- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 16 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
اشاره
در تعریف استشراق گفته اند: «العلم باللغات و الأدب و العلوم الشرقیه.»(۱) و عالم به آن را مستشرق (خاورشناس) می گویند. پدیده خاورشناسی یا استشراق، در اصطلاح، به مجموعه مطالعات مربوط به شرق اطلاق می شود؛ خواه این مطالعات به ملیتها و اقوام برگردد یا به ادیان و ادبیات. بدین سان مطالعات ایران شناسی، عرب شناسی، هندشناسی، چین و ترک شناسی و نیز اسلام شناسی، یا مطالعه ادیان و آیینهای کهن شرقی چون زرتشتی گری، بودیسم و … همه در این مقوله می گنجد. البته اگر چه مصداق خاورشناسان فقط غربیها نیستند، امّا عادتا اکثر ایشان غربی اند.
ادوارد سعید در تعریف شرق شناسی می نویسد:
«شرق شناسی به رشته ای اطلاق می شود که درباره شرق گفت و گو می کند، می نویسد و می آموزد. به عبارت دیگر، شرق شناسی رشته فعالیت کسی است که در خصوص شرق مطالعه می کند و یافته های خود را در اختیار دیگران می گذارد… شرق شناسی علمی است که درباره شرق قضاوت کرده و واقعیتهای آنها را بررسی و تفسیر می کند.»(۲)
شرق در نگاه غربیان مفاهیم گوناگونی دارد:
- مفهوم جغرافیایی؛ در این معنی، مراد از شرق همان آسیا، خاورمیانه باستانی و دنیای غیر اروپایی است.
- مفهوم ایدئولوژیکی؛ که شرق مسلمان را در مقابل غرب مسیحی قرار می دهد.
- مفهوم سیاسی؛ به خطری اشاره دارد که دنیای مسیحیت و غرب سرمایه داری را تهدید می کند.
پیدایش خاورشناسی
زمان شروع مطالعات خاورشناسی از سوی غربیان دقیقا شناخته شده نیست. برخی رگه های آن را در یونان باستان جست و جو کرده و تاریخ «هرودت» را نوعی خاورشناسی دانسته اند. گاه خاورشناسی را میراث کنجکاویها و پژوهشهایی دانسته اند که مسیحیان پس از پایان گرفتن جنگهای صلیبی در برابر فرهنگ اسلامی آغاز کردند…؛ ولی می توان گفت خاورشناسی به صورت جدی در قرن شانزدهم در اروپا شکل گرفت و در قرن هفدهم با اختصاص کرسیهایی به آموزش زبان عربی در فرانسه، انگلیس، آلمان، هلند، ایتالیا و … آشکار گردید.(۳)
انگیزه های خاورشناسان
یکی از صاحبنظران انگیزه های خاورشناسان را به سه دسته تقسیم می کند:
۱. انگیزه های تبشیری؛
۲. اغراض و اهداف استعماری؛
۳. انگیزه های علمی(۴).
این مطلب، یکی از موضوعاتی است که نویسندگان مسلمان همیشه با تردید بدان نگریسته اند. گر چه برخی به این فعالیتها خوشبین بوده، امّا بیشتر ایشان بر تردید خویش پای فشرده و از آن تلقی بدبینانه داشته اند. تا آنجا که به موضوع این مقاله مربوط است، مطالعات قرآنی و پژوهش در معارف آن توسط محققان و متفکران مسیحی، منحصر در خاورشناسان هم نبوده است. اگر چه جمع عمده ای از ایشان خاورشناسانی بوده اند که بنا به طبیعت مطالعه فرهنگ شرقی و اسلامی باید به قرآن کتاب آسمانی مسلمانان توجّه می کردند، امّا گروه دیگر افرادی بودند که اسلام شناسی یا دین شناسی رشته تخصصی آنان بوده و به این دلیل، به قرآن به عنوان یک کتاب مقدّس توجّه کرده اند و گاه بررسی معارف قرآنی توسط روحانیان رسمی کلیسا با هدف تقریب ادیان الهی و توجّه به جوهر ادیان انجام شده است که البته این کار پرارزشی است ولی به ندرت کشیشان به آن پرداخته اند.
انگیزه ها هر چه باشد، نمی توان این پدیده را نادیده انگاشت و به بهانه مغرضانه بودن آنها، به تحلیل و پژوهش درباره آن نپرداخت؛ زیرا علاوه بر آنکه کنجکاویهای علمی انسانها به هر انگیزه که باشد سهمی در بنای عظیم معارف بشری دارد، نگریستن در آنها باعث سود بردن از پژوهش های عالمانه و توانایی بر تحلیل و پاسخگویی به موارد نادرست و غیر علمی می شود.
