- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 9 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
شبهه:
به دلایل آیات قرآن محمد پیامبر عرب زبانها بوده و پیامبر غیر عرب زبانها نبوده است (ﺳﻮرﻩ ﺍﻟﺸﻌﺮﺍﺀ ، ﺁﯾﻪ ۱۹۵ ، ۱۹۸ ، ۱۹۹)
پاسخ شبهه
در این شبهه ادعا شده که رسالت و دین پیامبر خاتم محدود به اقلیم، سر زمین و قوم عرب بوده و اصولا ایشان ماموریت و رسالت جهانی نداشته اند تا اقوام و ملل دیگر را به دین خود دعوت کند. بنا بر این پیامبر ما ایرانیها همان زرتشت است که قبل از آمدن اسلام دین رسمی ایران بوده است. وجالب این که از خود قرآن بر این ادعا استدلال نموده و به زعم خود مطلب را به اثبات رسانده است!
داوری عقل
ما نخست فارغ از اینکه نظر قرآن نسبت به این مسأله چیست ( که بحث خواهیم کرد). از منظر عقل و خرد عرفی نگاهی به صحت و سقم این ادعا می افگنیم. آیا معقول خواهد بود که پیامبری صاحب کتاب و شریعت، فقط قوم و طایفه خود را هدایت کند و منحصرا نسبت به سرنوشت آنان حساس باشد. مردم و اقوامی دیگر سرزمین ها را نه تنها دعوت به دین خود نکند (بلکه بقول ایشان توصیه به باقی ماندن بر دیانت و شریعت خودشان بکند؟ آیا چنین چیزی در تاریخ نبوت و دیانت سابقه دارد؟ حتی پیامبرانی که رسالت و ماموریت آنها محدود به سر زمین و قوم خاصی بوده آیا هیچگاه به مردمان سایر سر زمینها و اقوام دیگر توصیه کرده اند که بر دین خویش باقی بمانند و به دین او نگروند؟ آیا زردشت که به قول ایشان پیامبر پارسیان و پارسی زبانان بوده گرویدن آقوام دیگر مانند عرب یا غیر عرب را به دین خود قبول نداشت و آنها را سفارش به همان بت پرستی می کردند؟ این چگونه پیامبری خواهد بود که در عین ادعای حقانیت دین و رسالت خود و دعوت به آن؛ مردمی را دعوت به ضلالت و بت پرستی کند؟ اگر اینطور باشد که قطعا رسالت و پیامبری (نعوذ بالله) سر از گمراهی و ضلالت در می آورد. زیرا هر پیامبری صاحب کتاب و شریعتی که مبعوث می شود، در واقع بعثت او متضمن این معنا است که او دین و شریعت برتر و کاملتری را از سوی خدا به آدمیان عرضه نموده و در این صورت چگونه ممکن است او خود پیروان ادیان و اقوام دیگر را به دین دیگر غیر از دین که خودش آورده توصیه و دعوت نماید. آیا چنین چیزی را عقل و منطق می پذیرد؟ هرگز؛ زیرا همه پیامبران بزرگ الهی چون حضرت ابراهیم، موسی و عیسی از گرایش همه مردمان و اقوام، به دین و شریعت خود استقبال می نمودند و دست آنها را گرفته و هدایت می کردند این مقتضای طبیعت و فلسفه نبوت و پیامبری و نجات بخشی آن بزرگواران بودند و شما در تاریخ حتی یک مورد را هم پیدا نمی توانید که پیامبری مردم را از گرویدن به دین و شریعت خود مانع شده باشد و آنها را توصیه به باقی ماندن به دینها و کیشهای خود کرده باشند. پس چگونه ممکن است انسانی عاقلی این سخن را در حق خاتم پیامبران و سرور رسولان بگوید؟ به فرموده علامه طباطبائی: اینها( پیامبران صاحب شریعت) اقوامى که اهل زبان خود نبوده اند را نیز دعوت مى کردند، مثلا ابراهیم خلیل با اینکه خود، سریانى زبان بود عرب حجاز را به عمل حج دعوت نمود، و موسى با اینکه عبرى بود، فرعون و قوم او را که قبطى بودند به ایمان به خدا دعوت فرمود، و پیغمبر بزرگوار اسلام هم یهود عبرى زبان و نصارى رومى زبان و غیر ایشان را دعوت فرمود، و هر که از ایشان که ایمان مى آورد ایمانش را مى پذیرفت، همچنین دعوت نوح، که از قرآن کریم، عمومیت دعوت او استفاده مى شود، و همچنین دیگران.[۱]
بنابر اصل این ادعا که هر پیامبری برای همزبانهای خود مبعوث شده از نظر عقل، منطق و تاریخ نبوت به هیچ وجه پذیرفتنی نیست.
