- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 12 دقیقه
- توسط : آقای بابایی
- 0 نظر
اهمیت حریم ها و مرزهاى قوانین و اخلاق
در پنجمین فراز از دعاى امام عصر(عج) با تعبیر «و عرفان الحرمه؛ خدایا توفیق شناخت حرمت ها و حریم ها را به من عنایت کن.» سخن از احترام به حریم ها، و شناخت آنها، و نگهبانى از مرزها و خط قرمزها به میان آمده است که در جاى خود از اهمیت ویژه اى برخوردار است.
براى توضیح این مطلب لازم است امورى در این راستا مورد بررسى قرار گیرد، که در ذیل تحت چند عنوان تبیین مى گردد:
۱– مسأله شناخت
مسأله معرفت و شناخت، به ویژه معرفت دینى و شناخت قوانین و حریم ها و مرزها، و به اصطلاح شناخت خط قرمزها، از امور بسیار مهمى است که باید در سرلوحه برنامه ها و ارزش ها قرار گیرد، چرا که موجب نگهدارى دین و جامعه و انضباط اجتماعى شده، و از انحرافات و کژى ها و هرج و مرج جلوگیرى مى نماید. و فرد فرد انسان ها را از حرمت شکنى، و تحریم حریم که عامل بزرگترین خسارت دینى و اجتماعى است باز مى دارد. از اهمیت شناخت همین بس که پیامبر(ص) فرمود: «انّ لکلّ شى ءٍ دعامهً، و دعامه هذا الدّین الفقه، و الفقیه الواحد اشدّ على الشیطان من الف عابدٍ؛(۱) هر چیزى داراى زیر بنا و پایه است، زیربنا و پایه اسلام، علم و شناخت است، به طورى که یک فرد داراى شناخت در ضدّیت با شیطان (الگوى هر بدى) از هزار عابد(انسان خداپرست ولى بى شناخت) خطرناک تر است.» و نیز فرمود:«من عمل على غیر علمٍ کان ما یفسد اکثر ممّا یصلح؛(۲) کسى که بدون شناخت کارى انجام دهد فساد و تباهى او بیش از اصلاح و سامان دهى او خواهد بود.» اهمیت شناخت از نظر اسلام در درجه اى است که امام صادق(ع) در ضمن گفتارى فرمود: «هرگاه قاضى بدون آگاهى حتى قضاوت بر حق کند، اهل دوزخ است.»(۳)
براى دریافت اهمیت کاربردى شناخت کافى است که آن مثال معروف مولانا را در مثنوى یادآور شویم که مى گوید: در هندوستان شبانه در تاریکى فیلى را به روستایى آوردند، و در اصطبل تاریکى جاى دادند، مردم آن روستا اصلاً نمى دانستند که فیل چه شکلى دارد، در همان شب مى خواستند بدانند که فیل چگونه است، کنار آن اصطبل اجتماع کردند و در تاریکى هر کدام داخل اصطبل مى شدند، تا بیرون بیاید و شکل فیل را براى حاضران تعریف کنند. یکى به داخل رفت دستش به پشت فیل رسید، سپس بیرون آمد و گفت: فیل مثل تخت است. دومى رفت و دستش به دم فیل رسید و بیرون آمد و گفت فیل مانند ریسمان ضخیم است، سومى رفت و دستش به خرطوم فیل رسید و بیرون آمد و گفت: فیل مانند ناودان است، چهارمى رفت و دستش به گوش هاى فیل رسید و بیرون آمد و گفت: فیل مانند بادبزن است، پنجمى رفت و دستش به پاى فیل رسید و بیرون آمد و گفت فیل مانند ستون است. و چون چراغ شناخت در دستشان نبود، اختلاف نظرشان به اوج رسید و همه به اشتباه افتادند، آنها اگر با چراغ وارد اصطبل مى شدند مى دانستند که فیل آن گونه نیست که آنها مى گویند، بلکه مجموعه اى از اعضاء جوارح با شکل هاى مختلف به هم پیوسته است:
از نظرگه گفتشان بد مختلف
