- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 11 دقیقه
- توسط : کارشناس محتوایی شماره پنج
- 0 نظر
آیه صادقین در تفاسیر اسلامی، به موضوع امامان معصوم (علیهم السلام) اشاره شده است. امامان معصوم (علیهم السلام) به عنوان پیشوایان و رهبران دینی و معنوی جامعه اسلامی، نقش اساسی در هدایت و رهبری جامعه دارند. آنها به دلیل عصمت و دوری از خطا و گناه، الگوهای کاملی برای پیروان خود هستند و راهنمایی های آنان در تمامی زمینه های زندگی از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
آیه صادقین به آیه ۱۱۹ سوره توبه اشاره دارد که می فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا بپرهیزید و با صادقان باشید».
۱. ارتباط آیه صادقین با امامت امامان معصوم (ع)
در نگرش ابتدایى به نظر مى آید منظور از جمله «کونوا مع الصّادقین» امر به بودن با راستگویان باشد.
اکنون باید توجه داشت که اولا آنچه لازم است راستگویى و پرهیز از دروغگویى است، اما بودن با راستگویان یکى از واجبات شرع نیست؛ در حالى که بودن با صادقان در آیه صادقین مورد امر قرار گرفته است و امر براى وجوب است و وقوع جمله «کونوا مع الصادقین» در سیاق «اتقوا الله» که امر به تقواى الهى بوده و بى تردید براى وجوب است، وجوب را بیشتر تأکید مى کند.
با توجه به گستره مفهوم صدق – که در انحصار مقوله سخن و کلام نیست و قلمرو آن اندیشه، اخلاق، کردار و رفتار را فرا مى گیرد – و با توجه به اینکه بودن با صادقین در آیه صادقین واجب شمرده شده است؛ به این نتیجه مى رسیم که منظور از بودن با صادقین در آیه صادقین همراهى و معیت جسمانى نیست، بلکه همراهى در هر چیزى است که راستى و درستى در آن مطرح است.
و منظور از صادقین در آیه صادقین کسانى هستند که صدق مطلق را دارا باشند نه مطلق صدق را، و صادق به قول مطلق کسى است که از هر جهت راست و درست باشد و در اندیشه و گفتار و کردار و اخلاقش کوچکترین کژى و انحراف وجود نداشته باشد. چنین کسى جز معصوم نخواهد بود، و بودن با چنین انسانى به معناى همراهى و همگامى با اندیشه و کردار و اخلاق او و پیروى از وى خواهد بود.
از آنجا که اجماع مسلمانان بر این است که جز چهارده معصوم کسى داراى مقام عصمت و صادق به قول مطلق نیست، لذا منظور از صادقین، در آیه صادقین، پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع) خواهند بود.
۲. بررسى سخنان دانشمندان و مفسران
در این زمینه سخن دو تن از علماى بزرگ را یادآور مى شویم:
الف) سخن علامه بهبهانى
سخن نخست از آن یکى از علماى شیعه امامیه، مرجع بزرگ و متفکر ارزشمند مرحوم علامه محقق سید على بهبهانى است. ایشان در کتاب «مصباح الهدایه» در تبیین آیه صادقین چنین مى فرماید:
«و قد استفاضت الروایات من طریقنا و طریق العامه أنّ الصادقین هم أهل بیت النبیّ المطهّرون.» و قد ذکر فی غایه المرام عشره أخبار من طریقنا و سبعه أخبار من طریق العامه …[۱]
روایات مستفیض از شیعه و اهل سنت وارد شده است که «صادقین» در آیه صادقین اهل بیت پیامبر (ص) هستند. مرحوم بحرانى در کتاب «غایه المرام» ده حدیث از طرق شیعه و هفت حدیث از طرق اهل سنت آورده است».
