- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 8 دقیقه
- 0 نظر

مفهوم ازدواج
ازدواج، در عرف و شرع، پیمان زناشویى است که بر اساس آن، براى مرد و زن در برابر هم، تعهدات اخلاقى و حقوقى پدید مىآید که سرپیچى(از بسیارى) از آنها، عقوبت و کیفر در پى خواهد داشت. در هر آیینى، ازدواج با قوانین و مقررات ویژهاى صورت مىگیرد و اسلام به آداب و رسوم دیگر اقوام احترام گذاشته است: «لکل قوم نکاح» از پیمان زناشویى در قرآن به «نکاح» نیز تعبیر شده، و به دو معنا به کار رفته است: ۱- آمیزش جنسى(بقره/ ۲۳۰؛ نساء/۶).۲- عقد ازدواج(نور/۳۲)
اهداف و آثار ازدواج
حکمتها و آثار مهمى بر ازدواج ترتب دارد، و قرآن در آیاتى به آنها پرداخته است. در برخى موارد، هر چند زن و مرد با یکدیگر زندگى مىکنند، اهدافى که باید در زندگى آنان حاکم باشد، از میان مىرود و دو طرف بدون آن که بهرهاى از زندگى مشترک ببرند، با یکدیگر زندگى مىکنند.
برخى گفتهاند: هر جا نشانههاى الفت و حکمتهاى زوجیت چه در دنیا و چه در آخرت برقرار باشد، قرآن واژه زوجیت را به کار برده است.(روم/ ۲۱/ فرقان/۷۴؛ زخرف/۷۰؛ بقره/۲۵؛ یس/۵۶)، و هرگاه جاى این نشانهها و حکمتها را بغض و خیانت یا تفاوت عقیده زن و مرد با یکدیگر پر مىکند، قرآن از کلمه «امرأه» استفاده کرده است) یوسف/۳۰؛ تحریم/۱۰و ۱۱)، همچنین آنجا که حکمت زوجیت(بقاى نسل انسان) از میان برداشته مىشود، باز قرآن واژه «امرأه» را به کار برده است(ذاریات/۲۵؛ مریم ۴/ و ۵؛ آل عمران/۴۰)؛ بدین سبب دوباره وقتى این حکمت سربرمى آورد و ثمره زوجیت به بار مىنشیند، باز قرآن تعبیر را عوض کرده کلمه «زوج» را به کار مىبرد.
در آیه ۴۰ آل عمران، زکریا به خدا خطاب مىکند که همسرم نازا است: «و امرأتى عاقر»؛ ولى وقتى دعاى او اجابت مىشود، قرآن مىفرماید: «و اصلحنا له زوجه».
۱- حفظ انساب
ازدواج و رعایت مقررات آن، نسب را حفظ مىکند. در اسلام، حفظ نسب، پایه احکام و حقوق فراوانى است. بعضى از احکام فقهى، بر شناخت رابطه فرزند با پدر و مادر یا بر شناخت نسبتهاى فامیلى دیگر، مبتنى است.
تبعیت فرزند از پدر و مادر در کفر و اسلام، در طهارت و نجاست، در بردگى و حریت، ربابین پدر و فرزند، قصاص نشدن پدر به قتل فرزند، مقبول نبودن شهادت پسر بر ضد پدر، وجوب قضاى نمازهاى میت بر پسر بزرگتر، مسائل ارث، ولایت پدر و جد، حقوق طرفینى مانند حق حضانت و نفقات، عقوق والدین و اطاعت از آنها و مسائل اخلاقى مانند صله رحم، هبه به اقارب، عقیقه فرزند و مسائل فراوان دیگرى، بر حفظ انساب متوقف است. و از این جا به اهمیت ازدواج و مراعات حدود آن نیز پى مىبریم.
حفظ نسب،حکمت عده زن بین دو ازدواج شمرده شده است. انتظار زن براى ازدواج دوباره پس از وفات شوهر به مدت چهار ماه و ده روز(بقره/ ۲۳۴)، عده زن به مدت سه دوره پاکى پس از طلاق(بقره/ ۲۲۸) و انتظار زن باردار براى ازدواج مجدد تا هنگام وضع حمل(طلاق/۴) همه این مقررات گویاى اهمیت حفظ نسب است. حرمت ازدواج با زن شوهردار(نساء/ ۲۴)، و حرمت زنا(اسراء/۳۲) نیز بر پایه حکمت حفظ نسب قرار داده شده است.
