- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 17 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
اشاره:
آسیب شناسى تربیتى مهدویّت، یکى از مصداق هاى بحث عام ترى است که از آن، به عنوان آسیب شناسى در تربیت دینى یاد شده است. براى توضیح این که مقصود از آسیب شناسی تربیتى مهدویّت چیست، نخست باید به جنبه ى تربیتى مهدویّت اشاره کرد. اعتقاد به وجود و ظهور امام مهدى (عج)، از جمله ى اعتقادات اسلامى و شیعى است و هم چون سایر اجزاى این اعتقادات، لوازم تربیتى معینى بر آن مترتب است. بر این اساس، مهدویّت، تنها مسأله اى اعتقادى نیست، بلکه از بعد تربیتى نیز برخوردار است.
هنگامى که ما مشخص مى کنیم بر اساس متون روایى، اعتقاد به وجود و ظهور مهدى (عج)، ضرورى است، مجموعه اى دانشى را براى افراد فراهم نموده ایم. اما هنگامى که این مجموعه ی دانشى، به همراه خود، تحولات هیجانى، عاطفى و عملى معینى را ایجاد مى کند که ضمن آن، افراد مى کوشند خود را براى یاورى امام مهدى (عج) مهیا سازند، چهره ى تربیتی مهدویّت آشکار مى گردد.
با توجه به جنبه ى تربیتى مهدویّت، اکنون مى توان مقصود از آسیب شناسى معطوف به آن را مشخص کرد. در این جا، آسیب شناسى، حاکى از بازشناسى موارد سوءبرداشت یا سوءعملکرد در جریان تربیتى مهدویّت است. تا جایى که به ذات دین، مشتمل بر مهدویّت، مربوط است، نمى توان از آسیب و آسیب شناسى سخن به میان آورد. اما هنگامى که جریان تربیت دینى، مشتمل بر بعد تربیتى مهدویّت، شکل مى گیرد، امکان ظهور آسیب و بنابراین آسیب شناسى فراهم مى گردد؛ زیرا در جریان تربیت دینى، دست آدمى گشوده مى شود و اکنون اوست که باید با فهمى که از دین کسب مى کند، به عمل روى آورد و زمینه ى تحقق برداشت هاى خود را هموار کند. در طیّ این مسیر است که افق کوتاه دید آدمى، بدفهمى ها را در دامن مى پرورد، چنان که دامنه ى محدود همّت او، بدکردارى ها را در پى مى آورد. از این رو، آسیب شناسى تربیتى مهدویّت، تلاشى براى بازشناسى این گونه لغزش هاى فکرى و عملى در جریان تحقق بخشیدن به بعد تربیتى مهدویّت است.
اما چنان که اشاره شد، آسیب شناسى تربیتى مهدویّت، خود، موردى از بحث عام تر آسیب شناسى تربیت دینى و اسلامى است. به عبارت دیگر، همه ى انواع آسیب شناسى در تربیت دینى، در هر یک از موارد آن نیز صادق خواهد بود. به این ترتیب، رابطه ی آسیب شناسى تربیت دینى با آسیب شناسى تربیتى مهدویّت، رابطه ى کلى و جزئى خواهد بود. یعنى آن چه به طور کلى در مورد نخست صادق است، به نحو جزئى و مصداقى، در مورد دوم نیز صادق خواهد بود.
بر این اساس، چارچوب آسیب شناسى تربیتى مهدویّت باید بر حسب چارچوب کلى آسیب شناسی تربیت دینى و اسلامى صورت بندى شود. نگارنده، پیش تر در مقاله اى تحت عنوان «آسیب و سلامت در تربیت دینی»، چارچوبى کلى براى بحث پیشنهاد کرده است.(۱)
در نوشتار حاضر، با مبنا قرار دادن چارچوب مذکور، در مورد خاص مهدویّت به بحث از آسیب شناسى تربیتى خواهیم پرداخت. در چارچوب مبنایى، آسیب شناسى تربیت دینى، در هفت محور تنظیم شده است. در هر یک از این محورها، دو سوى لغزش و آسیب و یک حدّ میانه، به منزله ى شاخص سلامت مطرح گردیده است. در این جا، فهرست محورهاى مذکور ذکر مى گردد و در متن مقاله، با اشاره اى کوتاه در توضیح هر یک، مستنداتى در خصوص بحث اصلى این نوشتار یعنى مهدویّت به دست داده خواهد شد.
محورهاى اصلى آسیب شناسى تربیت دینى به قرار زیر است:
۱. آسیب ها: حصاربندى و حصارشکنى؛ سلامت: مرزشناسى.
۲. آسیب ها: کمال گرایى (غیرواقع گرا) و سهل انگارى؛ سلامت: سهل گیرى.
۳. آسیب ها: گسست و دنباله روى؛ سلامت: هدایت.
۴. آسیب ها: مرید پرورى و تک روى؛ سلامت: امامت.