این مقاله، به صورت فشرده، به مسئله شناسی و آسیب شناسی روشهای مطالعات خاورشناسان در زمینه قرآن می پردازد.
مسئله شناسی پژوهشهای قرآنی خاورشناسان
مطالعات خاورشناسان در حوزه اسلام، ابعادی گسترده دارد و از میان آنها به قرآن، حدیث، تاریخ اسلام، فقه، فلسفه و سایر علوم می توان اشاره کرد.
خاورشناسان در هر زمینه آثار فراوانی منتشر ساخته اند که آن آثار، بازتابهای گسترده ای در میان مسلمانان داشته و مورد نقد و تحلیل قرار گرفته است.
مطالعات قرآنی آنان به دو محور قرآن و تفسیر برمی گردد. در مورد قرآن، شبهاتی پیرامون تاریخ و نیز علوم قرآن مطرح کرده اند که از نقلش به رعایت اختصار صرف نظر می شود.
در مورد تفسیر می توان موضوعات مطالعاتی را به صورت زیر خلاصه کرد:
۱. شبهات آنها پیرامون تفسیر مأثور.
۲. تفسیر به رأی و دیدگاههای ایشان در خصوص آن.
۳. گاه آنچه از سوی خاورشناسان تفسیر نام گرفته، برداشتهای فرقه ای مثل تصوف و نظائر آن است.
تفصیل این موارد، مجال دیگری می طلبد.
آسیب شناسی روش های خاورشناسان در روند مطالعات قرآنی
واقعیت آن است که روش شناسی مطالعات قرآنی خاورشناسان به دو دلیل امری دشوار است:
یکی اینکه نحوه عملکرد آنها در مطالعات قرآنی هماهنگ نیست. دیگر آنکه دامنه این مطالعات از حیث موضوع و زمان بسیار گسترده است. از این رو هدف ما در این بخش، تنها شناسایی برخی عناصرِ غالبا مشترک مشکل زا در روش آنان است که در موضوعات زیر خلاصه می شود:
الف) ذهنیت ها و پیش فرض های آنان؛
ب) مراجعه نادرست به منابع و مراجعه به منابع نادرست (خطای مراجعه)؛
ج) خطا در استظهار از متون، برداشت ها، استنباط ها و استنتاج ها (خطای فهم).
الف) ذهنیت ها و پیش فرض ها
محقق به ویژه آن گاه که در امری غریب و دور از فضای فکری و اجتماعی خویش به پژوهش می پردازد، باید بکوشد خود را از ذهنیتهای تأثیرگذار در مطالعاتش خالی کند، امّا برخی خاورشناسان در این زمینه چندان موفق نبوده اند و این ذهنیتها با جلوه های گوناگون استنتاجات آنان را جهت داده است:
۱-تردید وسیع و همه جانبه در سنت و تاریخ، به ویژه سیره نبوی
از آنجا که این مطالعات غالبا از سوی کسانی انجام شده است که با فرض وحیانی نبودن قرآن و گاه با نگرش نه چندان مثبت به پیامبر اسلام، مشغول این گونه پژوهشها شده اند، دامنه شک و تردید در آنها بسیار گسترش یافته است. یکی از جلوه های بارز این شک پراکنی، ایجاد تردیدهای گسترده در سیره نبوی و قرآن است، به گونه ای که حتی نام پیامبر هم از سوی برخی خاورشناسان مورد تردید قرار گرفته است. به اعتراف «امیل درمینگهام» گروهی مانند مویر، نولدکه و ماگولیوس با همین روش شکاکانه تأثیراتی منفی در آثار خود به جای نهادند. او دراین باره می گوید:
«من المؤسف حقا ان غالی بعض هؤلاء المتخصصین من امثال مویر… فی النقد احیانا فلم تزل کتبهم عامل هدم علی الخصوص…»(۵).
به عنوان نمونه، برخی از آنان این روایت تاریخی را نادرست می دانند که جنگ با یهودیان «بنی نضیر» به دلیل تلاش ایشان برای ترور پیامبر صورت پذیرفت و دلیلشان بر نادرستی این خبر، آن است که در سوره «حشر» که پس از بیرون راندن بنی نضیر نازل شده، ذکری از این واقعه نیست.
