- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اشاره:
امامت رهبری و پیشوایی جامعه اسلامی به نصب الهی و جانشینی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در امور دینی و دنیوی است. این آموزه، از اصول مذهب شیعه و از اختلافات اعتقادی میان شیعه و اهل سنت است. اهمیت امامت نزد شیعیان باعث شده که آنان امامیه لقب گیرند. بنابر آموزههای شیعه، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) از ابتدای دوران رسالت به معرفی خلیفه خویش و امام مسلمانان پس از وفات خود، اهتمام جدی داشت. اقدامات آن حضرت در این مسیر، از نخستین دعوت علنی، با معرفی امام علی(علیه السلام) به عنوان خلیفه و جانشینِ بعد از خود آغاز شد و تا آخرین روزهای زندگانی ایشان، در راه بازگشت از حجه الوداع در ۱۸ ذیالحجه در غدیر خم و همچنین لحظات آخر عمرشان که دوات و قلمی درخواست کردند ادامه یافت.
ختم نبوت بدون نصب امام معصوم ، خلاف حکمت الهى است و کامل بودن دین جهانى و جاودانى اسلام ، منوط به این است که بعد از پیامبر اکرم (ص) جانشینان شایسته اى براى او تعیین گردند بگونه اى که بجز مقام نبوت و رسالت ، داراى همه مناصب الهى وى باشند این مطلب را مى توان از آیات کریمه قرآن و روایات فراوانى که شیعه و سنى در تفسیر آنها نقل کرده اند استفاده کرد:
از جمله در آیه سوم از سوره مائده مى فرماید: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دیناً»
این آیه که به اتفاق مفسرین در حجه الوداع و تنها چند ماه قبل از رحلت پیامبر اکرم (ص) نازل شد بعد از اشاره به نا امیدى کفار از آسیب پذیرى اسلام «الیوم یئس الذین کفر وامن دینکم…» تائکید مى کند که امروز دین شما را کامل ، و نعمتم را بر شما تمام کرده.
و با توجه به روایات فراوانى که در شائن نزول این آیه ها وارد شده کاملاً روشن مى شود که این «اکمال و اتمام» که توائم با نومید شدن کفار از آسیب پذیرى اسلام بوده با نصب جانشین براى پیامبر اکرم (ص) از طرف خداى متعال ، تحقق یافته است. زیرا دشمنان اسلام ، انتظار داشتند که بعد از وفات رسول خدا (ص) ـ مخصوصاً با توجه به اینکه فرزند ذکورى نداشتند ـ اسلام بدون سرپرست بماند و در معرض ضعف و زوال قرار گیرد ، ولى با نصب جانشین براى وى دین اسلام به نصاب کمال ، و نعمت الهى به سرحد تمام رسید و امید کافران بر باد رفت. (۱)
و کیفیت آن ، چنین بود که پیامبر اکرم (ص) هنگام بازگشت از حجه الوداع همه حجاج را در محل «غدیر خم» جمع کردند و ضمن ایراد خطبه مفصلى از ایشان سوئال کردند: «الست اولى بکم من انفسکم؟» (۲) آیا من از طرف خدا متعال بر شما ولایت ندارم؟ همگى یکصدا جواب مثبت دادند ، آنگاه زیر بغل على (ع) را گرفته او را در برابر مردم بلند کردند و فرمودند: «من کنت مولاه فعلى مولاه» و بدین ترتیب ، ولایت الهى را براى آن حضرت ، اعلام فرمودند.
