- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
ضیافت و مهمانى دو طرف دارد: یکى مهمان مىشود، دیگرى میزبان است. یکى بر سر سفره دیگرى مىنشیند و طعام مىخورد، دیگرى سفره مىگسترد و اطعام مىکند. لذت یکى در غذا خوردن است، و دیگرى در طعام دادن. در این قسمت، بیشتر سخن با مهمان است و آداب مهمانى رفتن.
مهمان یا دردسر؟
در فرهنگ دینى ما، مهمان حبیب خدا و مایه برکت است، هدیهاى از سوى پروردگار و عامل افزایش رزق و سبب آمرزش گناهان صاحبخانه و سبب نزول مغفرت الهى است. اینها همه بجا و درست، چرا که فرموده معصومین(علیهم السلام) و تعالیم مکتب است.
اما در همین جا «هزار نکته باریکتر ز مو» وجود دارد که اگر مهمانى رفتن ما سبب زحمت و رنجش صاحبخانه شود و او را به درد سر بیندازد، آن وقت چه؟ باز هم رحمت است؟!
البته همه یکسان نیستند و روحیهها متفاوت است. بعضیها آمادگى پذیرش مهمان ندارند. برخى از وضع مالى مناسبى براى مهماننوازى و خرج ضیافت برخوردار نیستند. بعضى از نظر جا و منزل و امکانات پذیرایى آبرومندانه از مهمان، در مضیقه و فشارند. بعضیها اشتغالاتى دارند که مهمانى، مزاحم وقت و یا کارشان خواهد شد.
اینجاست که خود مهمان باید مراعات حال طرف را بکند، انتظار بیش از حد نداشته باشد، بىخبر و بىدعوت نرود، دیروقت و نابهنگام بر سر صاحب منزل فرود نیاید و او را به تکلف و زحمت نیفکند (البته فرودهاى اضطرارى مستثنى است!…)
سفارش معاشرتى قرآن به مؤمنان درباره ادبِ مهمان شدن در خانه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) چنین است:
«اى کسانى که ایمان آوردهاید! بدون اذن و اجازه و دعوت براى طعام، وارد خانه پیامبر نشوید، و هر گاه دعوت شدید، داخل شوید، و چون غذا خوردید، پخش شوید (و بروید) و براى حرف زدن (و گپ زدن) ننشینید، این کار شما سبب اذیت پیامبر است و از شما خجالت مىکشد، ولى خداوند از گفتن حق، حیا نمىکند!»(۱)
در مهمانى اگر آداب و سنن اسلامى مراعات شود، دیگر مهمان، اسبابِ زحمت و بار خاطر نخواهد شد، بلکه مایه برکت و سبب خوشحالى خواهد بود و از همینجاست که به مسأله «تکلف» برمىخوریم که پیامدهاى بدى دارد و مایه تلخکامیهایى در زندگى است.
«تکلّف» یا «ماحضر»؟
در مثلهاى زیباى فارسى است که: «رسیده، رسیده خورَد»، یا این که: «مهمان، هر که باشد، در خانه هر چه باشد».(۲)
چیزى به نام «حفظ آبرو» یا «حیثیّت»، براى برخى چنان تکلّفآور و مشقّتبار است که براى آن، خود را به زحمتهاى بسیار دچار مىکنند و به هر قیمتى شده از مهمان پذیرایى مىکنند، مبادا که آبرویشان برود. البته توقعات نابجاى برخى مهمانان هم در این مسأله دخالت دارد. این گونه مهمان که میزبان را به «تکلّف» و زحمت مىافکند، نه تنها رحمت نیست که شوم است.
اگر میان مردم و خویشاوندان، صفا و صداقت و صمیمیت باشد و مهمانى از راه برسد و دیروقت یا نابهنگام باشد، باید به هر چه که «هست» قناعت کرد. نه مهمان توقع زیادى داشته باشد و نه صاحبخانه خود را به دردسر بیفکند.
در این صورت، دوستیها و رفت و آمدها تداوم مىیابد. اما رفتوآمدهاى هزینهساز و خرجتراش و تکلّفآور، سبب کاهش دید و بازدیدها و مهمانیها و موجب قطع رابطهها یا کاهش و سردى آن مىگردد.
درسى از امیر مؤمنان(علیه السلام) بیاموزیم: مردى حضرت على(علیه السلام) را به خانه دعوت کرد. حضرت فرمود: به سه شرط مىآیم. آن مرد پرسید: آن شرایط چیست؟ امام پاسخ داد:
یکى این که از بیرون خانه چیزى برایم تهیه نکنى.
دوم آن که آنچه را در خانه دارى، پنهان و ذخیره نسازى (هر چه دارى بیاورى).
سوم آنکه به خانوادهات اجحاف و فشار وارد نیاورى.