۵. آسیب ها: قشرى گرى و عقل گرایى؛ سلامت: عقل ورزى.
۶. آسیب ها: خرافه پردازى و راززدایى؛ سلامت: حق باورى.
۷. آسیب ها: انحصارگرایى و کثرت گرایى؛ سلامت: حقیقت گرایى مرتبتى.
محور اول . آسیب ها حصاربندى و حصارشکنى؛ سلامت: مرزشناسى.
اشاره:در این محور، آسیب هاى تربیت دینى، در دو سوى متقابل، حصاربندى و حصارشکنی نامیده شده اند. در حصاربندى، نظر بر این است که خط مشى اساسى براى تربیت دینی افراد، دور نگاه داشتن آنان از بدى و نادرستى است. این شیوه ى قرنطینه سازى، خود، یکى از منشأهاى آسیب زاست؛ زیرا با مانع شدن آنان از مواجهه با بدى و نادرستى، توان مقاومت را در آنان تحلیل مى برد. قرنطینه سازى، تنها به صورت موقت و در برخی از مراحل اولیه ى تربیت رواست، اما تبدیل آن به خط مشى اساسى تربیت، در حکم مبدّل ساختن آن به یکى از عوامل آسیب زایى است. از سوى دیگر، حصارشکنى و قراردادن افراد در معرض مواجهه با جریان هاى مختلف فکرى و عملى، بدون فراهم آوردن قدرت تحلیل و مقاومت در آنان نیز منشأ آسیب زایى است. حالت سلامت در تربیت دینى، مرزشناسى است. مرزشناسى چون یکى از عوامل راهبردى در تربیت دینى است، حاکى از آن است که باید در جریان طبیعى زندگى، در مواجهه با بدى ها و نادرستى ها، توانایى تبیین و تفکیک میان خوبى و بدى یا درستى و نادرستى را به صورت مدلّل در افراد فراهم آورد و به این ترتیب، زمینه ى مهار گرایش هاى آنان به بدى و نادرستى را مهیا کرد. مرزشناسى با تقواى حضور ملازم است، نه با تقواى پرهیز و مصونیت در متن موقعیت را جست وجو مى کند، نه مصونیت در قرنطینه را.
با توجه به چارچوب کلى آسیب و سلامت در این محور، به بررسى آن در مورد خاص مهدویّت خواهیم پرداخت. بر این اساس، بهره ورى از مهدویّت در امر تربیت، در دو صورت آسیب زا خواهد بود. هنگامى که فهم ما از این اصل اعتقادى و عمل ما در پرتو آن، به صورت حصاربندى جلوه گر شود و هنگامى که موضع ما در قبال آن به حصارشکنى منجر شود.
در شکل نخست از آسیب زایى، تصور و برداشتى ایستا از مهدویّت و انتظار مهدى (عج) وجود دارد. به این معنا که دو صف حق و باطل، هر یک با پیروان خود، برقرارند تا زمانى که ظهور رخ دهد و باطل مضمحل شود. در این فاصله، پیروان حق باید بریده و برکنار از پیروان باطل، “انتظار” بکشند تا لحظه ى وقوع واقعه فرارسد. در این تصور، دوران غیبت، به مثابه ى “اتاق انتظار” است که باید در آن، به دور از اهل باطل، نشست و منتظر بود تا صاحب امر بیاید و کار را یکسره کند. تلاش افراد در این جا براى دور نگاه داشتن و مصون داشتن خود و دیگران، از اهل باطل است. پى آمد چنین فهمى از مهدویّت، به صورت تربیت قرنطینه اى آشکار مى گردد که در آن مى کوشند افراد را با کنار کشیدن از معرکه، همراه با انتظارى انفعالى، مصون نگاه دارند.
