واقعه مباهله، یکی از مهم‌ ترین رویدادهای تاریخ اسلام است که جایگاه و منزلت خاندان پیامبر(ص) را به وضوح نشان می ‌دهد. در هر دو مذهب شیعه و سنی، روایات متعددی بر نقش محوری خاندان پیامبر(ص) در واقعه مباهله تأکید دارند. احادیث متعددی از پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) و همچنین برخی از صحابه، جایگاه والای خاندان پیامبر(ص) در واقعه مباهله را بیان می کنند.

در واقعه مباهله، پیامبر(ص) چه کسانى را براى مباهله آورد؟

به اتفاق شیعه و اهل سنت، پیامبر(ص) براى واقعه مباهله کسى جز على و فاطمه و حسن و حسین(ع) را همراه خویش نیاورد. در این زمینه چند مسأله شایسته بررسى است:

الف: احادیثى که حضور خاندان پیامبر(ص) در صحنه واقعه مباهله را بیان کرده‌ اند.

ب: اعتبار احادیث و صحت صدور آنها.

ج: روایتى که در برخى کتب اهل سنت ، واقعه مباهله ذکر شده ولى مورد توجه واقع شده است.

۱. احادیث حضور خاندان پیامبر(ص) در واقعه مباهله

الف) احادیث اهل سنت

به عنوان نمونه چند حدیث در مورد واقعه مباهله آورده مى شود:

حدیث اول

در صحیح مسلم[۱] و سنن ترمذى[۲] و مسند احمد[۳] این حدیث آمده و لفظ مسلم چنین است:

قتیبه بن سعید براى ما حدیث کرد … از عامر بن سعد بن ابى وقاص از پدرش(سعد بن ابى وقاص) که معاویه سعد را امر کرد و گفت: «تو را چه مانع است که ابوتراب(على بن ابیطالب ع) را دشنام دهى؟»(سعد) گفت: «من سه چیز(سه فضیلت) را از او در خاطر دارم، که رسول خدا(ص) درباره وى فرموده است، هرگز وى را دشنام نخواهم داد. چنانچه من یکى از این سه فضیلت را مى داشتم از شتران سرخ مو برایم محبوب تر بود:

۱- شنیدم پیامبر خدا(ص) در حالى که وى را در برخى از جنگ ها در مدینه به جاى گذاشته بود و على(ع) گفت: «یا رسول الله! مرا با زنان و بچه ها(در شهر) به جا مى گذارى؟» فرمود: «آیا راضى نیستى که تو نسبت به من به منزله هارون باشى نسبت به موسى، جز اینکه پس از من پیامبرى نیست؟»

۲- شنیدم رسول الله(ص) در خیبر مى فرمود: «هر آینه پرچم را به مردى خواهم داد که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش هم او را دوست دارند».(سعد) گفت: «ما براى این(مقام بزرگ) سر مى کشیدیم(که آن حضرت ما را براى این کار تعیین خواهد کرد یا نه؟) آنگاه فرمود: «على را برایم صدا کنید. على را در حالى که درد چشم داشت نزد آن حضرت آوردند و آب دهان مبارک در چشم وى افکند و پرچم را به وى داد و خداوند پیروزى را به دست وى نصیب مسلمانان گردانید».

۳- وقتى این آیه نازل گردید: «فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَکُمْ …» پیامبر(ص) على و فاطمه و حسن و حسین(ع) را فراخواند و فرمود: «خدایا، اینان اهل من هستند».

نکات مستفاد از این حدیث پیرامون واقعه مباهله

۱- جمله اخیر که در حدیث آمده بود: «خدایا اینان اهل من هستند، دلالت مى کند بر اینکه «ابناء» و «نساء» و «انفس» که در آیه کریمه آمده اند به لحاظ این است که آنان اهل پیامبرند.

۲- هر یک از «ابناء و نساء و انفس» جمع مضاف هستند، اقتضا دارد که آن حضرت تمام پسران و زنان خانواده خویش و کسانى که مانند خود او شمرده مى شوند، همه را باید در صحنه مباهله بیاورد، در حالى که از «ابناء» تنها «حسن و حسین» و از «نساء» تنها «فاطمه» و از «انفس» تنها «على»(ع) را آوردند. این مطلب با توجه به اینکه مى فرماید:

«خدایا اینها اهل من هستند» مى رساند که اهل آن حضرت تنها اینان هستند و همسران وى خارج از اهل آن حضرت(به این معنى ) هستند.