آن یکى دالش لقب داد، آن الف
در کف هر کس اگر شمعى بُدى
اختلاف از گفتشان بیرون شدى
چشم حس همچون کف دست است و بس
نیست کف را بر همه آن دست رس
چشم دریا دیگر است و کف دگر
کف بِهِل وزدیده در دریا نگر(۴)
۲– احترام به حریم ها پس از آگاهى از آنها
در جمله «عرفان الحرمه» که در دعاى مورد بحث آمده، امام عصر(عج) سفارش کرده که ما حرمت ها را بشناسیم، یعنى هم از جهت نظرى حریم ها و حدود و مرزها و خط قرمزها را بشناسیم، و هم در عمل آن را رعایت کنیم، یعنى چنان که جهل به حریم ها و ناآگاهى از حرمت ها، گناه است، آگاهى به آنها بدون عمل به آنها که احترام حریم ها باشد نیز گناه است. به عنوان مثال مرز بین ذلّت و تواضع، و بین عزّت و تکبّر، و بین سیاست و دنیاپرستى، و بین قناعت و بخل، و بین سخاوت و اسراف، و بین سکوت و کنترل زبان، و بین شجاعت و بى باکى، و بین عفّت و تعطیل خواست هاى غرائز و بین زهد و ترک دنیاى خوب و… مرزهاى نزدیکى – البته به نظر سطحى – وجود دارد، که بسیارى بر اثر عدم شناخت به اشتباه خطرناکى مى افتند. مثلاً به عنوان حفظ عزّت، تکبر مى ورزند، و یا به عنوان قناعت، بخل مى ورزند، و یا به عنوان تواضع دچار ذلّت و تملّق مى گردند. چنین انحراف خطرناک بر اثر عدم شناخت حریم ها و مرزها پدید مى آید. بنابراین باید ضابطه ها، معیارها، و حریم ها را شناخت تا ناخواسته به دره هولناک گناه و صفات زشت اخلاقى نیفتاده، و کار نیک را به عنوان کار بد ترک نکرد، و یا کار زشت را به عنوان کار نیک انجام نداد.
و نیز باید توجه داشت که در راستاى شناسایى ارزش ها و ضد ارزش ها، و در مرحله عمل، باید به استثناها و تبصره ها توجه کرد، چرا که در بسیارى از موارد انجام گناهان کبیره در بعضى از موارد بصورت استثنا جایز بلکه واجب است و یا بعضى از واجبات و امور مباح در مواردى حرام یا مکروه مى باشند، در این بخش نیز اگر استثناءها و تبصره ها شناخته نشوند، ممکن است انسان مؤمن به طور ناخودآگاه، واجبى را به عنوان حرام ترک کند، و یا حرامى را به تصور واجب انجام دهد، به عنوان مثال سوگند دروغ از گناهان کبیره است، ولى اگر حفظ جان مظلومى از دست ظالم. بستگى به آن داشته باشد، در این مورد سوگند دروغ واجب است، و یا مثلاً غیبت و بدگویى در پشت سر افراد از گناهان کبیره است، ولى در بعضى از موارد – به صورت استثناء – غیبت کردن جایز بلکه واجب است. چنان که فقیه بزرگ شیخ انصارى بیش از ده مورد از استثنائات غیبت را برمى شمرد، یکى از آنها غیبت از بدعت گذار است، که براى آگاهى بخشى و جلوگیرى از فریب او واجب خواهد بود.(۵)
بنابراین باید حریم ها و خط قرمزها را شناخت، ولى به استثنائات و تبصره ها نیز توجه داشت که در این موارد، حرمتى وجود ندارد، و یا اگر حرمتى هست، به دلایل مهم تر، شکستن آن جایز و یا لازم است، چنان که امام معصوم(ع) فرمود: «سه شخص حرمت و احترامى ندارد: ۱- هوى پرست بدعت گذار ۲- حاکم ستمگر ۳- فاسقى که آشکارا گناه مى کند.»(۶)