۲-بازگرداندن قرآن و سیره پیامبر به مبانی نصرانی و یهودی
برخی خاورشناسان این اندیشه را رواج می دهند که پیامبر شاگرد دانشمندان یهودی و مسیحی بوده است. آن گاه قضایای اسلامی را به ریشه های یهودی و نصرانی باز می گردانند. علت این اصرار، آن است که بسیاری از خاورشناسان مردان کلیسا و یا علمای دین و روحانی بوده اند؛ ازاین رو می کوشند هر خیری را به تورات و انجیل نسبت دهند. به ویژه بعد از تشکیل دولت اسرائیل تلاش بسیاری صورت پذیرفته است تا هر میراث اسلامی و عربی به ریشه ای یهودی بازگردانده شود. البته برخی خاورشناسان خود به ردّ این نظریه پرداخته اند. دکتر موریس بوکای که مدتی به مطالعه تطبیقی قرآن و تورات و انجیل مشغول بوده است اظهار می دارد که جوانب علمی قرآن کاملاً منحصر به فرد است و بسیاری از مطالب آن چنان دقیق و استوار است که هرگز نمی توان تصور کرد در آن روزگار کسی به آنها وقوف داشته است، و این در حالی است که مثلاً تورات دارای خطاهای علمی شگفت انگیزی است(۶).
۳-تلاش برای اثبات و ارائه استدلال بر طبق فکر و نظر خود
گلدزیهر می پنداشته است که «حدیث» مجموعه ای است که در قرن سوم شکل گرفت و قول پیامبر صلی الله علیه و آله نیست و نیز فکر می کرده که احکام شریعت در صدر اسلام نزد جمهور مسلمین معروف و شناخته شده نبوده است. آن گاه برای این ایده ها به برخی روایات متهافت و غیر معتبر تمسّک کرده است.
بدین سان بعضی از خاورشناسان پیش از آنکه به بررسی و نقد اسلام بپردازند، تصویری خود ساخته و مبتنی بر احساسات و باورهای خویش می آفرینند و سپس در مطالعات خویش به دنبال همان تصاویر می گردند و هر روایت ضعیف تاریخی را که با آن موافق باشد، پذیرفته جز آن را کنار می نهند.
۴-مقایسه احکام اسلام و رخدادهای تاریخی و عادات و اخلاق اسلامی با اسلوب اندیشه غربی
این امر به تفسیر مادی و دنیاگرایانه بسیاری از رخدادهای صدر اسلام و نیز بسیاری از رفتارهای پیامبر صلی الله علیه و آله انجامیده است؛ مثلاً علت فتوحات اسلامی را سیطره بر منابع مالی سرزمینهای فتح شده به سبب نیاز مالی مسلمانان قلمداد کرده اند، چنان که کتاب الاسلام قوه عالمیه متحرکه بر این مطالب اصرار دارد(۷).
ب) خطای مراجعه
علاوه بر ضوابط عمومی مراجعه به منابع در هر تحقیقی، قراردادهای رایج میان دانشوران و اهل فن فرهنگِ مورد مطالعه، تقدم و تأخر منابع از حیث قدمت، اهمیت یا صحت و اعتبار و جز آن، ضوابط ویژه ای برای مطالعه فراهم می آورد. بی توجهی به این ضوابط عام یا خاص به دلیل ناآگاهی یا هر دلیل دیگر پژوهش را به سوی اشتباهات بزرگ می لغزاند. پژوهشهای قرآنی خاورشناسان از این بی توجهیها بی نصیب نیست که به جمله ای از آنها اشاره می شود:
۱. اعتماد به شماری معین و محدود از مصنّفات علوم قرآنی
شمار منابع علوم قرآنی که مورد مراجعه خاورشناسان است، محدود می باشد و این حصر و محدودیت به صورت تقلیدی به نسلهای بعدی خاورشناسان منتقل شده است. و حتی اگر منابعی جدیدتر مورد استفاده خاورشناسان بعدی بوده باشد، معمولاً نتایج به دست آمده، همان نتایج قبلی است؛ به عنوان مثال، گلدزیهر در مذاهب التفسیر الاسلامی، روشهای تفسیری را می شمارد، امّا بسیاری از تفاسیر موجود در دسته بندی او از روشهای تفسیری، مندرج نیست و این ناشی از ضعف و محدودیت منابع مورد مراجعه وی است. البته اینکه بعضی از نویسندگان این محدودیت منابع را نوعی تغافل و تجاهل وی بنا به اغراض خاص دانسته اند، از نظر نگارنده قطعی نیست(۸).
