- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
مقدمه
واژه «انسان» بنا بر این که از ریشه انس مشتق شده باشد، نمایانگر این است که در وجود او میل به انس گرفتن و مأنوس واقع شدن نهفته است. اما آن چه در این میانه اهمیت دارد کیفیت و چگونگى استفاده از این میل است و بررسى آسیب هاى بى ضابطه بودن آن و این که خدا پسندانه ترین و عاقلانه ترین نوع آن کدام است؟
ما در بین جوانان که این مسأله محبت ورزیدن و دوستى کردن شیوع بیشترى دارد، کم و بیش با نوعى بحران و مسئله اى بنام دوستى با جنس مخالف مواجه هستیم. گفتار حاضر پیرامون این مسأله به بحث مىپردازد و آسیب هاى روابط بین دو جنس مخالف و دوستى هاى طرفینى را مشخص مىنماید و دلایل مخالفت با این گونه دوستى ها را تبیین مىنماید.
۱-اصل دوستى و محبت
هر انسان سالمى به این نکته اعتراف مىکند که در وجود خود میل و گرایش به محبت کردن و دوست داشتن را احساس مىکند. آیات و روایات نیز این اصل را مسلّم فرض کرده و از این رو بیشتر به جهت دهى صحیح این گرایش پرداخته است؛ مثلاً حقوق دوستان بر یکدیگر، شرایط دوست خوب، وظایف دوست در قبال دوست، دوست بد و پرهیز از آن و ویژگى هاى آنها را بیان داشته است.
نتیجه این که این میل و گرایش که نعمتى است بس عظیم، مثل سایر امیال(میل به غذا،…) باید هدایت و کنترل شود و در مسیر صحیح قرار گیرد تا بتواند در جهت کمال و رشد انسان مفید واقع شود.
پروردگار ما در این زمینه هم مثل سایر موارد، به واسطه پیشوایان دین ما را راهنمایى کرده است و مسیر صحیح استفاده از این گرایش و مسیر ناصحیح آن را نشان داده است که این به خاطر اهمیت وجود دوست در سرنوشت انسان مىباشد، چرا که دوست هم مىتواند انسان را به قله هاى کمال و سعادت برساند و هم مىتواند باعث ضلالت و گمراهى انسان گردد؛ کما این که در آیات و روایات اشارات فراوانى به این مهم شده است، از جمله آیات:
«یَا وَیْلَتِی لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلَاناً خَلِیلاً»(۱)
«الْأَخِلاَّءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِینَ»(۲)
۲- معیار و ملاک دوست در آئین اسلام
معیارهاى چندى در باب انتخاب دوست خوب آمده است که در این جا به ذکر چند نمونه بسنده مىکنیم:
۱- اهل ذکر و یاد خدا باشند، نماز را برپاى دارند.
«وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداهِ وَ الْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ»(۳)
۲- مسخره کننده دین و ارزشها نباشد
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَکُمْ هُزُواً وَ لَعِباً»(۴)
۳- دیدارش شما را به یاد خدا بیندازد(نوع حرف زدنش، پوشش، حرکات و…)
«وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ کانَ أَمْرُهُ فُرُطاً»(۵)
۴- آنچه بر خود مىپسندد، بر شما هم بپسندد و آن چه بر خود نمىپسندد، بر شما هم نپسندد
«… یُحِبُّ له ما یُحِبُّ لنفسه و یکره له ما یکره لنفسه»(۶)
۵- خیانت کار نباشد
امام صادق(علیه السلام) دلیله فرمود:
«المؤمن اخوالمؤمن عینه و لا یخونه و لا یظلمه و لا یغشه و لا یعده عدهً فَیُخلِفَهُ»(۷)
۶- اگر توانایى و قدرت خود را از دست دادید، دوستى او از بین نرود.(۸)
در مجموع مىتوان گفت آن دوستى مورد سفارش اسلام است که انسان را در رسیدن به هدف خلقت – که همان کمال است – یارى رساند. سئوالى که ممکن است در این جا مطرح شود این است که چرا باید اسلام ملاک و معیار انتخاب دوستى را تعیین کند؟ و اصلاً چه نیازى به معیار و ملاک در این زمینه است؟
در جواب باید گفت که این بسته به نوع عقاید و ارزشهاى انسان دارد؛ یعنى اگر ما معتقدیم که خالقى داریم که ما را دوست دارد و به راز خلقت ما و آن چه برایمان مفید و مضر است، از همه آگاه تر است معتقد خواهیم بود که او و فرستادگانش بهترین اشخاص هستند که مىتوانند در همه زمینه ها ملاکها و معیارها را تعیین کنند و حد و مرزها را مشخص نمایند.
