- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
مسیحیها کارهایی را برای خود کردهاند، مثلاً آمدهاند آمار متوفیان یک شهری را مثل قم گرفتهاند، بعد گفتهاند طول عمر روحانیون در این شهر زیادتر بوده است. خانوادههای برادران روحانی ما که با آنها ارتباط داریم، هنوز که هنوز است الحمدللّه بسیار سالمتر از بقیه هستند. بنده در دانشگاه میبینم که بسیاری از دانشجویان که پدرشان روحانی است، بسیار سالمتر از بچههایی هستند که پدرشان روحانی نیست.
یکی از کارهایی که خود من به عنوان یک دانشگاهی دنبال آن بودم و اجمالاً هم انجام دادهام، این بود که نظریهای داشتم که بچههای روحانی، از نظر بهداشت روانی و اخلاقی، سالمتر از بچههای غیر روحانی هستند. این یک نظریه است.
به نظرم رسید که این کار را از اول امسال میتوانم انجام دهم. در مدرسهای که بچههای شما بودند، پرسشنامهای را به بچههای دبیرستانی یا راهنمایی دادیم. در آن پرسشنامه از جمله چیزهایی که از آنها خواسته بودیم، شغل پدر، سن و… بود. حتی گزینهای داشتیم که پدر شما روحانی است یا غیر روحانی؟ پرسشنامههای ما، بهداشت و سلامت روان را میسنجد. علمی و بسیار قوی است.
در این پرسشنامهها، دو گروه فرزندان روحانی و غیر روحانی را تفکیک کردهایم. بنده معتقدم فرزندان روحانی از نظر سلامت روان و اخلاق، خیلی سالمتر از غیر روحانی هستند، البته ممکن است اگر از فرزندان روحانی پرسش کنیم که چقدر از شغل بابای خود راضی هستید، اعلام نارضایتی بکنند و دوست نداشته باشند که مثل پدرشان روحانی شوند، همانطور که معلوم نیست که فرزند من هم دلش بخواهد روانشناس شود.
سخن بنده این بود که دین واقعا سلامت روان میدهد. اخلاق، زندگی را تأمین می کند؛ چنانکه امام رضا (علیه السلام)، فرمود: اگر تو قیامت را قبول نداشته باشی، من چیزی از تو کمتر ندارم؛ ولی اگر قیامت درست باشد ـ که هست ـ آن وقت تو چه میکنی؟ من با اعتقاد به آن طرف (قیامت)، یک آدمِ موفق در دنیا هستم. این بهتر است یا آن که ناموفق باشی و آنطرف را هم از دست بدهی؟ بنده خیلی روی این نکته تأکید می کنم که ما باید طوری اسلام را تبیین کنیم که زندگی این دنیا نیز در هر سنی تأمین شود.
بنده زمانی در کانادا بودم. در یک کتابفروشی بسیار معتبری که برای مسیحیها بود، شاید حدود هزار جلد از کتابهای آن انتشارات، مربوط به روانشناسی و تربیتی با دیدگاه مسیحیت بود. بنده چون رشتهام این است، این کتابها رانگاه میکردم ببینم چقدر کاربردی است. یکی از این کتابها را خریدم به نام Happy marriage، یعنی ازدواج شاد. یک کشیش با سوادِ مسیحی، ۴۰۰ صفحه کتاب نوشته است که بحث آن، مسائل زناشویی و جنسی است و در مورد همسران جوان بحث می کرد.
بنده معتقد نیستم که کتابهای آموزشی جنسی قبل از ازدواج داده شود، بلکه این کار در تمدن الحادی غرب صورت گرفته است. آموزش سکس (Sex Education) برای مجردها درست نیست. ایشان در مقدمه کتاب می گوید: این کتاب حاصل تجربه هجده ساله من در آموزش به زنان و شوهرهای جوان مسیحی است.