۲. انتخاب روایات ضعیف و منقطع از مصادر علوم قرآنی
گاه دیده می شود خاورشناسان در عرضه روایات به بعضی دیگر، تناقض و تعارض آنها را دریافته، به این ترتیب در مصداق آنها شک می نمایند و در این مورد به روایات منقطع اعتماد می کنند؛ مثلاً در قضیه جمع قرآن، کاتب ماده قرآن «ویلش» در دایره المعارف اسلامی می نویسد:
«حسب بعض الأحادیث المرویه یکون عمر قد سأل عن آیه من کتاب اللّه فقیل له: کانت مع فلان فقتل یوم الیمامه، فقال عمر: انا للّه ، و أمر بالقرآن فجمع کان اول من جمعه فی المصحف» و از نظر او، این روایت را روایت کتاب المصاحف ابن ابی داوود نقض می کند.
ابن حجر این روایت را جدا ضعیف دانسته و عبارت «کان اول من جمعه» را به معنای «اول من اشر بجمعه» حمل کرده است(۹).
همچنین با استناد به بعضی روایات ضعیف، گروهی از خاورشناسان نتیجه گرفته اند که از قرآن چیزی افتاده است.
۳. به دست آوردن نصوص و شواهداز کتابهای ادبی و تاریخی
در برخی موارد اتفاق می افتد که اگر خاورشناس نتواند برای تأیید رأی خود از منابع علوم قرآن چیزی به دست آورد، به کتابهای ادبی و تاریخی متوسل می شود؛ به عنوان نمونه، گلدزیهر به کتابهای مروج الذهب مسعودی، الأغانی اصفهانی، فهرست ابن ندیم، احیاء العلوم غزالی و …، در بررسی علوم قرآن و تفسیر اعتماد کرده است(۱۰). و نیز بلاشر در کتاب در آستانه قرآن، در تعداد سوره های مکی و مدنی به بعضی حواشی الاتقان ارجاع می دهد و سپس می گوید: بر اساس روایاتی که ابن ندیم (در الفهرست) آورده است عدد سوره های مکی ۲۸ و مدنی ۸۵ است و بنابراین، مجموع آنها ۱۱۳ سوره می باشد.
در حالی که با توجّه به اجماع مسلمانان بر ۱۱۴ بودن عدد سوره های قرآنی، نقل الفهرست را می توان ناشی از خطای نسخه و ضبط ۸۵ به جای ۸۶ دانست!
۴. اعتماد بر داستان های ساختگی
در این زمینه به عنوان نمونه قصه غرانیق و سجود حضرت محمّد صلی الله علیه و آله برای بتهای قریش را می توان ذکر کرد که عقل و روایات صحیح تاریخی آن را رد می کنند و در رد آن کتابها نوشته شده است.
۵. توجّه نکردن (یا تجاهل) به تفاوت ارزشی میان مصادر
خاورشناسان گاه منابع دست دوم و غیر موثق را به کتابهای موثّق و مورد اعتماد که خودشان نیز می شناسند مقدم می کنند؛ مثلاً بلاشر بارها در مورد جمع قرآن و غیر آن به کتاب نولدکه ارجاع می دهد(۱۱).
ج. خطای فهم
در فهم نصوص و برداشت از آنها، خاورشناسان گاه روشهایی به کار می برند که به دستیابی به نتایج نادرست می انجامد.
۱-خطای در نقل و فهم که به خطا و اشتباه در حکم منجر می شود
خاورشناسان گاهی در نقل از مصادر، چیزی را می اندازند، البته این امر تا زمانی که به اشتباه در حکم استنتاج شده نینجامد، امری عادی است، امّا نتیجه گیری اشتباه از نقل ناقص، روشی نادرست است؛ مثلاً هنگام بررسی تاریخ جمع قرآن در زمان عثمان، اتفاق دارند که این زمان، سال ۳۰ بوده است و این چیزی است که برخی از کتب تاریخی ذکر کرده اند(۱۲)، امّا آنچه صحیح تر به نظر می رسد، آن است که این زمان، سال ۲۵ بوده باشد. ابن حجر پس از انجام تحقیق دقیقی در این مسئله گفته است:
«و کانت هذه القصه (ای جمع القرآن) فی سنه خمس و عشرین فی سنه الثانیه او الثالثه من خلافه عثمان.»(۱۳)
این اندازه اختلاف طبیعی است، امّا مبنا قرار دادن این امر برای استنتاج بعدی غلط است.
او هنگامی که افرادی را نام می برد که در زمان عثمان عهده دار جمع قرآن بودند، اظهار می کند در این قضیه اضطراب شدیدی است، چون ابن ابی داوود مثلاً اسم ابیّ بن کعب را مقدم کرده، در حالی که او دو سال قبل از سال ۳۰ مرده بود(۱۴). حکم به این اضطراب به دلیل آن است که وی سال واقعه را قطعا سال سی ام پنداشته، در حالی که اگر آن را سال ۲۵ در نظر می گرفت به هیچ وجه چنین حکمی نمی کرد. همچنین در مورد سعید بن عاص می گوید: او در سال سی ام والی کوفه بود و محال است که دست اندر کار جمع قرآن بوده باشد(۱۵).