مطلب مهم دیگر در راستاى شناخت حرمت ها این است که درشناخت عناوین باید به همه ارزش ها و جوانب توجه عمیق داشت. و بر اساس قانون اهم و مهم، مسأله عنوان اولى و ثانوى مطرح مى شود، که دامنه وسیعى در فقه اسلامى دارد، مثلاً گاهى کار نیکى آن چنان مهم است که کارهاى ناشایسته دیگر را تحت الشّعاع قرار داده و به ورطه فراموشى مى سپارد. در صورتى که باید به آن کارهاى ناشایسته نیز توجه کرد و آن را ترک نمود، و گرنه آثار درخشان کار نیک را خنثى خواهند ساخت، در جنگ احد یکى از یاران پیامبر(ص) با کمال دلاورى در رکاب پیامبر(ص) با دشمنان نبرد قهرمانانه کرد تا به شهادت رسید، مادرش به بالینش آمد، خاک از چهره شهیدش پاک کرده و به او گفت: «فرزندم بهشت برتو گوارا باد» رسول اکرم(ص) به آن مادر فرمود: «چه مى دانى که بهشت براى او گوارا است؟
شاید او سخنان بیهوده مى گفته، و یا در مورد چیزى که باعث کمبودش نمى شد، بخل ورزیده باشد.»(۷) و نیز روایت شده پیامبر(ص) پس از جنگ خیبر، در یکى از سفرهاى نظامى، همراه یاران براى جلوگیرى از اشرار به منطقه جنگ رفتند، یکى از یاران آن حضرت به نام مِرعَم، وسائل جنگى را از پشت شترى گرفت و به زمین گذاشت، تا آماده براى جنگ شود، در این هنگام ناگهان از ناحیه دشمن، تیرى به بدن او اصابت کرد، و او در خون خود غلطید و به شهادت رسید. حاضران فریاد زدند: «خوشا به حالش، بهشت بر او گوارا باد» پیامبر(ص) که با شناخت حرمت ها و حریم ها، به همه جوانب توجه داشت به یاران خطاب کرد و فرمود: «سوگند به کسى که جان محمّد(ص) در دست او است، اکنون لباسى که در تن مِرعَم است از آتش شعله ور است، همان لباسى که در ماجراى پیروزى در جنگ خیبر از غنائم مسلمین به خیانت برده است.» اصحاب تعجب کردند و تحت تأثیر شدید گفتار پیامبر(ص) قرار گرفتند، یکى از یاران از پیامبر(ص) پرسید: «من دو بند کفش از غنائم برداشته ام، آیا من نیز مسؤولم؟ پیامبر(ص) در پاسخ فرمود:«براى تو همانند آن دو بند کفش، در آتش دوزخ بریده مى شود.»(۸)
آرى مسؤولیت حریم شکنى این گونه خطیر است که حتى شهید راه خدا، از این رو که حریم حفظ بیت المال را به اندازه یک لباس، شکسته آن گونه کیفر مى گردد. و حتى مقام شهادت با آن همه عظمت، نمى تواند از کیفر آن جلوگیرى نماید.
نیز در روایات آمده:روزى پیامبر اکرم(ص) پس از اقامه نماز جماعت، به مسلمانان رو کرد و فرمود: آیا از طایفه بنى النجّار کسى در اینجا هست؟ که یکى از افراد برجسته آنها شهید شده و به خاطر بدهکارى سه درهم حق النّاس، (مراحل را طى کرده تا به کنار بهشت رسیده ولى) پشت در بهشت مانده، و در را به روى او باز نمى کنند. براى آن که آن در به روى او باز شود، آیا کسى هست که این حق الناس را از طرف او بپردازد؟(۹) شخصى براى اداى این حق الناس داوطلب شد،و در نتیجه در بهشت براى آن شهید گشوده گردید. چنان که ملاحظه مى کنید حریم شکنى در رابطه با حق الناس باعث شد، که حتى شهید راه خدا، پس از گذر از همه مراحل، مانند پل صراط، اعراف و…تا به در بهشت رسید، ولى در بهشت به رویش باز نشد، اما شفاعت پیامبر(ص) و اداى حق النّاس به نیابت از او، باعث نجات او گردید.
