- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
شبهه
وهابیت می گوید اگر مئله جانشینی پیامبر اسلام این قدر مهم بود که شیعیان به آن اعتقاد دارند باید در قرآن آیه ای در مورد جانشینی پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نازل می شد و اسامی آنها را ذکر می کرد، در حالیکه به موضوعات ساده مثل وضو و .. . اشاره نموده است. از اینجا معلوم می شود که مسئله امامت ربطی به خداوند و پیامبرش ندارد.
پاسخ شبهه
برای رسیدن به پاسخ شبهه توجه به امور ذیل ضروری است:
الف: جای تردید نیست قرآن کتاب هدایت و تبیان هر چیزی است و برای رسیدن انسان به سعادت و کمال برنامه های راهگشا و نجات بخش دارد و کلیات هر امری که در سعادت او دخیل است در قرآن آمده و مجرایی را که از آن مجرا باید این کلیات تبیین شود خود قرآن بیان کرده است و آن امر و نهی پیغمبر است که به دلالت آیه ۷ سوره حشر لازم الاتباع است که می فرماید «آنچه را پیامبر آورده بگیرید و از آنچه نهی کرده خود داری کنید…»
ب: مطابق آیه ۶۴ سورۀ نحل یکی از اهداف نزول قرآن آن است که پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ آنرا برای مردم بیان کند چون تمام معارف، احکام، شرایع و تاریخ احوال امتهای گذشته بدون واسطه به مردم نمی رسد و ناگزیر باید کسی از میان انسانها منصوب شود تا آنچه را این کتاب جامع آسمانی مشتمل بر آن است، استخراج نماید و در تمام آنچه مورد اختلاف نوع انسان است بیانگر حق و باطل باشد.[۱] بنابر این بیان جزئیات جمیع امور در قرآن موجود نیست و آن موکول شده به پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ از اینرو اگر فقط به مسائل فقهی اسلام از طهارت تا دیات نظری بیفکنیم می بینیم جزئیات آن در قرآن نیامده و این پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ بوده است که آنها را شرح و بیان نموده است. این مدعا را سئوال و جواب ابی بصیر و امام صادق ـ علیه السلام ـ مستدل می کند؛ زیرا وقتی از آیۀ اولی الامر (نساء/۵۹) سئوال می کند، حضرت می فرماید در شأن علی و حسن و حسین نازل شده است. بعد سائل می گوید که مردم می گویند چرا اسم علی و اولاد علی به صراحت در قرآن نیامده است؟ حضرت فرمود به آنها بگوئید نماز بر رسول خدا نازل شد اما نفرمود سه رکعت است یا چهار رکعت تا اینکه پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ آنرا شرح کرد، زکات نازل شد و نفرمود که از هر ۴۰ درهم یک درهم زکات آن است، حج نازل شد ولی بیان نکرد که هفت مرتبه طواف کنید و نیز آیه اولی الامر نازل شد و این پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ بود که آنها را تفسیر کرد و در مورد اولی الامر فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه» و اگر پیغمبر آنها را معرفی نمی کرد همانا آل فلان و آل فلان ادعا می کرد که اهل بیت و اولی الامر ما هستیم.[۲]
روشن شد که نیامدن اسم ائمه ـ علیهم السلام ـ در قرآن اولاً به این دلیل است که قرآن مسائل را بصورت اصل و کلی بیان می کند نه بصورت شخصی و به همین جهت از ائمه ـ علیهم السلام ـ در قرآن اسم برده نشده است. ثانیاً: در ضمن استدلال به آیه ۶۷ مائده خواهد آمد که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ از ابلاغ امامت علی ـ علیه السلام ـ از ناحیه امت بر دین اسلام احساس خطر می کرد چون مسأله زعامت مسألهای است که هوی و هوسها ممکن است عدۀ ضعیف الایمان را دچار شبهه و گرفتار مخالفت با آن نماید و خدا نمی خواهد مخالفت این عده که به هر حال تمرد خواهد کرد، به شکلی تمرد در مقابل اسلام و طرد قرآن در کمال صراحت باشد؛ بلکه مسأله را به گونه ای بیان می کند که این عده یک پردۀ توجیهی بتواند برای آن درست کند و از اینرو است که آیات مربوط به امامت معمولاً در وسط آیاتی قرار گرفته که مربوط به مسألۀ امامت نیست مثلاً آیه تطهیر در وسط آیات مربوط به زمان پیغمبر و آیه تبلیغ در وسط آیات مربوط به اهل کتاب و آیۀ اکمال دین در وسط آیات مربوط به احکام قرار گرفته است.[۳]
البته آنچه گفته شد به این معنی نیست که آیات امامت اگر وضعیت فعلی را نمی داشت قرآن دچار تحریف می شد زیرا قرآن خود وعدۀ حفاظت از قرآن را در آیه ۹ سوره حجر داده است، بلکه منظور آن است که مخالفت عده ای با آیه قرآن که فرضاً در آن اسم «علی» آمده است به صورت طرد صریح آن در نیاید.