۲-اعتماد بر تأویل ضعیف و توجّه نکردن به تمامی متن مورد استفاده
یکی از عناصر رایج در روش مفسران و نویسندگان مسلمان از دیرباز مقدم ساختن تتبع بر تحقیق است، به این صورت که در هر مسئله ابتدا اقوال را نقل می کنند، آن گاه به تحقیق آنها پرداخته قول مختار را با ادله و شواهد تقویت کرده، سایر اقوال را مورد مناقشه قرار می دهند. بعضی از خاورشناسان ابتدا حکمی را در نظر می گیرند، آن گاه در منابع اسلامی به دنبال چیزی می گردند که این حکم را تقویت کند؛ اگر چه این چیز قولی باشد که صرفا نقل شده و از نظر صاحب کتاب مرجوح باشد؛ به عنوان نمونه، اعتقاد اکثر خاورشناسان بر این است که رسول خدا صلی الله علیه و آله ، امّی به آن معنی که مسلمانان معتقدند نبوده است و معنای امّی بودن در قرآن، ناتوانی نسبت به قرائت و کتابت نیست، بلکه مراد از «امیّون» کسانی اند که وحی و کتابی را تلقی نکرده و نپذیرفته اند. پس آنان نسبت به شرایع الهی نادانند (نه خواندن و نوشتن). بلاشر برای تقویت این رأی در کتاب خود، به طبری ارجاع می دهد و می نویسد: طبری در این باره روایات متعددی آورده است؛ از جمله این روایت که از ابن عبّاس آورده، می گوید: «الامیون قوم لم یصدّقوا رسولاً ارسله اللّه و لا کتابا انزله اللّه فکتبوا کتابا بایدیهم ثم قالوا القوم سفله جهال (هذا من عند اللّه )».
آن گاه می نویسد: خداوند خبر داده که آنها می نویسند و به جهت جحودشان نسبت به کتاب آسمانی و پیامبران اُمّی خوانده شده اند.
این در حالی است که طبری به دنبال این قول آورده است:
«و هذا التأویل تأویل علی خلاف ما یعرف من کلام العرب المستفیض بینهم و ذلک ان الأمّی بین العرب هو الذی لا یکتب».
آن گاه قول خود را با این حدیث تقویت می کند که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «انّا أمه أمیه لا نکتب و لا نحسب». سپس می گوید: «پس در این صورت معنای امی در کلام عرب همان است که گفتیم و اولی در تأویل آیه، آن است که نخعی گفته است که معنای «و منهم امّیون» این است: «و منهم من لا یحسن ان یکتب»(۱۶).
خوشبینانه آن است که بگوییم اینان به دنباله کلام طبری توجّه نداشته اند، حتی در این صورت هم این خطای فاحشی در فهم از منابع است.
۳-اختراع علل برای احکام و قضایای اسلامی
دریافت حکمت و مصلحت احکام امری پیچیده است. از چیزهایی که اصولیان مسلمان همواره بر آن پای فشرده اند این است که: «ما را به فهم ملاکات (مصالح و مفاسد) احکام راهی نیست». به دست آوردن حتی بخشی از علت و فلسفه احکام جدای از آن بخش که در نصوص به آنها تصریح شده است احاطه به منابع و بصیرت نسبت به مذاق شارع و روح شریعت و چهارچوب قانونگذاری شارع را می طلبد. حال اگر خاورشناسی که یقیناً اکثر این تواناییها را فاقد است، بکوشد با معلومات ناقص خود، یا ظن و تخمین و تخیّل، حکمت یا علت حکمی را دریابد، احتمال خطا رفتنش زیاد است.
در کتاب دراسه عن الاسلام فی افریقیه السوداء، نوشته فلیپ فونداسی، تفسیر یکی از خاورشناسان در خصوص دیدگاه اسلام نسبت به مال ذکر شده است؛ تفسیری که از تصور اسلام نسبت به مال بسیار دور است! در فهم آیه شریفه: «خُذْ مِنْ اموَالِهِم صَدَقَهٌ تُطَهِّرُهُم وَ تُزَکِّیهِم بِهَا»(۱۷) می گوید: «اموال مادی در نظر اسلام از اصل شیطانی و نجس است و استفاده از این اموال به شرطی بر مسلمان جایز است که آن را با برگرداندن اموال به خدا پاک کند» و دیگران نیز بر این فهم اصرار ورزیده اند(۱۸).