سپس همه حضار با آن حضرت بیعت کردند و از جمله ، خلیفه دوم ضمن بیعت با امیر موئمنان على (ع) بعنوان تهنیت گفت: «بخ بخ لک یا على ، اصحبت مولاى و مولى کل موئمن و موئمنه» (۳)
و در این روز بود که این آیه شریفه ، نازل شد: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دیناً» و پیامبر اکرم (ص) تکبیر گفتند و فرمودند: «تمام نبوتى و تمام دین الله ولایه على بعدى»
و در روایتى که بعضى از بزرگان اهل سنت (حموینى) نیز نقل کرده اند آمده است که ابوبکر و عمر از جابر خاستند و از رسول خدا (ص) پرسیدند که آیا این ولایت ، مخصوص على است؟ حضرت فرمود:
مخصوص على و اوصیائ من تا روز قیامت است. پرسیدند: اوصیائ شما چه کسانى هستند؟ فرمودند:
«على اخى و وزیرى و وارثى و وصیى و خلیفتى فى امتى و ولى کل موئمن من بعدى ، ثم ابنى الحسن ، ثم النى الحسین ، ثم تسعه من ولد ابنى الحسین واحداً بعد واحد ، القرآن معهم و هم مع القرآن ، لایفارقونه و لا یفارفهم حتى یردوا على الحوض» (۴)
بر حسب آنچه از روایات متعدد ، استفاده مى شود پیامبر اکرم (ص) قبلاً مائمور شده بودند که امامت امیر موئمنان (ع) را رسماً اعلام کنند ولى بیم داشتند که مبادا مردم ، این کار را حمل بر نظر شخصى آن حضرت کنند و از پذیرفتن آن ، سرباز زنند. از اینروى ، در پى فرصت مناسبى بودند که زمینه این کار فراهم شود تا اینکه این آیه شریفه نازل شد:
«یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس» (۵) و ضمن تأکید بر لزوم تبلیغ این پیام الهى ـ که هم سنگ با همه پیام هاى دیگر است و نرساندن آن بمنزله ترک تبلیغ کل رسالت الهى مى باشد ـ به آن حضرت مژده داد که خداى متعال تو را از پیامدهاى آن ، مصون خواهد داشت. با نزول این آیه ، پیامبر اکرم (ص) دریافتند که زمان مناسب ، فرا رسیده و تائخیر بیش از این ، روا نیست. از این روى ، در غدیر خم به انجام این وظیفه ، مبادرت ورزیدند. (۶)
البته آنچه اختصاص به این روز داشت اعلام رسمى و گرفتن بیعت از مردم بود وگرنه رسول خدا (ص) در طول دوران رسالتشان بارها و به صورتهاى گوناگون ، جانشینى امیرموئمنان على (ع) را گوشزد کرده بودند و در همان سالهاى آغاز ین بعثت ، هنگامى که آیه «و انذر عشیرتک الاقربین» (۷) نازل شد در حضور همه خویشاوندان فرمودند: نخستین کسى که دعوت مرا بپذیرد جانشین من خواهد بود و به اتفاق فریقین ، نخستین کسى که پاسخ مثبت داد على بن ابى طالب (ع) بود.(۸)
و نیز هنگامى که آیه «یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولى الامرمنکم» (۹) نازل شد و اطاعت کسانى که بعنوان «اولواالامر» بطور مطلق ، واجب کرد و اطاعت ایشان را همسنگ اطاعت پیغمبر اکرم (ص) قرار داد جابربن عبدالله انصارى از آن حضرت پرسید:
این «اولواالامر» که اطاعتشان مقرون به اطاعت شما شده چه کسانى هستند؟ فرمود:
«هم خلفائى یا جابر و ائئمه المسلمین من بعدى. اولهم على بن ائبى طالب ، ثم الحسن ، ثم الحسین ، ثم على بن الحسین ، ثم محمد بن على المعروف فى التواره بالباقر ـ ستدر که یا جابر ، فاذا القیته فاقراه منى السلام ـ ثم الصادق جعفر بن محمد ، ثم موسى بن جعفر ، ثم على بن موسى ، ثم محمد بن على ، ثم على بن محمد ، ثم الحسن بن على ، ثم سمیى و کنیى حجه الله فى ارضه و بقیته فى عباده ابن الحسن بن على…» (۱۰) و طبق پیشگویى پیامبر اکرم (ص) جابر تا زمان امامت حضرت باقر (ع) زنده ماند و سلام رسول خدا (ص) را به ایشان ابلاغ کرد.