۳- واژه «أهل» و «أهل البیت» معناى اصطلاحى ویژه اى دارد که جز بر این پنج تن که آل عبا و اصحاب کساء نامیده مى شوند، بر دیگران قابل اطلاق نیست و این مطلب از احادیث بسیارى که در ذیل آیه تطهیر و مناسبت هاى دیگر از پیامبر(ص) روایت شده است به خوبى استفاده مى شود.

حدیث دوم

فخر رازى در تفسیر کبیر ذیل آیه مباهله[۴] آورده است:

«وقتى پیامبر(ص) دلایل را بر نصاراى نجران اقامه کرد و آنان بر جهل و نادانى خویش اصرار ورزیدند، آن حضرت فرمود: «خدا به من امر کرده است که اگر شما ادله را نپذیرید با شما مباهله کنم». گفتند: «یا اباالقاسم! ما بازمى گردیم و درباره کار خویش مى اندیشیم، و سپس نزد تو مى آییم».

وقتى(میان قوم خویش) بازگشتند به «عاقب» ـ که صاحب نظر آنان بود ـ گفتند: «یا عبدالمسیح! نظر تو در این باره چیست؟» وى گفت: «اى گروه نصارى، شما محمد را مى شناسید و مى دانید که وى پیامبر و فرستاده خداوند است و سخن حق را درباره صاحب شما(یعنى حضرت عیسى) آورده است. به خدا سوگند هیچ قومى با پیامبرشان مباهله نکرده اند جز آنکه بزرگ و کوچک آنان از بین رفته اند. چنانچه شما هم به مباهله تن دهید بکلى از بین خواهید رفت».

بنابراین اگر همچنان اصرار دارید که بر دین خود باقى بمانید او را واگذارید و به شهر خویش باز گردید.

پیامبر(ص)(براى مباهله) بیرون آمد در حالى که حسین(ع) را در آغوش داشت و دست حسن(ع) را گرفته بود و فاطمه(س) دنبال آن حضرت و على(ع) پشت سر وى در حرکت بودند، در حالى که مى فرمود: «هنگامى که من دعا کردم، شما آمین بگویید».

اسقف نجران گفت: «اى گروه نصارى! من چهره هایى را مشاهده مى کنم که اگر از خدا بخواهند کوهى را از جاى خویش برکَند، آن را برخواهد کَند. پس با اینان مباهله نکنید که نابود مى شوید و هیچ نصرانى بر روى زمین تا روز قیامت باقى نخواهد ماند».

سپس گفتند: «یا اباالقاسم! نظر ما این است که با شما مباهله نکنیم». پیامبر(ص) فرمود: «حال که مباهله نمى کنید، پس مسلمان شوید تا با مسلمانان در سود و زیانشان سهیم باشید». آن را هم نپذیرفتند. فرمود: «در این صورت جنگ ما با شما حتمى است».

گفتند: «ما توان جنگیدن با اعراب را نداریم، ولى با شما مصالحه مى کنیم که با ما نجنگید و ما را از دینمان باز نگردانید، و در مقابل، ما هر سال دو هزار حُله، هزار حله در ماه صفر و هزار حله در ماه رجب و سى زره آهنین به شما بپردازیم». حضرت آن را پذیرفت و بر این اساس با آنان مصالحه کرد.

آنگاه فرمود: «سوگند به خدایى که جانم در دست اوست، اهل نجران در آستانه نابودى قرار گرفتند، و اگر مباهله کرده بودند به صورت میمون و خوک مسخ شده بودند، و بیابانى که در آن قرار داشتند در آتش فرو مى رفت و خداوند نجران و اهل آن را ریشه کن و نابود مى ساخت، حتى پرندگانى که روى درختان قرار داشتند، از بین مى رفتند و یک سال نمى گذشت که کل نصارى به نابودى مى گراییدند».