در این کتاب پرسشنامههای علمی و حرفهای کاربردی و فیزیولوژی زیادی وجود دارد. نویسنده این کتاب جزو روحانیون درجه یک و با سواد کلیسا است. روانشناسی هم بلد است. در آن کتاب نوشته است که من در کلاسهایم نزدیک ده تا سیزده هزار نفر را حضورا و رو در رو، جواب دادهام و مشکلشان را حل کردهام. مسایل زناشویی را با کاربردیترین روش و کلیگویی و با عفیفترین قلم توضیح داده است.
در جابه جای این کتاب، آیه و روایت مسیحیان آمده است. یک جمله کاربردی می گوید و روبروی آن پرانتز باز میکند که این در انجیل متی باب چندم است. در پاین کتاب نیز ۱۵۰ پرسش جنسی را پاسخ داده است، عین فتوا، ولی کاربردی است.
وقتی آدمی آن را میخواند، میبیند که چقدر این کتاب مورد نیاز جوانها و حتی میانسالان جامعه ما است و این که این کتاب چه اندازه کاربردی و دینی و علمی است.
مسیحیان مجلههای زیادی درباره درمان افسردگی از دیدگاه مسیحیت دارند. آنها کلیگویی نکردهاند که توکل به خدا و توسل به حضرت معصومه (علیها السلام)، داشته باش، بلکه تکنیک داده است. تکنیکهایی که آنها ارایه کردهاند، تکنیک دینی است. منابعی که ما در اسلام داریم، اصلاً مسیحیت ندارد. با این حال، آنان دست و پا میزنند تا همه چیزهای کاربردی را از همانها که دارند در بیاورند و تا اندازهای هم موفق شدند.
دوم این که ما باید الگوهای عملی داشته باشیم؛ یعنی این کسی که حرف میزند، باید ببینیم خودش چگونه عمل و تربیت میکند و چقدر گرفتار است؟ زمینههای عاطفی را باید ایجاد کنیم.
نکته پایانی هم این که دو دهه پیش در دنیا، کتاب معروف و پر سر و صدایی منتشر شد به نام مدرسهزدایی جامعه. کتاب از فردی به نام ایوان ایلیچ است. وی صاحب نظر بزرگی در زمینه آموزش و پرورش و به یازده زبان زنده دنیا مسلط بوده است. پیام ایوان ایلیچ این بود که مدرسه نهادی است که انسان را تربیت نمیکند. مدرسه اجزاء و ویژگیهایی دارد که نه تنها انسان را تربیت نمیکند، بلکه خراب هم میکند. در آن کتاب، دلایل زیادی میآورد.
یکی از آن دلایل، این است که در مدرسه، همه چیز اجباری است و تربیت با اجبار نمیسازد. فرزند من باید در روز دوشنبه ساعت یازده، سر کلاس معلمی قرار بگیرد که دینی بخواند. شاید فرزند من از این معلم خوشش نیاید. همه اجزای مدرسه اجبار است. ساعت و معلم آن مشخص است. باید این کتاب حتما تا فلان جا خوانده شود و امتحان گرفته شود. مقایسه و ارزشیابی میشود و نمره داده میشود. به همین دلیل، فشار و اجبار و تقلب و ناراحتی به وجود میآورد.
در آن زمان گفتند که حرفهای ایلیچ درست است، ولی گزینه دیگری نداریم؛ حتی یک مقداری هم مسئولان یونسکو او را بایکوت کردند. نظام مدرسه نمی تواند انسان تربیت کند. با این مجموعه، بنده نمیتوانم در مدرسه تربیت دینی بکنم. در مدرسه، به درس دینی همانگونه مینگرند که به فیزیک و شیمی مینگرند. در فیزیک تقلب میکنند، در دینی هم تقلب میکنند.
تازه فیزیک زندگی او را تأمین میکند، ولی دینی خیر. در درس فیزیک، برای فرزند خود، معلم خصوصی میگیرند، ولی برای درس دینی چنین کاری نمیکنند.
