- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 8 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
اشاره:
اگر سده چهارم هجرى را عصر شکوفا شدن استعدادهاى بزرگ بنامیم، سخنى به گزاف نگفته ایم. کلینى، ابن قولویه، على بن ابراهیم قمى، شیخ صدوق و دهها عالم برجسته دیگر در این قرن میزیستند. یکى از چهره هاى فرهیخته و ارزشمند شیعى این سده که کمک شایانى به ترویج و نشر مذهب اهلبیت عصمت و طهارت علیهم السلام نمود، ابوعبداللّه صفوانى است که در این نوشتار به معرفى او میپردازیم.
تولد
نامش محمد، کنیهاش ابوعبداللّه و ملقّب به جمّال، صفوانى و اسدى است. به خاطر انتساب او به خاندان بنی اسد، اسدى هم نامیده میشود. در سخنان تراجم نویسان برجسته اسلامى اشارهاى به تاریخ ولادت او نشده است.
از آن جا که او از معاصران کلینى و شاگردان علیبن ابراهیم قمى بود، میتوان حدس زد که او در اواخر سده سوم هجرى متولد شده است.۱
خاندان
لقب صفوانى بدین خاطر است که نسب وى با سه واسطه به صفوان بن مهران، صحابى معروف و برجسته امام صادق علیهالسلام و امام کاظم علیهالسلام میرسد. شجره او چنین است:نمحمدبن احمدبن عبداللّه بن قضاعه بن صفوان بن مهران. جدّ اعلاى او یکى از ممتازترین یاران امامان شیعه است.
صفوان از شاگردان مورد اطمینان امام صادق علیهالسلام و امام کاظم علیهالسلام بود، که در کوفه میزیست و شغلش کرایه دادن شتر بود. به همین سبب به او جمّال میگفتند.۲
صفوان میگوید: خدمت حضرت موسى بن جعفر علیهالسلام مشرّف شدم. امام به من فرمود:
تمام کارهایت نیکوست، مگر یک کارتو!
عرض کردم: جانم به قربانت! کدامین کارمن؟
آن حضرت فرمود: این که شترهایت را به این مرد ـ هارون الرشید ـ کرایه دادهای.
عرض کردم: به خدا سوگند! من آنها را براى سفر گناه و معصیت یا براى لهو و لعب و شکار کردن کرایه ندادهام، بلکه براى این راه ـ براى سفر مکه ـ کرایه دادم. خود من هم همراه هارون نبودم، بلکه غلامان خویش را با او فرستادم.
امام فرمود: صفوان! آیا تو خود را طلبکار کرایه میدانى؟
گفتم: بله! جانم به فدایت!
فرمود: آیا دوست دارى که آنها زنده باشند، تا بعد از بازگشت، کرایهات را از آنها وصول کنى؟
گفتم: بله.
فرمود: هرکس دوام وجود آنان و استمرار حیات آنها را بخواهد، از جرگه آنان خواهد بود و داخل جهنّم خواهد شد.
صفوان که گویا از خواب عمیقى بیدار شده بود، تمام شتران خود را فروخت. صفوان میگوید: خبر به هارون رسید، مرا خواست و گفت: صفوان! شنیدم شترانت را فروختهاى؟ گفتم: بله! گفت: چرا؟ گفتم: پیر شدهام، سنّى از من گذشته است و غلامان هم کارها را خوب انجام نمیدهند.