روایت شده است هنگامى که پیامبر(ص) با آن عباى مویین سیاه بیرون آمد(فرزندش) حسن را نیز در آن داخل ساخت، و حسین آمد و او را نیز داخل نمود و على و فاطمه(ع) هم آمدند. سپس فرمود: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا[۵]؛ جز این نیست که خداوند اراده کرده است پلیدى را از شما اهل البیت دور سازد و شما را به گونه ویژه اى پاکیزه قرار دهد.

فخر رازى در مورد صحت این حدیث مى گوید: «گویا این حدیث مورد اتفاق علماى تفسیر و حدیث است».

نکته های مستفاد از حدیث پیرامون واقعه مباهله

در این حدیث، نکاتى پیرامون واقعه مباهله قابل بررسی است:

۱- حضور خاندان پیامبر(ص) در واقعه مباهله در حدیث این گونه بیان شده است که: خود آن حضرت در جلو در حالى که حسین(ع) را ـ که کودکى بود ـ در آغوش داشت، و دست حسن(ع) را ـ که او نیز کودکى است(اندکى از حسین بزرگتر) ـ در دست دارد، و فاطمه(س) دختر گرامى آن حضرت به دنبال وى و على(ع) پس از فاطمه(س) است. این کیفیت، بسیار جالب توجه و چشمگیر است. چه اینکه این هیأت با آنچه در آیه مباهله آمده منسجم است. این انسجام را مى توان در ابعاد ذیل بررسى کرد:

الف: ترتیبى که در آمدن آنان وجود دارد تبلور همان ترتیبى است که در آیه کریمه است. یعنى نخست «أبناءنا» و سپس «نساءنا» و پس از آن «انفسنا» است.

ب: اینکه رسول الله(ص) فرزند کوچک خود حسین بن على(ع) را در آغوش گرفته و دست فرزند خردسال دیگرش حسن بن على(ع) را در دست دارد، عینیت تعبیر «أبناءنا» در آیه است.

ج: در میان قرار گرفتن فاطمه(س) مصداق منحصر به فرد «نساءنا» در این گروه ـ که از پیش رو و پشت سر مورد ستر و حفاظ قرار گرفته بود، مى تواند تجسم تعبیر نسائنا در آیه باشد.

۲- در این حدیث پیامبر به خاندان گرامى اش فرمود: «اذا دعوت فأمنّوا» یعنى: آنگاه که من دعا کردم شما آمین[۶] بگویید، و این همان چیزى است که در آیه مباهله آمده است: «ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ».

در اینجا «ابتهال» تنهـا به پیامبر(ص) نسبت داده نشده است، بلکه ابتهال هم از ناحیه خود پیامبر ـ به شکل دعا ـ و هم از ناحیه عزیزانى که همراه وى آمده اند ـ به صورت آمین گفتن ـ باید تحقق یابد تا موجب جعل هلاکت و عقوبت الهى بر دروغگویان(در این واقعه مباهله) شود که گذشت.

۳- اعتراف آن گروه از نصارى به فضیلت و مقام آنان، و در نهایت انصرافشان از مباهله پس از مشاهده چهره هاى نورانى و مقدس آنان.

حدیث سوم

حدیث دیگر پیرامون واقعه مباهله که واژه هاى «ابناءنا» و «نساءنا» و «انفسنا» در آن تنها بر على و فاطمه و حسن و حسین(ع) تطبیق شده، حدیث «مناشده یوم الشورى» است. در این حدیث امیرالمؤمنین على(ع) براى اصحاب شورى(عثمان بن عفان و عبدالرحمن بن عوف و طلحه و زبیر و سعد بن ابى وقاص) در روزى که این شورا تشکیل شد و منتهى به خلافت عثمان گردید فضایل خویش را یادآور مى شود.

بدین ترتیب که در مطرح کردن هر یک از فضیلت هاى خویش آنان را به خدا سوگند مى دهد و از آنان نسبت به وجود انحصارى این فضیلت ها درباره خود اعتراف مى گیرد.