بی گمان اسلام نسبت به مال چنین دیدگاهی ندارد، بلکه اموال پاک و پاکیزه بر مسلمانان مباح و استفاده از آنها جایز و یکی از ابزارهای نیل به کمالات است. مصالح فردی و اجتماعی انفاق و صدقه هم تا حدی معلوم است. در منابع روایی ما هم به فرض صحت، اگر مذمتی از مال آمده باشد، برای آن نیست که از اصل شیطانی و نجس است، بلکه به جهت مشکلات نفسانی و روانی است که بستگی و علاقه بیش از اندازه به مال، در انسان ایجاد می کند. بدین سان آشکار می شود که امثال این گونه تعلیل و تفسیرها با دیدگاه واقعی اسلام بیگانه است.
۴-گزینش کردن نصوص و تفسیر دلخواه آنها
عهده داران ثبت و ضبط میراث هر مذهب و فرهنگی می کوشند تا با ضبط دقیق مطالب به ویژه در حوزه سیره و تاریخ، راه فهم و تحلیل درست آن را برای آیندگان بگشایند و اگر در نقل مثلاً یک واقعه تاریخی، حادثه پیشین حذف و آن گاه اتفاق پسین آورده شود، تحلیل پدیده و جهت گیری نسبت به آن کاملاً متفاوت خواهد بود. از اموری که در مطالعات قرآنی و اسلامی خاورشناسان وجود دارد، نقل گزینشی و تفسیر دلخواه رخدادهاست که کاروان مطالعات اسلامی را به بیراهه خواهد برد؛ مثلاً بروکلمان، به نقش یهود در فتنه احزاب در مدینه اشاره نمی کند و نیز متذکر این امر که یهود بنی قریظه با پیامبر صلی الله علیه و آله پیمان شکنی کردند نشده، تنها می گوید: «سپس مسلمانان به بنی قریظه که رفتار آنها همواره غامض بود، هجوم بردند.»(۱۹)
۵-استنباط امر کلی از حوادث جزئی
این مسئله سبب اشتباهات بزرگی در داوریهای خاورشناسان نسبت به قرآن شده است؛ به عنوان مثال می دانیم در قرآن لغاتی وجود دارد که ریشه غیر عربی دارند، مسلمانان خود به این امر واقف بوده و در کتب علوم قرآنی خود برای این امر جایی گشوده اند. امّا این هرگز به معنای غیر عربی بودن قرآن نیست، چه اینکه وجود کلمات و واژگان وارداتی از زبانهای بیگانه، در هر زبانی امری طبیعی و لازمه تعاملهای اجتماعی بشر است؛ امّا این امر باعث شده که بعضی خاورشناسان معتقد باشند که قرآن عربی نیست و ریشه اش زبانها و فرهنگهای بیگانه است. همین نتیجه گیری خلاف واقع سبب شده است که منکر موضوعیت زبان عربی در متن قرآن شوند و به رها کردن زبان عربی قرآن و نوشتن آن به زبان لاتینی دعوت کنند، با این بهانه که این برای اجنبی آسان تر از فراگیری آن به عربی است.(۲۰) در حالی که ما می دانیم از نظر اسلام قرآن باید به زبان عربی باشد که البته برای اهداف خاصی ترجمه آن جایز و بلکه لازم است امّا قرآن با حفظ عربیتش قرآن است و قرائت آن در نماز به عربی واجب است و ترجمه آن به هر زبانی که باشد ترجمه قرآن است نه خود قرآن.
اصولاً در هر گونه فهم و استظهار از متون، توسعه و تعمیم، ضابطه می خواهد و قرآن از این قاعده مستثنی نیست در حالی که خاورشناسان رعایت آن را نمی کنند، و کتابی که خود آن را “عربی مبین” خوانده و پایه گذار قواعد نحوی و بلاغی عرب است غیر عربی خوانده اند!
۶-بزرگ و فربه کردن اشتباهات کوچک
این امر به طور کلی در مطالعات اسلامی و به ویژه در مطالعات قرآنی، سبب زشت شدن چهره اسلام می شود. وجود اشتباه و خطا در تاریخ مسلمانان مثلاً در جنگ و بروز فتنه میان آنان یا اختلاف نظر نسبت به موضوعی در خصوص قرآن، امری طبیعی و در هر فرهنگ و آیینی جاری است؛ امّا اگر این امر بزرگ نمایی شود، برای صاحبان آن ایده مخاطره آمیز خواهد بود؛ مانند اینکه این گونه القا شود که مسلمانان در هیچ یک از امور مربوط به قرآن اتفاق نظر ندارند که نمونه های این قبیل موضع گیریها در آثار خاورشناسان بسیار است.
