- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 10 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اشاره:
برخی می گویند که حرکت داعش مبنی بر کشتار دال بر خشونت در اسلام است. یعنی پس در بطن اسلام مسائل بالقوه از خشونت وجود دارد که اینگونه در گروه داعش و سایر گروههای تررویستی ظهور و بروز کرده است. در این نوشته به این مسئله که در واقع یک شبهه است پاسخ گفته شده است.
هیچ آموزهای در محتوای دین اسلام(قرآن و احادیث صحیح) وجود ندارد که مولد گروههای تروریستی و خشونت آمیز باشد؛ بلکه گروهای تروریستی دقیقا در اثر مخالفت با اسلام ایجاد شدهاند. بنابراین اسلام را باید از آموزه های موجود در قرآن کریم و احادیث و دستورات پیامبر اسلام (ص) و اهل بیت آن حضرت شناخت نه از عملکرد کسانی که خود را به اسلام منسوب میکنند. ما موظف هستیم مسلمانی باشیم که خواست خدا و پیامبر و اهل بیت آن حضرت است نه مسلمانی باشیم که وهابیت، داعش، بوکو حرام ، طالبان، القاعده و .. ترسیم میکنند. اگر در اسلام مسائل خشونت آمیز بالقوه وجود دارد، پس وجود مسلمانانی که با خشونت و تروریسم مخالف هستند و بر صلح و پیشرفت معنوی و علمی تأکید دارند، قابل توجیه نخواهد بود. بنابراین چرا وجود انسانهای دانش مند، کامل، با معنویت و صلح دوست را در میان مسلمانان دلیل بر بی عیب بودن دین اسلام نگیریم و چرا از آموزه های بلند دین اسلام در راستای اعتلای انسانیت و معنویت و انسان دوستی غافل شده و وجود گروه های تروریستی و خون ریز را که معلوم نیست آبش خور آنان کجاست به عنوان دلیل خشونتپروری دین اسلام تلقی کنیم؟
پس اینکه گفته می شود اسلام مولد گروههای تروریستی و خشن است توهمی بیش نیست؛ زیرا اموزههای اسلام با تمام شفافیت بر صلح و نفی فساد و فتنه تأکید دارد. در تعالیم اسلام هیچ شائبهای از تروریسم و آدمکشی و فرقه سازی وجود ندارد؛ بلکه توصیههای محکمی بر عدم تفرقه و نفی گروه سازی شده و مردم را از کشتن دیگران نهی کرده است. قرآن کریم کتاب آسمانی مسلمانان به زندگی انسان بما هو انسان بسیار ارزش میدهد. و به هیچ کسی حق نمیدهد که انسانی را بکشد. خداوند میفرماید: «مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمیعاً وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیا النَّاسَ جَمیعاً وَ لَقَدْ جاءَتْهُمْ رُسُلُنا بِالْبَیناتِ ثُمَّ إِنَّ کَثیراً مِنْهُمْ بَعْدَ ذلِکَ فِی الْأَرْضِ لَمُسْرِفُون»[۱]؛ یعنی هر کس، انسانى را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روى زمین بکشد، چنان است که گویى همه انسانها را کشته و هر کس، انسانى را از مرگ رهایى بخشد، چنان است که گویى همه مردم را زنده کرده است. و رسولان ما، دلایل روشن براى بنى اسرائیل آوردند، اما بسیارى از آنها، پس از آن در روى زمین، تعدّى و اسراف کردند.
کشتاری را که گروه های تروریستی منسوب به اسلام انجام می دهند افزون بر اینکه با عقل و عقلانیت منافات دارد، با صریح این آیه شریفه در تضاد است و همین آیه شریفه به تنهایی کافی در بطلان راه این گروه ها است.
اسلام با آیه: «لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها ذلِکُمْ خَیرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ»[۲]؛ همگان را از ایجاد فتنه و فساذ در میان مردم نهی کرده است و در جایی دیگر می فرماید: «وَ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها وَ ادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَریبٌ مِنَ الْمُحْسِنینَ»؛[۳] و در زمین پس از اصلاح آن فساد نکنید، و او را با بیم و امید بخوانید! زیرا رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است!
افزون بر اینها اسلام دین رحمت و مهربانی است نه دین خشونت و خونریزی. خداوند خطاب به پیامبر اسلام میفرماید: «وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ رَحْمَهً لِلْعالَمینَ»[۴] یعنی ما تو را جز برای رحمت جهانیان نفرستادیم. و جهانیان شامل تمام انسانهای روی زمین می شود و حتی موجودات دیگر را هم در بر می گیرد. پس دین اسلام برخلاف آنچه که گروههای تروریستی گمان کرده و یا تعمد بر آن دارند، دین خشونت گرا نیست.