در این حدیث[۷] عاصم بن ضمره و هبیره و عمرو بن واثله از على(ع) روایت کرده اند که آن حضرت در روز شورا چنین فرمود: «به خدا سوگند هر آینه بر شما چنان استدلال کنم که هیچ قرشى و عرب یا عجمى نتواند آن را رد کند و خلاف آن را مطرح سازد… شما را به خدا سوگند، آیا میان شما کسى هست که در خویشاوندى به پیامبر خدا(ص) از من نزدیکتر باشد و کسى که پیامبر خدا(ص) او را نفس خود و پسران او را پسران خود و… قرار داده باشد؟» گفتند: «بار خدایا، خیر».

در این حدیث حاضران در واقعه مباهله که پیامبر(ص) آنان را به امر خداوند آورده، در انحصار على و فاطمه و حسن و حسین(ع) قرار داده شده است.

صحت و اعتبار احادیث

درباره صحت مضمون این احادیث یعنى انحصار حاضران در واقعه مباهله به پنج تن آل عبا(على، فاطمه، حسن و حسین(ع) سخن حاکم نیشابورى را یادآور مى شویم:

وى در کتاب معرفه علوم الحدیث[۸] نخست نزول آیه مباهله را از ابن عباس نقل مى کند و اینکه على(ع) نفس پیامبر و «نساءنا» درباره فاطمه و «ابناءنا» درباره حسن و حسین(ع) است، مى آورد. آن گاه اخبارى را که در تفاسیر از ابن عباس و دیگران در این زمینه وارد شده است را متواتر دانسته و سخن پیامبر(ص) را که به خاندان گرامى خویش اشاره کرد و فرمود: «هؤلاء أبناءنا و أنفسنا و نساءنا» یادآور مى شود.

نقل احادیث این باب که از گروهى از صحابه مانند جابر بن عبدالله و ابن عباس و امیرالمؤمنین على(ع) به طرق متعدد نقل شده است.[۹]

ب) احادیث شیعه امامیه در مورد واقعه مباهله

در میان احادیث شیعه نیز احادیث فراوانى درباره واقعه مباهله مى توان یافت، در اینجا به ذکر یک حدیث بسنده می‌شود:

از امام صادق(ع) روایت شده است که وقتى نصاراى نجران بر پیامبر(ص) وارد شدند هنگام نمازشان فرا رسید. همانجا به زدن ناقوس پرداختند و نماز را(طبق مراسم خویش) به جا آوردند. اصحاب گفتند: «یا رسول الله! اینان در مسجد شما اینگونه عمل مى کنند!» فرمود: «آنان را واگذارید».

هنگامى که از نماز فارغ شدند نزد پیامبر(ص) آمدند و گفتند: «ما را به چه دعوت مى کنى؟» فرمود: «به یگانه پرستى و اینکه من فرستاده خدایم و اینکه عیسى بنده و آفریده خداست، مى خورد و مى آشامد و قضاى حاجت مى کند». گفتند: «(اگر او بنده خداست) پس پدرش کیست؟» وحى بر پیامبر(ص) نازل گردید که چه مى گویید درباره آدم؟ او بنده و آفریده خداست و مى خورد و مى آشامد … و نکاح مى کند»، گفتند: «آرى».

فرمود: «اگر هر کس بنده و آفریده خداست باید پدر داشته باشد، پس پدر آدم کیست؟» آنان از پاسخ ناتوان ماندند. خداوند این دو آیه کریمه را نازل ساخت که «إِنَّ مَثَلَ عِیسَىٰ عِنْدَ اللَّهِ کَمَثَلِ آدَمَ ۖ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ»؛ «فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَکُمْ… »[۱۰] یعنى براستى مثل عیسى نزد خدا مانند مثل آدم است که او را از خاک آفرید، سپس او را با امر «کن» موجود ساخت.(و به دنبال این آیه، آیه مباهله را نازل فرمود).

پیامبر(ص) فرمود: «با من مباهله کنید، چنانچه من راست گفته باشم عذاب بر شما نازل مى گردد و اگر دروغ گفته باشم عذاب بر من نازل خواهد شد.

گفتند: «به انصاف نظر دادى» و قرار مباهله گذاشتند. وقتى به منازل خویش بازگشتند رؤساى آنان گفتند: «اگر محمد(ص) با قومش براى مباهله بیاید او پیامبر نیست و با او مباهله خواهیم کرد، و اگر با خانواده و نزدیکانش بیاید مباهله نخواهیم کرد».