هارون گفت: هیهات! هیهات! من میدانم چه کسى به تو اشاره کرد که این کار را انجام دهى! او موسى بن جعفراست. صفوان گفت: من با موسى بن جعفر ارتباط ندارم؟ هارون گفت: به خدا سوگند! اگر تو انسان خوش برخوردى نبودى، دستور میدادم که سر از تنت جدا کنند.۳
صفوان چندبار امام صادق علیهالسلام را از مدینه به عراق آورد. این ارتباط صمیمى و ولایى با امام معصوم علیهالسلام او را شایسته دریافت دانش امام نمود. به دنبال این رابطه با امام بود که حضرت صادق علیهالسلام مکان قبر حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام را که تا آن زمان بر شیعیان پنهان بود، به صفوان نشان داد. صفوان بارها به زیارت قبر حضرت على علیهالسلام رفت و ۲۰ سال در کنار قبر آن حضرت نماز خواند، نمازى که دو رکعت آن به اندازه ۲۰۰ هزار رکعت نماز ثواب دارد. صفوان زیارتهاى بسیار ارزشمندى را از حضرت صادق علیهالسلام آموخت و آنها را روایت کرد، همانند زیارت اربعین و دعاى علقمه.۴
احمد بن عبداللّه بن قضاعه، پدر بزرگوار صفوانى، یکى از محدّثان شیعه است. او از پدرش روایت نقل میکند.۵
صفوانى در حدیث دیگران
صفوانى یکى از فرهیختگان برجسته شیعه درعصر خود بود. تمام شرح حال نگاران به زیباترین سخنان، او را ستودهاند و اندکى از زوایاى شخصیت او را به نسلهاى آینده شناساندهاند.
نخستین کسى که به معرفى صفوانى پرداخته، فهرست نویس معروف جهان اسلام ابن ندیم (متوفّا: ۳۸۵ ه .ق) است. او در کتاب گرانسنگ و معتبر خویش درباره صفوانى چنین مینگارد: صفوانى ابوعبداللّه محمدبن احمدبن عبداللّه از خواندن و نوشتن بهره نداشت. من او را در سال ۳۴۴ ملاقات کردم. مردى بود بلند قد، لاغراندام و خوش لباس. او میگفت که: نمیتواند بخواند و یا بنویسد. اما یکى از مردان مورد اطمینان به من گفت: صفوانى در این ادعاى خود حقیقت را آشکار نمیکند.۶
چگونه ممکن است شخصیتى همانند صفوانى که از فرزانگان و فقیهان شیعه به حساب میآید، بیسواد باشد؟
در پاسخ میتوان گفت که بیسوادى هرگز منافاتى با دانش ندارد. دانشمند و محدّث و فقیه بودن، هدیهاى الهى است که بر اثر مجالست صفوانى با دانشمندان بزرگ به آن دست یافت. در طول تاریخ افرادى بودند که مورد عنایت خداوند متعال (یا یکى از امامان علیهمالسلام ) قرار گرفتند و با این که از نعمت خواندن و نوشتن محروم بودند، جان و دل آنان لبریز از آیات قرآن و سخنان حکیمانه و یا اشعار عارفانه و مرثیههاى امام حسین علیهالسلام بود. در روزگار اخیر، کاظم ساروقى با این که اصلاً سواد نداشت، ولى تمام قرآن را حفظ بود، که داستان او زبانزد خاص و عام است.۷
نجاشى درباره صفوانى میگوید: شیخ طائفه شیعه، چهرهاى موجّه و موثّق، فقیه، فاضل و در نزد پادشاهان زمان از مرتبه بلندى برخوردار بود. همه به او احترام میکردند.۸
شیخ طوسى دربارهاش میگوید: ابوعبداللّه صفوانى از فرزندان صفوان بن مهران است. او اطلاعات فراوانى داشت و بسیار دانشمند و نیکو گفتار بود. گفته شده است که او سواد خواندن و نوشتن نداشت و همه کتابهاى خویش را از حفظ، براى شاگردانش املاء میکرد. صفوانى آثارى دارد. او دانشمندى شیعه و ساکن بغداد بود.۹
سخنان نجاشى و شیخ طوسى درباره صفوانى پایه تمام سخنان شرح حال نویسان پس از آنهاست.۱۰
محدّث قمى درباره صفوانى مینویسد:
دانشمندِ ربّانى و بلندمرتبه، شیخ طائفه، فقیه امامیّه.۱۱
اوج شخصیت صفوانى
یکى از حوادث شگفتانگیز زندگى صفوانى که حکایتگر درون پاک و باور عمیق او به حقّانیت و اصالت مذهب شیعه است، داستان مباهله او با یکى از دانشمندان اهل سنت است.