راهکارهایی برای مخاطب شناسی
یک راه اصلی آن، تأسیس مرکز پژوهشی و نظرسنجی در حوزه است. این نهاد بزرگ و مقدس، باید دارای یک مرکز نظرسنجی برای سیاستهای خود باشد. بنده اگر قصد داشته باشم به مدرسهای بروم تا صحبت بکنم، هیچوقت به عنوان یک کار تشریفاتی و کلیشهای و از قبل تعیین شده، به دعوت مدیر نمیروم. بنده به مدیر مدرسه اعلام می کنم که به بچهها اعلام کنید که پرسشهای خود را بدون نام و نام خانوادگی بنویسند؛ بعد به بنده بدهید. معمولاً زیر بار نمیروند که نکند این پرسشها محکوم کردن مدرسه باشد و احتمالاً به مقامات گزارش داده شود.
گاهی اوقات به ما خط میدهند و می گویند بچههای ما مشکلی ندارند. شما در مورد درس با اینها صحبت بکنید و نصیحتشان بکنید، در حالی که نصیحت برای این بچهها، بسیار آزاردهنده است. بنده زیربار این چیزها نمیروم و کوشش میکنم که از راه دیگری وارد شوم تا هم نگرانی مدیر از بین برود و هم بنده پرسشها را بگیرم. پرسشنامهای را طرح کردهام به نام «پرسشنامه نگرانیها». بنده چندین نوع از این پرسشنامهها را خودم درست کردهام. در آن نوشته بودم که همه ما در زندگی، نگرانیهایی داریم که اگر این نگرانیها حل شود، در برنامهریزیها به ما کمک میکند؛ اگر حل نشود، ما را آزار میدهد.
بعد، از زبان مدیر مینویسم که ما حاج آقا یا دکتر فلانی را دعوت کردهایم؛ گاهی هم از زبان خودم مینویسم که مرا دعوت کردهاند تا در مدرسه شما صحبت بکنم. پنج نگرانی عمده خود را به ترتیب برای من بنویسید. در برگه هم شماره زدهام اشاره کردهام که نوشتن نام و نام خانوادگی ضروری نیست، مگر این که خودتان مایل باشید و بنده به دعوت شماها آمدهام. سپس این پرسشنامه را به مدیر میدهم و میگویم که از این تکثیر کنید و بین بچهها پخش کنید.
گاهی اوقات پرسشنامه در حد یک چک لیست است؛ یعنی ما یک لیستی از مشکلات را میدهیم، بعد میگوییم با علامت ضربدر مشخص کنید که کدام را دارید؛ ابتدا بعضی جاها اعتراض میکنند و می گویند که این پرسشها بدآموزی دارد. پرسشها خلاصه و کوتاه است، مثل: عدم اعتماد به نفس و… اگر مدیران با ما همکاری کنند، این کار را انجام میدهیم.
این، برای شروع کار است. اگر پاسخ بدهند، آنها را دستهبندی میکنم و صحبت میکنم. اگر هم جواب ندهند، بنده یک فرمول بسیار ساده دارم و آن این که برای آنها میگویم جوانهای هم سن و سال شما در این جامعه، چند دسته مشکل دارند: مشکل خانوادگی، درسی، عصبی، روحی، روانی و…
رویکردها و منابع موجود در روانشناسی دینی
ابتدا باید به چگونگی ترکیب روانشناسی و دین چگونه اشاره کرد. روانشناسی دینی بیشتر متولی این مسئله است که راجع به دینداران و خاواده و شخصیت آنان کار بکند و یا در رابطه دین و سلامت روان کار کند. این که آیا دینداری در کاهش اعتیاد مؤثر است؟ آیا سلامت جسمانی در دینداران وجود دارد؟ اینکار، یک کار مطالعاتی بر روی گروه مؤمنان و دینداران و مطالعات اجتماعی آنها است. اینکار بیشتر مطالعه فعالیتهای دینداران است نسبت به کسانی که در خط دین نیستند.
حوزه دوم، روانشناسی دینی است. در اینجا دینی صفتِ روانشناسی است، نه مضافالیه آن. باید از مقوله های دینی، دستورالعمل روانشناسی در بیاوریم. اینکار سختی است. در سمینار همایش دین گفته بودند که یکسری مقاله بدهید. من این موضوع را پیشنهاد دادم.