۲- برخوردارى از سکون و آرامش
نیاز روح به کانون آرامش، با اهمیتتر از نیاز جنسى است. همسر شایسته در پیش آمدهاى زندگى، راه وصول به آرامش و سعادت را نزدیک مىکند»: و من ایته أن خلق لکم من أنفسکم أزوجا لتسکنوا الیها…»، «…وجعل منها زوجها لیسکن الیها»…
برخى مفسران، مقصود از لباس را در آیه ۱۸۷ بقره، سکون و آرامش دانسته اند؛ همان گونه که خدا شب را لباس(مایه آرامش و سکون) دانسته: «و جعلنا الیل لباس لکم و انتم لباس لهن» نیز به سکون و آرامشى که با همسر حاصل مىشود، اشاره خواهد داشت.
۳- حفظ نوع بشر
طبق بیان قرآن، ازدواج، وسیلهاى براى تولید و بقاى نسل در انسان و حیوان است: «… جعل لکم من انفسکم ازوجا و من الانعم ازوجا یذروکم فیه…»
گرجه جمله «یذروکم فیه» تکثیر نسل انسان را بیان داشته است، در این جهت، میان انسان و چارپایان و گیاهان فرقى نیست. در جاى دیگرى مىفرماید: پروردگار، شما را از «نفس واحدى» آفرید و جفتش را نیز از او خلق کرد، و از آن دو، مردان و زنان بسیارى را پراکنده ساخت: «… و بث منهما رجالاً کثیرا و نساء…». در آیه ۷۲ نحل مىفرماید: از همسرانتان براى شما فرزندان و نوهها قرار داد «… و جعل لکم من ازواجکم بنین و حفده».
قرآن، بقاى نسل انسان و اجتماع مدنى را به ازدواج منوط مىداند و روى آوردن به زنا و لواط را نابود کننده راه بقاى نسل مىشمارد: «و لا تقربوا الزنى انه کان فاحشه و ساء لبسیلا»، «ائنکم لتاتون الرجال و تقطعون السبیل»؛ زیرا با رواج راههاى نامشروع، رغبت به نکاح کم مىشود؛ جاذبهاش از بین رفته، فقط بار تامین مسکن و نفقه و به دنیا آوردن اولاد و تربیت آنان، باقى مىماند؛ در نتیجه، آسانترین راههاى اشباع غرایز که نامشروع است، رایج مىشود و هدف بقاى نسل، رنگ مىبازد.
۴- داشتن فرزندان صالح
یکى از خواستههاى غریزى انسان، نیاز فطرى به پدر و مادر شدن شمرده، و پاسخ به این خواسته با ازدواج و داشتن فرزند تامین مىشود؛ زیرا اصل تولید و تکثیر، از راههاى غیرمشروع نیز ممکن است؛ ولى در سایه ازدواج، نسلى داراى اصل و نسب پدید مىآید. قرآن در آیاتى، فرزند را زینت زندگى دنیا شمرده که بیانگر رغبت انسان به داشتن فرزند و برقرار شدن رابطه پدر یا مادر و فرزند است. «المال و البنون زینه الحیوه الدنیا» داشتن فرزند به صورت ثمره ازدواج، با تعبیرهاى گوناگونى در قرآن آمده است.
در آیه ۲۲۳ بقره از این که مىگوید: «نساوکم حرث لکم فاتوا حرثکم انى شئتم…»، یادآور مىشود که بکوشید از این فرصت بهره گیرید و با پرورش فرزندان صالح و شایسته که به حال دین و دنیاى شما مفید باشد، اثر نیکى براى خود از پیش بفرستید. «… و قدموا لانفسکم…». در آیه ۱۸۷ بقره پس از آن که از آمیزش با همسر سخن به میان آمده است، مىفرماید: «… و ابتغوا ما کتب الله لکم…» که به نظر بسیارى مقصود، طلب فرزند است.
در موارد متعددى از قرآن، خداوند براى داشتن فرزند صالح، خوانده شده است. در آیه ۱۸۹ اعراف از قول پدر و مادر نقل مىکند که عرضه مىدارند. اگر فرزند صالح نصیبشان شود، شکرگزار خواهند بود: «دعوا الله ربهما لئن ءاتیتنا صلحا لنکونن من الشکرین…». در چند جا، درخواست حضرت زکریا(علیه السلام) مطرح شده است که از خداوند، فرزندى که لیاقت جانشینى او را داشته: «… فهب لى من لدنک ولیا»، و مورد رضایت پروردگار باشد: «… و اجعله رب رضیا» را خواسته است.
در سوره آل عمران، پس از مشاهده شایستگىهاى مریم(علیه السلام) پروردگارش را مىخواند: خداوندا! از طرف خود، فرزند پاکیزهاى نیز به من عطا فرما…»: هب لى من لدنک ذریه طیبه انک سمیع الدعاء».
