- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
۱ ـ آیا طبق حدیث شریف علوى که فرمود: «عقول النساء فى جمالهنّ و جمال الرّجال فى عقولهم» عقل زنان در جمال او و جمال مرد در عقل او خلاصه میشود، تا وسیلهاى براى سرزنش زن و برترى مرد باشد؟
براى پاسخ به این سؤال لازم است به این نکته توجّه کنید که: زیور جان آدمی، به ایمان است نه چیز دیگر، چنان که خداى سبحان فرمود: (حَبَّبَ اِلَیْکُمُ الْایمانَ و زَیَّنَهُ فى قُلُوبِکُمْ) خدا ایمان را براى شما دوست داشتنى گردانید و آن را در دلهاى شما زینت داد. و چون روح انسان مجرد است نه مادّى و ایمان نیز امرى است معنوى، این امر معنوى یعنى ایمان، مایه جمال و زیبایى آن امر مجرد یعنى جان انسانى شده است و از آنجا که خصوصیت ذکورت و انوثت در حقیقت انسان (که همان جان اوست) و ایمان و مانند آن تأثیرى ندارد یعنى حقیقت انسان و ایمان و امثال آن، نه مؤنث است نه مذکر، بلکه امرى مجرد است که در زن و مرد یکسان میباشد؛ بنابراین از حدیث شریف علوى که فرمود: «عقول…» میتوان معناى دستورى فهمید نه معناى وصفى، یعنى منظور آن نباشد که حدیث شریف در توصیف دو صنف از انسان باشد که عقل زن در جمال او خلاصه شود و جنبه سرزنش داشته باشد و جمال مرد در عقل او تعبیه شود و عنوان ستایش بگیرد، بلکه ممکن است معناى آن دستور، یا وصف سازنده باشد. به بیان دیگر زن موظف است و یا میتواند عقل و اندیشه انسانى خویش را در ظرافت عاطفه و زیبایى گفتار و رفتار و کیفیت محاوره و نحوه برخورد و نظائر آن ارائه دهد چنان که مرد موظف است و میتواند هنر خود را در اندیشه انسانى و تفکر عقلانى خویش متجلى سازد.
زن تحصیل کرده و آگاه به معارف ایثار و شهادت، توان آن را دارد که در نقش مادرى مهربان، فرزندش را تشویق به جهاد کند و در بدرقه او هنگام عزیمت به جبهه، عقل طریف خود را در جامه هنر ظریف ارائه دهد. یا هنگام استقبال فرزندش که از جبهه و میدان رزم، پیروزمندانه برگشته است، اندیشه وزین عقلى خود را در لباس زیباى شوق و نظایر آن نشان دهد. هرگز این ظرایف هنرى که تَمَثُّل عینى طرایف عقلى است، براى مردان هنرمند میسّر نخواهد بود. خلاصه آن که زن باید حکمت را در ظرایف هنر ارائه دهد و مرد بالعکس باید ظرایف هنر را در طرایف حکمت جلوهگر کند یعنى جلال زن در جمال او نهفته است و جمال مرد، در جلال او متجلّى شده است و این توزیع کار نه نکوهشى براى زن است و نه ستایشى است براى مرد؛ بلکه رهنمود و دستور عملى هر یک از آنهاست تا هر کس به کار خاص خویش مأمور باشد و در صورت امتثال دستور مخصوص خود، درخور ستایش گردد و در صورت تمرّد از آن، مستحق نکوهش شود. پس تفاوت زن و مرد در نحوه ارائه اندیشههاى درست ظهور مینماید وگرنه زن نیز چون مرد شایستگى فراگیرى علوم و معارف را داشته و مستحق تقدیر است.
مطلب دیگرى که باید به آن توجّه داشت این است که دو گونه عقل داریم: عقل نظرى و عقل عملى. انسان با عقل نظرى میفهمد و با عقل عملى کار انجام میدهد. یقین، جزم، ظن و گمان، وهم، خیال و مانند آن جزو شؤون عقل نظرى است؛ امّا نیّت، عزم، اخلاص و اراده، محبت، تولى، تبرّى، تقوى و عدل و مانند آن جزو عقل عملى است و همین عقل عملى هم، معیار فضیلت در انسان است. عقل نظرى معیار اعلمیت انسان و عقل عملى معیار کرامت و افضلیت انسان است. (اِنَّ اَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ اَتْقیکُمْ)۴ و این که در روایت آمده است که «عقول النساء فى جمالهن و…» اشاره به عقل نظرى است نه عقل عملى؛ یعنى اگر بین مرد و زن تفاوتى از نظر عقلى باشد، در مورد عقل نظرى یا ابزارى است نه عقل عملى.