نجاشى میگوید: صفوانى نزد پادشاهان روزگار خود از منزلت والایى برخوردار بود. رمز شکوه و عظمت او، این بود که در نزد پادشاه موصل ـ امیر ناصرالدین ابن حمدان ـ با قاضى موصل در مورد امامت مباحثه کرد و بعد از بحث و جدال فراوان، نتوانستند یک دیگر را در مقابل دلیل و برهان خویش قانع سازند، تا این که کار به «مباهله» کشید. ابوعبداللّه صفوانى به قاضى موصل گفت: آیا با من مباهله میکنى؟ قاضى موصل پذیرفت. صفوانى روز بعد، با او به این کیفیّت مباهله کرد که انگشتان خویش را داخل انگشتان او قرار داد. بعد از انجام مراسم مباهله، هردو از مجلس خارج شدند و به سراغ کار خود رفتند. قاضى موصل هر روز نزد امیرموصل میشتافت و با او دیدار میکرد. دو روز گذشت و از قاضى خبرى نشد. امیر گفت: پیگیرى کنید و ببینید که چرا قاضى به این جا نیامده است؟ فرستاده امیر موصل به دنبال قاضى رفت و بعد از مدتى پیش امیر آمد و چنین گزارش داد: از همان زمان که قاضى از نزد شما رفت، دچار تب شد و کف دست او که براى مباهله به سوى صفوانى دراز کرده بود، متورّم و سیاه شد و روز بعد، مرد.
این داستان باعث شد که محبوبیت صفوانى در نزد پادشاهان زمان بیشتر شود.۱۲
استادان
صفوانى در زمره نخبگان عالمان شیعه قرار دارد. او به دنبال تلاش فراوان و حاضر شدن در محضر بزرگان دین و دانشمندان معروف زمان خود و کسب فیض از آنان، دانش عظیمى را اندوخت.
در این جا به نام گروهى از استادان معروف او اشاره میکنیم:
۱ـ محمدبن یعقوب کلینى (متوفّا: ۳۲۹ه .ق) نویسنده کتاب معروف کافی.
صفوانى از بزرگترین شاگردان کلینى بود.۱۳
۲ـ على بن ابراهیم قمى، نویسنده تفسیر قمى، که تا سال (۳۰۷ ه .ق.) در قید حیات بوده. صفوانى از خرمن دانش این مفسر و محدث موجه و موثق شیعه، بهره فراوان برده است.۱۴
۳ـ قاسم بن العلاء. وى از وکلاى حضرت ولیعصر(عج) ـ که عمرش طولانى بود و از ناحیه مقدس حضرت مهدى علیهالسلام به ایشان توثیقات رسید ـ به گفته صفوانى، قاسم بن العلاء ۱۱۷ سال عمر کرد.۱۵
۴ـ حسین بن روح، نایب خاصّ حضرت امام زمان علیهالسلام که ازمنزلت و شأن والایى برخوردار بود و نام او آشناى خاصّ و عام است.۱۶
۵ـ ابوهاشم عمربن عبداللّه مقری.۱۷
۶ـ مروان بن محمد سجّادی.۱۸
۷ـ محمدبن جعفربن بطّه قمی.۱۹
شاگردان
جمع زیادى از معارفطلبان و دانش پژوهان به گرداگرد شمع وجود صفوانى اجتماع کردند و از سرچشمه دانش و کمال او بهره بردند. اکنون به نام بعضى از آنان بسنده میکنیم:
۱ـ ابوالعباس احمد بن على بن نوح سیرافى، استاد بزرگوار نجاشی.
سیرافى میگوید: در سال ۳۵۲ ه .ق. صفوانى در شهر بصره براى من حدیث نقل کرد.۲۰
۲ ـ شیخ مفید.۲۱
۳ ـ تلعکبری۲۲ که نامش هارون بود. کنیهاش ابومحمد، یکى از بزرگترین دانشوران سده چهارم هجرى بود که در سال ۳۸۵ ه .ق. رحلت کرد.۲۳
۴ ـ حسین بن محمد بن سعید خزاعی.۲۴
۵ ـ احمد بن محمد بن عیّاش جوهری.۲۵
۶ـ حسن بن القاسم محمدى علوى، استاد شیخ طوسی.۲۶
۷ ـ ابوغالب زرارى (۲۸۵ ـ ۳۶۸ ه .ق.).