این پى آمد تربیتى، گونه اى آسیب زا از تربیت را نشان مى دهد؛ زیرا منطق حصاربندی بر آن حاکم است که عبارت از افزایش آسیب پذیرى فرد از طریق دور نگاه داشتن وى از مواجهه است. اما این آسیب زایى، خود، از کژفهمى نسبت به مهدویّت نشأت یافته است. اگر مهدویّت، ناظر به غلبه ى نهایى حق بر باطل است، باید این غلبه را در پرتو قانون کلى چالش میان حق و باطل فهم کرد. در چالش با باطل است که حق غالب مى گردد: «بلکه حق را بر باطل فرومى افکنیم، پس آن را درهم مى شکند، و ناگاه نابود مى گردد. واى بر شما از آن چه وصف مى کنید».(۲)
در روایات نیز مسأله ى مهدویّت، نه در قرنطینه، بلکه در فضاى باز، یعنى در عرصه ی مواجهه و چالش میان حق و باطل ترسیم شده است. به تعبیر روایتى که در زیر آمده است، مؤمنان در عصر غیبت، چون ساکنان کشتى اسیر در پنجه ى توفانند که با آن واژگون و زیرورو مى گردند. آنان با پرچم هاى اشتباه انگیز روبه رو خواهند بود و باید چنان بصیرتى داشته باشند که پرچم مهدى (عج) را از پرچم هاى دروغین بازشناسند. در چنین عرصه ى چالش خیزى است که باید کسى ایمان خویش را محفوظ نگاه دارد؛ قرنطینه اى در کار نیست. روایت چنین مى گوید:
مفضل بن عمر جعفى گوید: شنیدم که شیخ . یعنى امام صادق علیه السلام . مى فرمود: «مبادا علنى کنید و شهرت دهید. بدانید به خدا قسم، حتما مدت زمانى از روزگار شما غایب خواهد شد و بى تردید پنهان و گم نام خواهد گردید تا آن جا که گفته شود: آیا او مرده است؟ هلاک شده است؟ در کدامین سرزمین راه مى پیماید؟ و بدون شک ،دیدگان مؤمنان بر او خواهد گریست و هم چون واژگون شدن کشتى در امواج دریا، واژگون و زیرورو خواهند گردید. پس هیچ کس رهایى نمى یابد مگر آن کس که خداوند از او پیمان گرفته و ایمان را در دل او، نقش کرده و با روحى از جانب خود تأییدش فرموده باشد. بى تردید، دوازده پرچم اشتباه انگیز که شناخته نمى شود کدام از کدام است، برافراشته خواهد شد…».(۳)
در همین سیاق، روایات فراوانى وجود دارد حاکى از این که در دوران غیبت، آزمون های سنگین و دشوارى هاى بسیار رخ خواهد داد. به طور مثال، در روایتى از جابر جعفى آمده است که مى گوید: «به امام باقر علیه السلام گفتم که گشایش در کار شما کى خواهد بود؟ پس فرمود: هیهات! هیهات! گشایش در کار ما رخ نمى دهد تا آن که شما غربال شوید و بار دیگر غربال شوید . و این را سه بار فرمود . تا آن که خداى تعالى، تیرگى را (از شما) زایل کند و شفافیت (در شما) به جاى ماند.»(۴) چنان که عبارات مذکور نشان مى دهد، دوران غیبت، دوران مواجهه با موقعیت هاى سخت و آزمون هاى دشوار است که در نتیجه ى آن، بسیارى غربال خواهند شد؛ به این معنا که از آزمون سربلند بیرون نخواهند آمد. بنابراین، تصور آرمیدن در حصارى محفوظ و برکنار ماندن از اصطکاک و مواجهه، تصورى مردود است و در قاموس مهدویّت و تربیت مهدوى نیست.
شکل دوم از آسیب زایى، در مقابل حصاربندى، با حصارشکنى آشکار مى گردد. در حالى که در حصاربندى، مرزهاى آهنین مى گذارند، در حصارشکنى، هر مرزى را برمى دارند و بى مرزی را حاکم مى کنند. حاصل این امر، بروز التقاط هاى ناهم خوان میان اندیشه هاى حق و باطل است. آسیب زایى حصارشکنى در تربیت دینى این است که درست و نادرست، یک جا خوراک افراد تحت تربیت مى شود و این خوراک ناجور، رشدى را سبب نخواهد شد و چه بسا که مسمومیت و هلاک در پى داشته باشد. نمونه ى این بى مرزى و التقاط در عرصه ی مهدویّت، آن است که کسانى معتقد شوند «مهدی» اسم خاصى براى فرد معینى نیست، بلکه نمادى کلى براى اشاره به چیرگى نهایى حق و عدالت بر باطل و بیدادگرى است و مصداق این نماد مى تواند هر کسى باشد.
در روایات مربوط به مهدویّت، این گونه حصارشکنى به دیده ى منفى نگریسته شده است. بنابراین، در روایات فراوانى، بر این نکته تأکید شده است که مهدى (عج) نام شخص معینى است. به طور مثال، از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نقل شده است که فرمود: «مهدى مردى از عترت من است که به خاطر (برپایی) سنت من مى جنگد، چنان که من به خاطر وحى جنگیدم.»(۵) برهمین سیاق، در روایات دیگرى، اشاره شده است که مهدى (عج) از فرزندان امام على علیه السلام ، فاطمه زهرا علیها السلام ، امام حسن علیه السلام ، امام حسین علیه السلام و هم چنین هر یک از امامان بعدى است.(۶)
نه تنها بر این نکته تأکید شده است که باید به «مهدی» چون نام خاص فرد معینی اعتقاد ورزید، که خداوند رسالت حاکمیت بخشیدن به حق و عدالت را به عهده ى وی گذاشته است، بلکه به طور کلى باید در دوران غیبت، دین و آموزه هاى اصیل آن را بازشناخت و بر آن پاى ورزى کرد. این امر نیز نشانگر نادرستى مرزشکنى و برآمیختن حق و باطل در دوران غیبت است. به طور مثال، روایت زیر در این مورد قابل ذکر است:
على بن جعفر از برادرش موسى بن جعفر علیه السلام روایت کرده است که آن حضرت فرمود: «هنگامى که پنجمین فرزند از امام هفتم ناپدید شود، پس خدا را! خدا را! (مواظب باشید) در دین تان، شما را از آن دور نسازند. صاحب این امر ناگزیر از غیبتى خواهد بود تا کسى که بدین امر قایل است، از آن باز گردد. همانا این آزمایشى از جانب خدا است که خداوند، خلق خود را بدان وسیله مى آزماید…».(۷)
تعبیر اللّه اللّه فى ادیانکم در این روایت، سخنى مؤکد بر اهمیت بازشناسی آموزه هاى اصیل دینى در دوران غیبت است. بر این اساس، محو کردن مرزهاى میان حق و باطل و برهم آمیختن آن ها، یکى از لغزش هایى است که مى تواند در خصوص مهدویّت رخ دهد.