ثالثاً: بعد از پذیرش عصمت پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و اینکه آن حضرت از روی هوی سخن نمی گوید،[۴] ابلاغ امامت ائمه ـ علیهم السلام ـ توسط پیغمبر که در احادیث متواتر، غدیر، ثقلین، منزلت، ولایت، سفینه و … صورت گرفته در واقع همان ابلاغ خداست، گذشته از اینکه بیان اصل خلافت در قرآن جای تردید برای هیچ منصفی باقی نمی گذارد.
رابعاً: نپذیرفتن خلافت بلافصل علی ـ علیه السلام ـ به این بهانه که اسم ائمه ـ علیهم السلام ـ در قرآن نیامده، این نتیجه را بدنبال دارد که جمیع دستورات قرآن را از عبادات و معاملات و… را ترک کنیم و به آن عمل ننمائیم زیرا فرض اینست که جزئیات آن در قرآن نیامده است و این بر خلاف ضرورت و اجماع و عملکرد فریقین است و هیچ مسلمانی به آن ملتزم نیست. در این حالی است وهابیت ملتزم اند به تبعیت از خلفاء راشدین، امویان و عباسیان طریقۀ انتخاب و اختیار امت در تعیین خلیفه در حالیکه در قرآن آیه ای اشاره به مقام خلافت خلفاء راشدین(بجز علی ـ علیه السلام ـ )حکّام اموی و عباسی و مسأله انتخاب داشته باشد نیامده است و اگر مسأله خلافت بعد از پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ به مردم واگذار شده چگونه است که قرآن نسبت به شرائط منتخبین مردم و کیفیت انتخاب مطلبی بیان نکرده است؟
خامساً: اگر مسأله انتخابی است پس خلیفۀ دوم چرا به انتخاب به خلافت رسید و اگر انتصابی است خلیفۀ اول چرا به انتخاب عده ای زمام امور را در دست گرفت؟! گذشته از همۀ اینها مسأله امامت که مورد اختلاف شیعه و سنی است در قرآن مکرراً بیان شده و نحوۀ بیان قرآن به گونه ای است که با در نظر گرفتن قرائن داخلی و خارجی و شأن نزول آیات مربوط به امامت و نیز روایات که در تفسیر آنها وارد شده است، این آیات مصداق دیگری غیر از ائمه ـ علیهم السلام ـ نمی تواند داشته باشد. از جمله این آیات متعدد آیه موده (سوره شوری/ ۲۳)، آیه تطهیر (احزاب/۳۳) آیه مباهله (۶۱ آل عمران) آیه اکمال دین (مائده/۳) آیه ولایت (مائده/۵۵) آیه خیر البریه (بینّه/۷) آیه صادقین (توبه/۱۱۹)، آیه تبلیغ (مائده/ ۶۷)و آیه اولی الامر (نساء/۵۹) می باشد که در اینجا بعنوان نمونه به دلالت آیه تبلیغ به حقانیت عقیده شیعه در مسئله امامت می پردازیم:
آیۀ تبلیغ:[۵] «یا ایها الرسول بلّغ ما انزل الیک من ربک و إن لم تفعل فما بلّغت رسالته و اللّه یعصمک من الناس إنّ الله لا یهدی القوم الکافرین»؛ ای پیامبر آنچه از طرف پروردگارت برتو نازل شده است (به مردم) برسان و اگر این کار را نکنی رسالت خدای را انجام نداده ای خدا ترا از (خطرات احتمالی) مردم نگاه می دارد و خدا جمعیت کافران (لجوج) را هدایت نمی کند.»[۶]
این آیه از آخرین آیاتی است که بر پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نازل شده است و لحن خطاب و تأکید پی در پی و تهدید رسول خدا به اینکه اگر این پیام را ابلاغ نکنی به رسالت ۲۳ ساله خویش عمل نکرده ای، حکایت از امر مهمی دارد که اولاً تبلیغ نکردن آن مساوی تبلیغ نکردن وظایف ۲۳ ساله رسالت پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ است و دلالت آیه بر تهدید و تأکید نیز از جهت اهمیت موضوع این آیه می باشد نه از جهت آنکه ممکن است پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ مأموریتش را انجام ندهد؛ زیرا این مطلب با عصمت او نمی سازد و پیامبر هیچگاه و در هیچ امری تخطی از فرمان خدا نمی کند.