سخن پایانی
شبهه را به طور کلی می توان امری پسندیده و بایسته و ضامن پیشرفت کاروان علم و دانش و روند پیشرفت و پژوهش دانست. از امام صادق صلی الله علیه و آله سؤال نمودند، اگر در برخی مسائل برای ما شبهاتی ایجاد شود، چه باید کرد؟ ایشان می فرماید: «شبهه اگر در حد شبهه باشد، جایز است؛ امّا اگر این شبهه ها ما را به جهل رهنمون شوند اشکال دارد».
شبهات درباره قرآن کریم را از منظری دیگر می توان به دو دسته کلی کهن، مانند آنچه در آثار فخر رازی و عبد الجبار معتزلی دیده می شود و شبهات جدید، مثل تشکیک در وحیانی بودن ترکیب لفظی قرآن و … تقسیم کرد.
زمینه های ایجاد شبهه نیز به دو گروه داخلی و خارجی تقسیم می شوند:
۱- زمینه های خارجی، مانند دیدگاه های مستشرقان که قرآن را اساسا به عنوان وحی آسمانی باور ندارند و آن را برخاسته از هوش و نبوغ و روشن اندیشی و سایر ویژگیهای برجسته پیامبر صلی الله علیه و آله می دانند. لذا تضادهای خیالی قرآن با تاریخ یا علم را به دلیل اشتباه پیامبر می دانند، که اگر وحی بودن آن را می پذیرفتند از اشتباه خالی می شمردند.
۲- زمینه های داخلی شبهات که به دلیل همگام نبودن برداشتهای مفسران از قرآن، با روند پیشرفت علوم پدیده آمده است.
به طور کلی با این گونه شبهات به یکی از سه صورت زیر می توان برخورد کرد:
۱. برخورد تکفیرآمیز و مرتد پنداری؛
۲. مواجهه تحقیرآمیز؛
۳. برخورد متین و مبتنی بر استدلال در فضای آکنده از عطوفت و رأفت.
شیوه معمول اهل بیت علیهم السلام در احتجاجات خود با دیگران، همان روش سوم است. در این باره می توان به برخورد امام حسن عسکری علیه السلام با اسحاق کندی فیلسوف مشهور مسلمان اشاره کرد. او که تفکرات الحادی داشت، شش ماه درس خود را تعطیل کرده بود تا تناقضات قرآن را گردآوری کند؛ امام توسط یکی از شاگردانش به او پیام داد که: آن که قرآن سخن اوست، اگر بگوید آنچه تو به عنوان اختلاف و تناقض می فهمی برداشت توست و من آن را قصد نکرده ام چه می کنی؟
کندی با شنیدن این سخن تکان دهنده همه کاغذهایی را که در آن مدت گرد آورده بود به آتش کشید.
به عنوان تأیید شیوه سوم، می توان به سخن یکی از قرآن پژوهان معاصر اشاره کرد:
«کسی که سؤال دارد همانند فرد مریض است. آیا می توان به مردم گفت نباید مریض شوید. شبهه یکی از دردها و علتهاست، طبیب نباید فرد را به دلیل ابتلا به مرض شماتت کند، بلکه باید به دنبال درمان او باشد. به همین دلیل کسی را که شبهه دارد نباید معاند پنداشت.»(۲۱)
روشن است اگر کسی که در فضای آزاد و بدون وابستگی به آیینی می اندیشد، با بسیاری از ابهامات مواجه شود و بر مسائل زیادی خرده گیرد و حتی اگر در انتخاب و استفاده از منابع و اطلاعات به خطا نرفته باشد، در دریافت و تلفیق و استنباط و استنتاج، به نتایجی مطابق آنچه شخصِ ملتزم و معتقد به آنها می رسد، دست نیابد، چنان که اگر ما نیز به مطالعه فرهنگها و آیینهای دیگر بپردازیم، همین گونه خواهد شد.
همان گونه که پیشتر اشاره شد، نویسندگان مسلمان اگر چه غالبا از پدیده خاورشناسی تلقی بدبینانه داشته اند، امّا بعضی در فضای بدون تعصب با بذل حوصله و دقت، به بررسی و پاسخگویی به این شبهات پرداخته اند. با نگاهی اجمالی به برخی شیوه های مطالعات قرآنی خاورپژوهان، پژوهشی که بایسته انجام است، بررسی شیوه های پاسخگویی به این مسائل از سوی قرآن پژوهان مسلمان به ویژه کسانی که به طور تخصصی به حل شبهات پیرامون قرآن پرداخته اند می باشد که البته طبیعتا در فرآیند بررسی تخصصی و جزئی شبهات، ناهنجاریهای شیوه مطالعات قرآنی که به تولید شبهه می انجامد بیشتر آشکار خواهد شد.