به این ترتیب، آشکار است که هر دو گونه ى آسیب زایى، یعنى حصاربندى و حصارشکنى، در عرصه ى مهدویّت، مردود تلقى شده است. حالت سلامت در این محور از بحث، به دور از هر دو گونه ى مذکور، مرزشناسى است. مرزشناسى با قبول ارتباط، از حصاربندى متفاوت مى گردد و با ردّ التقاط، از حصارشکنى متمایز مى شود. مرزشناسى چون یکى از راهبردهاى تربیت دینى، مستلزم آن است که فرد در متن موقعیت ها قرار داشته باشد و با بازشناسى مرزهاى راستى از ناراستى و درستى از نادرستى، راه خود را بیابد. تربیت در این شکل، به دقت، هم چون آموختن حرکت در یک میدان مین است. مصون رفتن در جاده ی کناره، هنرى نمى خواهد و آموزشى نمى طلبد. اما مسأله این است که تربیت دینى و مهدوى، جاده ى کناره ندارد، بلکه درست از میدان مین مى گذرد و نمى توان از آن کناره گرفت. از سوى دیگر، بى پروا دویدن در این میدان نیز سر بر باد ده است. تنها با آموختن بازشناسى خط عبور، مى توان در این میدان حرکت کرد.
هر چند بیرون از قرنطینه بودن و در مواجهه قرار داشتن دشوار است، اما هنگامى که فرد با شناخت مرزها و حدود همراه گردد، توانایى حرکت سالم را خواهد یافت. در روایت مذکور در فوق،(۸) هنگامى که امام صادق علیه السلام اشاره مى کند که در دوران غیبت، وضعیت مؤمنان چون افراد یک کشتى واژگون شده، زیرورو مى گردد، راوى سخت مى هراسد و چاره مى طلبد. در ادامه ى روایت، چنین آمده است:
«…راوى گوید: پس من گریستم و به حضرت عرض کردم: (در چنین وضعی) ما چه کنیم؟ فرمود: اى اباعبداللّه ! . و در این حال به پرتو خورشید که به درون خانه و ایوان مى تابید، نظر افکند . آیا این خورشید را مى بینی؟ عرض کردم: بلى. پس فرمود: مسلما کار ما روشن تر از این خورشید است.»
در پاسخ امام، مرزشناسى چون چاره ى کار معرفى شده است. با توجه به زمینه ى سخن که در آن، زیرورو شدن و بروز پرچم هاى اشتباه برانگیز مطرح شده، پاسخ بیانگر این است که اگر کسى مرزهاى حق و باطل را بشناسد و نور را از ظلمت تمیز دهد، به سهولت مى تواند راه خود را پیش گیرد و حرکت کند.
با داشتن تصویر درستى از مهدویّت، مدلول هاى درست آن در تربیت نیز معین خواهد گردید. تربیت مهدوى، تربیت براى محیط باز است و از این رو، مستلزم آن است که افراد، توانایى مرزشناسى را کسب کنند و آمادگى مواجهه و رویارویى با اصطکاک های فکرى و عملى را بیابند. این مرزشناسى شامل مواردى از این قبیل است: شناخت مهدی (عج) چون شخصى معین، شناخت رسالت وى در برپایى حق و عدالت، شناخت حقانیت آموزه های دین اسلام که وى آن را به جهانیان عرضه خواهد نمود، آشنایى با جریان هاى فکری مختلف که سوداى برقرار ساختن حق و عدالت را در جوامع بشرى در سر دارند و توانایی بازشناسى میزان درستى و نادرستى آن ها و توانایى در میان گذاشتن محققانه ى باورهای خود با آن ها.
پیرو مهدى (عج) با تربیت شدن براى زیستن در چنین محیط بازى، از انتظار انفعالی ظهور وى به دور خواهد بود و در اثر ارتباط سازنده با جریان هاى فکرى دیگر، انتظاری پویا را نسبت به ظهور، آشکار خواهد ساخت. انتظار پویا به معناى فراهم ساختن فعالانه ی زمینه هاى ظهور است.