اصلا دعوت غیر مسلمانان به سوی اسلام با شمشیر امکان پذیر نیست؛ بلکه خداوند می فرماید آنان را با دلیل و موعظه به اسلام دعوت کنید: «ادْعُ إِلى سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَ الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِی أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدینَ»؛[۵] یعنی با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آنها به روشى که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن! پروردگارت، از هر کسى بهتر مىداند چه کسى از راه او گمراه شده است و او به هدایتیافتگان داناتر است. بنابر محتوای این آیه هدایت شدن و نشدن انسانها به دست پیامبر و یا مسلمانان نیست. وظیفه مسلمانان این است که اسلام را به مردم بفهماندو اگر آنان مسلمان نشدند دلیلی نداریم که باید کشته شوند.
اصلا در اسلام پذیرش دین با اکراه نفی شده و هیچ ارزشی ندارد. خداوند می فرماید: «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ»[۶] در این آیه شریفه دین اجبارى نفى شده است، چون دین عبارت است از یک سلسله معارف علمى که معارف عملى را به دنبال دارد، و جامع همه آن معارف، یک کلمه است و آن عبارت است از« اعتقادات»، و اعتقاد و ایمان هم از امور قلبى است که اکراه و اجبار در آن راه ندارد، چون کاربرد اکراه تنها در اعمال ظاهرى است، که عبارت است از حرکاتى مادى و بدنى (مکانیکى)، و اما اعتقاد قلبى براى خود، علل و اسباب دیگرى از سنخ خود اعتقاد و ادراک دارد و محال است که مثلا جهل، علم را نتیجه دهد، و یا مقدمات غیر علمى، تصدیق علمى را بزاید. این آیه شریفه یکى از آیاتى است که دلالت مىکند بر اینکه مبنا و اساس دین اسلام شمشیر و خون نیست، و اکراه و زور را تجویز نکرده، پس سست بودن سخن عدهاى از آنها که خود را دانشمند دانسته، یا متدین به ادیان دیگر هستند، و یا به هیچ دیانتى متدین نیستند، و گفتهاند که: اسلام دین شمشیر است، و به مسئله جهاد که یکى از ارکان این دین است استدلال نمودهاند، معلوم مىشود.[۷]
بر اساس محتوای دین اسلام حتی اگر مشرک و بت پرستی به مسلمانی پناه ببرد باید به او پناه بدهد. قرآن می فرماید:«وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ اسْتَجارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّى یسْمَعَ کَلامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یعْلَمُونَ»؛[۸] یعنی و اگر یکى از مشرکان از تو پناهندگى بخواهد، به او پناه ده تا سخن خدا را بشنود (و در آن بیندیشد)! سپس او را به محل امنش برسان، چرا که آنها گروهى ناآگاهند!
این آموزه های قرآن معقول ترین و عقلایی ترین آموزه ها در نفی خشونت و کشتن انسان است که عملکرد گروههای تروریستی نه تنها هیچ سنخیتی با آنها ندارند بلکه با صراحت با آنها در تناقض است.
اما آیات خشونت آمیز در قرآن کریم مربوط به حالت جنگ با دشمنان است. هیچ کس و هیچ طائفهای در جامعه بشری دیده نشده که در هنگام جنگ از دشمنانش با عزت و اکرام پذیرایی کند و از آنان احترام نمایند و در نهایت آنان را نکشند. اگر کسی چنین عملی در برابر دشمن انجام دهد شکست او اجتناب ناپذیر است و در معرض ملامت همه عقلا قرار میگیرد. بنابراین خشونت معقول و عقلایی در جنگ و بر خورد با مفسدین و ایجاد امنیت و آرامش حتی در غیر میدان جنگ لازم است. در میدان جنگ باید جنگجویان با غلظت و قهر آمیز بجنگد نه با ترس و زبونی. در میدان جنگ جنگجویان باید از هر اهرمی معقولی استفاده کند تا روحیه دشمن را تضعیف کرده و در نهایت باعث شکست آنان شود. در میدان جنگ هیچ کسی عملی را انجام نمیدهد که باعث شکست خود او شود؛ زیرا جنگ به قصد کشتن و از بین بردن دشمن است. تمام آیاتی برخی آنها را دلیل بر خشونت گرایی دین اسلام قلمداد کرده اند، سخت گیری در میدان جنگ را توصیه می کنند. مثلا آیه ۱۲ سوره انفال در باره جنگ بدر است. خداوند می فرماید: «إِذْ یوحِی رَبُّکَ إِلَى الْمَلآئِکَهِ أَنِّی مَعَکُمْ فَثَبِّتُواْ الَّذِینَ آمَنُواْ سَأُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُواْ الرَّعْبَ فَاضْرِبُواْ فَوْقَ الأَعْنَاقِ وَاضْرِبُواْ مِنْهُمْ کُلَّ بَنَانٍ». مراد و معنای آیه این است که: خداوند مسلمانان را به وسیله بشارت و آرامش دادن به دلها نصرت و یاری نموده تا از مشرکینی که چندین برابر مسلمانان بودند به وحشت نیافتند. و نیز در دل کفار رعب و وحشت ایجاد کرد تا از جمعیت کم مسلمانان در هراس شوند.[۹] در ادامه این آیه که «فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْناقِ وَ اضْرِبُوا مِنْهُمْ کُلَّ بَنانٍ» دلالت بر خشونت دارد. و مراد از اینکه فرمود«بالاى گردنها را بزنید» این است که سرها را بزنید، و مراد از«کُلَّ بَنانٍ» جمیع اطراف بدن است، یعنى دو دست و دو پا و یا انگشتان دستهایشان را بزنید تا قادر به حمل سلاح و به دست گرفتن آن نباشند.[۱۰] این خشونت مساوی با کشتن دشمن در میدان جنگ است و در میدان جنگ باید دشمن کشته شود و نکشتن دشمن در میدان جنگ امر نکوهیده و غیر معقول است. کشتن دشمن یا با زدن شمیر بر فرق و گردن آنان امکان پذیر است و یا با زدن شمشیر بر اطراف بدن او و یا اگر کشته نشود و مورد رحم قرار بگیرد انگشتانش باید قطع شود که در میدان جنگ از کار بیافتد و نتواند سلاح در دست بگیرد. از پای در آوردن دشمن در میدان جنگ جز با این کارها ممکن نیست. میدان جنگ ناگزیر از خشونت است بلکه میدان جنگ میدان خشونت است. در میدان جنگ نباید بر دشمن رحم کرد. این مطلب از طرف همه عقلای عالم پذیرفته و غیر قابل خدشه است.
سایر آیات قرآن کریم که دلالت بر خشونت دارند نیز دستوراتی است که فقط در میدان جنگ قابل اعمال است.
بنابراین آیاتی که در میدان جنگ سختگیری بر دشمن را توصیه میکند نه تنها مورد اشکال نیست؛ بلکه هماهنگ با اهداف جنگ بوده و مطابق با حکم عقل و خواست عقلا است. برخورد تند با اسراء و تحقیر آنان امری است که باعث هدایت آنها شده و در نتیجه به نفع آنان تمام می شود. در عین حال در دین اسلام با وجود این سختگیریها در جنگ، کشتن و شکنجه کردن و اذیت و آزار بدنی اسیران به صورت مطلق ممنوع و حرام است و ارتکاب این اعمال از طرف هرکسی می خواهد باشد مخالفت با دین اسلام است. اسرای دشمن یا با دادن فدیه آزاد می شوند و یا اینکه به بردگی گرفته شده آن هم برای اینکه اسلام بیاورند و بعد از اسلام آوردن آزاد گردیده و به بردگی گرفتن آنان جایز نیست.[۱۱]
کشتن زنان، پیرمردان و خردسالان، و حتی خنثای مشکل، آب بستن بر دشمنان، آتش زدن کشاورزی و قطع درختان بر مبنای دین اسلام ممنوع و کار خلاف شرع است و همچنین تخریب حصارها و استفاده از منجنیق کراهت دارد مگر اینکه جنگ متوقف بر آنها باشد.[۱۲]
با بیان مطالبی در خصوص آیات به صورت اجمال بیان شد هیچ یکی از آیات بر جواز خشونت های غیر معقول و غیر انسانی دلالت ندارند. اما رفع مطلق خشونت در جنگ با دشمن امکان پذیر نیست چه اینکه خشونتهای معقول از طرف هیچ مکتب و مرامی مردود نیست.
اما عملکرد گروههای تکفیری و تروریستی هیچ ربطی به این آموزه های اسلام ندارد چه اینکه اصلاً آنان اجازه ندارند که به نام جهاد با کفار یا غیر کفار به جنگ بپردازند تا چه رسد که رفتارهای غیر انسانی و ظالمانه آنان از طرف اسلام مورد تأیید قرار بگیرند. داعشی ها و دیگر گروه های تکفیری مرزهای انسانیت را در نوردیده و پای بند به هیچ معیار و ملاکی نیستند و بر اساس خواستهای نفسانی و شیطانی خود رفتار می کنند تا چه رسد که به موازین دین اسلام پای بند باشند. بلکه گروه های تکفیری صریحاً با آیه «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا ضَرَبْتُمْ فی سَبیلِ اللَّهِ فَتَبَینُوا وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى إِلَیکُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیاهِ الدُّنْیا؛[۱۳] اى کسانى که ایمان آوردهاید! هنگامى که در راه خدا گام مىزنید (و به سفرى براى جهاد مىروید)، تحقیق کنید! و بخاطر اینکه سرمایه ناپایدار دنیا (و غنایمى) به دست آورید، به کسى که اظهار صلح و اسلام مىکند نگویید: «مسلمان نیستى»، مخالفت کرده و به این ترتیب از مصادیق آیه «إِنَّما جَزاءُ الَّذینَ یحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً أَنْ یقَتَّلُوا أَوْ یصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیدیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ ینْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذلِکَ لَهُمْ خِزْی فِی الدُّنْیا وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَهِ عَذابٌ عَظیمٌ»[۱۴] می باشند که بر طبق این آیه آنان محارب با خدا و پیامبر بوده و در زمین فساد می کنند و کیفر اینگونه افراد این است که باید اعدام شوند یا به دار آویخته شده و یا دست راست و پای چپ شان قطع گردند و یا از سرزمین شان تبعیدشوند تا مردم از شر فساد و فتنه آنان در امان گردند. [۱۵]
کسی که بر مردم رحم نداشته و علیه آنان اسلحه گرفته و جامعه را تهدید می کنند و مردم را می کشد متناسب با جرم و جنایتی که انجام داده باید کشته شود و یا یک دست ویک پای او قطع شده و یا اینکه تبعید شود.[۱۶]
با توضیحاتی که داده شد دلالت هریکی از آیاتی که بر جهاد و جنگ دلالت دارند به جنگهایی که در زمان رسول خدا(ص) از طرف کفار و مشرکین بر مسلمانان تحمیل شده بود، انصراف پیدا میکند و از حوادث مربوط به آنها به زمانهای دیگر تحت عنوان وجوب جهاد ابتدایی تجاوز نمیکنند تا برای مسلمانان کشتن کفار و مخالفینی را که به آنان هیچ تعرضی و تجاوزی نکرده، واجب و یا جایز گرداند. هیچ عاقلی این مطلب را نمی پذیرد که آرامش و امنیت به نا آرامی و نا امنی تبدیل شود. پس تمام آیات جهاد و قتال مربوط به زمان رسول خدا(ص) می شود آن هم در صورتی که میان کفار و مسلمین جنگی حادث شده باشد و مؤمنین مکلف اند که به دستور پیامبر اسلام(ص) با دشمنان بجنگند و نباید از جنگ و جهاد در راه خدا رو برتابند چه اینکه فرار ازجنگ و زبونی در برابر دشمن از نظر عقلاء امر ناپسند است و دینی که خود را حق می داند نباید به پیروان خود دستور فرار از جنگ و دستور تسلیم شدن به دشمن را بدهد. اگر چنین دینی وجود داشته باشد اولاً این دین حقانیت خود را زیر سؤال برده و ثانیاً هیچ کسی آن را دین معقول و قابل پذیرش نمیداند. شجاعت و سخت گیری و کوچک شمردن دشمن در جنگ از امور پسندیده و مورد پذیرش عقل و عقلا است.
دین مبین اسلام برای جنگ قوانینی وضع کرده که حتی از ظلم در جنگ علیه دشمنان جلوگیری می کند. در قرآن می فرماید: «وَ قاتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ الَّذینَ یقاتِلُونَکُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا یحِبُّ الْمُعْتَدینَ»[۱۷] و در راه خدا، با کسانى که با شما مىجنگند، نبرد کنید! و از حدّ تجاوز نکنید، که خدا تعدّىکنندگان را دوست نمىدارد! این آیه شریفه به صراحت می گوید با کفاری که با شما می جنگند با آنان بجنگید و در جنگ نباید بر آنان ظلم کنید. این تعلیم از تعالیم بسیار ارزشمند قرآنی است که انسانیت و عقلانیت در آن موج می زند. و یا میفرماید: «فَمَنِ اعْتَدى عَلَیکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى عَلَیکُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقینَ»[۱۸]؛ یعنی و (به طور کلّى) هر کس به شما تجاوز کرد، همانند آن بر او تعدّى کنید! و از خدا بپرهیزید (و زیاده روى ننمایید)! و بدانید خدا با پرهیزکاران است! در این آیه عدم تعدی بر دشمن کار پرهیزکاران شمرده شده است.
اما اینکه داعشیها یا هر گروه تروریستی و تکفیری خود را قیم اسلام دانسته و به جای پیامبر اسلام(ص) نشسته و با رأی و نظر مبتنی بر هوی و هوس، مردم را اعم از مسلمانان و غیر مسلمانان قتل عام می کنند، هیچ ربطی به آموزههای قرآن ندارد. این آنان هستند که در هر شرایطی دست به این کارهای غیر معقول و غیر انسانی میزنند. بنابراین نه عقاید این گروه ها از قرآن گرفته شده است و نه عمل کرد آنان از طرف قرآن و آموزههای اصیل اسلامی قابل تأیید است؛ بلکه آنان فتنهگران و مفسدانی هستند که علیه اسلام قد بر افراشته و به حکم قرآن این مسلمانان هستند که باید در قبال گروههای تکفیری و تروریستی از اسلام و مسلمانان و مظلومین دفاع کنند.
بنابراین به وجود آمدن گروه های تکفیری و تروریستی از مخالفت با محتوای دین اسلام ناشی شده اند چه اینکه همین گروهها با دلایل متقن توسط غیر مسلمانان پایه ریزی گردیده و از طرف آنان حمایت می شوند. به همین دلیل شمشیر این گروهها و در صدر آنان فرقه وهابیت گردن مسلمانان را قطع میکند. اسلامی که گروه های تکفیری مدعی هستند اسلام اموی و یزیدی است نه اسلام محمدی و اهل بیتی. اینکه یزید بن معاویه امام حسین(ع) و یاران با وفایش را با ظالمانه ترین وجه به شهادت می رساند تقصیر اسلام و آموزه های آن نیست. اینکه امروز وهابیت و گروههای تکفیری جنایت میآفرینند، تقصیر دین اسلام نیست. آنان گروههایی هستند که بیرون از دین اسلام تشکیل شده و خود را به اسلام نسبت میدهند. پس اسلام واقعی هرگز منشاء این گروه ها نیست. اسلام واقعی اسلام اهل بیت است. تاریخ نشان داده است که پیروان اهل بیت هرگز به ترور دست نزده و فرقه های تروریستی را به وجود نیاورده اند. این همان اسلام علم مدار، صلح مدار و انسانیت مدار است.
پی نوشت:
[۱] . مائده، ۳۲.
[۲] . اعراف، ۸۵.
[۳] . اعراف، ۵۶.
[۴] . انبیاء، ۱۰۷.
[۵] . نحل، ۱۲۵.
[۶] . بقره، ۲۵۶.
[۷] . رک: محمد حسین طباطبایی، ترجمه المیزان فی تفسیرالقرآن(ترجمه موسوی همدانی)، ج۲، ص۵۲۳-۵۲۵، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسین حوزه علمیه قم، چ۵، ۱۳۷۴ش.
[۸] . توبه، ۶.
[۹] .رک: ترجمه تفسیر المیزان، ج۹ص۲۴.
[۱۰] . ترجمه تفسیر المیزان، ج۹، ص۲۵.
[۱۱] . رک: شهید ثانی، الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه، ج ۲ ، ص ۴۰۰-۴۰۱، نجف، منشورات جامعه النجف الدینیه، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
تحقیق : إشراف : السید محمد کلانتر .
[۱۲] . رک: الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه، ج ۲ ، ص ۳۹۲ – ۳۹۳،
[۱۳] . نساء، ۹۴.
[۱۴]. مائده، ۳۳.
[۱۵] . رک: محمد حسین طباطبایی، تفیر المیزان، ج۵،ص۵۳۳، ترجمه: محمد باقر موسوى همدانى، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۳۷۴ش.
[۱۶] . رک: همان، ص۵۳۴.
[۱۷] . بقره، ۱۹۰.
[۱۸] . بقره، ۱۹۴.
نویسنده: حمیدالله رفیعی