در حدیث دیگرى از ابوبصیر نقل شده که گفت: درباره آیه اولواالامر از امام صادق (ع) سوئال کردم. فرمود:
در شأن على بن ابى طالب و حسن و حسین نازل شده است. عرض کردم: مردم مى گویند چرا قرآن کریم ، على و اهل بیتش (ع) را بنام ، معرفى نکرده است؟ فرمود:
به ایشان بگوى: آیه نماز که نازل شد اسمى ازسه رکعت و چهار رکعت نبرد ، و این رسول خدا (ص) بود که آن را براى مردم تفسیر کردهم چنین آیات زکات و حج و… این آیه را هم مى بایست پیامبر اکرم (ص) براى مردم تفسیر کند و او چنین فرمود: «من کنت مولاه فعلى مولاه» و نیز فرمود:
«اوصیکم بکتاب الله و اهل بیتى ، فانى سالت الله عزوجل ائن یفرق بینهما حتى یورد هما على الحوض فاعطانى ذلک» (یعنى شما را سفارش مى کنم به «ملازمت» کتاب خدا و اهل بیتم ، همانا از خداى عزوجل درخواست کردم که میان قرآن و اهل بیتم ، جدایى نیندازد تا در حوض کوثر ایشان را بر من وارد سازد ، و خداى متعال درخواست مرا اجابت کرد.) و نیز فرمود: «لا تعلموهم فانهم ائعلم منکم. انهم لن یخرجوکمو من باب هدى و لن یدخلوکم فى باب ضلاله» (۱۱)؛ یعنى: در مقام تعلیم ایشان برنیایید که ایشان از شما داناترند. همانا هرگز شما را از باب هدایت ، خارج نمى کنند و درباب ضلالت ، وارد نمى سازند.
و هم چنین بارها ـ و از جمله در آخرین روزهاى حیاتش ـ فرمود:
«انى تارک فیکم الثقلین کتاب الله و اهل بیتى انهمالن یفترقا حتى یردا على الحوض» (۱۲) و نیز فرمود: «ائلا ان مثل ائهل بیتى فیکم مثل سفینه نوح من رکبها نجا و من تخلف عنها غرق» (۱۳) و نیز بارها خطاب به على بن ابى طالب (ع) فرمود: «انت ولى کل موئمن بعدى» (۱۴) و نیز ده ها حدیث دیگرى که مجال اشاره به آنها نیست. (۱۵)
پی نوشت:
۱. براى توضیح بیشتر پیرامون دلالت این آیه ، به تفسیر المیزان مراجعه کنید.
۲. اشاره به آیه (۶) از سوره احزاب «النبى ائولى بالموئمنین من ائنفسهم».
۳. براى اثبات قطعى بودن سند و دلالت این حدیث ، رجوع کنید به عبقات الانوار و الغدیر .
۴. ر. ک. غایه المرام ، باب ۵۸، حدیث ۴، بنقل از فرائد حموینى.
۵. سوره مائده ، آیه ۶۷. براى توضیح بیشتر پیرامون دلالت این آیه ، به تفسیر المیزان مراجعه کنید .
۶. این موضوع را بزرگان اهل سنت از هفت نفر از اصحاب رسول خدا (ص) نقل کرده اند: زید بن ارقم ، ابوسعید خدرى ، ابن عباس ، جابرین عبدالله انصارى ، برائ بن عازب ، ابوهریره و ابن مسعود. ر. ک: الغدیر: ج ۱.
۷. سوره شعرائ . آیه ۲۱۴.
۸. ر. ک: عبقات الانوار ، الغدیر ، المراجعات (مراجعه ۲۰).
۹. ر. ک.: سوره نسائ ، آیه ۵۹.
۱۰. غایه المرام (ط قدیم) ص ۲۶۷، ج ۱۰، و اثبات الهداه: ج ۳، ص ۱۲۳ و ینابیع v الموده: ص ۴۹۴.
۱۱. ر. ک: غایه المرام (ط قدیم) ص ۲۶۵، ج ۳.
۱۲. این حدیث نیز از روایات متواتر است که بزرگان اهل سنت از جمله ترمذى و نسائى و صاحب مستدرک به طرق متعدد از رسول خدا (ص) نقل کرده اند.
۱۳. ر. ک: مستدرک حاکم ، ج ۳، ص ۱۵۱.
۱۴. ر. ک: مستدرک حاکم: ج ۳، ص ۱۳۴، و ص ۱۱۱، صواعق ابن حجر ، ص ۱۰۳، مسند ابن حنبل ، ج ۱، ص ۳۳۱، و ج ۴، ص ۴۳۸.
۱۵. ر. ک: کمال الدین و تمام النعمه از مرحوم صدوق و بحارالانوار مجلسى.