۳- اقسام حرمت ها و حریم ها
به طور کلى حدود الهى، و مرزهایى که خداوند براى برنامه هاى عملى انسان قرار داده همان حرمت ها و حریم ها هستند، به ویژه محرّمات و امورى که به عنوان حرام شناخته شده، مشخص کننده همان خط قرمزهاى اسلام است که باید از آن حفاظت کرد، و حرمت آن را نشکست، بهترین تعبیر این است که بگوییم قانون الهى، همان حریم است که باید حرمت و احترام آن را هم از نظر فکرى، و هم از نظر عملى نگه داشت. و از نظر دیگر مى توان حریم را تقسیم کرد، مانند: حریم الهى، حریم نبوت، حریم ولایت و امامت، حریم دستورهاى الهى از سیاسى، فرهنگى، اقتصادى، نظامى، اجتماعى و فردى، و در این راستا باید توجه داشت همان گونه که گناهان گوناگون هستند و به گناهان بزرگ و کوچک و هر کدام به مراحل شدت و ضعف تقسیم مى شوند، حریم ها نیز گوناگون است، باید همه را به ویژه حریم هاى مهم را شناخت و رعایت کرد. به عنوان مثال شراب خوارى از گناهان کبیره است و باید نزدیک آن نرفت، ولى از آن بزرگ تر شرابخورى در ماه رمضان است، و از آن بزرگ تر شرابخورى در ماه رمضان در مسجد است، و از آن بزرگ تر شرابخوارى در ماه رمضان در مسجد الحرام در کنار کعبه است. و به همین ترتیب، حریم ها داراى مراحل شدیدتر خواهند بود، و قطعاً آن که شدیدتر است، باید بیشتر رعایت شود. یا مثلاً انسان ها داراى حرمت و کرامت هستند، ولى حرمت مؤمن بیشتر است، و حرمت دانشمند مؤمن از آن بیشتر مى باشد، و حرمت همسایه دانشمند مؤمن از آن نیز بیشتر است، مثلاً در مورد رعایت حرمت انسان مؤمن، امام صادق(ع) مى فرماید: «من استخفّ مؤمناً فبنا استخفّ، وضیّع حرمه اللّه عزّ و جلّ؛(۱۰) کسى که مؤمنى را تحقیر کند و حرمت او را سبک بشمرد، ما را تحقیر کرده و حرمت ما را سبک شمرده، و حرمت الهى را تباه ساخته است.»
۴- سفارش قرآن به حفظ حریم ها
قرآن در مورد احترام به قوانین الهى، و حدود و مرزهاى آن تأکید فراوان کرده، از جمله مى فرماید:
«تلک حدود اللّه فلاتقربوها؛(۱۱)
این دستورها، مرزهاى الهى است، پس (براى شکستن آن) به آن نزدیک نشوید.»و در مورد دیگر مى فرماید:
«تلک حدود اللّه فلا تعتدوها و من یتعد حدود اللّه فاولئک هم الظّالمون؛(۱۲) این ها حدود و مرزهاى الهى است، از آن تجاوز نکنید(آنها را نشکنید) و هر کس از آن تجاوز کند ستمگر است.»
قرآن در موارد دیگر قانون شکنان را به عنوان کافر، ظالم و فاسق معرفى کرده و مى فرماید: «آنان که بر طبق قانون الهى حکم نمى کنند، کافرند و… ظالمند و… فاسق مى باشند.»(۱۳) وقتى که ما پذیرفتیم حاکمیت مطلق از آن خدا است، پس باید چهارچوب قانون ما فراتر از حدود الهى نباشد و گرنه سر از انحراف و ستم بیرون مى آورد. چنان که خداوند مى فرماید: «تلک حدود اللّه و من یتعدّ حدود اللّه فقد ظلم نفسه؛(۱۴) این حدود خداست و هر کس از حدود خدا تجاوز کند به خود ستم کرده است.»
براى روشن شدن بیشتر در مورد شدت کیفر قانون شکنان و مخالفت با حریم هاى الهى نظر شما را به داستان اصحاب سبت، که قرآن به آن اشاره کرده (۱۵) جلب مى کنم.
عصر حضرت داود(ع) بود، در ساحل دریاى سرخ واقع در خاورمیانه، شهرى به نام ایله وجود داشت که دهها هزار نفر در آن سکونت داشتند. خداوند توسط پیامبرش به آنها فرمان داده بود که در روزهاى شنبه صید ماهى نکنند. مدتى به این قانون الهى عمل شد، و همین باعث شده بود که ماهیان در روزهاى شنبه احساس امنیت مى کردند، و در کناره هاى دریا ظاهر مى شدند، ولى در روزهاى دیگر به قعر دریا مى رفتند. دنیاپرستان از خدا بى خبر حیله و ترفندى پیش خود طرح کردند، که در حقیقت قانون شکنى بود، ولى در ظاهر یک نوع کلاه شرعى و نیرنگ بود، و مى خواستند وانمود کنند که قانون شکنى نمى کنند. ترفند آنها چنین بود که حوضچه ها و جدول هایى در کنار دریا درست کردند، و راه هایى براى ارتباط بین دریا و آن حوضچه ها و جدول ها ساختند، به طورى که ماهى ها در روزهاى شنبه وارد آن حوضچه ها و جدول ها شده، هنگام غروب که مى خواستند به دریا بازگردند، راه ها را مى بستند و در نتیجه ماهى ها در آن حوضچه ها و جدول ها حبس مى شدند، آنگاه در روزهاى دیگر (که صید ماهى حرام نبود) آنها را صید مى کردند، و از این راه نامشروع ثروت هاى کلانى به دست مى آوردند. و مدتى زندگى را با مخالفت حریم الهى، و قانون شکنى گذراندند.