محور دوم . آسیب ها: کمال گرایى (غیر واقع گرا) و سهل انگارى؛ سلامت: سهل گیرى.
اشاره: در این محور، آسیب هاى تربیت دینى، در دو قطب کمال گرایى (غیر واقع گرا) و سهل انگارى قرار دارند. در قطب اول، آسیب زایى تربیت دینى ناشى از آن است که آرمان های بسیار والاى دینى را از افراد تحت تربیت طلب مى کنند، بدون آن که توان و طاقت واقعى آن ها را چون معیار حرکت به سمت این آرمان ها در نظر بگیرند. از این رو، بار سنگین آرمان هاى مذکور، طاقت سوز خواهد بود. در قطب دوم، سهل انگارى با بى اعتنایی به آرمان هاى بلند، چهره ى دیگرى از آسیب زایى را آشکار مى سازد. سهل انگارى، جدیت و تلاش را از عرصه ى تربیت مى زداید و به این ترتیب، حرکت پیشرونده را به پرسه زدن تبدیل مى کند، در حالى که پرسه زدن، سازنده و شکل دهنده نیست.
حالت سلامت در این محور، سهل گیرى است. سهل گیرى با کمال گرایى (غیرواقع گرا) از این جهت متفاوت است که در آن، کمال را براى فرد، در حد وسع وى مى جویند و از فراتر از آن اغماض مى کنند. تفاوت آن با سهل انگارى نیز در این است که در سهل گیرى، در هر حال، چشم به سوى آرمان ها دارند و حرکت پیشرونده را مى خواهند. پیامبر اکرم (ص) دین خود را “سهله ى سمحه” نامیده و جایگاه خود را در نقطه ى سهل گیری معین کرده است.
با به کارگیرى چارچوب این محور در زمینه ى مهدویّت، به ترتیب، از دو گونه ی آسیب زایى، یعنى کمال گرایى (غیر واقع گرا) و سهل انگارى، سخن خواهیم گفت. سپس، حالت سلامت را تحت عنوان سهل گیرى مورد بحث قرار خواهیم داد.
در قطب نخست آسیب، ابتدا باید به این مسأله پاسخ گوییم که کمال گرایى (غیر واقع گرا) چگونه در عرصه ى تربیت مهدوى آشکار مى گردد. زمینه ى این امر، آن است که مهدى (عج)، عهده دار رسالتى سخت و سترگ است. تلاش گسترده در سطح جهان براى زدودن ظلم و بى عدالتى و نشاندن حق و عدالت بر اریکه ى قدرت، کارى به غایت دشوار است؛ زیرا مستلزم بازستاندن قدرت از دست مدعیان دروغین و جسور آن خواهد بود. از این رو، امام مهدى (عج) با مقاومت هاى بسیارى روبه رو خواهد شد و ناگزیر، جنگى جانکاه در پیش خواهد داشت. این نکته در روایات فراوانى مورد نظر قرار گرفته است. در زیر، به نمونه هایى اشاره مى کنیم:
مفضل بن عمر گوید: «به امام صادق علیه السلام عرض کردم: نشانه ى قائم چیست؟ فرمود: آن گاه روزگار گردش کند و گویند: او مرده یا هلاک شده؟ در کدامین سرزمین مى گردد (به سر مى برد)؟ عرض کردم: فدایت شوم، سپس چه خواهد شد؟ فرمود: ظهور نمى کند مگر با شمشیر».(۹)
هم چنین، ابوبصیر گوید: شنیدم امام باقر علیه السلام مى فرمود: «…شمشیر بر گردن خویش حمایل مى سازد، هشت ماه به شدت مبارزه مى کند تا این که خدا راضى شود…».(۱۰)
در پیش بودن این مسؤولیت سنگین و خطیر براى مهدى (عج)، کار را براى پیروان وى نیز دشوار خواهد ساخت. خداوند چنین مقدر نکرده است که آن حضرت، این رسالت را به تنهایی و تنها با مدد غیبى به انجام برساند، بلکه نظر بر آن بوده است که بشر در گیرودار این رخداد عظیم، خود نیز تحول یابد و در تعیین سرنوشت تاریخى خویش، نقش آفرینی کند. به هر روى، کسانى خواهند توانست خود را براى این یاورى آماده کنند که ظرفیتی عظیم در خویش سراغ گیرند. به همین دلیل، صفات برجسته اى براى یاوران مهدى (عج) ذکر شده است، چنان که در روایتى در وصف شجاعت آنان آمده است: «و مردانى که گویی دل هاى شان پاره هاى پولاد است…».(۱۱) هم چنین، در روایتى، ابوالجارود به نقل از امام باقر علیه السلام گوید: آن حضرت به من فرمود: «…چون شنیدید ظهور کرده است، نزد او بروید، اگر چه کشان کشان بر روى برف و یخ باشد.»(۱۲) این بیان حاکى از آن است که یاران امام، چنان نستوه اند که اگر لازم باشد خود را به این نحو نیز به وی برسانند، به آن مبادرت خواهند کرد.
در نظر بودن چنین غایت بلندى در مسأله ى مهدویّت، زمینه ساز آسیب تربیتی کمال گرایى (غیر واقع گرا) مى گردد. این آسیب چنین آشکار مى گردد که مربیان، بدون توجه به وسع فهمى و عملى افراد، آنان را از همان ابتدا به فتح این قله ى عظیم فرابخوانند. آسیب این گونه کمال گرایى، به صورت اعراض کلى فرد از مقصد و مقصود آشکار مى گردد و این در جریان تربیت، نقض غرض خواهد بود؛ زیرا فراخواندن افراد به کمال، براى آن است که آنان از وضعیت کنونى خویش، به سوى نقطه اى فراتر حرکت کنند. اما هنگامى که این امر به صورت غیرواقع بینانه صورت گیرد، فرد را از اصل حرکت منصرف مى سازد. مربى باید بداند که هر کسى براى آن ساخته نشده است که بتواند یاور خاص مهدى (عج) باشد و نمى توان همگان را در این حرکت، به قلّه نشاند و با این حال، چنین نیست که این گونه افراد، جایى در کاروان بلنددامنه ى نصرت مهدى (عج) نداشته باشند.
در قطب دوم و در نقطه ى مقابل کمال گرایى، سهل انگارى قرار دارد. سهل انگارى در قلمرو مهدویّت، به این نحو آشکار مى گردد که جایى براى آن در ذهن و ضمیر فرد فراهم نیاید و به تبع آن، نقشى براى آن در تحول شخصیتى وى وجود نداشته باشد. به عبارت دیگر، در این قطب، مسأله ى مهدویّت در منظومه ى تربیت دینى، به کنج تغافل یا غفلت مى افتد و هیچ نقشى براى آن در جریان تربیت دینى در نظر گرفته نمى شود.
در پاره اى از روایات به این نکته اشاره شده است که چگونه برخى از مردم، مسأله ی مهدویّت را به بوته ى فراموشى و غفلت مى سپارند، به نحوى که به وقت ظهور وى، شگفت زده مى شوند. به طور مثال، حماد بن عبدالکریم گوید: «در محضر امام صادق علیه السلام از حضرت قائم(عج) یاد شد. پس آن حضرت فرمود: بدانید که هرگاه او قیام کند، حتما مردم مى گویند: این چگونه ممکن است؟ در حالى که چندین و چند سال است که استخوان هاى او نیز پوسیده است.»(۱۳)
آسیب زایى سهل انگارى در این است که نقش تربیتى آرمان ها را با سبک گرفتن یا فراموش کردن آن ها از میان برمى دارد. هر آرمانى، متناسب با ویژگى هاى خود، قابلیت معینى را در افراد شکل مى دهد. سهل انگارى نسبت به هر آرمانى، سهم تربیتى معینى را از عرصه ى تربیت خارج مى سازد. مهدویّت یکى از زنده ترین و پویاترین آرمان های دینى است؛ زیرا افراد را در ارتباط با رخدادى قرار مى دهد که در پیش است و با توجه به این که وقت آن نامعین است، هر آن ممکن است واقع شود. رخدادهاى مربوط به آینده، از توانایى ویژه اى براى آماده سازى افراد برخوردارند. مهدویّت در میان این گونه رخدادهاى مربوط به آینده، یکى از برجسته ترین آن هاست؛ زیرا در عرصه ى وسیعى، یعنی در پهنه ى حیات بشرى، رخ مى دهد و در حکم برآیندى براى درازاى بلند تاریخ آدمى چون نقطه ى روشنى در پایان آن است. سهل انگارى نسبت به مهدویّت در تربیت دینى، به منزله ى از دست نهادن این تأثیر عظیم تحول بخش در شخصیت افراد است.
در نقطه ى میان دو قطب آسیب زاى مذکور، حالت سلامت عبارت از سهل گیرى است. سهل گیرى از معایب هر دو قطب کمال گرایى (غیر واقع گرا) و سهل انگارى به دور است؛ زیرا در عین حال که در آن، به کمال نظر هست، وسع فرد نادیده گرفته نمى شود و در عین حال که در آن، سهولت در کار است، غفلت در میان نیست.