حال برای بطلان بیش از پیش این سخن و اندیشه و اثبات جهانی و همگانی بودن شریعت و رسالت پیامبر خاتم(صلی الله علیه و آله)؛ به دلائلی از خود آیات اشاره کرده و به روایات متعددی که در این موضوع وجود دارد نمی پردازیم:
در قرآن کریم آیات فراوانی داریم که به صراحت عمومیت و جهانی بودن رسالت و دین پیامبر خاتم(صلی الله علیه و آله) را اعلام می کند که بعنوان مثال به چند نمونه از آنها اشاره می کنیم:
اول: آیاتی که خطاب به خود پیامبر می گویند: ما تورا برای بشارت دادن و انذار کردن همه مردم فرستاده ایم. مانند آیه ذیل:
ما تو را نفرستادیم مگر براى همه مردم جهان در حالى که همگان را به پاداشهاى بزرگ الهى بشارت مى دهى، و از عذاب الهى انذار مى کنى، ولى اکثر مردم از این معنى بیخبرند.[۲]
این یکی از آیاتی است که به روشنی و صراحت، جهانی بودن دین و رسالت پیامبر اسلام را بیان می کند. و جالب تر اینکه سوره سبا که این آیه در آن قرار دارد از سوره های مکی است که در مکه و اوائل بعثت رسول اکرم نازل شده است. یعنی اینطور نیست که حتی بعضی فکر کرده اند: رسالت پیامبر در آغاز محدود بوده و بعد ایشان تصمیم گرفته باشد دعوتش را جهانی کند. در ذیل این آیه روایات فراوانی وجود دارد که دربخش روایات به بعضی آنها اشاره خواهیم کرد.
بگو اى مردم من فرستاده خدا به سوى همه شما هستم.[۳]
بگو به عقیده شما بالاترین شهادت، شهادت کیست؟ بگو خداوند بزرگ گواه میان من و شما است (و بهترین دلیل آن این است که) این قرآن را بر من وحى فرستاد (این قرآن به این جهت بر من نازل شده است) که شما را و تمام کسانى را که سخنان من در طول تاریخ بشر و پهنه زمان و در تمام نقاط جهان به گوش آنها مى رسد از مخالفت فرمان خدا بترسانم و به عواقب دردناک این مخالفت توجه دهم.[۴]
عبارت «من بلغ» که در این آیه آمده به روشنی بر عمومیت رسالت پیامبر اسلام دلالت دارد، زیرا به این معناست که هرکس در هر زمان و مکان و یا هر ملیت و نژادی، پیام قرآن را دریافت کند مامور به پیروی از آن است.
او کسى است که رسول خود را با هدایت و دین حق فرستاد تا او را بر تمام ادیان پیروز و غالب گرداند، هر چند مشرکان را خوشایند نباشد.[۵] در این آیه که خدا وعده پیروزی و غلبه دین اسلام بر همه ادیان را داده؛ دلالتی روشنی بر جهانی بودن دین و رسالت پیامبر اسلام بر همه ادیان است.
ما تو را جز براى رحمت جهانیان نفرستادیم.[۶] و آیات مشابه این آیه که می گوید: پر برکت و زوال ناپذیر است خدایى که فرقان را بر بنده اش نازل کرد، تا جهانیان را انذار کند.[۷] این قرآن فقط وسیله تذکر و بیدارى براى همه جهانیان است.[۸]
از مجموع این آیات به روشنی می توان فهمید که شعاع رسالت و دعوت پیامبر اسلام؛ همه انسانهای کره زمین وسراسر گیتی را در بر گرفته و با ندای «قُلْ یا أَیهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیکُمْ جَمِیعاً»[۹] همه آدمیان در سراسر عالم را مخاطب قرار داده و به دین و رسالت خویش فرا می خواند. بلکه رسالت او نه تنها همه آدمیان را در بر می گیرد بلکه جن و انس را شامل می شود زیرا طبق روایات او رسول ثقلین است. اینکه گفته می شود رسالت او محدود به عرب است از روی جهل و بی خبری نسبت به جایگاه و منزلت نبوت ختمیه و رسول عالمین است. نه چیزی دیگر.