دلیل اینکه مقصود از «صادقین» در آیه صادقین – چنان که در احادیث فریقین آمده – امامان معصوم (ع) است، این است که اگر مراد از «صدق» (راستى) که در عنوان «صادقین» مأخوذ است، مطلق راستى بود که شامل هر مرتبه اى از آن مى شد و «صادقین» هر کسى را که متصف به صدق در هر مرتبه اى باشد شامل مى شد، مى بایست در آیه صادقین: «و کونوا من الصّادقین» تعبیر مى شد و معناى آن این بود که بر هر مسلمانى لازم است از راستگویان باشد و از دروغ اجتناب ورزد.
اینکه «مع الصّادقین» تعبیر شده است دلالت دارد که منظور از «صدق» مرتبه خاص و ویژه اى است و مقصود از «صادقین» گروهى مخصوص و ممتاز (ومعناى بودن با «صادقین» اتباع و پیروى از آنان) است.
مرتبه کامل صدق همان عصمت و طهارت است که با وجود آن راستى و درستى در گفتار و کردار به طور کامل تحقق پیدا مى کند.[۲]
(شاهد قطعى بر این مطلب این که) اگر منظور از «صادقین» غیر از امامان معصوم (ع) بود با فرض این که در میان امت به نص آیه تطهیر و اتفاق همه مسلمانان معصوم وجود دارد، لازمه اش آن بود که بر تمام انسان ها حتى امامان معصوم (ع) لازم باشد که از غیر معصوم پیروى کنند، و این عقلا قبیح است. این مرتبه (عصمت و طهارت) جز در خاندان پیامبر (ص) وجود نخواهد داشت.
شاهد دیگر اینکه خداوند تمام مؤمنان را در اول آیه به تقوى و پرهیز از گناهان امر کرده و آنگاه آنان را به بودن با «صادقین» فرمان داده است، و بودن با آنان چیزى جز قرار گرفتن در قید اطاعت آنان و پرهیز از مخالفت با آنان نیست، و امامت چیزى جز واجب بودن طاعت امام بر مأموم نمى باشد.
بلکه اگر بخواهیم از امامت و ائتمام تعبیر دقیقى ارائه کنیم، بهترین تعبیر این است که بودن با امام و متابعت وى و جدا نشدن از او را مطرح سازیم.
ب) سخن فخر رازى
سخن دیگر از مفسر معروف اهل سنت، فخر رازى است. وى در تفسیر آیه کریمه «صادقین» مى گوید:
خداى تعالى مؤمنان را به بودن با صادقین امر کرده است. لازمه این مطلب این است که در هر زمان «صادقین» وجود داشته باشند و این مانع از این است که تمام امت بر باطل اجتماع کنند. بنابراین اگر همه امت بر چیزى اتفاق کنند اتفاق آنان بر حق است و این دلیل است که اجماع امت حجت است.
اگر گفته شود: چرا منظور از بودن با صادقین، بودن بر روش صادقین نباشد، چنان که اگر پدرى به فرزندش گوید: «با صالحان باش» یعنى شیوه صالحان را دنبال کن، (و این دلالت نمى کند که لازم است در هر زمانى صادقى وجود داشته باشد).
پاسخ این است: این خلاف ظاهر است، زیرا ظاهر جمله «و کونوا مع الصادقین» این است که وجود صادقین مفروض گرفته شده و به بودن با آنان امر شده است.
و نیز اگر گفته شود: این جمله فقط در زمان رسول الله (ص) موضوع داشته، زیرا صادق در آن زمان تنها آن حضرت بوده است، و دلالت نمى کند که در هر زمانى باید صادقین تحقق داشته باشند.
پاسخ این است: این خطاب مانند دیگر خطابات قرآن که تا قیامت متوجه همه مکلفین است متوجه به مکلفین در هر زمانى است و خطاب ویژه زمان رسول الله (ص) نیست، به دلیل اینکه استثناء صحیح است (و صحت استثناء همواره دلیل وجود عموم در مستثنى منه است).