مرد گفت: باشد، مىپذیرم. حضرت قبول کرد و مهمانِ خانه او شد.(۳)
این حدیث، درسهاى عظیم و نکات ظریفى را بیان مىکند. بعضیها به خانواده و همسر خویش زحمت بسیار مىدهند و تهیه بساط و مواد یک سفره و پخت و پز را به او تحمیل مىکنند تا یک مهمانى آبرومند بر پا شود. زحمتش را خانم مىکشد، ولى پُزش را آقا مىدهد. این، نوعى ستم به خانواده است و روا نیست که از سوى مرد انجام گیرد.
در مهمانى رفتن، هم مهمان نباید متوقع باشد که براى او چنین و چنان کنند و به «ماحَضَر» ـ هر چه که موجود است ـ قانع باشد، و هم صاحبخانه خرجى را بر خود و رنجى را بر عیال، تحمیل نکند.
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: مهمان، تا دو شب مورد اکرام و پذیرایى قرار مىگیرد. اگر شب سوم فرا رسید، دیگر او از اهل خانه محسوب مىشود، هر چه که بود، مىخورد.(۴)
نیز از آن حضرت روایت است: به خانه دیگرى چنان وارد نشوید و مهمان نروید که چیزى نداشته باشند تا خرج و انفاق کنند.(۵)
این براى حفظ آبرو و عزت صاحبخانه است که نزد مهمان شرمنده و سرافکنده نشود.
در ضربالمثلهاى فارسى است که: «مهمان دیروقت (یا: ناخوانده)، خرجش به پاى خودش است». سلمانى و مسلمانى روش مسلمانى را باید از حضرت «سلمان» آموخت که اهل قناعت و سادهزیستى بود و پرهیز از تکلف و تجمل. از این رو، سلمان فارسى در فضیلتها و ارزشها از «اهلبیت» به شمار مىآمد: (سلمان منّا اهل البیت).
بارى، نقل خاطرهاى از سلمان، مناسب این بحث است: یکى از مسلمانان صدر اسلام به نام «ابووائل» مىگوید:
من به اتفاق دوستم به خانه سلمان فارسى رفتیم و مدتى نشستیم. هنگام غذا فرا رسید. سلمان گفت: اگر نبود آن که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) از تکلف و خویشتن را به زحمت افکندن نهى کرده است، برایتان غذاى خوبترى فراهم مىکردم. سپس برخاست و مقدارى نان معمولى و نمک آورد و جلوى مهمانان گذاشت.
رفیقم گفت: کاش همراه این نمک، مقدارى سعتر (مرزه و آویشن) بود! سلمان رفت و ظرف آب خویش را «گرو» نهاد و کمى مرزه فراهم کرد و سر سفره نهاد. وقتى غذا خوردیم، دوستم گفت: خدا را شکر که به روزىِ خدا قانعیم! سلمان گفت: اگر به رزق خدا قانع بودى، الآن ظرف آب من در گرو نبود! … (۶)
سلمان اهل تکلف نبود. ولى وقتى مهمان، خواستهاى را بر زبان آورد و تمناى غذا و طعامى داشت، سلمان ناچار شد که براى رضاى خاطر مهمان آن را تأمین کند، هر چند با «رهن» گذاشتن وسیله زندگى! بسیارى اوقات، نه تنها در مهمانیها، بلکه در مجموعه رفت و آمدها و روابط، توقعات بیجاى افراد از یکدیگر، بار سنگینى را به دوش دیگران مىگذارد و این، هیچ پسندیده و اسلامى نیست!
مهمان خوب، کسى است که وقتى به خانه کسى مىرود، به خصوص اگر بدون اطلاع دادن قبلى باشد، همانجا که کفشهایش را از پا در مىآورد، توقع و انتظار را هم از خود جدا کند و بیرون در بگذارد و وارد شود، تا جاى هیچ گلهاى نباشد.
وقتى بارى بر دوش میزبان سنگینى نکند، این گونه مهمانى بىزحمت و رنج است و اگر خدا کمک کند و همراه مهمان، روزىِ او را هم بفرستد که چه بهتر.
در حدیث است: «لا تَکَلّفوا لِلضّیف» یا «لا یَتکَلَّفَنَ احدٌ لضیفه ما لا یَقْدِرُ»(۷) براى پذیرایى از مهمان، خود را بیش از حد توان، به زحمت و مشقت نیندازید.
مىبینید که مسأله، ظریف است و مرزها گاهى آشفته مىشود. هم دعوت به پذیرایى از مهمان کردهاند، هم نهى از تکلف! هم مهمان را موهبت الهى شمردهاند و مایه رزق و برکت خانه دانستهاند، هم ایجاد اذیت و سختى براى میزبان را نهى کردهاند.
شناخت تکلیف صحیح، هم براى مهمان هم میزبان، دقت و ظرافت مىطلبد. مهمانناخوانده روابط مودتآمیز در جامعه اسلامى و میان برادران دینى و خانوادهها، باید در سطحى باشد که رفت و آمدها گرم، و مهمانىدادنها صمیمى، مهمانىرفتنها بىتکلّف، و پذیراییها خودمانى و بىگله باشد.