و به نهى از منکر ناصحان و پیام هاى پیامبران گوش نکردند، و با شکستن خط قرمزها، به گناه بزرگ خود ادامه دادند. مطابق بعضى از روایات، هشتاد و چند هزار نفر در شهر ایله سکونت داشتند، و آنها در رابطه با این قانون شکنى سه دسته بودند، حدود هفتاد هزار نفر آنها به این نیرنگ خشنود بودند، و به آن دست زدند، ولى حدود ده هزار نفر از آنها دو قسمت شدند یک قسمت آنها نهى از منکر مى کردند، و با نصایح خود، حریم شکنان را از این کار حرام نهى مى کردند، ولى یک قسمت از آنها خاموش بودند و راه سکوت را برگزیدند، و حتى به ناصحان مى گفتند: «چرا این قوم قانون شکن را نصیحت مى کنید؟ چکار به آنها دارید؟ خداوند خودش به موقع آنها را عذاب شدید خواهد کرد.» ناصحان در پاسخ مى گفتند: «ما از این رو که در پیشگاه خداوند معذور باشیم، آنها را نصیحت و نهى از منکر مى کنیم.» کوتاه سخن آنکه سخن ناصحان در آنها اثر نکرد، حتى ناصحان با خود گفتند اینک که چنین است خوب است از شهر ایله خارج شویم و به جاى دیگر کوچ کنیم زیرا هر لحظه ممکن است عذاب عمومى سختى بر این قوم قانون شکن وارد شود. آنها ازشهر خارج شدند، طولى نکشید که عذاب سختى بر مردم ایله وارد شد، و آنها بر اثر آن به صورت میمون هاى گوناگون مسخ شدند و پس از سه روز با کمال ذلّت تسلیم مرگ شده و نابود گشتند، آرى چنانکه قرآن مى فرماید: «فلمّا عتوا عن مانهوا عنه قلنا لهم کونوا قردهً خاسئین؛(۱۶) هنگامى که در برابر آنچه از آن نهى شده بودند سرکشى کردند، به آنها گفتیم به شکل میمون هاى طرد شده درآیید.»
عجیب این که شیطان آن چنان این قانون شکنان را به وادى نیرنگ و تزویر افکنده بود که بعضى از آنها روز شنبه ماهى مى گرفت و نخى به دم سوراخ شده ماهى مى بست، و طرف دیگر نخ را در بیرون آب به میخى بند مى کرد، و ماهى را در میان آب رها مى ساخت، ماهى در میان همان قسمت آب، زندانى مى شد، فرداى آن روز، او مى آمد و ماهى را صید مى کرد و مى گفت من در روز شنبه ماهى را صید نکرده ام.(۱۷) روایت شده امام سجّاد (ع) فرمود: پس از آن که آنها به صورت میمون مسخ شدند، اهالى روستاهاى اطراف کنار قلعه ایله آمدند، و از دیوار آن بالا رفتند دیدند همه اهل ایله از زن و مرد، میمون شده اند، اهالى روستا، خویشان و دوستان خود را مى شناختند، نزد آنها رفته و از تک تک آنها مى پرسیدند، که آیا تو فلانى نیستى. او گریه مى کرد و با سرش اشاره مى کرد و مى گفت: آرى. آنها سه روز به همین شکل ماندند، و روز سوم طوفان شدیدى برخاست و همه آنها را به دریاى سرخ افکند، و به این ترتیب همه آنها نابود شدند.(۱۸) آرى همان ها که مدت ها ماهیان حرام را مى خوردند، و با ارتزاق از راه قانون شکنى، زندگیشان را آلوده کرده بودند، سرانجام خوراک ماهیان شدند، و کیفر شکستن خط قرمز الهى را چشیدند. باید بدانیم مسأله قانون و حرمت آن از نظر اسلام در رأس ارزش ها است، موجب نظم و عدالت و امنیت و حفظ حریم هاى مختلف شده و جامعه را به صلح و صفا و مدینه فاضله و ایده آل تبدیل مى سازد.