عقل نظرى، عقلى است که انسان با او بتواند علوم حوزوى و دانشگاهى را فراهم کند تا چرخ دنیا بچرخد و این هم معیار فضیلت انسان (مردها) نیست. بلکه معیار فضیلت انسان، عقلى عملى است که در تعریف آن آمده است «عُبِدُ بِهِ الرَّحْمنُ وَ اکْتُسِبَ بِهِ الجَنان»؛ انسان بوسیله آن خدا را عبادت میکند و بهشت را کسب مینماید و به مقام قرب میرسد و این عقل هم در مرد و زن تفاوتى ندارد. بنابراین اگر کسى خواست بین زن و مرد داورى کند، نباید عقل به معناى علم مصطلح را معیار قرار دهد (یعنى عقل نظرى را) بلکه باید عقل عملى را که وسیله قرب انسان و معیار فضیلت است معیار قرار دهد و در این صورت است که جمال مرد و زن هر دو در عقلى است که «عبد به الرحمان و اکتسب به الجنان» و در این صورت، هم «جمال الرجال فى عقولهم» و هم «جمال النساء فى عقولهنّ» میباشد.
۲ ـ گاهى گفته میشود که عقل مرد، بیش از عقل زن است و تجارب گذشته و حال نیز مؤید این مطلب میباشد آیا چنین گفتهاى صحیح است؟
این موضوع را مرحوم علامه طباطبایى۱ در تفسیر شریف المیزان آورده و مشخص فرمودهاند، آن عقلى که در مرد بیش از زن است، یک فضیلت زائده است نه معیار فضل و تا حدى نیز در پاسخ به سؤال اول مطرح گردید.
توضیح مطلب این که عدهّاى گفتهاند عقل در اسلام، معیار کمال انسانى است یعنى هر کس که عاقلتر است، به کمال انسانى نزدیکتر و نزد خدا مقربتر است، و هر که از عقل دورتر است از کمال انسانى کمبهرهتر و از مقام قرب الهى محرومتر است، بنابراین چون عقل در مرد بیش از زن است پس مردها بیش از زنها به خدا نزدیکتر هستند. در صورتى که این استدلال تمام نیست بلکه مغالطهاى است که در اثر اشتراک لفظ رُخ میدهد؛ چون عقل به صورت اشتراک لفظى بر معانى گوناگون اطلاق میشود، لذا باید اوّلاً، روشن شود کدام عقل، معیار کمال انسانى و قرب الهى است و ثانیاً در کدام عقل، زن و مرد با یکدیگر اختلاف و تفاوت دارند؟
منشأ مغالطه آن است که گرچه گفته میشود که زن و مرد در عقل تفاوت دارند، و عقل، معیار قرب الى اللّه است، و هر که عقلش بیشتر باشد به خدا نزدیکتر است، امّا عقلى که در مقدمه دوم ذکر میشود، غیر از عقلى است که در مقدمه اولى آمده است، به عبارت دیگر عقلى که در آن، زن و مرد اختلاف و تفاوت دارند، غیر از عقلى است که مایه تقرب الى اللّه است.
اگر دو معناى عقل از هم جدا بشود، و دو مقدمه را با حفظ یک حد وسط کنار هم ذکر کنیم، میبینیم که هرگز نمیتوان قیاسى ترتیب داد تا از آن، فضیلت مرد بر زن استنتاج شود، زیرا عقلى که در زن و مرد متفاوت است، عقل نظرى است که در نحوه مدیریت، در مسائل سیاسى، اقتصادى، علمی ، تجربى، ریاضى و مانند آن دخیل است. و بر فرض هم که ثابت بشود در این گونه از علوم و مسائل اجرایى، عقل مرد بیش از عقل زن است – که اثبات این مطلب نیز کار آسانى نیست – ولى این سؤال وجود خواهد داشت: آیا آن عقلى که مایه تقرب الى اللّه است، همین عقلى است که بین زن و مرد مورد تمایز میباشد؟ آیا میتوان گفت هر کس مسائل فیزیک، ریاضى، طب، طبیعى و مانند آن را بهتر بفهمد، به خدا نزدیکتر است؟ آیا این عقل، مایه تقرب است یا عقلى که «عبد به الرّحمان و اکتسب به الجنان» میباشد، مایه تقرب است؟
چه بسا ممکن است مردى در علوم اجرایى بهتر از زن بفهمد امّا توان عقال کردن غرایز خویش را نداشته باشد. همه مذهبهاى باطلى که در برابر انبیاء صف بستند به وسیله مردها جعل شد. اکثر متنبّىها که در برابر انبیاء به مبارزه مذهبى برخاستند، مرد بودند. قرآن کریم در مورد کسانى که نظیر فرعون مذهبهاى جعلى آوردند میفرماید: (یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَومَ الْقِیامَهِ)۱۰ آنان که پیشاپیش دیگران به جهنّم رفته و میروند آیا مردند یا زن؟
بنابراین، اگر کسى در مسائل علمی یا سیاسى و اجرایى، فکر برتر داشت، این نشانه تقرب الى اللّه نیست، بلکه یک فضیلت زاید است، زیرا:
ذاکَ عِلْمٌ لایَضُرُّ مَنْ جَهِلَهُ«۱۱ علمی است که ندانستنش زیان نمیرساند».
اگر کسى ادّعا کند که عقل مرد در جنبه «یعبد به الرحمان و یکتسب به الجنان» قوىتر از زن است، هر گز اثبات آن مقدور نیست، چرا که نه تجربه آن را نشان میدهد و نه برهان آن را تأیید میکند. (ص ۲۵۲ ۲۴۹ )
مضافاً این که همه کمالات، به اندیشههاى نظرى وابسته نیست؛ زیرا که گاهى انسان خوب میفهمد امّا فهمش همراه با خشونت است. اگر انسان دو صنف است: بخشى محکمکارند به نام مرد، و بعضى ظریفکارند به نام زن، اسماء الهى هم دو صنف است و کمالات نیز از دو راه نصیب انسان میشود. بعضى از کمالات بر اساس جنگ و قوام و قیام و مبارزه و ستمستیزى و مظهر قهر و جلال حق بودن است، و بعضى مظهر مهر و رأفت و عاطفه و محبت و جمال و لطف حق بودن است و اگر یکى از این دو صنف در خشونت و اندیشه قوىترند، دلیلى بر آن نیست که در بخشهاى مهر، عاطفه، لطف، رأفت، صفا، صمیمیت و رقّت نیز قوىتر باشند.
ذات اقدس اله، عالم را بر محور محبت اداره میکند و بسیارى از آیات قرآن، درس محبت میدهد و راه محبت را زن بهتر از مرد درک میکند. اگرچه راه قهر را ممکن است مرد بهتر از زن درک کند. (ص ۲۲۲ – ۲۱۷)
۳ ـ آیا این گفته حضرت على(علیه السلام)، در بیان وهن عقول زنان است که فرمودند: «ایّاک و مشوره النساء فانَّ رأیهنّ الى اَفنٍ و عزمهنّ الى وهن» بپرهیز از مشورت با زنان، که رأى آنان ناقص و تصمیم آنان سست است. و کلاً چنین مسئلهاى شامل حال تمام زنان اعم از تحصیل کرده و تحصیل نکرده است؟!
چنین تعبیرهایى به لحاظ غلبه خارجى، موضوع در زمان بیان آن است. یعنى در آن زمان این صنف گرانقدر (یعنى زنان)، از تعلیم و تربیت صحیح محروم بودهاند در صورتى که اگر شرایط درست براى فراگیرى آنها در صحنه تعلیم و تربیت فراهم شود اگر غلبه بر عکس نشود لااقل غلبه با مردان نخواهد بود تا منشأ نکوهش گردد. یعنى اگر زنان در پرتو تعلیم صحیح و تربیت وزین پرورش یابند و چون مردان بیاندیشند و چون رجال تعقّل و تدبّر داشته باشند، تمایزى از این جهت با مردها ندارند و اگر گاهى تفاوت یافت شد، همانند تفاوتى است که در این مورد بین خود مردها نیز مشهود است.
مثلاً اگر زنان مستعد به حوزهها و دانشگاههاى علمی راه یابند و همانند مردان به فراگیرى علوم بپردازند و در دروس مشترک آگاهى کامل یابند دیگر نمیتوان گفت روایاتى که در نکوهش زنان آمده و احادیثى که در پرهیز از مشورت با آنها وارد شده و ادلهاى که در نارسایى عقول آنان رسیده اطلاق دارد و هیچ گونه استثنایى نسبت به زنان دانشمند و محقق ندارد بلکه قطعاً این گونه زنان، مستثنى خواهند بود و در این زمینه تمایزى با مردها ندارند.