نقد و بررسی دلائل:
همان طور که گفته شد در این شبهه انحصار رسالت پیامبر اسلام به قوم و سر زمین عرب، مستند به یکسری آیات قرآنی شده است.
یکی از دلایلی که بر این مدعا اقامه شده آیاتی از سوره شعرا است: ﺑِﻠِﺴَﺎﻥٍ ﻋَﺮَﺑِﻲٍّ ﻣُّﺒِﻴﻦٍ* ﻭَﻟَﻮْ ﻧَﺰَّﻟْﻨَﺎﻩُ ﻋَﻠَﻰٰ ﺑَﻌْﺾِ ﺍﻟْﺄَﻋْﺠَﻤِﻴﻦَ* ﻓَﻘَﺮَﺃَﻩُ ﻋَﻠَﻴْﻬِﻢ ﻣَّﺎ ﻛَﺎﻧُﻮﺍ ﺑِﻪِ ﻣُﺆْﻣِﻨِﻴﻦ؛[۱۰] این آیه از طرف مدعی چنین ترجمه شده است: ﻭ ﺁﻥ (ﻗﺮﺁﻥ) ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﻓﺼﯿﺢ ﻋﺮﺑﯽ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﮐﻪ ﻋﺮﺑﯽ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻨﺪ ﻧﺎﺯﻝ ﻣﯿﮑﺮﺩﯾﻢ ﻣﺤﺎﻝ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻔﻬﻤﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺑﯿﺎﻭﺭﻧﺪ.
اولا اشکالی که بر این شبهه وارد است این است که از کجای آیه به دست می آید که محال است غیر عرب زبان قرآن را که عربی است بفهمد؟ این آیات هرگز چنین نگفته که فهم قرآن برای غیر عرب محال است چه اینکه محال بودن نفهمیدن قرآن عقلا محال است نه اینکه فهمیدن آن محال باشد؛ زیرا امروز به وضوح می بینیم که فهم غیر عربها از قرآن اگر بهتر از عربها نباشد کمتر هم نیست.
ثانیا دو آیه بعدی که در حقیقت می خواهند جمله «بِلِسانٍ عَرَبِی مُبِینٍ» را تعلیل کنند. در نتیجه معنا چنین مى شود: ما آن را به زبان عربى آشکار و واضح الدلاله نازل کردیم، تا بدان ایمان آورند و دیگر تعلل نورزند، به اینکه ما آن را نمى فهمیم و اگر ما آن را به بعضى از افراد غیر عرب نازل مى کردیم، این بهانه برایشان باقى مى ماند و آن را رد نموده به بهانه اینکه مقصود آن را نمى فهمیم، ایمان نمى آوردند.
پس مراد از نزول آن بر بعضى افراد عجمى نزولش به زبان غیر عربى است و این دو آیه و آیه بعدى آن معنایى را مى رساند که آیه«وَ لَوْ جَعَلْناهُ قُرْآناً أَعْجَمِیا لَقالُوا لَوْ لا فُصِّلَتْ آیاتُهُ ءَ أَعْجَمِی وَ عَرَبِی قُلْ هُوَ لِلَّذِینَ آمَنُوا هُدىً وَ شِفاءٌ وَ الَّذِینَ لا یؤْمِنُونَ فِی آذانِهِمْ وَقْرٌ وَ هُوَ عَلَیهِمْ عَمًى» در مقام افاده آن است.[۱۱]
پس این آیه شریفه نه قرآن را کتاب آسمانی برای عربها معرفی می کند و نه رسالت پیامبر را منحصر در قوم عرب می داند بلکه یک مطلب اجتماعی و ادبی را بازگو کرده است.
