- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 26 دقیقه
- توسط : امیرعباس قاسمی
- 0 نظر
چکیده:
پژوهش حاضر، پس از ارائه تعریفی از واژه «ارهاص» و تفاوت آن با معجزه و کرامت، از باب مقدمه، به برخی از حوادث عجیب و خارقالعاده در زندگی برخی از پیامبران پیشین میپردازد و در ادامه، حوادث خارقالعاده و عجیب یا همان ارهاصات را در زندگی پیامبر اکرم(ص)، پیش از بعثت حضرت در سه مقطع زمانیِ آستانه تولد، هنگام حمل و تولد و دوران کودکی و نوجوانی از منظر تاریخی، مورد مطالعه و پژوهش قرار میدهد. موضوع این پژوهش، مطالعه در کم و کیف و صحت و سُقْم ارهاصات در زندگی پیامبر اکرم(ص) تا پیش از بعثت حضرت است.
مقدمه
معجزات و حوادث خارقالعاده در زندگی پیامبران، به ویژه پیامبر اعظم(ص)، از مسائلی است که اندیشمندان مسلمان، به ویژه مورخان، متکلمان و مفسران، از گذشته تاکنون، به آن توجه کردهاند. اما تا به حال ـ تا جایی که بررسی شد ـ پژوهش تاریخیِ مستقلی درباره حوادث خارقالعادهای که مربوط به پیش از بعثت پیامبر اکرم(ص) باشد و به آن اصطلاحاً «ارهاصات» میگویند، صورت نگرفته است. بر این اساس، این پژوهش درصدد بررسی تاریخیِ ارهاصات پیامبر اکرم(ص) است که به معنای عام آن، یعنی کارهای شگفت و خارقالعاده که از توان انسان خارج است و بر فضیلتی برای صاحب آن دلالت دارد، یکی از گونههای معجزه به حساب میآید. البته پیش از پرداختن به موضوع اصلی، مناسب است به چند نکته، اشاره شود:
الف) إرهاص در لغت و اصطلاح
إرهاص۱ برگرفته از «رَهص» به معنای اصرار، اثبات، آماده ساختن و محکم کردن و تأسیس بنیان است، چنانکه «رِهْص» به معنای چینه بُن دیوار یا ساختن رگه زیرین بناست.۲
اما در اصطلاح متکلّمان، مراد از ارهاص، حوادث خارقالعاده۳ و شگفتی۴ است که در آستانه میلاد انبیا یا پس از آن و پیش از ادعای نبوت به وقوع میپیوندد۵ و از نبوتِ آنان در آینده حکایت دارد تا مردم با مشاهده آن امور، آماده شنیدن دعوت انبیا(ع) شوند.۶ اما تناسب، میان معنای لغوی و اصطلاحی آن، را اینگونه میتوان توجیه کرد که با ارهاص، قاعده و خانه نبوّت پیریزی میشود۷ و دلالت میکند که در آینده، پیامبری مبعوث خواهد شد۸ و به همین دلیل، به امور یاد شده ارهاص میگویند.
ب) تفاوت ارهاص با معجزه و کرامت
اگرچه ارهاص از امور خارقالعادهای است که به اذن الهی صورت میگیرد، اما با معجزه و کرامت که اینها نیز با اذن الهی صورت میگیرند، تفاوت دارد، چنانکه کرامت نیز با معجزه تفاوت دارد و با اینکه کرامت امر خارقالعادهای است، اما بر خلاف معجزه، همراه ادعای نبوت نیست.۹ اما تفاوت معجزه با ارهاص ـ چنانکه گفته شد ـ آن است که ارهاص، وقوع امور خارقالعادهای است که در آستانه یا زمان تولد تا پیش از بعثت هر پیامبری برای فراهم ساختن بستر و زمینه نبوت وی، اتفاق میافتاد. بنابراین، ارهاص پیش از زمان دعوت و بدون ادعای نبوت و تحدّی است،۱۰ هر چند برخی متکلّمان از باب مجاز وعلاقه مشابهت یا تغلیب، به ارهاص نیز معجزه گفتهاند.۱۱ با مطالعه و بررسی در زندگی انبیای الهی، دانسته میشود که ارهاصات از اموری است که کم و بیش در زندگی آنان پیش از پیامبریشان اتفاق افتاده است، اما به نظر میرسد ارهاصات در زندگی پیامبراکرم(ص) با توجه به آن که آخرین فرستاده خدا بوده و آیینش جهانی و فراگیر بوده، بیشتر بوده است.
به هر حال، محقق طوسی برای امکان ارهاص، به وقوع معجزات پیامبر(ص) پیش از نبوت استدلال کرده و سپس علامه حلی به برخی از موارد ارهاص، از قبیل شکست و نابودی اصحاب فیل، شکاف برداشتن ایوان کسری، خشک شدن دریاچه ساوه و خاموش شدن آتشکده فارس که نزدیک یا هنگام ولادت حضرت روی داده و سایه افکندن ابر بر سر حضرت و حرکت آن با او و سلام کردن سنگها بر ایشان پیش از بعثت، اشاره کرده است.۱۲
نکته دیگر آن که ارهاصات به منظور ایجاد آمادگی در مردم برای پذیرش دین جدید بوده است، اما اثبات تاریخی این امر که همه ارهاصات، نمود و بروز خاصی میان مردم داشته و آنان را برای پذیرش دین پیامبر جدید به گونهای آماده ساخته، در بسیاری از موارد، مشکل است، زیرا چنین انعکاسی در اخبار و گزارشهای تاریخیِ به جای مانده، کمتر به چشم میخورد.
ج) إرهاصات در زندگی انبیای گذشته
چنانکه گفته شد، ارهاصات و حوادث خارقالعاده از وقایعی است که در زندگی پیامبران به منظور آمادهکردن مردم روزگارشان برای پذیرش نبوت آنان اتفاق افتاده است. هرچند در قرآن به واژه ارهاص تصریح نشده است، اما آیاتی از قرآن به برخی از وقایع زندگانی پیامبران پرداخته که از ارهاصات آنان دانسته شده یا میتوان آنها را از مصادیق ارهاص به شمار آورد. بنابراین، مناسب است پیش از پرداختن به ارهاصات مربوطِ به پیامبر اعظم(ص) به برخی از ارهاصات مربوط به پیامبران دیگر، به اختصار اشاره شود:
- حضرت موسی
الف) وحی (الهام) به مادر حضرت موسی(ع)
هنگامی که حضرت موسی به دنیا آمد، خداوند به سبب آنکه جان موسی در خطر بود، به مادرش الهام کرد که او را شیر دِه و در دریا (رود نیل) بینداز و ترس و اندوه به دل راه مده که ما او را به تو بازمیگردانیم: «و اَوْحَینا اِلی اُمِّ مُوسی اَن اَرْضِعیهِ فَاِذا خِفْتِ عَلَیهِ فَاَلقیهِ فِیالیمِّ و لاتَخافی و لاتَحْزَنی إنّا رادّوهُ اِلَیکِ و جاعِلُوهُ مِنَ المُرسَلین».(قصص: ۷)
ب) نجات حضرت موسی(ع) از دریا
هنگامی که کارگزاران فرعون، موسی را از آب گرفته و نزد وی آوردند، همسر فرعون متوجه شد که آنان قصد کشتن کودک را دارند، از اینرو به فرعون گفت: او نورِ چشم من و توست؛ او را نکشید، شاید برای ما سودمند باشد یا او را به فرزندی بگیریم: «وقالَتِ امرَاَتُ فِرعَونَ قُرَّتُ عَینٍ لِی و لَکَ لاتَقتُلوهُ عَسی اَن ینفَعَنا اَو نَتَّخِذَهُ وَلَدًا…».(قصص: ۹)
ج) بازگشت حضرت موسی(ع) به دامان مادر
خداوند میفرماید: موسی را به مادرش بازگرداندیم تا چشمش بدو روشن شود و غم نخورد و بداند که وعده خداوند درست است: «فَرَدَدنـاهُ اِلی اُمِّهِ کَی تَقَرَّ عَینُها و لاتَحْزَن و لِتَعْلَمَ اَنَّ وَعْدَ اللّهِ حَقٌّ…»(قصص: ۱۳)
خداوند با چنین فرمانی به مادر حضرت موسی، به شیوه عجیب و ناباورانهای جان حضرت موسی را حفظ کرد، زیرا در عصر حضرت موسی بر اساس آیات قرآن، پسران به دستور فرعونیان کشته میشدند و دختران به بردگی گرفته میشدند،۱۳ اما خدا که بهترین حافظ و نگهبان آفریدههای خویش است، حضرت موسی را نه تنها در آن وضع حفظ کرد، بلکه در دامان فرعون نیز او را پرورش داده و بزرگ کرد.
- حضرت عیسی
در قرآن کریم به برخی حوادث هنگام باردار شدن حضرت مریم و وضع حمل وی اشاره شده است که به هیچرو نمیتوان آنها را طبیعی و عادی حساب کرد، بلکه از ارهاصات به حساب آمده است:
الف) باردار شدن حضرت مریم(س) بدون شوهر
وقتی فرشته الهی ازسوی خدا، بشارت فرزند به مریم، دادند مریم(س) گفت: پروردگارا! چگونه فرزنددار شَوَم، درحالیکه بشری با من تماس نداشته است؟ فرشته گفت: چنین است، خداوند هر چه بخواهد میآفریند: «قالَتْ رَبِّ اَنّی یکونُ لی وَلَدٌ و لَمیمْسَسْنِی بَشَرٌ قالَ کَذلِکِ اللّهُ یَخلُقُ مایشاءُ…».(آلعمران: ۴۷)۱۴
ب) جاری شدن جوی آب از کنار حضرت مریم(س)
هنگامی که حضرت مریم(س) به آب نیاز داشت، جوی آبی از کنار آن حضرت جاری شد: «… قَد جَعَلَ رَبُّکِ تَحتَکِ سَرِیـّا».۱۵
ج) بارور شدن نخل خشک
پس از وضع حمل مریمِ طاهره و نیاز وی به غذای مناسب در آن حال، پیدایش خرمای تازه بر نخلی خشک، کاری خارقالعاده بود که به فرمان الهی، صورت گرفت، چنانکه خداوند به وی فرمود: این تنه نخل را به طرف خود تکان ده، رطب تازهای برای تو فرو میریزد: «وهُزِّی اِلَیکِ بِجِذْعِ النَّخلَهِ تُسـاقِطْ عَلَیکِ رُطَبـًا جَنیـّاً».(مریم: ۲۵)۱۶
د) سخن گفتن حضرت عیسی(ع) در گهواره
واقعه خارقالعاده دیگری که هنگام تولد حضرت عیسی(ع) به امر خدا اتفاق افتاد، سخن گفتن وی در گهواره۱۷ به منظور رفع اتهام از حضرت مریم است. حضرت عیسی(ع) به کسانیکه حضرت مریم(س) را متّهم ساخته بودند، فرمود: من بنده خدا هستم. خداوند مرا پیامبری صاحبِ کتاب قرار داده است: «قالوا کَیفَ نُکَلِّمُ مَن کانَ فِی المَهدِ صَبِیـّا، قالَ اِنّی عَبدُاللّهِ آتانِیَ الکِتابَ و جَعَلَنی نَبیـّا».(مریم: ۲۹ـ۳۰) بنابراین، سخن گفتن وی در گهواره از معجزات آن حضرت به حساب نیامده، بلکه از ارهاصات وی به شمار آمده است. افزون بر این، گروهی از معتزله که کرامات اولیا را انکار کردهاند، نزول مائده آسمانی بر مریم۱۸ و سخن گفتن فرشتگان با وی۱۹ را نیز از ارهاصات حضرت عیسی دانستهاند.۲۰
- ارهاصات در زندگی پیامبر اکرم(ص)
منابع حدیثی و تاریخی شیعه و اهلسنت، حوادث خارقالعاده و عجیب بسیاری را درباره حضرت محمد(ص) گزارش کردهاند که استقرا و جمعآوری و ارائه فهرستوار آنها و از همه مهمتر، اثبات صحت یا سُقْم تاریخی آنها، افزون بر آن که امری بس دشوار است، کاری خارج از حوصله و موضوع این نوشتار است، از اینرو در این پژوهش به مهمترین و مشهورترین این حوادث که بسیاری از منابع از آن سخن گفتهاند، پرداخته میشود.
بر اساس یک تقسیم بندی، حوادث خارقالعاده و عجیب پیش از بعثت پیامبر(ص) یا همان ارهاصات درباره رسول خدا(ص) را میتوان به سه دسته تقسیم کرد: ۱٫ وقایعی که در آستانه ولادت پیامبر(ص) اتفاق افتاد؛ ۲٫ حوادثی که هنگام ولادت حضرت رخ داد؛
- وقایعی که پس از تولد تا پیش از بعثت رسول خدا(ص)، روی داد.
۳ـ۱٫ در آستانه ولادت
الفـ جریان نابودیِ سپاه ابرهه توسط پرندگان
یکی از حوادث و وقایع مشهوری که قرآن به عنوان حادثهای خارقالعاده از آن یاد کرده، جریان حمله سپاه ابرهه اشرم به مکه است که به منظور ویران کردن خانه کعبه صورت گرفت و در نهایت، ابرهه و سپاهش توسط پرندگانی که از سوی خدا مأمور نابودی آنان بودند، با سنگریزههایی کشته شدند.۲۱ این واقعه، پیش از ولادت پیامبر(ص) رخ داد، اما به سبب نزدیکی زمان آن با ولادت پیامبر اکرم(ص) که بنابر مشهور در همان سال بوده است،۲۲ به گونهای تمهید و آماده ساختن مردم برای پذیرش وجود شخصی بود که در آینده نزدیک خاتم پیامبران و رسولان و دینش آخرین و کاملترین دین شد.
ب ـ هویدا بودن نور پیامبر(ص) در پیشانی پدرانش
وجود اخباری درباره نمایان بودن نوری بر پیشانی جدّ و پدر پیامبر اکرم(ص) از دیگر ارهاصات مربوط به رسول خدا(ص) پیش از ولادت وی است که در منابع تاریخی و سیره، گزارش شده است. چنانکه گزارش شده در جریان حمله ابرهه به مکه و دیدار عبدالمطّلب با ابرهه، عظمت و هیبت نور پیامبر(ص) که بر پیشانی عبدالمطّلب ظاهر بود، ابرهه را گرفت.۲۳ همچنین گزارشهای بسیاری درباره نمایان بودن نور یا سفیدی بر پیشانی عبدالله پدر پیامبر(ص) پیش از هم بستر شدن با آمنه، مادر حضرت، وجود دارد،۲۴ که این نور پس از هم بستر شدن با آمنه، به وی منتقل شد.۲۵
۳ـ۲٫ هنگام حمل و ولادت
مورّخان و محدثان شیعه و سنی درباره حوادث خارقالعاده هنگام حمل و تولد رسول خدا(ص)، گزارشهای بسیاری را نقل کردهاند که در این میان، ابنسعد با عنوان «ذکر علامات النبوه فی رسول الله(ص) قبل أن یُوحی الیه» گزارشهای فزونتری را در اینباره، آورده است که در ادامه به مهمترین آنها پرداخته میشود:
الفـ زمان حمل
از حوادث عجیب و غیرمتعارف هنگام بارداری آمنه به پیامبر(ص)، به سهولت گذشتن این ایام برای وی بود، زیرا زنان در آن روزگار با توجه به نبود یا کمبود امکانات بهداشتی و هوای نامناسب حجاز و بهویژه شهرِ مکه، دوران بارداری را به دشواری سپری میکردند، اما بر اساس برخی گزارشها، دوران بارداری آمنه به حضرت محمد(ص)، بسیار آسان بوده است، چنانکه ابنسعد نیز به نقل از زُهْری نگاشته است که آمنه میگفت: چون به فرزندِ خود آبستن شدم تا هنگامی که وضع حمل کردم، هیچگونه سختی و ناراحتی ندیدم.۲۶ همچنین او در مدت یاد شده، از ناراحتی، شکم درد و بادِ شکم و نیز از بیماریهایی که زنان آبستن به آن مبتلا میشدند، شکایت نکرد۲۷ و هیچ حملی سبکتر و با برکتتر از آبستن به وی را [در مقایسه با زنان دیگر] نیافت».۲۸
افزون بر این، ابنسعد به نقل از آمنه در این باره در گزارش دیگری آورده است:
هنگامی که به رسول خدا(ص) باردار شدم، نفهمیدم که به او باردارم و هیچگونه احساس سنگینی نکردم، چنانکه زنان (دیگر) احساس میکنند … تا این که زمانی بین خواب و بیداری بودم که کسی (فرشتهای) نزدم آمد و گفت: آیا میدانی باردار شدهای؟ گویا گفتم: نمیدانم. گفت: تو به سرور و پیامبر این امت، باردار شدهای … من یقین به بارداری خود کردم. آن گاه آن کس تا نزدیک وضع حمل، نزد من نیامد و چون آن زمان نزدم آمد، گفت: بگو «او را از شرّ حاسدان، در پناه خدای یگانه بیهمتا قرار میدهم» و من این ذکر را میگفتم».۲۹
بـ هنگام تولد
در مطالعه و بررسی اخبار و گزارشهای تاریخی مربوط به حوادث مربوط به هنگام ولادت پیامبر(ص)، به این برداشت میتوان رهنمون شد که ارهاصات و حوادث خارقالعاده در زمان یاد شده در مقایسه با پیش و پس از تولد حضرت، بسیار بوده است. بر این اساس ـ چنان که کهنترین منابع نگاشتهاند ـ هنگام تولد حضرت محمد(ص) حوادثی خاص و خارقالعاده روی داده است که برخی از مهمترین آنها عبارتاند از:
- لرزیدن ایوان کسری و شکسته شدن سیزده کنگره آن؛۳۰
- خاموش شدن آتشکده فارس که هزار سال روشن بود؛۳۱
- خشک شدن دریاچه ساوه؛۳۲
- پر آب شدن وادی سَماوه؛۳۳
- خواب دیدن موبدان (فارس)، شتران سرکِشی را که اسبان تازی گرامی نژادی را یدک کشیدند و از دجله میگذشتند و در سرزمینها پراکنده میشدند.۳۴
بر اساس گزارش مورخان، حوادث یاد شده آن گونه در دربار کسری انوشیروان شاه ساسانی انعکاس داشته است که حتی شاه ساسانی از نُعمانبنمُنْذِر۳۵ خواست تا از شخصی دانا در این باره، پرس و جو کند.۳۶
- همراهی نور با پیامبر(ص)
همراهی نور با پیامبر(ص) هنگام ولادت و روشن شدن مغرب تا مشرق از این نور تا جایی که قصرها و بازارهای شام دیده شدند، از دیگر مواردی است که منابع تاریخی و حدیثی شیعه و سنی، گزارشهای بسیاری را به نقل از آمنه مادر حضرت، در این باره بیان کردهاند.۳۷
- رانده شدن شیاطین و جنّیان از آسمانها و منع آنان از شنیدن اخبار آسمانها و وحی.
یکی دیگر از حوادث هنگام ولادت حضرت، رانده شدن شیاطین۳۸ و جنّیان۳۹ بود. امام صادق(ع) در این باره میفرماید: شیاطین به آسمانها رفت و آمد میکردند تا این که با تولد حضرت عیسی، از سه آسمان و با به دنیا آمدن پیامبر(ص) از هفت آسمان منع شدند.۴۰
افزون بر این، گزارش شده که در مکّه یک یهودی به نام یوسف بود. وی چون شب ولادت پیامبر(ص) دید که ستارگان در حرکت و جنب و جوش هستند، گفت: این (امر) نشانه آن است که در این شب، پیامبری به دنیا آمده، چون ما در کتابهایمان مییابیم که وقتی آخرین پیامبر متولد شود، شیاطین رانده شده و از آسمانها منع میشوند.۴۱ البته بر اساس برخی از گزارشها راندن شیاطین، در آستانه بعثت هم بوده است، چنانکه ابناسحاق در این باره گزارش کرده است که چون زمان بعثت رسول خدا(ص) رسید، شیاطین از گوش دادن به اخبار آسمانی منع شدند و بین آنان و جاهایی که برای شنیدن در آن جا مینشستند، ممانعت به عمل آمد و به وسیله ستارگان رانده شدند. پس شیاطین دانستند که پیشامدی از سوی خدای تعالی درباره بندگان رخ داده است. ابنهشام در ادامه گزارش خود، به آیاتی از سوره جنّ و احقاف در این باره استشهاد کرده است.۴۲
همچنین بر اساس گزارش ابنسعد از ابنعباس، چون پیامبر(ص) مبعوث شد، جنّیان از آسمان رانده شدند و آنها را با شهاب میزدند. آنها پیش از این، اخبار آسمانی را گوش میدادند و هر قبیلهای از جن، جایگاه خاصی داشت که مینشستند و گوش میدادند.۴۳
به نظر میرسد وجه جمع میان این دو گونه گزارشها (هنگام ولادت و بعثت) ـ چنانکه در گزارش ابنسعد نیز به آن اشاره شده ـ آن است که هنگام ولادت، فقط رانده شدن از آسمانها بوده است، در حالی که در آستانه بعثت، علاوه بر رانده شدن از آسمانها منع از شنیدن وحی و اخبار آسمانی هم بوده است.
- واژگون شدن و به رو افتادن بُتها۴۴
واژگونی بتها از دیگر ارهاصات در شب ولادت رسول خدا(ص) بوده است به گزارش عروهبنزبیر گروهی از قریش، روزی نزد بُتی اجتماع کرده و آن روز را عید قرار داده و آن را بزرگ میشمردند. آنان در پیشگاهِ بت قربانی نموده و میخوردند و شراب مینوشیدند تا این که شبی نزد بت رفتند، دیدند بت به صورت بر زمین افتاده است و با این که بت را دو بار به حالت نخستینش بازگرداندند، اما برای بارِ سوم نیز بت به صورت بر زمین افتاد… . در ادامه گزارش آمده است که این واقعه در شبی بود که رسول خدا(ص) به دنیا آمد.۴۵
حوادث دیگر
بر اساس برخی روایات و گزارش مورخان، حوادث خارقالعاده و عجیب دیگری نیز هنگام ولادت پیامبر(ص) رخ داده است. این حوادث بر اساس روایت امام صادق(ع) عبارت است از: شکاف برداشتن ایوان کسری و وارد شدن رود دجله در آن، برآمدن نوری از سمت حجاز و رفتن به سوی مشرق، سرنگون شدن تخت پادشاهان در فردای شب ولادت و لال شدن آنان، ربوده شدن دانشِ کاهنان و بطلان سِحْرِ جادوگران و ممانعت از تماس کاهنان با شیاطین.۴۶
همچنین در گزارشی از یعقوبی در این بار آمده است:
چون رسول خدا(ص) به دنیا آمد … ستارگان فرو ریختند و قریش از این فرو ریختن، شگفت زده شده و گفتند: این اتفاق، رخ نداده مگر آن که قیامت برپا شده است. و نیز زمین لرزهای مردم را دربرگرفت که همه جای دنیا را فراگرفت تا جایی که کلیساها و کنیسهها ویران گشت و هر چیزی که جز خدا پرستش میشد، از جای خود کنده شد، جادوگران و پیشگویان در کار خویش سرگردان مانده و شیاطین آنان دربند شدند و ستارگانی هویدا گشت که پیش از آن دیده نمیشد، از اینرو کاهنان یهود (از روی ناباوری) شگفت زده شدند.۴۷
علاوه بر این، در برخی منابع، خبر مُرسل مفصلی به نقل از ابانبن عثمان (متوفای پس از ۱۴۰ق) از قول آمنه نقل شده که در آن از حوادث خارق العاده دیگری هنگام ولادت پیامبر(ص)، خبر داده شده است.۴۸
۳ـ۳٫ پس از ولادت (و تا پیش از بعثت)
بر اساس منابع سیره و تاریخ، ارهاصات در زندگانی پیامبر اکرم(ص) منحصر به دوران یاد شده نبوده و در دوران کودکی و نوجوانی نیز حوادث خارقالعادهای برای حضرت اتفاق افتاده است. اما حوادث قابل توجه، به ویژه حوادث خارقالعاده و ارهاصاتی از زمان ازدواج پیامبر(ص) تا پیش از بعثت، یعنی دوره پانزده ساله و نسبتا طولانی از عمر شریف حضرت، در منابع تاریخی و سیره ثبت نشده است. بر این اساس، ارهاصات نیز در دوران یاد شده، چندان نمود و بروزی ندارد. اما ارهاصات در دوره کودکی و نوجوانی حضرت را میتوان در موارد ذیل خلاصه کرد:
- نزول خیر و برکت بر حلیمه از زمان پذیرش دایگی حضرت محمد(ص)
مورخان و سیرهنویسان به نقل از حلیمه سعدیه، دایه رسول خدا(ص)، در گزارشی آوردهاند: سالی که دچار قحطی و خشکسالی شده بودیم، همراه شوهر و کودک شیرخواری که داشتم با زنان بنیسعد به شهر مکه رفتیم تا هر کدام کودکی از قریش گرفته برای شیر دادن و بزرگ کردن آنان به میان قبیله آوریم. مرکب ما الاغ خاکستری رنگی بود و شتر پیری نیز به همراه داشتیم که به خدا سوگند، قطرهای شیر نداشت. شبی که در راه مکه بودیم، کودک گرسنه ما از بس گریه کرد، نخوابیدم. نه در پستان من شیری بود که او را سیر کند و نه در پستان شتر، تنها امید به آینده بود که ما را به سوی مکه میراند. الاغ به قدری لاغر و وامانده بود که کندی راه رفتنش، قافله بنیسعد را خسته کرد. به هر شیوهای بود، خود را به شهر مکه رساندیم و به دنبال بچههای شیرخوار قریش رفتیم. در نهایت، من نزد عبدالمطّلب رفته و محمد(ص) را گرفتم. چون او را برای شیر دادن در دامان خود نهادم، پستانهای من چنان پر شد که محمد(ص) و کودکم نیز که از گرسنگی نمیخوابید، هر دو خورده و سیر شده و به خواب رفتند. شوهرم نیز برخاسته به طرف شتر رفت و متوجه شد که دو پستان شتر نیز پر از شیر شده است، پس به مقداری که من و او را سیر میکرد، دوشید و خوردیم و آن شب را به راحتی خوابیدیم.
چون صبح شد، شوهرم گفت: ای حلیمه، به خدا سوگند که کودک با برکتی نصیب تو شده است. گفتم: آری من نیز چنین میپندارم. پس من بر الاغ خویش سوار شده و آن کودک را نیز با خود بردیم. به خدا سوگند، دیدم همان الاغی که به سختی راه میرفت، چنان به تندی به راه افتاد که هیچ یک از الاغهای زنان بنیسعد به تندیِ او نمیتوانستند راه بروند تا جایی که زنانِ همراه میگفتند: ای دختر أبوذؤیب، آهستهتر بران، مگر این همان الاغی نیست که هنگام آمدن بر آن سوار بودی؟ گفتم: چرا همان است. زنان (با شگفتی) میگفتند: به خدا، خوب حیوانی شده است.۴۹
ابن سعد افزوده است:
حلیمه به زنانی که همراهش بودند، رسید. همین که او را دیدند، گفتند: چه کسی را گرفتی و چون به آنان خبر داد، گفتند: آرزومندیم فرخنده و مبارک باشد. حلیمه گفت: من برکت او را دیدهام؛ نمیتوانستم پسر خود عبدالله را سیر کنم و شبها از گرسنگی نمیگذاشت بخوابیم، اکنون او و برادرش هر چه میخواهند، مینوشند و راحت میخوابند و اگر کودک سومی هم باشد، سیر میشود.۵۰
ابن هشام و طبری ادامه گزارش را از زبان حلیمه، اینگونه نگاشتهاند:
سپس به سرزمین بنیسعد و خانه و دیار خود رسیدیم. زمینی خشکتر از آنجا نمیدانستم. اما چون بازگشتیم گوسفندانم که شبانگاه از چرا میآمد، سیر و پر شیر بود و میدوشیدیم و مینوشیدیم، اما دیگران از گوسفندان خود شیر نمیدوشیدند و در پستان آنها یک قطره شیر نبود. (این جریان موجب شگفتی افراد قوم ما شده بود و) آنان به چوپانان خویش میگفتند گوسفندان را به جایی ببرید که چوپان دختر ابوذؤیب (حلیمه) میبرد، اما گوسفندان آنان گرسنه باز میآمدند و یک قطره شیر نداشتند و گوسفندان من پر شیر بودند.۵۱
- تنظیف پیامبر(ص) توسط فرشتگان
بسیاری از منابع حدیثی و سیره و تاریخ اهلسنت، یکی از حوادث خارقالعاده دیگرِ دوران کودکی پیامبر(ص) را که گزارش کردهاند افسانه شکافته شدن سینه پیامبر(ص) توسط جبرئیل یا فرشتگان است که در تاریخ اسلام به جریان «شقّ صدر» شهرت یافته است.۵۲ افسانه یاد شده از دیدگاه محققان معاصر، مخدوش و نادرست دانسته شده است،۵۳ اما در برابر گزارش یاد شده، برخی از منابع شیعه، جریان دیگری را بیان کردهاند که اشکالات این افسانه را ندارد، چنانکه ابن شهرآشوب در اینباره نگاشته است:
حلیمه میگوید: در مدتی که من مشغول تربیت حضرت محمد(ص) بودم، روزی به من گفت: برادران من هر روز کجا میروند؟ گفتم: گوسفند میچرانند. محمد(ص) گفت: من امروز همراه آنان میروم، و چون با آنان رفت، فرشتگان او را گرفته به بالای قله کوهی برده و به شستوشو و نظافت او پرداختند. در این وقت پسرم نزد من آمد و گفت: محمد را دریاب که ربوده شد! من نزد او رفتم و نوری دیدم که از وی به آسمان ساطع بود، او را بوسیده، گفتم: چه بر سرت آمد؟ پاسخ داد: محزون نباش که خدا با ماست، و سپس داستان خود را بازگو کرد. در این هنگام بوی مُشک ناب به مشام میرسید و مردم میگفتند: شیاطین بر او چیره شدهاند و او میگفت: آسیبی به من نرسیده و باکی بر من نیست.[۵۴
- با برکت شدن غذا هنگام هم غذا شدن حضرت محمد(ص) با دیگران
ابنسعد در این باره نگاشته است که خاندان ابوطالب هرگاه تنها یا دسته جمعی غذا میخوردند و حضرت محمد(ص) حاضر نبود، احساس سیری نمیکردند و هرگاه حضرت همراهشان غدا میخورد، احساس راحتی و سیری میکردند و معمولاً هنگامی که خانواده ابوطالب میخواستند غذا بخورند، ابوطالب میگفت: خودتان میدانید که بهتر است تا آمدن پسرم (محمد(ص) ) صبر کنید، و چون او میآمد و همراه ایشان غذا میخورد، چیزی از غذایشان اضافه میآمد و اگر همراه آنان غذا نمیخورد، آنان سیر نمیشدند و ابوطالب به پیامبر(ص) میگفت: تو فرخنده و مبارکی.۵۵ همچنین در جریان سفر تجاری پیامبر(ص) برای خدیجه، غلامی که همراه حضرت بود، به خدیجه میگوید: ما (هر وقت) با پیامبر(ص) غذا میخوردیم، سیر میشدیم، اما غذا همان گونه که بود، باقی میماند.۵۶
افزون بر این، امایمن۵۷ میگوید: هرگز ندیدم پیامبر(ص) در کودکی و بزرگی از تشنگی و گرسنگی شکایت کند. معمولاً صبحگاه میرفت از زمزم آب مینوشید و چون به او غذا میدادند، میگفت: نمیخواهم، سیرم.۵۸
- افزایش و با برکت شدن اموال حضرت خدیجه به سبب تجارت پیامبر(ص)
بر اساس گزارشهای تاریخی، پیامبر اکرم(ص) در جوانی با اموال حضرت خدیجه، سفر تجاری به شام کرد که در این سفر به برکت حضور و وجود رسول خدا(ص)، سود تجارت، بسیار بود و امور سفر به سهولت انجام میگرفت.۵۹ این نیز میتواند به گونهای حادثه عجیبی تلقی شود.
- سایه افکندن ابر یا دو فرشته بر سر پیامبر(ص)
مورخان و سیرهنویسان، به ویژه ابنسعد گزارشهایی را درباره سایه افکندن ابر۶۰ یا دو فرشته۶۱ بر سر پیامبر(ص) بیان کردهاند که برخی از آنها به دلیل اینکه ضمن وقایع مخدوش و غیرمعتبر آمده است، به سهولت قابل پذیرش نیست.۶۲ اما برخی از گزارشهای دیگر همانند گزارش ابنسعد درباره سایه افکندن ابر بر سر حضرت در دوره کودکیاش نزد حلیمه۶۳ فاقد چنین اشکالاتی است، از اینرو قابل پذیرش است.
- سجده کردن سنگ و درخت بر پیامبر(ص)
از دیگر حوادثی که به گونهای از رسالت پیامبر(ص) پیش از بعثت خبر داده، سجده کردن اشیا و جمادات، از جمله سنگ و درخت بر حضرت بوده است. طبری ضمن گزارش سفری که حضرت همراه ابوطالب به شام داشته، جریان ملاقات راهب را با پیامبر(ص) نگاشته است که وقتی راهب از پیامبری او در آینده به پیران قریش خبر داد، آنان پرسیدند که او از کجا میداند؟ وی در پاسخ آنان گفت: «وقتی شما (کاروانیان) از گردنه نمایان شدید، دیدم که درختان و سنگها در برابر پیامبر(ص) سجده کردند و آنها تنها برای پیامبران سجده میکنند.۶۴
- سیراب شدن ابوطالب در بازار ذوالمَجاز توسط پیامبر(ص)
ابنسعد از قول ابوطالب در این باره، این گونه گزارش کرده است:
در منطقه ذوالمجاز۶۵ بودم و برادرزادهام، یعنی محمد(ص)، همراهم بود. من از تشنگی به او شکایت کردم. وی حرکتی به خود داد و (از مرکب) فرود آمد و گفت: عموجان تشنهای؟ گفتم: آری. حضرت با پاشنه پای خود اشارهای به زمین کرد، ناگاه آب بیرون آمد و گفت: عموجان، بیاشام و من آشامیدم.۶۶
نتیجه
از آنچه تاکنون نگاشته شد، به این نتیجه میتوان رهنمون شد که ارهاصات در زندگانی انبیای الهی کم و بیش برای آگاهی و آمادهسازی مردم به منظور پذیرش دعوتشان در هر عصری بوده است، هر چند فقر و حتی فقدان گزارشهای تاریخی در منابع غیرعربی، از جمله منابع رومی و عبری نیز در این باره، در ظهور کمرنگ ارهاصات مربوط به دیگر انبیای الهی، بیتأثیر نبوده است. اما ارهاصات در باره پیامبر اکرم(ص) به عنوان آخرین فرستاده الهی از اینرو که دعوتش فراگیر و جهانی بوده، هم بیشتر بوده و هم نمودِ فزونتری داشته است.
پی نوشت ها.
- «ارهص الشئ» ای أثبته و أسّسه.
- اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح تاج اللغه و صحاح العربیه، ج ۳، ص ۱۰۴۲ / جمالالدین محمد بن مکرم ابن منظور، لسان العرب، ج۷، ص ۴۴/ سیدمحمدمرتضی حسینی واسطیزبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج ۴، ص ۳۹۹/ ابن اثیر، النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، ج ۲، ص ۲۸۲، ذیل ماده «رهص».
- محمد علی تَهانَوی، موسوعه کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج ۱، ص ۱۴۱، مدخل «ارهاص».
- جمالالدین حلی، کشف المراد: شرح تجرید الاعتقاد، ترجمه و شرح فارسی ابوالحسن شعرانی، ص ۴۹۱٫
- اسماعیل بن مصطفی حقی بروسوی، روح البیان، ج ۱۰، ص ۵۱۰٫
- جمالالدین حلی، کشف المراد: شرح تجرید الاعتقاد، ص۴۹۱٫
- نصیرالدین طوسی، تلخیص المحصَّل، المعروف بنقد المحصّل، ص۳۵۰٫
- ر.ک: محمدعلی تَهانَوی، موسوعه کشاف اصطلاح الفنون و العلوم، ج۱، ص۱۴۱، مدخل «ارهاص»؛ علی اکبر دهخدا، لغت نامه، ج ۲، ص ۱۶۳۷، واژه « ارهاص».
- نصیرالدین طوسی، تلخیص المحصل، المعروف بنقد المحصّل، ص ۳۷۳٫
- همان، ص ۳۵۰٫ چنانکه افزون بر دو امر خارق العاده معجزه و ارهاص که به پیامبران اختصاص دارد، چهار امر خارق العاده دیگر نیز وجود دارد : اول، کرامت: کار خارق عادتی که مقرون به کمال ایمان و تقوا و معرفت و استقامت باشد؛ یعنی از اولیای غیرانبیا صادر شود. دوم، معونت: صدور کار خارق عادت از عوام مؤمنان و اهل صلاح. سوم، استدراج: امر خارق عادتی که از کفار، مشرکان و فاسقان سر میزند. چهارم، اهانت: این امر نقطه مقابل معجزه است، به این معنا که اگر امر خارق عادت که از مدعی رسالت صادر میشود، مخالف دعوای او ـ نه موافق دعوایش ـ بود، اهانت نام دارد، مانند دعوای مسلیمه کذاب که آب دهان در چاه انداخت تا (همانند معجزه پیامبر(ص)) چاه به آب بیاید، اما چاه خشکید (دهخدا، لغتنامه، ج ۲، ص ۱۸۰۳، ذیل واژه «استدراج»).
- سعد الدین تفتازانی، شرح المقاصد، ج ۵، ص۱۲ـ۱۳٫
- جمالالدین حلی، کشف المراد، شرح تجرید الاعتقاد، ص ۴۹۱ ـ ۴۹۲٫
- بقره (۲ آیه) ۴۹ و ابراهیم (۱۴ آیه) ۶٫
- مریم: ۱۷ـ۲۲/ همچنین رک: ابوعبدالله محمد بن عمر معروف به فخر الدین رازی، مفاتیح الغیب، ج ۱۳، ص ۵۲۸٫
- مریم (۱۹ آیه) ۲۴٫ همچنین رک: فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۶، ص ۷۸۶٫
- همچنین رک: طبرسی، همان، ج ۶، ص ۷۸۶ ـ ۷۸۷ و فخرالدین رازی، مفاتیح الغیب، ج۲۱، ص ۵۲۷ ـ ۵۲۸٫
- مریم: ۳۰ ـ ۳۶/ آلعمران: ۴۶ و محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱۴، ص ۲۲۱ ـ ۲۲۲٫
- آلعمران ۳۷٫
- همان: ۴۲ ـ ۴۶٫
- فخرالدین رازی، مفاتیح الغیب، ج ۱۴، ص ۳۱۳/ ابوحیان محمدبن یوسف اندلسی، البحر المحیط فی التفسیر، ج ۵، ص ۱۰۵ و میرسیدعلی حائریتهرانی، مقتنیات الدُرر و ملتقطات الثمر، ج ۴، ص ۳۶۴ و ج ۷، ص ۲۸۶٫
- فیل: ۱ـ ۵٫ منابع تاریخی و تفسیری بسیاری با تفاصیل و تفاوتهایی این واقعه را گزارش کردهاند، از جمله عبدالملک بن هشام حمیری، السیره النبویه، ج ۱، ص ۸۱ ـ ۸۸/ محمدبن سعد، الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۷۳ ـ ۷۴/ بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ج ۱، ص ۷۵ ـ ۷۶ / ابنواضح یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص ۲۵۲ـ ۲۵۳ / محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۱، ص ۵۵۱ـ ۵۵۷ / محمدبن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج ۱۰، ص۴۰۹ ـ ۴۱۱ / طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۸۲۱ ـ ۸۲۵ / فخرالدین رازی، مفاتیح الغیب، ج ۳۲، ص ۲۸۸ ـ ۲۸۹ / ابنکثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص ۵۸۷ / محمدبن یوسف صالحی شامی، سُبُل الهُدی و الرشاد فی سیره خیر العباد، ج ۱، ص ۲۱۴٫ این حادثه را از باب ارهاص و آماده سازی برای بعثت پیامبر اکرم(ص) دانستهاند.
- ابنهشام، السیره النبویه، ج ۱، ص ۱۹۵ / ابنسعد، الطبقات الکبری، ج ۱، ص۸۱ و ج ۳، ص ۵ / بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ج۱، ص ۱۰۰ / ابن واضح یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۷ / طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۱، ص۵۷۰ ـ ۵۷۱ / علیبن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج ۲، ص ۲۶۸/ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ص ۱۹۶/ احمدبن حسین بیهقی، دلائل النبوه و معرفه احوال صاحب الشریعه، ج ۱، ص ۹۲٫
- مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج ۲، ص ۱۰۴٫
- ابنهشام، السیره النبویه، ص ۱۹۳ ـ ۱۹۴/ ابنسعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص ۷۷ ـ ۷۸/ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج ۲، ص ۶/ بیهقی، دلائل النبوه و معرفه احوال صاحب الشریعه، ج۱، ص ۱۰۳ ـ ۱۰۶/ ابنکثیر دمشقی، البدایه و النهایه، ج۲، ص ۳۰۸ ـ ۳۰۹/ تقیالدین احمدبن علی مقریزی، إمتاع الاسماء بما للنبی من الاموال و الاحوال و الحفده و المتاع، ج ۴، ص ۳۸ به بعد؛ احمد صدر حاج سید جوادی و دیگران، دائره المعارف تشیع، ج ۲، ص ۸۵، مدخل ارهاص.
- ابنهشام، السیره النبویه، ص ۱۹۳ ـ ۱۹۴/ ابنسعد، الطبقات الکبری، ص ۷۷ ـ ۷۸/ بیهقی، دلائل النبوه و معرفه احوال صاحب الشریعه، ج۱، ص ۱۰۳ ـ ۱۰۶/ مقریزی، امتاع الاسماع، ج۴، ص ۳۸٫
- ابنسعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص ۷۹٫
- مقریزی، امتاع الاسماع، ج ۴، ص ۴۷/ محمدبن یوسف صالحی شامی، سُبُل الهُدی و الرشاد فی سیره خیر العباد، ج۱، ص ۳۲۹٫
- صالحی شامی، همان، ج۱، ص ۳۴۱٫
- ابنسعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص ۷۸ ـ ۷۹/ ابنهشام، السیره النبویه، ص ۱۹۳ ـ ۱۹۴/ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱، ص ۵۷۲٫ همچنین آمنه هنگام فرستادن محمد(ص) نزد حلیمه، گفت : سوگند به خدا، من در تمام مدت بارداری، دشواریهایی را که زنها در مدت آبستنی دارند، نداشتم و فرشتهای در خوابِ من آمد و گفت: به زودی پسری میآوری، پس نامش را احمد بگذار که او سرور جهانیان است. محمد(ص) هنگام تولد، با دو دستش (به زمین) تکیه زد و سر به آسمان برافراشت (ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص ۱۲۰). علی بن ابراهیم قمی و شیخ صدوق نیز مشابه این خبر را آوردهاند (علیبن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج ۱، ص ۳۷۳/ شیح صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ص ۱۹۵/ محمدبن محمد مفید، الامالی، ص ۳۶۱).
- یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۸/ محمدبن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱، ص ۵۸۰/ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ص ۱۹۲ / محمدبن محمد مفید، الامالی، مجلس ۴۸، ص ۳۶۰ ـ ۳۶۱، حدیث ۱/ بیهقی، دلائل النبوه و معرفه احوال صاحب الشریعه، ج ۱، ص ۱۲۶/ فضل بن حسن طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج ۱، ص ۵۶/ ابوالفرج عبدالرحمان بن جوزی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج ۲، ص ۲۵۰/ ابنکثیر، البدایه و النهایه، ج۲، ص ۳۲۸٫ شیخ صدوق، بیهقی، طبرسی و ابن کثیر، چهارده کنگره نوشتهاند.
- یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۸ / طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱، ص ۵۸۰/ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ص ۱۹۲ / محمدبن محمد مفید، الامالی، ص ۳۶۱/ بیهقی، دلائل النبوه و معرفه احوال صاحب الشریعه، ج ۱، ص ۱۲۶/ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج ۱، ص ۵۶/ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص ۲۵۰ / ابن کثیر، البدایه النهایه، ج۲، ص ۳۲۸٫
- ابوجعفر محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱، ص ۵۸۰/ شیخ صدوق، کمالالدین و تمام النعمه، ص ۱۹۲/ احمد بن حسین بیهقی، دلائل النبوه و معرفه احوال صاحب الشریعه، ج ۱، ص ۱۲۷/ ابوالفرج عبدالرحمان بن جوزی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص ۲۵۰/ ابوعلی فضل بن حسن طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج ۱، ص ۵۶/ یاقوت بن عبدالله حموی، معجم البلدان، ج ۳، ص ۱۷۹/ ابنکثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص ۳۲۸٫ در این که چرا دریاچه ساوه خشکید با آن که به نظر میرسد این دریاچه نه همانند آتشکده فارس مقدس بوده و نه مانند ایوان کسری متعلق به حاکمان ستمگر بوده است، یکی از محققان شواهدی بر مقدس بودن این دریاچه در آن روزگار آورده است، ر.ک : مرتضی ذکایی ساوجی، «نگاهی نو به روایت خشک شدن دریاچه ساوه»، کیهان اندیشه، ش ۶۸، ص ۱۹۰ ـ ۱۹۵٫
- ـ شیح صدوق، الامالی، مجلس ۴۸، ص ۳۶۱، حدیث ۱٫ «سماوه»، منطقهای بین کوفه و شام است (یاقوت بن عبدالله حموی، معجم البلدان، ج ۳، ص ۲۴۵).
- ابن واضح یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص ۸ / طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱، ص ۵۸۰/ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ص ۱۹۲ / شیخ صدوق، الامالی، ص ۳۶۱/ بیهقی، دلائل النبوه و معرفه احوال صاحب الشریعه، ج ۱، ص ۱۲۶/ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ۵۶/ ابنجوزی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص ۲۵۰/ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج ۲، ص ۳۲۸٫
- نعمان بن منذر، یکی از پادشاهان لخمی حیره (شهری در پنج کیلومتری کوفه) بوده که از سوی پادشاهان ساسانی، بر این شهر حکمرانی میکرده است.
- تفصیل ماجرا را میتوان در این منابع، پیجویی کرد: ابن واضح یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص ۸ / طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱، ص ۵۸۰ ـ ۵۸۱/ بیهقی، دلائل النبوه و معرفه احوال صاحب الشریعه، ج ۱، ص ۱۲۷ـ ۱۲۹٫
- ابن هشام حمیری، السیره النبویه، ج ۱، ص ۱۹۵ و ص ۲۰۳/ ابنسعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص ۸۱ ـ ۸۲ و ص ۱۱۸ ـ ۱۱۹/ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۹ / طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱، ص ۵۷۲/ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج۱، ص ۳۷۳٫
- یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۸ / شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ص ۱۹۶/ بیهقی، دلائل النبوه و معرفه احوال صاحب الشریعه، ج۱، ص ۲۴۱٫
- ابنسعد، الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۱۳۲٫
- شیخ صدوق، الامالی، مجلس ۴۸، حدیث ۱، ص ۳۶۰/ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۱، ص ۵۶٫
- علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج۱، ص ۳۷۳ ـ ۳۷۴/ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ص ۱۹۷/ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص ۵۸/ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج ۱، ص ۵۶ / ابنسعد نیز مشابه این گزارش را آورده است (ابنسعد، الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۱۲۹).
- ابن هشام حمیری، السیره النبویه، ج ۱، ص ۲۴۱ـ ۲۴۲٫ درباره تفسیر یا تأویل آیات مربوط به رجم و رانده شدن شیاطین، رک: سیدمحمدحسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱۷، ص ۱۲۵/ ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج ۱۱، ص ۴۴ به بعد.
- ابنسعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص ۱۳۲/ عبدالرحمان بن جوزی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج ۲، ص ۳۵۷٫ ابنهشام و ابنسعد در این باره گزارشهای دیگری نیز آوردهاند (ابنهشام، السیره النبویه، ج ۱، ص ۲۴۳/ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۱۳۲).
- شیخ صدوق، الامالی، مجلس ۴۸، حدیث۱، ص ۳۶۰/ ابن شهرآشوب، مناقب آلابیطالب، ج۱، ص ۵۵ و ۵۷٫
- ابن عساکر دمشقی، تاریخ مدینه دمشق، ج ۳، ص ۴۲۳ و ج ۳۸، ص ۳۳۶/ ابنکثیر دمشقی، البدایه و النهایه، ج ۲، ص ۴۵۰٫ صالحی شامی این گزارش را به اختصار نقل کرده است (محمد بن یوسف صالحی شامی، سبلالهدی و الرشاد فی سیره خیر العباد، ج ۱، ص ۳۵۰).
- شیخ صدوق، الامالی، ص ۳۶۱/ ابن شهر آشوب، مناقب آلابیطالب، ج ۱، ص ۵۶٫
- یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۸٫
- ابن شهرآشوب، مناقب آلابیطالب، ج ۱، ص ۵۳ ـ ۵۵/ یوسف بن حاتم عاملی، الدرّ النظیم، ص ۵۳ ـ ۵۵٫ همچنین درباره برخی دیگر از حوادث خارق العاده، رک: مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۵، ص ۲۵۴ به بعد.
- ابنهشام، السیره النبویه، ج ۱، ص ۱۹۹ ـ ۲۰۱/ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱، ص ۵۷۳ ـ ۵۷۴٫
- ابنسعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص ۱۲۰٫
- ابنهشام، السیره النبویه، ج ۱، ص ۲۰۱/ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱، ص ۵۷۴٫ بلاذری، این جریان را به اختصار گزارش کرده است (بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱، ص ۱۰۲ ـ ۱۰۳). ابنشهرآشوب این جریان را با تفاوتهایی نگاشته است (ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص ۵۹ ـ ۶۰).
- ابنهشام، السیره النبویه، ج۱، ص ۲۰۱ ـ ۲۰۲/ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۱۱۹/ مسلم بن حجاج نیسابوری، صحیح مسلم، ج۱، ص ۱۰۱ ـ ۱۰۲/ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج ۱، ص ۵۷۴/ بیهقی، دلائل النبوه و معرفه احوال، ج ۲، ص ۵ ـ ۸٫
- محققان معاصر این افسانه را به دلایل گوناگون مخدوش و غیرمعتبر دانستهاند، رک: سید جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیره النبی الاعظم(ص)، ص ۱۶۴ـ ۱۷۲/ سیدهاشم رسولی محلاتی، درسهایی از تاریخ تحلیلی اسلام، ص ۱۹۱ ـ ۲۰۴/ محمود ابوریّه، أضواء علی السنه المحمدیه او دفاع عن الحدیث، ج ۱، ص ۱۸۷ـ ۱۸۸/ محمد هادی یوسفی غروی، موسوعه التاریخ الاسلامی، ج۱ ، ص ۲۶۵ ـ ۲۷۴٫
- ابنشهر آشوب، مناقب آلابیطالب، ج ۱، ص ۶۰٫
- ابنسعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص ۹۶ و ۱۳۳/ بلاذری، کتاب جمل من انساب الاشراف، ج۱، ص ۱۰۵٫
- محمد بن حبیب بغدادی، المُحَبَّر، ص ۷۸/ بلاذری، کتاب جمل من انساب الاشراف، ج۱، ص ۱۰۶٫
- ۵۷ ام ایمن، کنیز عبدالله و دایه رسول خدا(ص) که حضرت او را از پدرش به ارث برده بود. نام او «برکه» بود. در باره مقام
- و منزلت این بانو نزد پیامبر(ص) همین بس که حضرت در باره او فرموده است : «ام ایمن بعد از مادرم، مادر من بود». چون پیامبر(ص) حضرت خدیجه را تزویج کرد، او را آزاد کرد. امایمن پس از آزادی، با عبیدبن زید حبشی ازدواج کرد که ثمره آن پسری به نام «ایمن» بود که در جنگ حنین شهید شد. بعدها ام ایمن با غلام حضرت خدیجه به نام زیدبن حارثه که خدیجه او را به پیامبر(ص) بخشیده بود و رسول خدا(ص) او را آزاد کرده بود، ازدواج کرد که ثمره این ازدواج، اسامه بن زید بود. (محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج ۸ ، ص ،۱۷۹/ ابن عبدالبر قرطبی، الاستیعاب، ج ۴، ۳۵۶). در خبری آمده است که امایمن امینترین زنان نزد حضرت زهرا(س) بود (شیخ صدوق، علل الشرایع، ج۱، باب ۱۴۹، ص ۱۸۷/ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۴۳، ص ۲۰۴).
- ابنسعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص ۱۳۳/ بلاذری، کتاب جمل من انساب الاشراف، ج۱، ص ۱۰۵ ـ ۱۰۶٫
- بلاذری، کتاب جمل من انساب الاشراف، ج۱، ص ۱۰۷ / و نیز ر.ک: ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص ۱۲۴٫
- ابنهشام، السیره النبویه، ج ۱، ص ۲۱۸/ ابنسعد، الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۱۲۱ ـ ۱۲۲/ بلاذری، کتاب جمل من انساب الاشراف، ج۱، ص ۱۰۵ ـ ۱۰۶/ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص ۳۳/ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ص۱۸۳ و ۱۸۷ ـ ۱۸۸٫
- ابنهشام، السیره النبویه، ج۱، ص ۲۲۵/ ابنسعد، الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۱۰۴ و ۱۲۴/ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج ۲، ص ۳۵/ بیهقی، دلائل النبوه و معرفه احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص ۶۷٫
- رک: سیدجعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیره النبی الاعظم(ص)، ج ۲، ص ۱۷۶ـ ۱۸۱/ هاشم معروف حسنی، الموضوعات فی آلاثار و الاخبار : عرض و نقد، ص ۲۰۰ـ ۲۰۶/ رسولی محلاتی، درسهایی از تاریخ تحلیلی اسلام، ج ۱، ص ۲۷۲ ـ ۲۸۰/ رسول جعفریان، نقد و بررسی منابع سیره نبوی، مقاله «نقد و بررسی سفر پیامبر اکرم(ص) به شام»، نوشته رمضان محمدی، ص ۳۱۳ ـ ۳۳۱/ غلام حسین زرگری نژاد، تاریخ صدر اسلام (عصر نبوت)، ص ۱۸۷ ـ ۱۹۲٫
- ابنسعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص ۱۲۱/ عبدالرحمانبن جوزی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج ۲، ص ۲۶۸/ ابوالفتح محمدبن سید الناس، عیون الأثر فی فنون المغازی و الشمائل و السِیَر، ج ۱، ص ۴۵/ احمدبن علی مقریزی، إمتاع الاسماء بما للنبی من الاموال و الاحوال و الحفده و المتاع، ج ۴، ص ۹۱ و ج ۵، ص ۶۳/ صالحی شامی، سُبُل الهُدی و الرشاد فی سیره خیر العباد، ج ۱، ص ۳۸۸٫
- طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج ۲، ص ۳۳/ بیهقی، دلائل النبوه و معرفه احوال صاحب الشریعه، ج ۲، ص۲۵٫
- ذوالمجاز، نام بازاری از بازارهای دوره جاهلی بوده که در یک فرسنگی عرفات تشکیل میشده است (حموی، معجم البلدان، ج ۵، ص ۵۵).
- ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۱۲۱/ ابوالفرج عبدالرحمان بن جوزی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج ۲، ص ۲۸۴/ مقریزی، إمتاع الاسماء بما للنبی من الاموال و الاحوال و الحفده و المتاع، ج ۸، ص ۳۱۲/ ابنحجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج ۷، ص
منابع
- ابن اثیر، اسدالغابه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ق.
- ابن اثیر، مبارک بن محمد، النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، تحقیق محمود محمد الطناحی و طاهر احمد الزاوی، قم، اسماعیلیان، ۱۳۶۴ ش.
- ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمان، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، تحقیق عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطاء بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۲ ق.
- ابن حاتم عاملی، یوسف، الدرّ النظیم، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، بیتا.
- ابن حبیب بغدادی، محمد، المُحَبَّر، تحقیق ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دارالآفاق الجدیده، بیتا.
- ابن حجاج نیسابوری، مسلم، صحیح مسلم، بیروت، دارالفکر، بیتا.
- ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه فی تمییز الصحابه، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
- ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۰ق.
- ابن سید الناس، ابوالفتح محمد، عیون الأثر فی فنون المغازی و الشمائل و السِیَر، تعلیق ابراهیم محمد رمضان، بیروت، دارالقلم، ۱۴۱۴ ق.
- ابن شهر آشوب، ابوجعفر محمد بن علی، مناقب آل ابیطالب، تحقیق یوسف البقاعی، بیجا، ذوالقربی «افست دارالاضواء»، ۱۳۷۹ ش.
- ابن عبدالبرقرطبی، ابوعمر یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، تحقیق علی محمد بجاوی، بیروت، دارالجیل، ۱۴۱۲ق.
- ابن عساکر دمشقی، علی بن حسن بن هبه الله شافعی، تاریخ مدینه دمشق، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ق.
- ابن کثیر دمشقی، ابوالفداء اسماعیل، تفسیر القرآن العظیم، تقدیم یوسف عبدالرحمان مرعشلی، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۱۲ ق.
- ابن کثیر دمشقی، ابوالفداء اسماعیل، البدایه و النهایه، تحقیق و تعلیق علی شیری، بیروت، دارإحیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ ق.
- ابن منظور، جمالالدین محمد بن مکرم، لسان العرب، قم، نشر أدب الحوزه، ۱۳۶۳ ش.
- ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابییعقوب بن جعفر، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دارصادر، بیتا.
- ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیره النبویه، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۱۵ ق.
- ابن یوسف اندلسی، ابوحیان محمد، البحر المحیط فی التفسیر، بیروت، دارالفکر، ۱۴۲۰ ق.
- بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، کتاب جمل من انساب الاشراف، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۷ ق.
- بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوه و معرفه احوال صاحب الشریعه، تحقیق عبدالمعطی قلعجی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۵ ق.
- تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، تحقیق و تعلیق عبدالرحمان عمیره، قم، منشورات الشریف الرضی، ۱۴۰۹ ق.
- تَهانَوی، محمد علی، موسوعه کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، بیروت، مکتبه لبنان ناشرون، ۱۹۹۶ م.
- جعفریان، رسول (زیر نظر)، نقد و بررسی منابع سیره نبوی، مقاله «نقد و بررسی سفر پیامبر اکرم(ص) به شام»، نوشته رمضان محمدی، تهران، سمت، ۱۳۷۸ ش.
- جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح تاج اللغه و صحاح العربیه، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۴۰۷ ق.
- حائری تهرانی، میرسیدعلی، مقتنیات الدُرر و ملتقطات الثمر، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۷ ش.
- حسنی، هاشم معروف، الموضوعات فی آلاثار و الاخبار: عرض و نقد، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، ۱۴۰۷ ق.
- حسینی واسطی زبیدی، سیدمحمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۴ق.
- حقی بروسوی، اسماعیل بن مصطفی، روح البیان، بیروت، دارالفکر، بیتا.
- حلی، جمالالدین، کشف المراد، شرح تجرید الاعتقاد، ترجمه و شرح فارسی ابوالحسن شعرانی، تهران، اسلامیه، بیتا.
- حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، بیروت، دارإحیاء التراث العربی، ۱۳۹۹ ق.
- دهخدا، علیاکبر، لغت نامه، تهران، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، ۱۳۷۲ ش.
- ذکایی ساوجی، مرتضی، «نگاهی نو به روایت خشک شدن دریاچه ساوه»، دوماهنامه کیهان اندیشه، شماره ۶۸، مهر و آبان، ۱۳۷۵، ص ۱۹۰٫
- رسولی محلاتی، سیدهاشم، درس هایی از تاریخ تحلیلی اسلام، قم، بینا، ۱۴۰۵ ق.
- زرگری نژاد، غلامحسین، تاریخ صدر اسلام (عصر نبوت)، تهران، سمت، ۱۳۷۸ ش.
- شیح صدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن بابویه قمی، الامالی، تحقیق مؤسسه البعثه، قم، مؤسسه البعثه، ۱۴۱۷ ق.
- ـــــ ، کمال الدین و تمام النعمه، تصحیح و تعلیق علی اکبر غفاری، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، ۱۳۶۳ ش.
- ـــــ ، علل الشرایع، نجف، مکتبه الحیدریه، ۱۳۸۵ق.
- صالحی شامی، محمد بن یوسف، سُبُل الهُدی و الرشاد فی سیره خیر العباد، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۴ ق.
- صدر حاج سید جوادی، احمد (زیر نظر) و دیگران، دائره المعارف تشیع، تهران، سازمان دائره المعارف تشیع، ۱۳۶۸ ش.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، اسلامی، ۱۴۱۷ ق.
- طبرسی، ابوعلی فضل بن حسن، إعلام الوری بأعلام الهدی، تحقیق مؤسسه آل البیت(ع) لإحیاء التراث، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، لإحیاء التراث، ۱۴۱۷ق.
- ـــــ ، مجمعالبیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو، ۱۳۷۳ ش.
- طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۹ ق.
- طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق و تصحیح احمد حبیب قصیر عاملی، بیجا، مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۴۰۹ ق.
- طوسی، نصیرالدین، تلخیص المحصَّل المعروف بنقد المحصّل، بیروت، دارالاضواء، چ دوم، ۱۴۰۵ ق.
- فخر الدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، بیروت، دارإحیاء التراث العربی،۱۴۲۰ ق.
- قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، تصحیح، تعلیق و تقدیم سیدطیب موسوی جزائری، قم، مؤسسه دارالکتاب للطباعه و النشر، چ سوم، ۱۴۰۴ ق.
- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳ ق.
- محمود ابوریّه، أضواء علی السنه المحمدیه او دفاع عن الحدیث، قاهره، دارالمعارف، چاپ چهارم، بیتا،
- مرتضی العاملی، سیدجعفر، الصحیح من سیره النبی الاعظم(ص)، قم، دارالحدیث، چ دوم، ۱۳۸۶ ش.
- مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق یوسف اسعد داغر، قم، دارالهجره، چ دوم، ۱۴۰۹ ق.
- مقریزی، تقیالدین احمد بن علی، إمتاع الاسماء بما للنبی من الاموال و الاحوال و الحفده و المتاع، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۰ ق.
- مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ ش.
- یوسفی غروی، محمد هادی، موسوعه التاریخ الاسلامی، قم، مجمع الفکر الاسلامی، ۱۴۱۷ ق.
- استادیار مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره). دریافت: ۸/۱۰/۸۸ ـ پذیرش: ۱۲/۱۲/۸۸٫
۲۰۳٫