علاوه بر اینکه خداوند در مرحله نخست مؤمنان را به تقوى امر فرموده است، و این تمام کسانى را که ممکن است متقى نباشند، امر به تقوى مى کند و مخاطب به این خطاب کسانى هستند که جائز الخطا هستند، و آیه دلالت دارد که افراد جائز الخطا باید همواره با کسى باشند که معصوم از خطاست تا آن معصوم از خطا آنان را از اشتباه جلوگیرى کند و این مسأله در هر زمان تحقق دارد. پس آیه همه زمان ها را فرا مى گیرد و ویژه زمان پیامبر (ص) نیست.[۳]
تا این جا به وضوح از سخنان فخر رازى استفاده شد که منظور از صادقین را افراد معصوم از خطا مى داند، و این افراد در هر زمانى وجود دارند و این مطلب صحیح و بى اشکال است.
ولى فخر رازى مى گوید:
صادقین معصوم مجموع امت هستند و نمى توانند افراد خاص و مشخصى از امت باشند، زیرا در این صورت بر هر کسى لازم است که آن افراد مشخص را بشناسد تا بتواند با آنان باشد، در حالى که این شناخت و آگاهى میسور نیست و ما افراد خاصى را نمى شناسیم که از خطا و اشتباه معصوم باشند. با این وصف این معصوم، مجموع امت خواهد بود و نتیجه آن حجیت اجماع امت است.
پاسخ سخن فخر رازى
در این سخن فخر رازى دو نکته برجستگى خاصى دارد.
نکته نخست: این صادقین معصوم نمى توانند افراد مشخصى باشند زیرا ما علم و آگاهى به آنان نداریم.
این سخن اشکالش روشن است، زیرا این آگاهى به مراجعه ادلّه عصمت امامان شیعه براى هر کسى میسّر است، احادیثى که این معصومان در آنها به صراحت نام برده شده اند، بیش از حد تواتر است. این احادیث در برخى منابع اهل سنت و منابع بسیارى از شیعه امامیه ذکر شده است.
نکته دوّم: «صادقین معصوم جمیع امت هستند». این سخن نیز اشکالات بسیارى دارد:
۱. قول به عصمت غیر از چهارده معصوم بر خلاف اجماع قطعى همه مسلمانان است.
۲. ظاهر از عنوان صادقین در آیه صادقین که عنوانى عام است، استغراقى و شمولى است نه مجموعى. توضیح اینکه طبق آنچه فخر رازى مى گوید عصمت از آنِ مجموع امت است نه جمیع آنها، و «مجموع» عنوانى است اعتبارى، که قید وحدت افراد را به هم پیوند مى دهد، و اصل در عنوان عام «استغراقى بودن» است، زیرا عام مجموعى مجاز است و نیاز به قرینه دارد در حالى که مقتضاى اصاله الحقیقه این است که عام بر معناى حقیقى آن که استغراقى بودن است حمل شود.
۳. عصمت عنوانى است واقعى و موضوع واقعى را مى طلبد، و عام مجموعى موضوعى است، اعتبارى و محال است، موجود واقعى به موضوع اعتبارى تقوّم پیدا کند.
۴. سخن فخر رازى بر خلاف قرینه مقابله میان «صادقین» با «یا أیّها الّذین آمنوا» است، و مقابله بین این دو عنوان ایجاب مى کند که مؤمنان مخاطب کسانى باشند و صادقین که مقابل آنها قرار گرفته اند کسان دیگرى باشند.
۵. اینکه صادقین عام مجموعى باشد، مناقض با سخن خود فخر رازى است، زیرا وى در توجیه اینکه صادقین در انحصار پیامبر (ص) نیست، گفت:
«آیه صادقین در بیان این جهت است که در همه زمان ها مؤمنانى یافت مى شوند که جائز الخطا باشند و صادقینى هم یافت مى شوند که معصوم از خطا باشند و این مؤمنان همواره باید با آن صادقین باشند که معصومند».
با این وصف مؤمنان مخاطب را جائز الخطا و صادقین را معصوم از خطا فرض کرده است.