در تربیت مهدوى باید سهل گیرى را چون یکى از شاخص ها در نظر گرفت. در سهل گیرى، باید نخست به حدود وسع فهمى و عملى فرد توجه یافت و آن گاه با نظر به این حدود، حرکت وى را تسهیل کرد. امام على علیه السلام در حدیثى طولانى که در آن از مهدی (عج) یاد کرده است، خطاب به حذیفه بن الیمان فرمود: «اى حذیفه! با مردم آن چه را نمى دانند (نمى فهمند) نگو؛ که سرکشى کنند و کفر ورزند. همانا پاره اى از دانش ها سخت و گران بار است که اگر کوه ها آن را بر دوش کشند، از بردن آن ناتوانند…».(۱۴)
در این سخن، توجه به وسع فهمى و دانشى افراد، مورد تأکید قرار گرفته و به صراحت اظهار شده که نادیده گرفتن آن، موجب اعراض و بلکه کفرورزى خواهد گردید. به تبع وسع فهمى، وسع عملى و حد طاقت افراد در به دوش کشیدن تکالیف نیز باید مورد توجه قرار گیرد. قابل ذکر است که حتى در یاوران نزدیک مهدى (عج)، برخى وسع و طاقت بیشترى از دیگران نشان مى دهند، اما به هر روى، هر کدام متناسب با وسع خویش، عمل مى کنند. در حدیثى که پیش تر در وصف یاران مهدى (عج) ذکر شد، این تعبیر نیز آمده است: «در میان آنان، مردانى هستند که شب را نمى خسبند و در نمازى که مى گزارند، چونان زنبور، زمزمه اى بر لب دارند. شب را با برپایى نماز، صبح مى کنند و روز را با فرماندهی سپاه شان سپرى مى کنند. راهبان شب و شیران روزند.»(۱۵)
سید محمد صدر در شرح این بخش از روایت مى گوید که این ظرفیت عظیم، یعنى عبادت در شب و رزم در روز، تنها در برخى از یاران مهدى (عج) وجود دارد. سایرین، تنها به جهاد و رزم واجب روزانه اى که به عهده دارند، مى پردازند و به سبب خستگى، برپایی نماز شب را که مستحب است، ترک مى کنند؛ زیرا ظرفیت آن ها در حدى نیست که بتوانند عبادت و جهاد، هر دو را به دوش بکشند. بنابراین، یاران مهدى (عج) دو دسته اند؛ کسانى که به تهجد مى پردازند و کسانى که به تهجد نمى پردازند. هر چند هر دو دسته، در اقدام به جهاد و رزم، مشابه یکدیگرند. همین تقسیم در یاران رسول اکرم صلى الله علیه و آله نیز وجود داشت. چنان که در قرآن به این نکته اشاره شده است: «در حقیقت، پروردگارت مى داند که تو و گروهى از کسانى که با تواند، نزدیک به دوسوم از شب یا نصف آن یا یک سوم آن را به [نماز] برمى خیزید…».(۱۶) یاران پیامبر، هر چند همگى در شجاعت و تحمل آزار قریش، مشابه بودند، اما تنها گروهى از آنان، یعنی مسلمانان قبل از هجرت، به همراه ایشان به تهجد مى پرداختند.(۱۷)
توجه به وسع افراد در عرصه ى فهم و عمل، به منزله ى حفظ حرکت مستمر آنان در طریق تربیت و تحول است. چه بسا رعایت وسع یک فرد ضعیف، موجب شود که وى، به سهم خویش، در راه مهیا شدن براى ظهور مهدى (عج) گام بردارد، اما بى توجهى به وسع فردى متوسط و خوب، وى را از راه به در برد.
پی نوشت:
۱ . این مقاله در همایش آسیب شناسى تربیت دینى وزارت آموزش و پرورش عرضه گردیده است.
۲ . «بل نقذف بالحق على الباطل فیدمغه فاذا هو زاهق و لکم الویل مماتصفون.» انبیاء، ۱۸.
۳ . المفضل بن عمر الجعفى قال: سمعت الشیخ . یعنى ابا عبداللّه علیه السلام . یقول: «ایاکم و التنویه، أما واللّه لیغیبن سبتا من دهرکم و لیخملن حتى یقال: مات؟ هلک؟ بأى واد سلک؟ و لتدمعن علیه عیون المؤمنین و لیکفأن تکفأالسفینه فى أمواج البحر فلا ینجو الا من أخذاللّه میثاقه و کتب فى قلبه الایمان و أیده بروح منه و لترفعن اثنتا عشره مشتبهه لا یدرى أى من أى، قال: فبکیت ثم قلت له: کیف تصنع؟ فقال: یا أباعبداللّه -ثم نظر الى شمس داخله فى الصفه- أترى هذه الشمس؟ فقلت: نعم، فقال: لأمرنا أبین من هذه الشمس.»، غیبت نعمانى (ترجمه غفاری)، صص ۲۱۸-۲۱۹.
۴ . عن جابر الجعفى قال: «قلت لأبى جعفر علیه السلام متى یکون فرجکم؟ فقال: هیهات هیهات لا یکون فرجنا حتى تغربلوا ثم تغربلوا یقولها ثلثا حتى یذهب اللّه تعالى الکدر و یبقى الصفو». منتخب الاثر، ص ۳۸۹.