ثانیاً: پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ از ابلاغ کردن آن اضطراب داشته و خدا با این سخن که: «و الله یعصمک من الناس؛ خدا ترا از مردم حفظ می کند»، به او دلداری می دهد و این مطلب می رساند که موضوع از موضوعاتی بوده است که مخالفان در برابر آن سر سختی داشته و مخالفت آنها ممکن بوده است زحمات ۲۳ سالۀ پیغمبر را بر باد داده و موجب نابودی دین شود و اضطراب پیامبر نیز از همین جهت بوده است زیرا بیم حضرت بر جانش و تبلیغ نکردن پیام خدا بخاطر خطرات جانی همانگونه که با عصمت حضرت نمی سازد با سیرۀ آن حضرت و جان نثاریهایش در راه خدا سازگاری ندارد.[۷]
اکنون با توجه به این ویژگی ها و با توجه به شأن نزول آیه و تاریخ نزول آن[۸] روشن می شود این موضوع مهم جز مسأله ابلاغ خلافت امر دیگری نمی تواند باشد زیرا اولاً مسائلی از قبیل شرک، توحید، نماز و … قبلاً ابلاغ شده بودند و نیاز به ابلاغ مجدد نداشته اند. ثانیاً: با یأس کفار و منافقین که آیۀ ۳ سوره مائده از آن حکایت می کند و می گوید کفار دل بسته بودند که با رحلت پیغمبر، دین اسلام بر چیده خواهد شد؛ ولی وقتی مسأله امامت ابلاغ شد مأیوس شدند، تناسبی ندارد. در نتیجه پیام جدید در این آیه فقط مسأله جانشینی پیغمبر می تواند باشد و با توجه به اینکه آیه می گوید: «… اگر این مسأله را ابلاغ نکنی اصلاً دین و رسالت را ابلاغ نکرده ای» معلوم می شود امامت از نظر اهمیت نسبت به سایر تعالیم اسلام نظیر روح نسبت به جسد است.
ولی اگر مثل برخی ها بگوئیم این آیه در اول بعثت، نازل شده و منظور از «ما انزل الیک … آنچه از طرف خدا بر تو نازل شده» مجموع دین است نه بعض از تعالیم دین که از نظر اهمیت در حدّ مجموع دین است،[۹] در این صورت معنای آیه این می شود که: «مجموع دین را که بر تو نازل شده ابلاغ کن و گرنه مجموع دین را ابلاغ نکرده ای» و معلوم است که چنین معنائی اولاً مستلزم لغویت و توضیح واضحات است و لغو در کلام خدای حکیم محال است.
ثانیاً در اول بعثت مجموع دین تبلیغ نشده تا در تبلیغ آن خطر نابودی دین و هدر رفتن زحمات پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ وجود داشته باشد بلی خطر جانی احتمالش متصور است ولی این احتمال غیر معقول است؛ زیرا پیامبر بخاطر خطرات جانی هرگز تبلیغ وظیفه و انجام مأموریتش را به تأخیر نمی اندازد.
بنابر این باید گفت نگرانی پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ از ابلاغ پیام که این آیه عهده دار آن است، و تهدید و تأکید و نیز وعدۀ خدا را به پیامبر مبنی بر اینکه خدا او را حفظ نموده و در انجام مأموریتش موفق خواهد کرد و مخالفان دین اسلام را به اهداف شوم شان هدایت نخواهد کرد، فقط و فقط با ابلاغ جانشینی علی ـ علیه السلام ـ هم خوانی و تناسب دارد و احادیث و روایات وارده در شأن نزول آیه و نیز حدیث غدیر مؤید این مدعا است.
پی نوشت:
[۱] . طباطبائی محمد حسین، تفسیر المیزان، ج ۱۲ ص ۳۷۹، دفتر انتشارات اسلامی، بی تا.
[۲] . میرزا جواد تبریزی، النصوص الصحیحه، دار الصدیقه الشهیده، اول، ۱۴۱۹ و اصول کافی ج ۲، ص ۳۸۸، اسوه.
[۳] . مجموعه آثار ج ۴ ص ۴۰۵ و ۴۱۶، انتشارات صدرا، هفتم ۱۳۸۱، شهید مطهری.
[۴] . سورۀ نجم آیه ۳٫
[۵] . در بیان مفاد این آیه از تفسیر المیزان ج۶، ص ۵۹ علامه طباطبائی، دفتر انتشارات اسلامی، بی تا، استفاده شده و نیز تفسیر نمونه.
[۶] . سورۀ مائده،۶۷٫
[۷] . رک: المیزان ج ۶ ص ۵۹٫
[۸] . در کتابهای متعدد از اهل سنّت آمده است که آیۀ تبلیغ در شأن علی ـ علیه السلام ـ و معرفی او در حجۀ الوداع در جریان غدیر نازل شده است مراجع شود به: اسباب النزول ص۱۵۰، واحدی نیشابوری و تفسیر فخر رازی ج ۶ ص ۵۳٫ و روح المعانی ج ۴ ص ۱۷۲، شهاب الدین آلوسی و الدر المنثور ج ۲ ص ۲۹۸، سیوطی.
[۹] . روح المعانی ج ۶ ص ۱۹۳، شهاب الدین آلوسی، دار احیاء التراث، بی تا و تفسیر المنار ج ۶ ص ۴۶۳، رضا، محمد رشید، دار المعرفه، بیروت.
منبع: نرم افزار پاسخ مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات.