- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : محقق شماره 1
- 0 نظر
بسیاری از پژوهشهای انجام شده، بیانگر آن است که نوجوانان و جوانانی که پرخاشگر هستند، در دوره کودکی از طرف والدین خود مورد پرخاشگری زیادی قرار گرفتهاند.
تعریف و بیان موضوع
به طور کلی، روانشناسان در مورد تعریف پرخاشگری، با هم توافق ندارند. موضوع اصلی آنها این است که آیا پرخاشگری را باید بر اساس پیامدهای قابل مشاهده تعریف کرد، یا بر اساس اهداف کسی که پرخاشگری را از خود بروز میدهد (اکبری، ۱۳۸۵: ۱۸۹).
روانشناسان اجتماعی نیز اگر چه پرخاشگری را به صورت «آسیبرسانی عمدی» تعریف میکنند، اما آنها میدانند تعیین این که آیا عملی که باعث آسیب وارد شدن به دیگری شده است از روی قصد و عمل بوده یا نه، کاری بسیار دشوار است (بارون و همکاران، ۱۳۸۸: ۶۱۹).
به هر حال، در لغت نامه فارسی، پرخاشگری به معنای «ستیزهجویی» آمده است. اتکینسون معتقد است که: «پرخاشگری رفتاری است که قصد آن، صدمه زدن جسمانی و زبانی به فرد دیگر و نابود کردن دارایی اوست».
باندورا نیز پرخاشگری را رفتاری میدانست که از نظر اجتماعی مخرب و صدمه زننده است و ارونسون در این خصو میگوید: پرخاشگری از ویژگیهای فطری و غریزی است و انسان، حیوانی پرخاشگر و ستیزهجو میباشد» (شکاری، ۱۳۸۳: ۹۰). اما بهترین و جامعترین تعریفی که از پرخاشگری ارائه شده، تعریف براون (BROWN) است. از نظر او «هر عمل و رفتاری که به طور مستقیم در جهت هدفی و به منظور آزار و اذیّت رساندن به دیگران که مایل نیستند مورد آزار و اذیت قرار گیرند اعمال شود» پرخاشگری نامیده میشود (صادقی و مشکبید حقیقی، ۱۳۸۵ :۳۱).
پرخاشگری به منزله مفهومی کلیتر از تهاجم (INCURSION) به ندرت موضوع بررسیهای جامع در روانشناسی یا در بخشی از آن یعنی روان تحلیلگری واقع شده و به طور کلی به نحو چشمگیری جای آن در فهرست مجموعههای مربوط به تحول کودک خالی است.
کمیابی بررسیهای مربوط به این موضوع، چند دلیل دارد. عمدهترین دلیل آن، بیتردید مربوط به این امر است که تحول پرخاشگری یا کینه، مانند تحول لیبیدو یا عشق نیست و بر خلاف آنچه بر مبنای الفاظ به ذهن متبادر میشود، در این زوجهای متضاد، مفاهیم قرینه یکدیگر نیستند. چرا که در واقع آنچه در جریان تحول تغییر میکند و متحول میشود، پرخاشگری به خودی خود نیست؛ بلکه مهار کردن و ظرفیت هدایت آن به راههای اجتماعی قابل قبول است. به عبارت دیگر، چیزی که تغییر شکل میدهد، «من» است.
دلیل دیگر نیز مربوط به تردیدهایی است که در سطح نظری بین روان تحلیلگران، روانشناسان و رفتارگرایان وجود دارد (دادستان، ۱۳۸۶ :۶۸). در مجموع میتوان گفت پرخاشگری، یک نوع مکانیسم روانی است که در آن، فرد به طور ناخودآگاه فشارهای ناشی از محرومیتها و ناکامیهای خود را به صورت واکنشهایی چون: حمله، تجاوز، رفتار کینهتوزانه و پرخاشگرانه نشان میدهد و تنها در صورتی که این رفتارها تحت کنترل قرار گیرند، حرکت رشد، طبیعی و مطلوب خواهد شد (اکبری، ۱۳۸۵: ۱۹۱-۱۸۹).
البته باید به این واقعیت اعتراف کرد که پرخاشگری، بخش مشترکی از زندگی اجتماعی است، زیرا کمتر کسی را میتوان یافت که با بیانهای تند و انتقادهای شدید، به دیگران آزار نرسانده باشد یا در هنگام خشم، رفتار خشن انجام نداده باشد. همچنین ممکن است فردی برای تلافی از دشمن منتظر فرصت مناسبی باشد تا کینه خود را خالی کند.
تبیینهای مربوط به پرخاشگری
دانشمندان در خصوص پرخاشگری، نظرات مختلفی را ارایه کردهاند. به عنوان مثال گفتهاند:
الف- پرخاشگری، یک رفتار غریزی است
کهنترین و شاید شناخته شدهترین تبیین در مورد پرخاشگری انسان، نظریه غریزه است که بیان میکند انسان به گونهای نامشخص برای رفتار پرخاشگرانه برنامهریزی میکند.
مشهورترین صاحب نظران این دیدگاه، زیگموند فروید است. به باور فروید، پرخاشگری عمدتاً ناشی از سرکوب غرایز است که به سوی خود و آزار به خود متوجه شده و سپس به آزار دیگران میپردازد (احمدی، ۱۳۸۲: ۱۳۵و ۱۳۶). او معتقد بود که ریشههای پرخاشگری را باید در آرزوی مرگ یا غریزه مرگ جست و جو کرد که بر همه اشخاص حاکم است (صادقی و مشکبید حقیقی، ۱۳۸۵ :۲۹).
کنراد لورنز (KONRALD LORENZ-1966) نیز معتقد است که پرخاشگری اساساً از یک غریزه جنگیدن ذاتی ناشی میشود که تضمین میکند تا قویترین نرها جفتگیری کرده و ژنهای خود را به نسل بعدی منتقل کنند (بارون و همکاران، ۱۳۸۸ :۶۲۱). برخی از روانکاوان نیز عقیده دارند پرخاشگری غریزی است و به عنوان تلاشی برای رسیدن به تخلیه هیجانی و رهایی از تمایلهای پرخاشگرایانه متراکم شده به وجود میآید.
ب- پرخاشگری یک رفتار اجتماعی است که یاد گرفته میشود
نظریه یادگیری اجتماعی بر اهمیت یادگیری رفتار پرخاشگرانه از الگوها تأکید دارد. از این نظریه بیشترین حمایت پژوهشی به عمل آمده است (ویتیگ، ۱۳۸۶ :۱۸۹). هواداران این دیدگاه بر این واقعیت تأکید دارند که پرخاشگری، پدیدهای خطرناک و بیثبات است که میبایست به عنوان یک رفتار اجتماعی یاد گرفته شود.
در مقابل نظریه غریزی بودن پرخاشگری، این نظریه معتقد است که انسانها با مجموعهای از انگیزههای پرخاشگری و پاسخهای خشن پا به عرصه حیات نمیگذارند، بلکه هم چنان که اشکال پیچیده دیگر رفتار را یاد میگیرند، رفتار پرخاشگرانه را نیز باید یاد بگیرند (احمدی، ۱۳۸۲ :۱۳۶و ۱۳۷). چنانچه دیده میشود مردم فرهنگهای مختلف، به شیوههای خاص خود مثل: کونگ فو، تفنگ دولول و یا سرنیزه به دیگران حمله میکنند. (صادقی و مشکبید حقیقی، ۱۳۸۵ :۳۱).
پ- پرخاشگری یک سائق خارجی است
برخی از روانشناسان اجتماعی اعتقاد دارند که پرخاشگری، از یک سائق خارجی برای آسیب رساندن به دیگران ناشی میشود. طبق این دیدگاه، شرایط خارجی متفاوت، انگیزههای نیرومند برای انجام رفتار خشونتآمیز ایجاد میکند و سائق پرخاشگری به تهدید علنی علیه دیگران میانجامد. این نظریه فرضیات ناکامی پرخاشگری را مورد بررسی قرار داده و اذعان میدارد که ناکامی سائق پرخاشگری را تحریک میکند و این سائق به هدفهای گوناگون و به ویژه به منابع ناکامی حمله کرده و آسیب میرساند (احمدی، ۱۳۸۲: ۱۳۶و ۱۳۷).
نظریه ناکامی پرخاشگری بیانگر این مسئله است که به دنبال ناکامی، پرخاشگری بروز خواهد کرد. البته باید به خاطر داشت که پرخاشگری میتواند حالت پرخاشگری پنهان یا آشکار داشته باشد. یعنی ممکن است هدف پرخاشگری، خود فرد یا دیگری باشد.
افزایش افسردگی، یأس و دلزدگی جوانان، انحرافهای اجتماعی، فرار از خانه، اعتیاد، الکلیسم، خودکشی و مانند اینها جلوههایی از پرخاشگری پنهان هستند که متأسفانه در جامعه ایران نیز رو به فزونی است (منطقی، ۱۳۸۳ :۱۶۵). از آن جایی که موقعیتهای بیرونی بیشتر از گرایشهای ذاتی در شیوع پرخاشگری نقش دارند، بنابراین در خصوص احتمال پیشگیری از این رفتار، شاید بتوان گفت که نظریه سائق، خوشبینانهتر از نظریه غریزه است (صادقی، و مشکبید حقیقی، ۱۳۸۵ :۳۰).
اَشکال پرخاشگری
پرخاشگر بودن، به معنای حمایت از خود به شیوهای است که در آن به حقوق دیگران تجاوز میشود. رفتار پرخاشگرانه به صورت معمول تنبیهگرایانه، سرزنشآمیز، تحکیمجویانه و خصمانه است و میتواند تهدید، توهین و حتی تنبیه بدنی را شامل شود. حتی لبخند تمسخرآمیز، عبارت طعنه و غیرت نیز نوعی پرخاشگری است (اسفندیار، ۱۳۸۸: ۷۸).
رفتارهای پرخاشگرانه ممکن است به شکلهای مختلف دیگری نیز از قبیل: برانگیختگی بیش از حد، نگاههای تند و خشن، به هم فشردن دندانها، ایجاد مزاحمت کردن و حالت دفاعی به خود گرفتن، دیگران را سرزنش کردن، نظم کلاس و مدرسه را به هم ریختن، دروغگویی، دزدی، عدم رضایت از رابطه خود با اطرافیان، از مدرسه و معلم خاطره خوش نداشتن، فرار از مدرسه و منزل (صادقی و مشکبید حقیقی ۱۳۸۵: ۹).
آزار و اذیت دیگران، شکستن یا پاره کردن وسایل منزل، دشنام دادن به دیگران، مخالفت کردن، پرت کردن اشیاء، تحقیر دیگران، بیادبی، پایکوبی روی زمین، غرغرکردن، فریاد زدن، انزوا و سکوت، در خود فرو رفتن همراه با بغض کردن، غذا نخوردن و گریه کردن جلوهگر شوند. هم چنین بعضی از نوجوانان و جوانان با بلند کردن موهای خود، کتک زدن خود، کوبیدن سر به دیوار و یا به جای زنگ زدن برای ورود به منزل بااستفاده از مشت و لگد، پرخاشگری خود را ابراز میکنند.
علاوه بر اینها، پرخاشگری ممکن است بدنی باشد. مانند: لگد زدن و گاز گرفتن. یا این که لفظی باشد. مانند: فریاد زدن و رنجاندن. از طرفی، پرخاشگری ممکن است به صورت تجاوز به حقوق دیگران نیز ظاهر شود. مانند: چیزی را به زور از دیگری گرفتن. به هر حال، رفتار پرخاشگرانه بروز عکسالعملهای منفی را به دنبال دارد که احساسات نوجوان را تشدید میکند (اکبری۱۳۸۵: ۱۸۹).
اکثر روانشناسان و متخصصان تعلیم و تربیت پرخاشگریها را بر اساس نسبت، قصد و انگیزه پرخاشگری تقسیمبندی میکنند؛ به طوری که آنها بین پرخاشگری خصمانه که تنها هدفش آسیب رسانی است، با نوعی از پرخاشگری که هدفش کسب پاداش، پول و مقام است تفاوت قائل هستند (شکاری، ۱۳۸۳: ۹۱).
از طرفی دیگر، پرخاشگری ممکن است به صورت فردی یا گروهی باشد. در پرخاشگری فردی نوجوان یا جوان نسبت به هم سن و سالهای خود پرخاشگری نشان میدهد؛ اما این پرخاشگری به صورت فردی و معمولاً به دور از پنهان کاری است. در پرخاشگری جمعی، فرد سعی میکند با کسانی که هم جنس و هم فکر او هستند، به صورت متحد و گروهی اقدام به پرخاشگری کند و در صورت بروز دعوا و کتک کاری، به صورت جمعی و گروهی عمل میکنند (اکبری، ۱۳۸۵ :۱۹۶).
نوع دیگری از پرخاشگری، پرخاشگری رابطهای است که موجب حذف اجتماعی و آزار سایرین میشود. پرخاشگری رابطهای دارای همان الگوی رفتاری پرخاشگری جسمانی است که به آسیب و آزار دیگران از راه روابط میانجامد.
این نوع پرخاشگری به روابط دوستانه آسیب میرساند و کنار گذاشته شدن فرد از گروه همسالان را در پی دارد. کودک پرخاشگر، با پخش شایعات و بدگویی یا وادار کردن سایرین به قطع رابطه دوستانه، موجب حذف یک فرد از گروه میشود که قربانی این نوع رفتار، دچار مشکلات سازگاری روانی اجتماعی خواهد شد (شهیم، ۱۳۸۶ :۲۶۵).
ادامه دارد…