۵- مودت و رحمت
از دیگر آثار ازدواج، مودت و رحمت است: «و جعل بینکم موده و رحمه …» آن چه در آغاز زندگى مشترک بین زن و شوهر، یگانگى برقرار مىکند، و اثر آن در مقام عمل ظاهر مىشود، مودت است؛ ولى پس از گذشت زمان و رسیدن دوران ضعف و ناتوانى، رحمت جاى مودت را پر مىکند.
رحمت و مودت به تعبیر قرآن، دو نشانه الهى و ضامن به پا ماندن بناى زندگى و تداوم وحدت است؛ البته رحمت در همان آغاز زندگى نیز در زندگى نقش دارد. گاهى زحمات و خدمات بلاعوض و ایثارگرانه بدون هیچ گونه چشم داشتى حتى گاهى با برخورد سرد از طرف مقابل، از انسان سرمى زند. در اینجا براى حفظ نظام خانوادگى، مودت رنگ مىبازد؛ ولى رحمت جایگزین آن مىشود.
۶- ارضاى غریزه جنسى
غریزه جنسى، نیرویى است که در زن و مرد قرار داده شده و ازدواج، وسیلهاى مجاز براى اطفاى نیروى شهوت و پاسخى به این غریزه خدادادى است: «و الذین هم لفروجهم حفظون¤ الا على ازوجهم او ما ملکت ایمنهم فانهم غیر ملومین» در حدیث آمده است: میان لذتهاى مادى و جسمانى در دنیا و آخرت، هیچ کدام به پایه لذت زناشویى نمىرسد؛ سپس امام به آیه ۱۴ آل عمران استشهاد مىکند که در میان شهوات گوناگون، علاقه به زن را مقدم داشته است: «زین للناس حب الشهوت من النساء و البنین و القنطیر المقنطره…»
در آیه ۱۸۷ بقره مىفرماید: خداوند مىدانست که شما به خود خیانت مىکردید و آمیزش با همسر را که ممنوع شده بود، انجام مىدادید؛ بدین سبب، ممنوعیت برداشته شد: «… علم الله انکم کنتم تختانون انفسکم فتاب علیکم و عفا عنکم فالن بشروهن…».
این آیه، به نیاز غریزى جنسى اشاره دارد که به رغم ممنوعیت شرعى، مردم به سوى آن کشیده مىشوند؛ البته این امر نمىتواند انگیزه اصلى و هدف نهایى ازدواج باشد؛ زیرا غریزه جنسى در زن و مرد، دوره محدودى دارد و اگر غرض از ازدواج، فقط این جهت باشد، باید زوجین هنگام ناتوانى جنسى، یک دیگر را رها کنند یا زن و مردى که توانایى جنسى خویش را از دست دادهاند، هیچگاه پیمان زناشویى نبندند.
۷- بازداشتن ازگناه
یکى از آثار ازدواج براى زن و مرد، ایجاد زمینه تقوا و دورى از گناهان است. با اشباع غریزه جنسى در زن و مرد، زمینه گناهان شهوتانگیز از میان مىرود. این که در قرآن از کسى که ازدواج کرده، به «محصن و محصنه» تعبیر شده: «فاذا احصن…»، به جهت این است که زن و مرد، با ازدواج در حصن سنگر مستحکمى قرار مىگیرند و خود را حفظ مىکنند تا وسوسههاى شهوانى در آنان اثر نگذارد؛ بلکه ازدواج، زمینه گناهان دیگر را نیز از بین مىبرد؛ زیرا پذیرفتن مسئولیت تامین و تربیت اولاد، انسان را به استفاده بهینه از عمر وامىدارد و براى گناه و معاشرتهاى گمراهکننده، جایى باقى نمىماند. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
«من تزوج فقد احرز نصف دینه» با ازدواج، نیمى از دین صیانت مىشود. در روایتى دیگر آمده است: بدترین مردم، کسانیاند که در تجرد به سر مىبرند. در تفسیر آیه ۱۸۷ بقره «هن لباس لکم و انتم لباس لهن» برخى گفتهاند: آن گونه که انسان، با لباس از سرما و گرما و حشرات و آسیبهاى جلدى، محافظت مىشود، زن و مرد، با ازدواج، یک دیگر را از گناه حفظ مىکنند.
در آیه ۲۸ نساء حکمت تشریع ازدواج این گونه بیان شده است: «یرید الله ان یخفف عنکم…»؛ زیرا پیروى از شهوات و در دام گناه افتادن، براى انسان، وزانت و سنگینى مىآورد و تشریع ازدواج و فراهم شدن امکان آن براى کسى که نمىتواند با زنان آزاد ازدواج کند، از فساد و گناه جلوگیرى مىکند و انسان از عواقب آن در امان مىماند و این نوعى توسعه براى انسان شمرده مىشود.
