- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 4 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اشاره:
اهل سنت به فرقه های متعددی منشعب گردیده است یکی از این فرقه ها فرقه اهل حدیث است. مکتب اهل حدیث، افزون بر اینکه خود یکى از نخستین جریان ها و گرایش هاى مهم اعتقادى در اسلام به شمار مى رود، در پیدایش مکتب اشعرى نیز تأثیر فراوان داشته است. در این نوشته این فرقه به ص.ورت مختصر معرفی گردیده است.
جریان اهل حدیث در اصل یک جریان فقهى و اجتهادى بود. به طور کلى فقیهان اهل سنت از نظر روش و شیوه به دو دسته کلى تقسیم مى شوند: گروهى که مرکز آنان عراق بود و دریافتن حکم شرعى افزون بر قرآن و سنت، از عقل نیز به گسترده ترین معناى آن استفاده مى کردند. آنها قیاس(۱) را در فقه معتبر مى شمردند و حتى در برخى موارد، آن را بر نقل مقدم مى داشتند. این گروه به «اصحاب رأى»، معروف شدند که در رأس آنها ابو حنیفه (م . ۱۵۰ هـ ق ) قرار داشت.
گروه دیگر که مرکز آنان سرزمین حجاز بود، تنها بر ظواهر قرآن و حدیث تکیه مى کردند و عقل را به طور مطلق انکار مى نمودند. اینان به «اهل الحدیث» یا «اصحاب حدیث» مشهور بودند و در رأس آنها مالک بن انس (م . ۱۷۹ هـ ق ) محمد بن ادریس شافعى (م . ۲۰۴ ه ق ) و احمد بن حنبل (م . ه ق ) قرار داشتند.(۲)
اهل الحدیث، شیوه فقهى خویش را در عقاید نیز به کار مى گرفتند و آنها را تنها از ظواهر قرآن و احادیث اخذ مى کردند. آنان نه تنها عقل را به عنوان یک منبع مستقل براى استنباط عقاید قبول نداشتند، بلکه مخالف هرگونه بحث عقلى پیرامون احادیث اعتقادى بودند. به دیگر سخن، این گروه هم منکر کلام عقلى بودند که در آن عقل منبع مستقل عقاید است، و هم مخالف کلام نقلى بودند که در آن عقل لوازم عقلى نقل را استنباط مى کند. آنها حتى نقش دفاع از عقاید دینى را نیز براى عقل نمى پذیرفتند. معروف است که وقتى شخصى از مالک بن انس درباره آیه «الرّحمن على العرش استوى» (سوره طه، آیه ۵) پرسش کرد، او در پاسخ گفت: «استواى خدا بر عرش معلوم، کیفیت این استوا مجهول، ایمان به آن واجب، و سؤ ال درباره آن بدعت است».(۳)
به هر حال، اهل حدیث با هرگونه اندیشه ورزى در حوزه دین مخالفت مى ورزیدند و علم کلام را از اساس انکار مى کردند. معروف ترین چهره این گروه، احمد بن حنبل اعتقاد نامه اى دارد که در آن عقاید اساسى این گروه را بیان کرده است. خلاصه اى از این اعتقادات چنین است:
۱: ایمان، قول و عمل و نیت است. ایمان درجات دارد و قابل ازدیاد و نقصان است. در ایمان استثنا وجود دارد، یعنى اگر از شخصى درباره ایمانش سؤال شد، باید در پاسخ بگوید: مؤمن هستم انشاءالله (اگر خدا بخواهد).
۲. هر چه در جهان رخ مى دهد، قضا و قدر الهى است و انسانها از قضا و قدر گریزى ندارند. همه افعال انسانها از جمله زنا، شرب خمر، سرقت و غیره به تقدیر خداست و در این باره کسى نمى تواند به خدا اعتراض کند. اگر کسى گمان کند خدا براى گناهکاران طاعت خواسته است، اما آنها معصیت را اراده مى کنند، این فرد مشیت بندگان عاصى را بر مشیت خداوند غالب و چیره دانسته است و افترایى بالاتر از این، نسبت به خدا وجود ندارد. هر کس علم خدا به جهان هستى را باور داشته باشد باید قضا و قدر الهى را نیز بپذیرد.
۳. خلافت و امامت تا روز قیامت از آن قریش است.
۴. جهاد باید همراه امام باشد، خواه امام عادل باشد یا ظلم.
۵. نماز جمعه، حج و نماز عیدین (عید قربان و عید فطر) جز با امام پذیرفته نیست، اگر چه عادل و باتقوا هم نباشد.
۶. صدقات، خراج و فىء در اختیار سلاطین است، حتى اگر ظالم باشند.
۷. اگر سلطان به معصیت امر کرد، نباید از او اطاعت کرد، اما خروج بر سلطان ستمگر هم جایز نیست.
۸. تکفیر مسلمانان به خاطر گناهانشان جایز نیست، مگر در مواردى که حدیثى وارد شده باشد؛ مثل ترک نماز، شرب خمر و بدعت.
۹. عذاب قبر، صراط، میزان، نفخ صور، بهشت، جهنم، لوح محفوظ و شفاعت، همه حقند و بهشت و جهنم ابدى و جاودانى هستند.
۱۰.قرآن کلام خداست و مخلوق نیست، حتى الفاظ و صوت قارى قرآن نیز مخلوق نیست و کسانى که قرآن را به هر شکل مخلوق و حادث بدانند، کافرند.(۴)
اهل الحدیث آراى دیگرى، مانند رؤیت خدا با چشم، جواز تکلیف مالایطاق و اثبات صفات خبریه(۵) نیز دارند(۶).(۷)
پی نوشت:
(۱). قیاس در فقه عبارت است از سرایت دادن حکم یک موضوع به موضوع دیگر، بواسطه کشف علت حکم از طریق عقل ، و وجود آن علت در هر دو موضوع .
(۲). الملل و النحل ، ج ۱، ص ۲۰۶ – ۲۰۷.
(۳). الملل و النحل ، ج ۱، ص ۹۳.
(۴). بحوث فى الملل و نحل ، ج ۱، ص ۱۶۰ – ۱۶۶.
(۵). مقصود از صفات خبریه اوصافی است که در آیات قرآن و روایات آمده و مستندی جز نقل ندارد. مثل یدالله (فتح:۱۰)، وجه الله (بقره:۱۱۵)، عین الله (هود ۳۷) و استواء بر عرش (طه:۵) این واژه ها در این آیات حکایت از آن دارد که خداوند سبحان جسم یا جسمانی است. اهل حدیث این اوصاف را مبتنی بر این اسناد برای خدا ثابت می کنند و هیچ تأویل و تفسیری از آنها ارائه نمی دهند که نتیجه آن قول به تشبیه و جسم بودن خداست.
(۶). مقالات الاسلامیین ، ج ۱، ص ۳۲۰ – ۳۲۵.
(۷). گردآوری از کتاب: آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، رضا برنجکار، مؤسسه فرهنگی طه، قم، ۱۳۷۸، ص ۱۲۲.
منبع: سایت اندیشه قم.