همه ما وظیفه داریم که قانون مدار باشیم، هم قانون را به خوبى بشناسیم و هم به آن عمل کنیم. حضرت امام خمینى (قدّس سرّه) به حفظ حریم قانون بسیار حساس بود، و در همه جا مى فرمود: «باید طبق مقررات رفتار شود.» یکى از علماى مورد اطمینان مى گفت: از امام اجازه خصوصى خواستم تا گاهى که از ماشین هاى دولتى استفاده کنم جایز باشد امام فرمود: «طبق مقررات رفتار شود.» نیز مى گفت: آنگاه که امام در پاریس بود، بعضى از دوستان گوسفندى تهیه کرده و به حیاط خانه استیجارى امام آوردند، تا هم گوشت حلال با ذبح اسلامى فراهم شود، و هم به خاطر سلامتى امام به اصطلاح خونى ریخته گردد، پس از آن که گوسفند ذبح شد، و با گوشت آن غذا تهیه گردید، امام از آن غذا نخوردند از علت آن سؤال شد فرمود: «شما برخلاف قانون فرانسه که براى حفظ بهداشت محیط زیست نباید گوسفند را در اینجا ذبح نمود، چرا خلاف قانون رفتار نمودید؟!»
آخرین سخن این که یکى از طرفداران حضرت على(ع) به نام نجاشى که شاعرى دلیر بود و در جنگ ها در رکاب على(ع) اشعارش را به صورت شعار مى خواند و با دشمن مى جنگید، در ماه رمضان، حریم شکنى کرد و شراب خورد،این موضوع براى على(ع) ثابت شد، به عنوان اجراى حد شرابخوارى هشتاد ضربه به او شلّاق زد، سپس دستور داد تا او را یک شب زندانى کنند و فردا نزدش بیاورند، فردا او را نزد حضرت على(ع) آوردند، آن حضرت بیست ضربه دیگر به او شلاق زد. او پرسید: دیروز شلاق مرا زدى، پس این بیست ضربه براى چیست؟ در پاسخ فرمود:هذا لتجرّیک على شرب الخمر فى شهر رمضان؛(۱۹) این بیست ضربه براى آن است که با کمال گستاخى حریم قداست رمضان را شکستى و در ماه رمضان شراب خوردى.»
آرى قداست حرمت ها را باید شناخت، و کمال احترام را در حفظ آن ها کرد، و دانست که گستاخى و بى باکى در شکستن حریم آن ها از نظر اسلام، مجازات بسیار سخت دارد.
محمد محمدى اشتهاردى
پى نوشت ها:
۱٫ نهج الفصاحه، حدیث ۹۰٫
۲٫ اصول کافى، ج ۱، ص ۴۴٫
۳٫ فروع کافى، ج ۷، ص ۴۰۷٫
۴٫ دیوان مثنوى، دفتر سوم، به خط میرخانى، ص ۲۳۳٫
۵٫ مکاسب، ص ۴۴ و ۴۶٫
۶٫ همان .
۷٫ المحجّهالبیضاء، ج ۵، ص ۲۰۰٫
۸٫ سیره ابن هشام، ج ۳، ص ۳۵۳٫
۹٫ بحارالانوار، ج ۱۷، ص ۲۹۵٫
۱۰٫ وسائل الشیعه، ج ۸، ص ۵۹۲٫
۱۱٫ سوره بقره، آیه ۱۸۷٫
۱۲٫ سوره بقره، آیه ۲۲۹٫
۱۳٫ «و من لم یحکم بما انزل اللّه فاولئک هم الکافرون – هم الظّالمون – هم الفاسقون» (سوره مائده، آیات ۴۴ و ۴۵ و ۴۷٫)
۱۴٫ سوره طلاق، آیه ۱٫
۱۵٫ آیات ۱۶۳ تا ۱۶۶ سوره اعراف.
۱۶٫ سوره اعراف، آیه ۱۶۶٫
۱۷٫ بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۶۲٫
۱۸٫ همان، ص ۵۸٫
۱۹٫ فروغ کافى، ج ۷، ص ۲۱۶٫
منبع: پاسدار اسلام ـ ش ۲۸۹ – دى ۸۴