۸- توسعه رزق
نگرانى از تنگدستى، یکى از بهانههایى است که براى گریز از ازدواج، مطرح مىشود. قرآن، این گونه به انسان امیدوارى مىدهد: از فقر و تنگدستى جوانان و مجردان نگران نباشید و در ازدواج آنها بکوشید؛ چرا که اگر فقیر باشند، خداوند از فضل خویش، آنان را بىنیاز مىسازد: «و انکحوا الایمى منکم و الصلحین من عبادکم و امائکم ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله…» برخى گفتهاند: مفاد این آیه، وعده خداوند به غنا و بىنیازى است براى کسانى که تشکیل خانواده دهند.
روایاتى نیز این معنا را تایید مىکند. در حدیثى، امام صادق(علیه السلام) ترک ازدواج به سبب ترس از گرسنگى را سوءظن به پروردگار دانسته است؛ زیرا پس از وعده قرآن به توسعه رزق، نگرانى در این زمینه، جز بدگمانى به خدا نیست.
با توجه به این که افرادى در جامعه، پس از ازدواج، نه تنها ثروتمند نمىشوند، بلکه بر فقرشان افزوده مىشود و اگر این آیه، متضمن وعده خداوند باشد، خلف وعده لازم مىآید و خلف وعده قبیح است، گروهى برآنند که براى وعده در این آیه باید معلق بر مشیت الهى در تقدیر گرفته شود؛ یعنى پس از ازدواج، اگر خدا بخواهد، آنان را بىنیاز مىکند، چنانکه در آیه ۲۸ توبه، براى وعده الهى به غنا و بىنیازى به مشیت خدا تصریح شده است: «و ان خفتم عیله فسوف یغنیکم الله من فضله ان شاء…»
اشکال شده است: همان طور که غنا و بىنیازى متاهلان، به مشیت منوط است، غنا و بىنیازى مجردها و کسانى که همسر ندارند(بلکه هر پدیدهاى) نیز به مشیت توقف دارد، پس این چه وعدهاى است که خدا، براى ازدواج داده است؛ زیرا همان گونه که متاهلها، بر اثر مشیت الهى، به دو گونه(فقیر و غنى) تقسیم مىشوند، مجردها نیز چنین هستند و اتفاقاً این وعده درباره مجردان در قرآن آمده است:
«و ان یتفرقا یغن الله کلا من سعته»… اگر وضعیتى پیش آید که زن و شوهر نتوانند با هم زندگى کنند و از هم جدا شوند، خداوند هر دو را با فضل و رحمت خود بىنیاز خواهد کرد.
پاسخ اشکال، آن است که بسیارى از مردم خیال مىکنند، ازدواج و فراوانى عائله، سبب فقر، تجرد، سبب پس انداز و ثروت مىشود. آیه در صدد آن است که این توهم را از دلها بزداید و غفلت از رزاق حقیقى را بردارد و به ما بفهماند که گاه، برکت و فراوانى، در مال انسان(با وجود عائله مند بودن) ایجاد مىشود، و گاهى هم انسان(در عین کم عائله بودن و مجرد زیستن) هر چه مىکوشد، در معیشت او پیشرفتى حاصل نمىشود.
افزون بر آن که پذیرفتن مسئولیت تامین زن و فرزند، در او مسئولیت پدید مىآورد. وقت را از بین نمىبرد و از عمر خویش استفاده بهینه مىکند و با کسب معاش بر عزت و اعتبار خویش مىافزاید.
بنابراین، آیه «ان یکونوا فقراء یغنهم الله» بیان مىدارد که گاهى با ازدواج، فقر از زندگى رخت برمى بندد، نه آن که همیشه با ازدواج، فقر برطرف مىشود وگرنه این آیه با آیه «و لیستعفف الذین لا یحدون نکاحا» تنافض مىیافت. فخررازى معتقد است که آیه «ان یکونوا فقراء یغنهم الله» در مقام وعده الهى نیست؛ بلکه مفاد آیه آن است که نباید ترس از فقر، مانع ازدواج شود؛ زیرا مال فناپذیر است و آن چه ارزش و بقا دارد، فضل خدا است که باید در پى آن بود که از انباشتن ثروت بهتر است. «قل بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا هو خیر مما یجمعون».
آثار دیگرى نیز بر ازدواج مترتب است؛ مانند حرمت برخى از زنان از جمله مادر زن و خواهر زن و … که در ازدواجهاى ممنوع خواهد آمد. اثر دیگر ازدواج، ایجاد حقوق زوجیت است که بحث آن مجال دیگرى مىطلبد.
منبع: روزنامه کیهان؛ مصطفى اسدى