منابع و مآخذ
۱ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ.
۲ ابن جزری، النشر فی قراءات العشر.
۳ ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
۴ الصغیر، محمّد حسین علی، خاورشناسان و پژوهشهای قرآنی، ترجمه محمّد صادق شریعت، مؤسسه مطلع الفجر، ۱۳۷۲ش.
۵ بلاشر، رژی، در آستانه قرآن.
۶ حمدی، محمود، الاسلام و المستشرقون، قاهره، مکتبه وهبه، ۱۴۰۴ق.
۷ رضوان، عمر ابراهیم، آراء المستشرقین حول القرآن الکریم و تفسیره، ریاض، دارالطیبه، ۱۴۱۳ق.
۸ سحاب، ابوالقاسم، فرهنگ خاورشناسان، انتشارات کتاب سحاب.
۹ سعید، ادوارد، شرق شناسی (شرقی که آفریده غرب است)، ترجمه اصغر عسکری خانقاه حامد فولادوند، تهران، انتشارات عطائی، ۱۳۶۱ش.
۱۰ شلبی، عبدالجلیل، الاسلام و المستشرقون، قاهره، ۱۹۷۷م.
۱۱ طبری، ابن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن.
۱۲ عزوزی، حسین، دراسات فی الاستشراق و مناهجه، چاپ فاس، ۱۴۱۹ق.
۱۳ گلدزیهر، مذاهب التفسیر الاسلامی، ترجمه عبدالحلیم نجّار، قاهره.
۱۴ مقدادی، فؤاد کاظم، اسلام و شبهات المستشرقین، مجمع عالمی اهل بیت، ۱۴۱۶ق.
۱۵ الندوی، ابوالحسن، الاسلام و المستشرقون.
پی نوشت ها
۱. المنجد، ماده شرق.
۲. ادوارد سعید، شرق شناسی، شرقی که آفریده غرب است، ترجمه اصغر عسکری خانقاه حامد فولادوند، ص ۶-۵.
۳. طبقات المستشرقین، ص ۴؛ ابوالقاسم سحاب، فرهنگ خاورشناسان، ص ۱۲.
۴. محمّد حسین علی الصغیر، خاورشناسان و پژوهشهای قرآنی، ترجمه محمّد صادق شریعت، ص ۱۷.
۵. الاسلام و المستشرقون، ص ۱۲۶-۱۲۵، به نقل از: عمر ابراهیم روضان، آراء المستشرقین حول القرآن الکریم.
۶. به نقل از: سید ابوالقاسم حسینی، «خاورپژوهان قرآن»، صحیفه مبین، سال هشتم، دوره دوم، ش ۲، ص ۴۲.
۷. محمّد شامه، الاسلام فی الفکر الغربی، ص ۸۶.
۸. بنگرید به: حسین عزوزی، دراسات فی الاستشراق و مناهجه، ص ۵۴.
۹. ابن حجر، فتح الباری، ج ۹، ص ۳۱۰.
۱۰. بنگرید به: گلدزیهر، مذاهب التفسیر الاسلامی، ص ۷۸، ۸۳، ۹۰ و ۹۱.
۱۱. همان.
۱۲. ابن اثیر، الکامل، حوادث سال ۳۰؛ ابن جندی، النشر، ص ۷.
۱۳. ابن حجر، فتح الباری، ج ۸ ، ص ۱۵.
۱۴. بلاشر، در آستانه قرآن، ص ۵۶.
۱۵. همان.
۱۶. رژی بلاشر، در آستانه قرآن، ص ۷.
۱۷. توبه / ۱۰۳.
۱۸. به نقل از: عمر ابراهیم رضوان، آراء المستشرقین حول القرآن و تفسیره، ج ۱، ص ۸۳ .
۱۹. الاسلام و المستشرقین، ص ۱۲۲-۱۲۱.
۲۰. همان، ص ۹۱-۸۳ . مؤلّف تعدادی از خاورشناسان دارای این عقیده را نام برده است.
۲۱. به نقل از: حسن حکیم باشی، «معرفی توصیفی شبهات و ردود حول القرآن الکریم»، پژوهشهای قرآنی، سال ۱۳۸۲، ش ۳۳، ص ۲۳۴
منبع: فصلنامه مشکوه، شماره ۸۱؛ اخوان صراف؛ زهرا؛ عضو هیأت علمی دانشکده الهیات و معارف اسلامی هدی قم