- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 2 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
آمنه دختر شرید و همسر عمرو بن حمق خزاعی بود.(۱) او یکی از شیرزنانی است که در فصاحت و بلاغت شهرت داشت و به جرم علاقه به امیرالمؤمنین علیهالسلام در کوفه دستگیر و به دربار معاویه فرستاده شد و مدت دو سال در سیاه چالهای شام زندانی گردید تا آن که شوهرش- عمرو بن حمق – کشته شد و سر بُریده او را به دربار معاویه آوردند.(۲)معاویه برای آزمایش آمنه، دستور داد سر بریده شوهرش را به زندان ببرند و زمانی که آمنه بیدار است آن را در دامنش بگذارند. از آن جا که آمنه از اوضاع بیرون بی اطلاع بود ناگهان شیء سنگینی در دامنش انداخته شد، چون دقت کرد دید سر بریده شوهرش «عمرو بن حمق»است، مدتی بر خود لرزید و از حال رفت، وقتی به هوش آمد به رسم زنان مصیبت دیده عرب، دست روی سر گذاشت و ناله ای جانسوزسر داد و گفت: «وا مصیبتا! از خواری دنیا و از ظلم سلطان.سپس خطاب به مأمور زندان گفت: برو نزد معاویه و در گفتن این مطالب کوتاهی نکن و بگو ای معاویه! خدا فرزندانت را یتیم و خانهات راویران و خانواده ات را به وحشت اندازد و هرگز تو را نیامرزد.(۳)مأمورزندان، سخنان آمنه را برای معاویه بازگو کرد، وی از شنیدن نفری و دستور احضار آمنه را داد و به او گفت:ای دشمن خدا، آیا تو چنین در حق ما نفرین کرده ای؟آمنه گفت: بله من این کار را کردهام، نه انکار می کنم و نه پوزش میطلبم و نه دست برمی دارم؛ به جان خودم قسم! اگر تلاش در نفرین مؤثر است،تمام تلاش خودم را کردهام و بدان که حق در پی مردان خداست و همیشه خداوند در کمین توست تا تو را کیفری سخت دهد.گفت:از کشور من (شام) خارج شو تا دیگر تو را نبینم و صدایت رانشنوم! آمنه بلافاصله گفت: ای معاویه به زودی خواهم رفت، زیراشام مورد علاقه من نیست و در آن، روز خوشی ندیده و خبر خوشی نشنیده ام و جز رنج چیز دیگری نصیبم نشده است. شام وطن من نیست و در آن فامیل و عشیرهای ندارم، در این شام ویران، بدهی هایم سنگین شده و دیدگانم به هیچ امری روشن نشده است، بنابراین ای معاویه مطمئن باش از اینجا می روم و هرگز برنمی گردم و هر جا که باشم از تو به بدی یادمی کنم.آمنه چون خواست خارج شود، معاویه با دست اشاره کرد که برو. آمنه گفت: آری معاویه با دست اشاره می کند که بروم، ولی از ترسِ پاسخ تند من،زبانش را حرکت نمی دهد، ای معاویه بدان اگر من هم سکوت کنم،فردای قیامت شوهرم «عمرو بن حمق» با زبانی که از شمشیربرنده تر و از افعی گزنده تر است با تو جدال خواهد کرد.آمنه وقتی از شام خارج شد و به شهر حمصّ رسید به مرض طاعون از دنیارفت. معاویه چون از وفات آمنه باخبر شد، مسرور گشت.(۴)
پی نوشت ها:
۱- شرح حال عمرو بن حمق را در همین کتاب ملاحظه فرمایید
۲- اعیان الشیعه، ج ۲، ص ۶۵
۳- اعیان الشیعه، ج ۲، ص ۶۵
۴- ر.ک:اعیان الشیعه، ج ۲، ص ۶۵
منبع : سیداصغر ناظم زاده قمی؛ اصحاب امام علی؛ ج ۱