۵ . عن النبى صلى الله علیه و آله انه قال: «المهدى رجل من عترتى یقاتل على سنتى کما قاتلت أنا على الوحی». ینابیع الموده، به نقل از: منتخب الاثر، ص ۲۳۲.
۶ . ر.ک: منتخب الاثر، فصل دوم.
۷ . علی بن جعفر عن أخیه موسى بن جعفر علیه السلام أنه قال: «اذا فقد الخامس من ولد السابع فالله اللّه فى أدیانکم لایزیلنکم عنها فانه لابد لصاحب هذاالأمر من غیبه حتی یرجع عن هذاالامر من کان یقول به، انما هى محنه من اللّه یمتحن اللّه بها خلقه…». غیبت نعمانى، صص ۲۱۹ . ۲۱۰.
۸ . ر.ک: پاورقى ۳.
۹ . مفضل بن عمر قال: «قلت لأبى عبداللّه علیه السلام : ما علامه القائم؟ قال، اذا استدار الفلک، فقیل: مات أو هلک؟ فى أى واد سلک؟ قلت: جعلت فداک ثم یکون ماذا؟ قال : لایظهر الا بالسیف». نعمانى، ص ۲۲۵.
۱۰ . عن أبى بصیر قال: سعمت أبا جعفر الباقر علیه السلام یقول: «…ویضع السیف على عاتقه ثمانیه أشهر هرجا هرجا حتى یرضى اللّه …». نعمانى، ص ۲۳۹.
۱۱ . فضیل بن یسار عن أبى عبداللّه علیه السلام فى حدیث قال: «و رجال کأن قلوبهم زبر الحدید…». بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۱۸۰، به نقل از: تاریخ ما بعدالظهور، صدر، صص ۳۴۸ . ۳۴۹.
۱۲ . عن أبى الجارود عن أبى جعفر علیه السلام قال: قال لی: «…اذا سمعتم به فأتوه و لو حبوا على الثلج». نعمانى، ص ۲۲۲
۱۳ . زائده بن قدامه عن بعض رجاله عن أبى عبداللّه علیه السلام قال: «ان القائم اذا قام یقول الناس: أنى ذلک؟ و قد بلیت عظامه». غیبت نعمانى، صص۲۲۲-۲۲۳.
۱۴ . عمرو بن سعد عن امیرالمؤمنین على بن أبى طالب علیه السلام أنه قال یوما لحذیفه بن الیمان: «یا حذیفه لاتحدث الناس بما لایعلمون فیطغوا و یکفروا، ان من العلم صعبا شدیدا محمله لو حملته الجبال عجزت عن حمله، ان علمنا اهل البیت سینکر و تقتل رواته…». غیبت نعمانى، ص۲۰۳.
۱۵ . «و رجال کأن قلوبهم زبر الحدید، لایشوبها شک فى ذات اللّه ، أشد من الجمر، لو حملوا على الجبال لأزالوها، لا یقصدون برایه بلده الا أخربوها. کأن على خیولهم العقبان. یتمسحون بسرج الامام علیه السلام یطلبون بذلک البرکه. و یحفون به یقونه بأنفسهم فى الحروب و یکفونه ما یرید. فیهم رجال لاینامون اللیل لهم دوى فى صلاتهم کدوى النحل، یبتون قیاما علی أطرافهم و یصبحون على خیولهم، رهبان باللیل لیوث بالنهار.» بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۱۸۰، به نقل از: تاریخ ما بعدالظهور، صص ۳۴۸.۳۴۹.
۱۶ . «ان ربک یعلم انک تقوم أدنى من ثلثى اللیل و نصفه و ثلثه و طائفه من الذین معک…» مزمل، ۲۰.
۱۷ . تاریخ مابعدالظهور، ص ص ۳۵۱-۳۵۲.
منابع:
- الصدر، السید محمد؛ تاریخ مابعدالظهور، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، ۱۴۱۲ ه··.ق.
- قرآن کریم، ترجمه ى محمد مهدی فولادوند، انتشارات سازمان پژوهش و برنامه ریزى آموزشى وزارت آموزش و پرورش، ۱۳۷۸.
- باقرى، خسرو؛ آسیب و سلامت در تربیت دینى، عرضه شده در همایش آسیب شناسى تربیت دینى، وزارت آموزش و پرورش، ۱۳۸۰.
- صافى گلپایگانى، لطف اللّه ؛ منتخب الاثر فى الامام الاثنى عشر، قم، مؤسسه السیده المعصومه، ۱۴۲۱ ه··.ق.
- . نعمانى، محمد؛ غیبت، ترجمه: جواد غفارى، تهران، کتاب خانه ى صدوق، بازار سراى اردیبهشت، ۱۳۶۳ ه··.ش.
منبع :انتظار – پاییز ۱۳۸۰، شماره ۱