اصولاً عقل هر انسانى حکم مىکند که در هر امرى حد و حدودى لازم است، مثلاً ما همان گونه که در مصرف خوراک و پوشاک و… رعایت اعتدال مىکنیم و حدودى را لازم مىشماریم، در امر دوستى هم این مراعات را نیاز داریم.
پس این که گفته شود من از هر کس خوشم آمد، او را به عنوان دوست انتخاب مىکنم، صحیح نیست؛ چون ما در امور معمولى هم حاضر نیستیم به هر کس اعتماد کنیم. به طور مثال اگر شما گوهر گران بهایى داشته باشید و بخواهید آن را به کسى بسپارید، آیا آن را به هر کس که خوشتان آمد مىدهید یا به دنبال انسانى امین و کار درست مىگردید؟ آیا قلب و دل و جان ما گران بهاترین گوهر وجودمان نیست؟ و آیا تقدیم آنها به هر کسى که خوشمان آمد عاقلانه است؟
۳- تعریف دوستى دختر و پسر
منظور ما از دوستى دختر و پسر «آن نوع رابطه اى است که صمیمانه و گرم و عمدتاً پنهانى باشد که از طریق دیدارهاى مخفیانه، رد و بدل کردن نامه، تلفن… ایجاد مىگردد».(۹)
۴- این نوع دوستى آرى یا نه؟
در مجموع معتقدیم که این نوع دوستى ها از نظر عقل، دین، عرف، تجربه و… صحیح نیست. دلایل این اعتقاد عبارتند از:
الف: دلایل دینى
۱- پشیمانى در قیامت
همان طور که قبلاً اشاره شد، در برخى آیات تصریح شده که در قیامت برخى افراد از این که در انتخاب دوست دقت لازم را نکرده و دوستان ناباب انتخاب کردهاند، پشیمان مىگردند:
«الْأَخِلاَّءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِینَ»(۱۰)
دقت کنید که خلیل یعنى دوست بسیار صمیمى(به زبان امروزى عاشق) باشید. معناى آیه این است که همه دوستى ها و دوستان فرداى قیامت دشمن یکدیگر مىشوند، مگر آن دوستىهایى که بر اساس تقوا بنا شده باشد؛ یعنى مورد رضایت خداوند بوده باشد.
«یَا وَیْلَتِی لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلَاناً خَلِیلاً»(۱۱)
کسانى دست حسرت مىگزند که اى کاش فلانى را به عنوان دوست انتخاب نمىکردیم.
مى توان گفت از مصادیق و نمونه هاى روشن دوستى هایى که باعث پشیمانى در قیامت مىگردند، یکى همین نوع دوستى هاى متعارف بین دختران و پسران است که بر اساس تقوا و پرهیزکارى نمىباشد.
۲-نوعى زنا مىباشد
زنا اقسامى دارد و هر عضو اگر از چارچوبى که خداوند براى آن مشخص کرده فراتر رود، زناى آن عضو را مرتکب شده است.
عن النبى (صلى الله علیه و آله و سلم): «لکل عضو مِن ابن آدمَ حظٌّ من الزّنا فَالعینُ زناه النظر و اللّسان زناه الکلام، الاُذُنان زناهما السمع و الیدان زناهما البطش و الرِجلان زناهما المشى»(۱۲)
براى هر عضوى از اعضاى بدن انسان نوعى زنا وجود دارد؛ زناى چشم نگاه است؛ زناى زبان سخن گفتن؛ زناى گوش شنیدن؛ زناى دست ها لمس کردن و زناى پاها حرکت به سمت گناه.
۳- درد بى درمان
آزادى در روابط بین دو جنس مخالف، طبق برخى روایات باعث پیدایش دردهاى فردى و اجتماعى مىگردد که درمانى ندارد.