نامش محمد بود و او از نوادگان زراره بن اعین، صحابى برجسته ومشهور امام باقر و صادق علیهماالسلام است. ابوغالب یکى از بزرگترین محدثان موجه و برجسته شیعه است.۲۷
آثار
از آن جا که صفوانى محدّثى توانمند و عاشق اهلبیت عصمت بود، در راستاى ترویج و نشر آثار اهلبیت علیهم السلام کتابهاى ارزنده اى را از حفظ املا و انشاء کرد۲۸ و پدید آورد؛ از جمله: بلغهالمقیم، زاد المسافر، ثواب القرآن، الرّدّ على ابن رباح الممطور، الرّدّ على الواقفه، الغیبه و کشف الحیره. الامامه، الرّدّ على اهل الاهواء، الطلاق الثلاث، الجامع فى الفقه، انس العالم و ادب المتعلّم، معرفهالفروض، لیله و یوم، غررالاخبار و نوادرالآثار، التصرّف، تحفه الطالب و بغیه الراغب، المنازل و النهى عن کلّ بدعه.۲۹
گزینشى از روایات صفوانى
چگونگى شهادت معصومین علیهمالسلام
صفوانى میگوید: حسین بن روح، سفیر خاصّ حضرت ولیعصر علیهالسلام به من گفت: یحیى بن خالد برمکى به وسیله خرماى زهرآلود، حضرت موسى بن جعفر علیهالسلام را مسموم کرد و به شهادت رسانید. پیامبراکرم صلی الله علیه وآله و امامان علیهم السلام از دنیا نرفتند مگر با شمشیر دشمنان اسلام یا به وسیله زهر. حضرت رضا علیهالسلام را زهر دادند. فرزندان آن بزرگوار امام محمدتقى، امام هادى و امام عسکرى علیهم السلام را با زهر به شهادت رساندند.۳۰
منزلت امام حسین علیهالسلام
ابوسعید خدرى، صحابى معروف پیامبراکرم صلی الله علیه وآله گفت: از رسول اکرم صلی الله علیه وآله بارها شنیدم که به امام حسین علیه السلام فرمود: تو امام، فرزند امام و برادر امام هستى! نُه امام معصوم علیهم السلام از نسل تو به وجود خواهند آمد که نهمین آنان قائم آل محمد(عج) است.۳۱
محبت اهلبیت عصمت علیهم السلام
انس بن مالک گفت: رسول اکرم صلی الله علیه وآله به یاران خویش فرمود: یاران من! هرکس اهلبیت مرا دوست داشته باشد، با ما محشور خواهد شد و هرکس دست به دامن اوصیاى من بزند، به محکمترین دستگیرهها چنگ زده است. امامان دوازده نفرند، به شماره نقیبان بنیاسرائیل.۳۲
فرقه هاى مسلمانان
على علیهالسلام فرمود:
پیامبراکرم صلی الله علیه وآله فرمود: امت من به ۷۳ گروه متفرق و پراکنده میشوند. یک گروه از آنها برحقّند و بقیه هلاک شدگانند. سپس پیامبر صلی الله علیه وآله به على علیه السلام فرمود: هرکس ولایت و امامت شما را قبول کند و از دانش شما اقتباس کند، [برحق است]. عرض کردم: امامان چند نفرند؟ پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: دوازده نفر، به تعداد نقیبان بنی اسرائیل.۳۳
رحلت
صفوانى بعد از عمرى تلاش و کوشش در راه تقویت بنیادهاى دین و اثبات حقّانیّت مکتب اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام ، سرانجام در نیمه دوم سده چهارم هجرى به دیار پاکان و جانهاى مقدس شتافت. تاریخ دقیق غروب این ستاره تابناک آسمان علم و دانش معلوم نیست.