۳. احادیث شیعه و اهل سنت پیرامون آیه صادقین
حاکم حسکانى[۴] در تفسیر شواهد التنزیل[۵] احادیثى آورده است که «صادقین» در آیه صادقین پیامبر (ص) و على (ع) و یا خاندان گرامى پیامبر (ص) هستند. از آن احادیث یک حدیث را یادآور مى شویم:
«حدثنا یعقوب بن سفیان البسوى قال: «حدثنا ابن قعنب، عن مالک بن أنس، عن نافع، عن عبدالله بن عمر فى قوله تعالى: «اتقوا الله» قال: «أمر الله اصحاب محمد (ص) بأجمعهم أن یخافوا الله»، ثمّ قال لهم: «و کونوا مع الصادقین» یعنی محمداً و اهل بیته.»[۶]
ترجمه: یعقوب بن سفیان بسوى از ابن قعنب از مالک بن انس از نافع از عبدالله بن عمر روایت کرده است در قول خداى تعالى: «اتقوا الله» گفت: «خداوند تمامى اصحاب پیامبر (ص) را فرمان داد که از خدا بترسید. سپس به آنان گفت: با صادقین یعنى با پیامبر (ص) و اهل بیت گرامى وى (ع) باشید.
همین حدیث را محدث و عالم بزرگ شیعه ابن شهر آشوب[۷] از تفسیر یعقوب بن سفیان از مالک بن انس از نافع از ابن عمر روایت کرده است.
کلینى محدث بزرگ شیعه در اصول کافى در این زمینه چنین روایت کرده است: «عن ابن اُذینه، عن برید بن معاویه العجلی قال: سألت أباجعفر (ع) عن قول الله عزّوجلّ: «اتقوا الله و کونوا مع الصادقین» قال: إیّانا عنى».[۸]
از ابن اذینه از برید بن معاویه عجلى روایت شده است که گفت: از امام باقر (ع) درباره قول خداى عز و جل: «اتقوا الله و کونوا مع الصادقین» پرسیدم، حضرت فرمود: «خداوند فقط ما (اهل بیت پیامبر (ص) را قصد کرده است.
جوینى محدث بزرگ اهل سنّت در حدیثى چنین روایت کرده است:
«سپس على (ع) فرمود: «شما را به خدا سوگند مى دهم، آیا مى دانید هنگامى که آیه «یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقین» نازل شد»، سلمان گفت: «یا رسول الله، آیا آیه صادقین داراى عمومیت است؟ همه مؤمنان را شامل مى شود یا ویژه برخى است؟» پیامبر (ص) فرمود: «کسانى که این مأموریت را یافتند عامه مؤمنین بودند، ولى صادقین مخصوص برادرم على (ع) و اوصیاى دیگر من پس از وى تا روز قیامت است». گفتند: «بار خدایا، آرى».[۹]
البته در برخى کتب حدیثى و تفسیرى اهل سنت احادیث دیگرى وارد شده است که در آنها «صادقین» به ابى بکر و عمر یا پیامبر (ص) و اصحاب وى تفسیر شده است، که از نظر سند قابل اعتماد نیست. برخى از آنها را یادآور مى شویم:
۱. ابن عساکر از ضحاک روایت کرده است: «یا أیّها الّذین آمنوا اتّقوا الله و کونوا مع الصادقین» قال: مع ابى بکر و عمر و اصحابهما».[۱۰] که در آیه کریمه «صادقین» را ابوبکر و عمر و اصحاب آنان دانسته است.
۲. طبرى حدیث دیگرى از سعید بن جبیر روایت کرده است که صادقین ابوبکر و عمر هستند.[۱۱]
پاسخ به این احادیث
در سند حدیث اول جویبر بن سعید ازدى است که ابن حجر در تهذیب التهذیب[۱۲] از افراد بسیارى از ائمه رجال مانند ابن معین و ابى داود و ابن عدى و نسائى تضعیف وى را نقل کرده است، و طبرى[۱۳] همین حدیث را از ضحاک نقل کرده که جویبر نیز در سند آن است.
در سند حدیث دوم اسحاق بن بشر کاهلى است که ذهبى در میزان الاعتدال[۱۴] به روایت ابن ابى شیبه و موسى بن هارون و ابوزرعه و دارقطنى وى را دروغگو و واضع حدیث دانسته است.
ثانیاً: پس از اینکه از خود آیه و شواهد آن دانستیم که «صادقین» در آیه معصومانى هستند که به بودن با آنان امر شده است، مى دانیم کسانى که به اتفاق همه مسلمانان معصوم نباشند از این آیه خارج هستند.
۴. نقش امامان معصوم (ع) در هدایت و رهبری جامعه اسلامی
با توجه به مصداق آیه صادقین که اهل بیت پیامبر (ع) هستند، نقش امامان معصوم (ع) در رهبری جامعه مسلمین شامل موارد زیر می شود:
۱. تفسیر صحیح قرآن و سنت پیامبر (ص): امامان معصوم به عنوان مرجع علمی و دینی، تفسیر صحیح آیات قرآن و سنت پیامبر را ارائه می دهند و از هرگونه تحریف و انحراف جلوگیری می کنند.
۲. پاسخ گویی به مسائل دینی و شرعی: آنها در حل و فصل مسائل فقهی و شرعی به مسلمانان کمک می کنند و احکام الهی را به نحو احسن توضیح می دهند.
۳. ارائه الگوی عملی: زندگی امامان معصوم (ع) الگوی عملی برای مسلمانان است. رفتار، گفتار و سیره آنها نمونه ای از زندگی کامل اسلامی است که پیروان می توانند از آن پیروی کنند.
۴. حفاظت از اصول و ارزش های اسلامی: امامان معصوم (ع) از اصول و ارزش های اسلامی در برابر تهدیدات و انحرافات محافظت می کنند و تلاش می کنند تا جامعه اسلامی را به سوی سعادت و کمال هدایت کنند.
۵. رهبری جامعه اسلامی: در دوران حضور خود، امامان معصوم (ع) به عنوان رهبران دینی و سیاسی جامعه اسلامی عمل می کنند و تلاش می کنند تا عدالت، امنیت و رفاه را در جامعه برقرار کنند.
۶. مبارزه با بدعت ها و انحرافات: امامان معصوم (ع) همواره در برابر بدعت ها و انحرافات دینی ایستادگی کرده اند و تلاش کرده اند تا دین اسلام را از هرگونه تحریف و انحراف محافظت کنند. آنها با برخورد قاطعانه با بدعتگذاران، اصول و مبانی دین را حفظ کرده اند.
۷. ایجاد وحدت و انسجام در جامعه اسلامی: امامان معصوم (ع) با ارائه آموزه های وحدت بخش و تاکید بر برادری و همبستگی میان مسلمانان، تلاش می کنند تا اختلافات و تفرقه ها را کاهش دهند و وحدت و انسجام را در جامعه اسلامی تقویت کنند.
۸. هدایت معنوی و اخلاقی: امامان معصوم (ع) به عنوان راهنمایان معنوی، نقش بسیار مهمی در تربیت اخلاقی و معنوی پیروان خود دارند. آنها با ارائه راهنمایی های اخلاقی و دعوت به تقوا و پرهیزگاری، مسلمانان را به سوی رشد و تعالی معنوی هدایت می کنند.
نتیجه گیری
در تفاسیر شیعه، عبارت صادقین در آیه صادقین به پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) معرفی و تفسیر شدهاند. آنچه معصوم بودن «صادقین» را قوی تر می کند، این است که دستور «کونوا مع الصادقین» بدون هیچ گونه قید و شرطی آمده است و از مسلمانان خواسته شده که به آنها اقتدا کرده و از راهنمایی های آنها بهره مند شوند. این تفسیر با توجه به جایگاه والای اهل بیت (ع) در اسلام و نقش اساسی آنها در هدایت و رهبری جامعه اسلامی، منطقی و مستدل به نظر می رسد. سخن فخر رازی در این که مقصود از «صادقین» افراد معصوم اند، صحیح است؛ اما اینکه مصداق آن را «اجماع امت» بیان کرده، نادرست است.
پی نوشت ها
[۱]. بحرانی، غایه المرام، ص ۲۴۸.
[۲]. بهبهانی، مصباح الهدایه، ص ۹۲- ۹۳.