دلیل دوم برای اثبات این ادعا آیه« وَ هَذَا کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ مُبَارَکٌ مُّصَدِّقُ الَّذِى بَینْ یدَیهِ وَ لِتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَ مَنْ حَوْلهَا وَ الَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِالاَخِرَهِ یؤْمِنُونَ بِهِ وَ هُمْ عَلىَ صَلَاتهِمْ یحُافِظُون»َ. [۱۲] اقامه شده است. «وَ کَذلِکَ أَوْحَینا إِلَیکَ قُرْآناً عَرَبِیا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى وَ مَنْ حَوْلَها.»[۱۳]
در این آیه به مکّه «امّ القرى» مى گویند به خاطر این است که مکه اصل و آغاز پیدایش تمام خشکیهاى روى زمین است در روایات متعددى مى خوانیم، خشکیهاى زمین از زیر خانه کعبه گسترده شدند و از آن به نام «دحو الارض» (گسترش زمین) یاد شده است. بنابراین (و من حولها = کسانى که پیرامون آن هستند) تمام مردم روى زمین را شامل مى شود.[۱۴] نه فقط اطراف مکه را تا این شبهه پیش آید که پس محدوده تبلیغ و رسالت پیامبر مکه و اطرافش است.
ثانیا: بر فرض ظهور اولیه این آیات بر محدودیت رسالت و دین محمد(صلی الله علیه و آله)؛ این آیات در برابر صراحت آیات بسیاری که بر عمومیت و جهانی بودن رسالت آن حضرت دلالت می کند. ( که در قسمت اول ذکر شد) هر گز تاب تعارض و مخالفت را ندارد؛ پس در نتیجه مفاد آیات دال بر عمومیت رسالت پیامبر خاتم بخاطر کثرت در عدد و صراحت در دلالت، قطعا مقدم بر آیات دیگر است. بنابر این ما در مقام داوری نسبت به این مساله باید مجموع آیات قرآن را در نظر گرفته و به نتیجه گیری بپردازیم نه اینکه برخی از آیات را که موافق پیش فرض ها و تصورات خویش می بینیم گزینش کنیم و بقیه را نا دیده بنگاریم. و بقول قرآن کریم: َ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکْفُرُ بِبَعْض.[۱۵] نباشیم. [۱۶]
بنابر استدلال پرسشگر که گفته عربهای ایران هم به دلیل اینکه از حوالی مکه نیست، نباید از دین اسلام پیروی کنند بنابر نظر خود پرسشگر مبتلا به اشکالاتی میشود. زیراشبههگر مدعی است که هرکسی باید از پیامبری پیروی کند که همزبان او باشد از طرف دیگر می گوید که عربهای ایران نباید از پیامبر اسلام پیروی کرده بلکه از زردشتی که اصلا عربی نمی دانسته پیروی کنند. این تناقض قابل پاسخ نیست. ثانیا بسیاری از کشورهای های عرب آنگونه که شبهه گر از آیه فهمیده از حوالی مکه نیست پس تکلیف آنان چه می شود؟ آیا پیامبر آنان کیست و از چه دینی باید پیروی کنند؟
دلیل سوم که آیه ۱۳۰ سوره انعام است« ﻳَﺎ ﻣَﻌْﺸَﺮَ ﺍﻟْﺠِﻦِّ ﻭَﺍﻟْﺈِﻧﺲِ ﺃَﻟَﻢْ ﻳَﺄْﺗِﻜُﻢْ ﺭُﺳُﻞٌ ﻣِّﻨﻜُﻢْ ﻳَﻘُﺼُّﻮﻥ…» هیچ رابطه ای با موضوع نداشته و کمترین دلالتی بر این ادعا ندارد.
دلیل چهارمی که از آیه ۳ سوره فصلت«ﻛِﺘَﺎﺏٌ ﻓُﺼِّﻠَﺖْ ﺁﻳَﺎﺗُﻪُ ﻗُﺮْﺁﻧًﺎ ﻋَﺮَﺑِﻴًّﺎ ﻟِّﻘَﻮْﻡٍ ﻳَﻌْﻠَﻤُﻮﻥ» استفاده شده نیز بر این ادعا دلالت ندارد؛ بلکه این آیه می فرماید: کتابى که آیاتش هر مطلبى را در جاى خود بازگو کرده، و با عربی فصیح براى جمعیتى که آگاهند بسیار گویا است!
مراد از تفصیل آیات قرآن این است که ابعاض و اجزاى آن را از یکدیگر جدا و متمایز کند، به اینکه آن را آن قدر نازل و در خور فهم شنونده کند که شنونده عارف به اسلوب هاى کلام بتواند معانى آن را بفهمد و مقاصدش را تعقل کند، هم چنان که آیه«کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ» [۱۷] به آن اشاره دارد.