پىنوشت:
۱. رجال نجاشى، ص ۳۹۳؛ فهرست شیخ طوسى، ص ۱۳۳؛ رجال شیخ طوسى، ص ۵۳۰؛ خلاصه علامه، ص ۱۴۴؛ جامع الروات، ج ۲، ص ۶۱؛ مجالس المؤمنین، ج ۱، ص ۴۴۰؛ روضات الجنّات، ج ۶، ص ۱۲۱؛ الکنى و الالقاب، ج ۲، ص ۳۸۰؛ فوائد الرضویه، ص ۳۸۹؛ ریحانهالادب، ج ۳، ص ۴۵۲؛ الذریعه، ج ۲، ص ۳۳۳ و اعلام الشیعه فى القرن الرابع، ص ۲۵۲.
۲. رجال نجاشى، ص ۱۴۰.
۳. رجال کشى، ج ۲، ص ۷۴۰؛ تنقیح المقال، ج ۲، ص ۹۹ و ریحانهالادب، ج ۳، ص ۴۵۳.
۴. الکنى و الالقاب، ج ۲، ص ۳۸۱، احمدبن نوح سیرافى، استاد نجاشی.
۵. رجال نجاشى، ص ۱۴۰.
۶. فهرست ابن ندیم، ص ۲۴۷.
۷. به نقل از حضرت آیهاللّه موسى زنجانى، نیز ر.ک: کربلایى کاظم ساروقى، مؤسسه در راه حق، قم.
۸. نجاشى، ص ۲۷۹.
۹. رجال شیخ طوسى، ص ۵۳۰.
۱۰. خلاصه، ص ۱۴۴؛ روضات الجنات، ج ۶، ص ۱۲۱ و هدیهالاحباب، ص ۱۸۸.
۱۱. فوائدالرضویه، ص ۳۸۹.
۱۲. رجال نجاشى، ص ۲۸۰؛ ریحانه الادب، ج ۳، ص ۴۵۳؛ مجالس المؤمنین، ج ۱، ص ۴۴۰؛ فوائدالرضویه، ص ۳۸۹؛ تحفهالاحباب، ص ۲۱۸ و قاموس الرجال، ج ۹، ص ۶۷.
۱۳. اعلام الشیعه فیالقرن الرابع، ص ۲۳۸.
۱۴. همان و رجال نجاشى، ص ۱۷۴ و روضات الجنات، ج ۶، ص ۱۲۱.
۱۵. اعلام الشیعه فى القرن ارابع، ص ۲۳۸ و کتاب الغیبه، شیخ طوسى، ص ۳۱۰.
۱۶. کتاب الغیبه، شیخ طوسى، ص ۳۸۸.
۱۷. کفایهالاثر، خزاز قمى، ص ۲۸.
۱۸. همان، ص ۱۵۵.
۱۹. رجال نجاشى، ص ۵۹.
۲۰. همان.
۲۱. ریحانهالادب، ج ۳، ص ۴۵۲.
۲۲. الذریعه، ج ۲، ص ۳۳۳.
۲۳. ریحانهالادب، ج ۱، ص ۳۴۵.
۲۴. کفایهالاثر، ص ۲۸.
۲۵. همان، ص ۷۳.
۲۶. فهرست شیخ طوسى، ص ۵۳.
۲۷. اعلام الشیعه، فیالقرن الرابع، ص ۲۵۲.
۲۸. همان و الکنى والالقاب، ج ۱، ص ۱۲۹.
۲۹. فهرست شیخ طوسى، ص ۲۷۱.
۳۰. رجال نجاشى، ص ۳۹۳؛ فهرست شیخ طوسى، ص ۲۷۱؛ الذریعه، ج ۲، ص ۳۳۳؛ معجم المؤلفین، ج ۸، ص ۲۸۸؛ قاموس الرجال، ج ۹، ص ۶۷ و معجم رجال الحدیث، ج ۱۱، ص ۸.
۳۱. کتاب الغیبه، ص ۳۸۱.
۳۲. کفایهالاثر، ص ۲۸.
۳۳. همان، ص ۷۴.
۳۴. همان، ص ۱۵۵.
منبع :کوثر ، تابستان ۱۳۸۱، شماره ۵۴
ابوالحسن ربانى سبزوارى