این مطلوب نهایى است، ولى رعایت آدابى خاصّ، به ویژه آنجا که محبتها و صمیمیتها در حدى نیست که «هیچ آدابى و القابى مجوى»، ضرورى است.
یکى از این نکات، بىدعوت به مهمانى نرفتن است، یکى هم همراه دعوت شده را با خود نبردن! گرچه میزبانان معمولاً مىگویند: «خوب، چه مىشد مهمانتان را هم مىآورید، غریبه که نیستید، مىآورید و دور هم بودیم و …» اما توصیه اسلام، به پرهیز از این مسأله است. حتى همراه بردن کودکان به مهمانى، اگر دعوت نشدهاند، گاهى اشکال شرعى هم پیدا مىکند، به ویژه اگر در دعوتنامه قید شده باشد که: «لطفا از آوردن بچه …».
امام صادق(علیه السلام) از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل مىکند که فرمود: «هر گاه یکى از شما به مهمانى و طعامى دعوت شدید، فرزند خود را همراه نبرید، اگر چنین کنید، کارى ناروا و غاصبانه کردهاید.»(۸)
این، همان عادت ناپسند «طُفیلى» و «قُفیلى» بردنِ همراه است. و… سومى را هم که صاحبخانه مىشناسد!
در حدیث دیگرى پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) به حضرت على(علیه السلام) در ضمن وصایایى فرمود: «یا على! هشت گروهند که اگر مورد اهانت قرار گرفتند، خودشان را سرزنش کنند، نه دیگرى را. یکى از آنان کسى است که به مهمانىاى که دعوت نشده برود و بر سر سفره ناخوانده بنشیند: «الذّاهبُ اِلى مائدهٍ لَمْ یُدْعَ اِلیها …»(۹)
گِلِه نداشتن
مشهور است که: «سفره نینداخته، یک عیب دارد. سفره انداخته هزار عیب!» این، مثل همان کلام دیگر است که مىگویند: دیکته نوشته نشده، غلط ندارد! وقتى کسانى مهمانى مىدهند، به خصوص به صورت دستهجمعى و عمومى، چیزى به نام «گلایه» مطرح مىشود.
البته ما نباید اهل گله باشیم که چرا مثلاً ما را خبر نکردند، مگر غریبه بودیم که دعوت نشدیم و… از طرف دیگر هم، میزبان باید خود را براى گلایههاى احتمالى آماده کند. اما آنچه براى دیگران بسیار کارساز است، «عدم توقع» است. نتیجه این روحیه، آرامش وجدان و آسایش درون است.
اگر کسى از دوستان، بستگان، همسایگان و همکاران، سورى داد و ما جزو مدعوّین نبودیم، چه جاى گلایه؟ … مگر به ما بدهکار بوده است؟ شاید دسترسى نداشته، شاید فراموش کرده که بگوید و از قلم افتادهایم، شاید از نظر جا و غذا، امکانات و ظرفیت نبوده، و … یا به هر دلیل دیگرى به ما نگفته است. چرا به ما بر بخورد و غبار کدورت بر آینه دوستیهایمان بنشیند؟!
حیف است که حریم و مرز دوستیها و خویشاوندیها با این گونه مسایل، آشفته گردد. زبان به گلایه گشودن، هم طرف مقابل را شرمنده و رنجیده مىکند، هم نشانه کمظرفیتى و دونهمتى و حقارت نفس گلهکننده است.
مناعت طبع، گوهرى است که نباید آن را با سنگ «توقعهاى کوچک» شکست! اگر به مهمانى هم رفتیم و غذا و جا و شرایط بر طبق میل و انتظارمان نبود، باز هم عیبجویى و شکوه، مناسب نیست؛ زیرا گلایههاى بعدى، نه عیوب و کاستیهاى گذشته را اصلاح مىکند، نه چیزى عاید ما مىشود. تنها پایین بودن سطح اندیشه و افق فرهنگ خویش را با این کار، نشان دادهایم.
ایثار و گذشت و بلندنظرى و والاهمتى، مخصوص همین جاهاست! پس همت بلند دار… مبادا صفاى دوستى و خویشاوندى، با چنین توقعهایى به کدورت مبدل شود. حیف است!
پینوشتها
۱ـ سوره احزاب، آیه ۵۳ (لا تدخلوا بیوت النّبى ).
۲ـ امثال و حکم، دهخدا، ج۴، کلمه «مهمان.
۳ـ بحارالانوار (چاپ بیروت)، ج۷۲، ص۴۵۱، حدیث۴؛
۴ـ وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۴۵۶؛
۵ـ همان، حدیث ۲؛
۶ـ میزان الحکمه، ج۵، ص۵۲۵ (به نقل از بحارالانوار، ج۲۲، ص۳۸۴)؛
۷ـ کنز العمّال، ج۱۶، ص۲۴۸؛
۸ـ بحارالانوار، ج۷۲، ص۴۴۵؛
۹ـ همان، ص۴۴۴، حدیث ۱ و ص۴۵۲، حدیث ۶؛
منبع: پیام زن؛ شماره ۷۲؛ جواد محدثى