صبحگاهان که آمدند دیدند امیرالمؤمنین، فاطمه، حسن و حسین(ع) همراه پیامبـر(ص) هستند. آنگاه پرسیدند: «اینان کیستند؟» به آنان گفته شد: «آن مرد پسر عمو و وصى و دامادش على بن ابیطالب(ع) است و آن زن دخترش فاطمه(س) و آن دو کودک حسن و حسین(ع) هستند.

آنان از مباهله منصرف شدند و به حضرت گفتند: «ما موجبات رضایت تو را فراهم مى کنیم. ما را از مباهله معاف بدار» حضرت با آنان مصالحه کرد و قرار شد جزیه بپردازند.[۱۱]

نتیجه گیری

با توجه به شواهد و قرائن موجود در روایات شیعه و سنی، می توان نتیجه گرفت که واقعه مباهله از جمله مهمترین رویدادهای تاریخی اسلام است که به وضوح جایگاه و منزلت والای خاندان پیامبر(ص) را به نمایش گذاشته است. حضور مستقیم اهل بیت(ع) در واقعه مباهله، و واکنش نصارای نجران در برابر این حضور، نشانگر آنست که خاندان پیامبر(ص) نزد خداوند و رسولش از جایگاه ویژه ‌ای برخوردار بوده‌ اند. واقعه مباهله، علاوه بر تأکید بر عصمت و طهارت اهل بیت(ع)، بر اهمیت جایگاه آنان نزد مسلمانان نیز دلالت دارد.

پی نوشت ها

[۱]. نیشابوری، صحیح مسلم، ج ۵، ص ۲۳، کتاب فضائل الصحابه، باب من فضائل علی بن أبی طالب، ح ۳۲.

[۲]. ترمزی، سنن ترمذى، ج ۵، ص ۵۶۵.

[۳]. ابن حنبل، مسند احمد، ج ۱، ص ۱۸۵.

[۴]. فخر رازی، تفسیر کبیر، ج ۸، ص ۸۰.

[۵]. احزاب، آیه ۳۳.

[۶]. آمین که پس از دعا گفته شود درخواست اجابت دعا از خداوند متعال است.

[۷]. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۴۲، ص ۴۳۱.

[۸]. نیشابوری، معرفه علوم الحدیث، ص ۵۰.

[۹]. جصاص، احکام القرآن، ج ۲، ص ۱۴؛ مفید، اختصاص، ص ۵۶؛ واحدی، اسباب النزول، ص ۶۸.

[۱۰]. آل عمران، آیه ۵۹، ۶۱.

[۱۱]. قمی، على بن ابراهیم، ج۱، ص۱۰۴؛ بحرانی، البرهان، ج ۱، ص ۲۸۵.

منابع

  1. ابن حنبل، احمد، مسند احمد، بیروت، دار صادر، بی ‌تا.
  2. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
  3. بحرانی، سید هاشم، البرهان، تهران، مؤسسه مطبوعاتى اسماعیلیان، بی‌ تا.
  4. ترمذی، محمد بن عیسی، سنن ترمزی، قاهره، دارالحدیث، ۱۴۱۹ق.
  5. جصاص، احمد بن علی، احکام القرآن، بیروت، دار الکتاب العربى، ۱۴۰۵ق.
  6. حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، معرفه علوم الحدیث، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۴ق.
  7. فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر(مفاتیح الغیب)، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۲۰ق.
  8. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر، بیروت، موسسه اعلمی، ۱۴۱۲ق.
  9. مفید، محمد بن نعمان، الاختصاص، تحقیق علی‌اکبر غفاری، بیروت،‌ دار المفید، ۱۴۱۴ق.
  10. نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، بیروت، مؤسسه عز الدین للطباعه و النشر، بی تا.
  11. واحدی نیشابوری، علی بن احمد، اسباب النزول، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۹۹۱م.

منبع اقتباس: کاردان، رضا، امامت و عصمت امامان(ع) در قرآن، چ۳، قم، مجمع جهانى اهل بیت(ع)، ۱۳۹۴ش، صفحات ۶۳ – ۸۳.

بدون دیدگاه