درمان افسردگی از طرق افزایش «شُکر» در افراد (مکانیزم شُکر).
فرضیه این بود که اگر ما شُکر را بشناسیم و مراحل شُکر قلبی، شُکر زبانی و شُکر عملی را درنظر بگیریم، بعد یک فرد یا ده نفر افسرده را بیاوریم و به آنها به طور کاربردی و تکنیکی در جلسات یاد بدهیم تا این که شُکر در آنها تقویت شود، میتوان افسردگی را در آنها کم کرد؛ یعنی من از متن دین، یک روشی را درمیآورم که بگویم با شُکر، افسردگی کم می شود.
اینکار را تا اندازهای در غرب، گروههای مسیحی انجام دادهاند. مجلههایی نیز در این زمینهها نوشته شده است. اهل تسنن در پاکستان، در این کار موفق بودهاند و برای نمونه توانستهاند در اردوگاه افغانیها در پیشاور، افسردگی پناهجویان افغانی را با استفاده از همین روش کاهش بدهند. سپس آنها را با گروهی که دارو مصرف میکردند و با گروهی که دارو مصرف نمیکردند، مقایسه کردند و دیدند که بازتاب احادیث نبوی در آنها به اندازه همان داروها بوده است. پزشکان متخصص پاکستانی، از دین چنین استفادهای کردند.
کار سوم، تدوین علم روانشناسی و علم تربیت است به گونهای که با اسلام ناب، مطابقت داشته باشد. مسیحیها پس از مدتی گزارش دادند که ما در این زمینه نمیتوانیم کار کنیم. مسیحیت دید که متن انجیل توان ندارد که از درون آن یک نظام و یک سیستم درآورده شود. از این رو مسیحیان اینکار را کنار گذاشتند، ولی ما معتقدیم که می توانیم اینکار را بکنیم؛ البته این زمانی محقق میشود که ما آن دو قدم اول را برداریم.
بحث روانشناسی دینی در ایران خیلی کم کار شده است. مطالعات جزئی راجع به دسته اول انجام میشود. ما پس از هفتاد ـ هشتاد سال دانشگاه و پس از بیست و دو سال انقلاب، سه چهار تا تست استاندارد درست کردیم که میتواند دین باوری را اندازه بگیرد. به تازگی رسالههای فوق لیسانس ما به خصوص در دانشگاه علامه طباطبایی و برادران بزرگواری در دانشگاه تهران، برخی فعالیتها و مطالعات را در مورد حوزه دین انجام میدهند، امّا درباره قسمت دوم و سوم، اینها باید عمدتا در حوزه علمیه انجام شود.
… أللّهُمَّ أعطِهِ فی نَفسِهِ، وَ ذُرِّیَّتِهِ، وَ شِیعَتِهِ، وَ رَعیَّتِهِ، وَ خاصَّتِهِ و عامَّتِهِ، وَ عَدُوِّهِ، وَ جَمیعِ أهلِ الدُّنیا ما تُقِرُّ بِهِ عَینَهُ، وَ تَسُرُّ بِهِ نَفسَهُ، وَ بِلّغهُ أفضَلَ ما أمَّلَهُ فِیالدُّنیا وَ الآخِرَهِ إنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٍ.
بارالها! بها و عطا کن در وجود مقدس خودش، و در فرزندان و ذرّیّهاش، و شیعه او، و رعیّت او، و خاصّان او، و تمامی دوستانش، و دشمنانش، و در همه اهل دنیا، آنچه را که: چشمان مبارکش را بدان روشن گردانی؛ و دل اندوهناکش را، مسرور و شادمان فرمایی؛ و او را ـ بارالها ـ به والاترین آرزوها و خواستههایش در دنیا و آخرت نائل گردان؛ که تو به هر کار، قادر و توانایی! آمین رب العالمین.
منبع: مجله پگاه حوزه؛ شماره ۱۵؛ اول تیر ۱۳۸۰؛ نویسنده: دکتر گلزاری