام از حضرت امام محمّد باقر روایت شده است که فرمود:
«یا ابَا الْمِقْدامِ انَّما شَیعه عَلىّ الشّاحِبُونَ النّاحِلونَ الذّابِلُونَ، ذابِلَه شِفاهُهُمْ، خَمیصَه بُطُونُهُمْ، مُتَغَیِّرَهٌ الْوانُهُمْ، مُصْفَرَّهٌ وُجُوهُهُمْ، اذا جَهَّنُمُ اللَّیْلُ اتَّخَذُوا الْارْض فِراشاً، وَ اسْتَقْبَلُوا الْارْضَ بِجِباهِهِمْ، کَثیرٌ سُجُودُهُمْ، کَثیرٌ دُمُوعُهُمْ، کَثیرٌ دُعاؤُهُمْ، کَثیرٌ بُکاؤُهُمْ، یَفْرَحُ النّاسُ وَ هُمْ مَحْزُونُونَ؛ [۱۰] حضرت فرمودند: «اى ابو مقدام حقّاً مطلب از این قرار است که شیعیان ما کسانى هستند که رنگ چهره آنان از بسیارى روزه و عبادت خدا زرد شده و لاغر و ضعیف شده اند، و طراوت و شادابى رخسار آنان از بین رفته، لب هاى آنان از بسیارى ذکر و فکر خشکیده، شکم هاى آنان خالى، رنگ هاى آنان پریده، سیماى آنان زرد شده.
چون شب فرا رسد و سیاهى جهان را بپوشاند زمین را فراش خود قرار مى دهند، و با پیشانى به روى زمین در مقابل حضرت معبود به سجده مى افتند، سجده آنان بسیار است، قطرات اشک آنان ریزان است، دعاى آنان بسیار است، گریه آنان فراوان است، مردم همگى در خوشى و مسرّت و غفلت بسر مى برند ولى آنها در دل حزن و اندوه (از عدم وصول به مطلوب و لقاى خدا) دارند.»
پی نوشت:
۱.سوره نساء (۴) آیه ۶۹.
۲.سوره ابراهیم (۱۴) آیه ۳۶.
۳.سوره هود (۱۱) آیه ۴۵ و ۴۶.
۴.کتاب «جامع الأخبار» منسوب به صدوق است و در این انتساب تردید بسیار است، و ظاهراً مستند به یکى از پنج نفر علماى دیگر است که همه آنها امامى و ثقه هستند. در مقدمه کتاب «بحار الانوار» متعرض تردید شده است.
۵.بحار الانوار» طبع کمپانى ج ۷ ص ۳۵۵.
۶.در کتاب «بحار الانوار» قلاده القرآن است و ظاهراً تصحیف شده است.
۷.بحار الانوار» ج ۱۵ کتاب الاخلاق ص ۱۴۸.
۸.همان، ص ۱۶۴.
۹.همان، کتاب الایمان ص ۱۲۳.
۱۰.همان ص ۱۴۱.
منبع: همشهری آنلاین