عن النبى(صلى الله علیه و آله و سلم): «باعِدوا بین انفاس الرجال و النساء فَإنّه اذا کانت المعاینهُ و اللقاءُ کان الداءُ الذى لا دواء له»(۱۳)
بین مردان و زنان، حریم ایجاد کنید، زیرا شکستن این حریم ها آسیب هاى جبران ناپذیرى دارد.
مولوى گوید:
هیچکس را با زنان محرم مدار که مثال این دو پنبه است و شرار(۱۴)
۴- نهى شدید از خلوت کردن زن و مرد نامحرم
از پیامبر(صلى الله علیه و آله و سلم) نقل شده است که فرمودند: «ایّاکَ و الخلوهَ بالنساء و الذى نفسى بیده ما خلا رجل بأمرأه إلاّ دخل الشیطان بینهما و لَاَنْ یزحم رجل خنزیر متلطِّخاً بطین و حماهٍ خیر له من ان یزحم منکبه امراه لا تحل له»(۱۵)
از خلوت کردن با زنان پرهیزید! قسم به خدایى که جانم در دست اوست، مردى با زنى خلوت نمىکند، مگر این که شیطان وارد مىشود. اگر خوکى آلوده به کثافت به انسان بخورد، بهتر است از آن که شانه زن بیگانه اى با مرد نامحرم برخورد کند.
۵- کرامت انسان از بین مىرود
با مثالى شروع مىکنیم؛ فرض کنید یکى از آشنایان شما هنرمند است و با خلاقیت هر چه تمام تر و زحمات طاقت فرسا تابلویى بى نظیر را نقاشى کرده است که به آن افتخار مىکند، حال اگر چند نفر آدم دزد و خیانتکار آن را دزدیده و از بین ببرند، شما چه احساسى پیدا خواهید کرد؟ آیا ناراحت مىشوید؟
پاسخ مثبت است، زیرا از او ربوده اند و… .
حالا دقت کنیم به این آیه قرآن:«وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ»(۱۶)خداوند تاج کرامت و بزرگوارى بر سر انسان نهاده است. حالا اگر کسى این تابلو را برداشت و به سرقت برد، آیا جاى سرزنش هست یا نه؟ آیا اگر انسان از چشم خدا بیفتد و دارایى آخرت خود را از دست بدهد، سخت تر است یا در دنیا مالى را از او بربایند؟ آیا دوستى پسران با دختران که معمولاً حرفهاى عاشقانه بین آنها رد و بدل مىشود، سلب این کرامت از انسان نیست؟
۶- سلب غیرت
یکى از ویژگیهاى فرد مسلمان، داشتن غیرت و تعصب نسبت به امور مهم و حساس است؛ مثل مسأله دین، ناموس و… . در روایات فراوانى به این مسأله اشاره شده است.(۱۷)
از باب نمونه: عن النبى(صلى الله علیه و آله و سلم): «انّ الغیره من الایمان»(۱۸)غیرت از ایمان نشأت مىگیرد.
غیرت از صفات خدا نیز شمرده شده است و حتى بعض روایات علت حرمت کارهاى زشت و قبیح را غیرت خدا ذکر کرده اند.
عن النبى(صلى الله علیه و آله و سلم): «الا و ان اللَّه عزّوجلّ حرم الحرام و حد الحدود فما احدٌ اَغَیرَ من اللَّه عزوجل و من غیرته حرّم الفواحش»(۱۹)
آگاه باشید! خداوند بزرگ محرمات را حرام کرد و حدود را مشخص کرد. پس کسى غیرت مندتر از خدا نیست و بخاطر غیرتش فحشا را حرام کرد.
بنابراین، ارتباط دوستى با نامحرم از طریق غیرمجاز، نشانه نوعى بى غیرتى نسبت به ناموس مسلمانان و حتى نسبت به ناموس خویش است، چرا که چنین افرادى کم کم از این که دیگران با ناموس آنها دوست شوند ناراحت نمىگردند. لذا امیرمؤمنان(علیه السلام) مىفرمایند:
«وَ عِفَّتُهُ عَلَى قَدْرِ غَیْرَتِهِ»(۲۰)
پاکدامنى شخص به میزان غیرت اوست.
هر قدر نسبت به ناموس خود احساس غیرت کند، نسبت به ناموس دیگران نیز احترام قائل است. و تجربه هم این مسأله را نشان داده است.(۲۱)
ادامه دارد…