و جمله«قُرْآناً عَرَبِیا لِقَوْمٍ یعْلَمُونَ» درست است که می فرماید قرآن به زبان عربی نازل شده و این قرآن عربی که آیاتش مفصل شده براى مردمى که معانى آن را مى دانند ولی لازمه آن این نیست که با عموم دعوت خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله) منافات داشته باشد؛ زیرا دعوت آن جناب با وجود اینکه جهانى بوده و لیکن مرحله به مرحله صورت مى گرفته، اولین دعوتى که کرد دعوت مردم در مراسم حج بود که با انکار شدید مشرکین مواجه شد. آن گاه از آن به بعد مدتى به طور سرى و پنهانى دعوت کرد، و در مرحله سوم مامور شد عشیره و نزدیکان خود را دعوت کند، هم چنان که آیه شریفه«وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ» بدان اشاره دارد. و در مرحله چهارم مامور شد همه قومش را دعوت کند، هم چنان که آیه«فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ»[۱۸] به آن اشاره دارد. و در مرحله پنجم، مامور شد به دعوت عموم مردم که آیه «قُلْ یا أَیهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیکُمْ جَمِیعاً”[۱۹] و نیز آیه «وَ أُوحِی إِلَی هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَکُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ»[۲۰] به آن اشاره دارند.
علاوه بر این، این معنا از مسلمات تاریخ است که یکى از گروندگان به آن جناب سلمان فارسى است که ایرانى بوده، یکى دیگر بلال بوده که اهل حبشه بوده است و یکى صهیب بوده که اهل روم آن روز بوده. و نیز این هم مسلم است که آن جناب یهودیان را هم دعوت مى کرده و وقایعى که بین آن جناب و یهودیان اتفاق افتاده معروف است. و نیز این مسلم است که آن جناب به پادشاهان ایران، مصر، حبشه، و روم نامه نوشته و همه را به اسلام دعوت کرده، همه این شواهد دلالت دارد بر اینکه دعوت آن جناب جهانى و عمومى بوده است.[۲۱]
پی نوشت:
[۱] . طباطبائی، المیزان، ترجمه: محمد باقر موسوی همدانی، ج۱۲، ص۱۹، انتشارات اسلامی، قم، ۱۳۷۴، چاپ: پنجم.
[۲] . وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلَّا کَافَّهً لِلنَّاسِ بَشِیراً وَ نَذِیراً وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یعْلَمُونَ. سبا ، ۲۶.
[۳] . قُلْ یا أَیهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیکُمْ جَمِیعاً. اعراف، ۱۵۸.
[۴] .قُلْ أَی شَیءٍ أَکْبَرُ شَهادَهً قُلِ اللَّهُ شَهِیدٌ بَینِی وَ بَینَکُمْ وَ أُوحِی إِلَی هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَکُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ. انعام ، ۱۹.
[۵] . هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُو. توبه ، ۳۳.
[۶] . وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلَّا رَحْمَهً لِلْعالَمِینَ. انبیا، ۱۰۷.
[۷] . فرقان،۱.
[۸] . ص، ۸۷؛ قلم، ۵۷؛ تکویر،۲۷.
[۹] . اعراف، ۱۵۸.
[۱۰] . شعراء، ۱۹۵، ۱۹۸ و۱۹۹.
[۱۱] . محمد حسین طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۴۵۵، ترجمه: موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۳۷۴ش.
[۱۲] . انعام، ۹۲.
[۱۳] . شوری، ۷.
[۱۴] . مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱، ص۶۲۲، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۸۲، سیزدهم.
[۱۵] . نساء، ۱۵۰.
[۱۶] . جعفر سبحانی، مفاهیم القرآن، ج۳، ص۶۴، بینا، بیجا، بیتا.
[۱۷] . هود، ۱.
[۱۸] . حال به آنچه مامور شدهاى قیام کن و از مشرکین روى برتاب. سوره حجر، آیه ۹۴.
[۱۹] . بگو هان اى مردم به درستى من فرستاده خدا به سوى همگى شمایم. سوره اعراف، آیه ۱۵۸.
[۲۰] . این قرآن بر من نازل شده تا شما را و هر کس را که پیام من به او برسد انذار کنم. سوره انعام، آیه ۱۹.
[۲۱] . ترجمه المیزان، ج۱۷، ص: ۵۴۵ -۵۴۶.
نویسنده: محمد ظاهر نصیری