[۳]. فخر رازی، التفسیر الکبیر، ص ۲۲۰- ۲۲۱.
[۴]. ذهبى رجالى بزرگ اهل سنت درباره حسکانى مى گوید: «شیخ متقن ذوعنایه تامه بعلم الحدیث، و کان معمَّراً عالى الإسناد؛ استادى داراى اتقان و استوارى است و توجه و عنایت کامل نسبت به علم حدیث دارد. وى داراى عمرى طولانى و اسنادى عالى (در حدیث) بوده است». ذهبی، تذکره الحفاظ، ج ۳، ص۱۲۰۰.
[۵]. حسکانی، شواهد التنزیل، ج ۱، ص۳۴۱.
[۶]. حسکانی، شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۳۴۵- ۳۵۷.
[۷]. ذهبى در «تاریخ الاسلام» حوادث سال۵۸۱تا ۵۹۰، ص۳۰۹ تا ۳۱۰، از زبان برخى از عالمان بزرگ (ابن ابى طى) وى را ستوده و او را در زمان خویش امام و یگانه در علوم مختلف شمرده و در علم حدیث وى را هم سنگ خطیب بغدادى و در رجال همانند یحیى بن معین دانسته و به صدق لهجه و گستردگى دانش و کثرت خشوع و عبادت و تهجد متصف ساخته است. ابن شهر آشوب، مناقب، ج ۳، ص ۱۱۱.
[۸]. کلینی، اصول کافى، ج ۱، ص ۲۰۸.
[۹]. جوینی، فرائد السمطین، ج ۱، ص۳۱۷؛ ابن بابویه، کمال الدین، ص ۲۶۴؛ مجلسی، بحارالانوار، ج ۳۳، ص ۱۴۹؛ بهبهانی، مصباح الهدایه، ص ۹۱. شایسته یادآورى است که در مدرک اخیر به جاى «انشدکم الله»، «اسألکم بالله» آمده است.
[۱۰]. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۳۰، ص ۳۱۰.
[۱۱]. طبری، جامع البیان، ج ۱۱، ص ۴۶.
[۱۲]. ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج ۲، ص ۱۰۶.
[۱۳]. طبری، جامع البیان، ج ۱۱، ص ۴۶.
[۱۴]. ذهبی، میزان الاعتدال، ج ۱، ص ۱۸۶.
منابع
- قرآن کریم، ترجمه ناصر مکارم شیرازی، قم، دارالقرآن، ۱۳۷۳ش.
- ابن بابویه، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمه، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۰۵ ق.
- ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب، بیروت، دار الفکر، ۱۳۲۵ق.
- ابن شهر آشوب مازندرانی، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، نجف، المکتبه الحیدریه، ۱۳۷۶ق.
- ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، بیروت، دارالفکر، بی تا.
- بحرانی، سیدهاشم، غایه المرام و حجه الخصام، بیروت، مؤسسه التاریخ العربی، ۱۴۲۲ق.
- بهبهانی، علی، مصباح الهدایه فی إثبات الولایه، قم، سلمان فارسى، ۱۴۲۰ق.
- جوینی، ابراهیم بن محمد، فرائد السمطین، بیروت، مؤسسه المحمودى للطباعه و النشر، ۱۴۰۰ق.
- حسکانی، عبیدالله بن احمد، شواهد التنزیل، بیروت، مؤسسه الطبع و النشر، ۱۴۱۱ق.
- ذهبی، محمد بن احمد، تذکره الحفاظ، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۸ق.
- ذهبی، محمد بن احمد، میزان الاعتدال، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۶ق.
- طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۱۴ق.
- فخررازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، بیروت، داراحیاء التراث العربى، بی تا.
- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۳ش.
- مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، موسسه الوفاء، ۱۴۰۳ق.
منبع اقتباس: کاردان، رضا، امامت و عصمت امامان (ع) در قرآن، چ۳، قم، مجمع جهانى اهل بیت (ع)، ۱۳۹۴ش، صفحات ۱۹۶ – ۲۱۵.