- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 9 دقیقه
- توسط : محقق شماره 1
- 0 نظر
زندگی خانوادگی حضرت موسی (علیه السلام)، به این دو مورد محدود نیست بلکه نحوه برخورد با همسر و دستگیری و کمک به وی نیز در آیات قرآن نمود پیدا کرده است؛ از جمله در شبی که به پیامبری مبعوث شد، به دنبال گرم کردن و فراهم کردن اسباب آسایش خانوادهاش بود:
فَلَمَّا قَضَى مُوسَى الْأَجَلَ وَ سَارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِن جَانِبِ الطُّورِ نَارًا قَالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ نَارًا لَّعَلِّی آتِیکُم مِّنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَهٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّکُمْ تَصْطَلُونَ(قصص: ۲۹)؛ چون موسى آن مدت را به پایان رسانید و همسرش را [همراه] برد، آتشى را از دور در کنار طور مشاهده کرد، به خانواده خود گفت: [اینجا] بمانید که من آتشى از دور دیدم، شاید خبرى از آن یا شعلهاى آتش برایتان بیاورم باشد که خود را گرم کنید.
هر یک از این برخوردها، میتواند مشخصکننده میزان صمیمیت افراد در تعامل اجتماعی و سبک زندگی اسلامی باشد.
۳-۶- حضرت شعیب (علیه السلام)
رفتار خانوادگی حضرت شعیب (علیه السلام) در سنین پیری با دخترانش، نمونهای از فعالیت زنان در بیرون از منزل برای کمک به معیشت خانواده است و مصداقی از سبک زندگی الهی که در قرآن به دنبال ماجرای حضرت موسی (علیه السلام) ذکر شده است:
وَ لَمَّا وَرَدَ مَاء مَدْیَنَ وَجَدَ عَلَیْهِ أُمَّهً مِّنَ النَّاسِ یَسْقُونَ وَ وَجَدَ مِن دُونِهِمُ امْرَأتَیْنِ تَذُودَانِ قَالَ مَا خَطْبُکُمَا قَالَتَا لَا نَسْقِی حَتَّی یُصْدِرَ الرِّعَاء وَ أَبُونَا شَیْخٌ کَبِیرٌ(قصص ۲۳)؛ چون به آب مدین رسید، گروهی از مردم را بر آن یافت که [دامهای خود را ] آب میدادند و پشت سرشان، دو زن را یافت که [گوسفندان خود را] دور میکردند [موسی] گفت: منظورتان [از این کار] چیست؟ گفتند: [ما به گوسفندان خود] آب نمیدهیم تا شبانان [همگی گوسفندانشان را] برگردانند و پدر ما پیری سالخورده است.
ارائه مشاوره به پدر در مورد انتخاب حضرت موسی (علیه السلام) به عنوان مسئول رسیدگی به امور(قَالَتْ إِحْدَاهُمَا یَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ؛ قصص۲۶)، یکی دیگر از مصادیق سبک زندگی در ارتباط و تعامل پدر و فرزندان است.
۳-۷- اسماعیل صادق الوعد (علیه السلام)
در قرآن، سخن از «اسماعیل صادق الوعد»[۱۱] به میان آمده که خانواده خود را به نماز امر میکرد: وَ اذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِسْمَاعِیلَ إِنَّهُ کَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَ کَانَ رَسُولًا نَّبِیًّا وَ کَانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلَاهِ وَ الزَّکَاهِ وَ کَانَ عِندَ رَبِّهِ مَرْضِیًّا(مریم:۵۴و۵۵)؛ و در این کتاب، از اسماعیل یاد کن، زیرا که او درست وعده و فرستادهای پیامبر بود و خاندان خود را به نماز و زکات فرمان میداد و همواره نزد پروردگارش پسندیده [رفتار] بود.
تکیه روی وفای به عهد و توجه به تربیت خانواده، به اهمیت فوقالعاده این دو وظیفه الهی اشاره میکند(مکارم شیرازی، ۱۳۷۴، ج۱۳، ص۹۵). در این آیه، امر به نماز به صورت فعل مضارع(کَانَ یَأْمُرُ) به کار رفته که نشان میدهد امر خانواده به نماز، باید دایمیباشد.(قرائتی کاشانی، ۱۳۸۳، ج۷، ص۲۸۴)
حضرت مریم و عیسی (علیهما السلام)
حضرت مریم (علیها السلام)، پاکدامن بود که حضرت عیسی (علیه السلام) متولد شد: وَ مَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهِ مِن رُّوحِنَا وَ صَدَّقَتْ بِکَلِمَاتِ رَبِّهَا وَ کُتُبِهِ وَ کَانَتْ مِنَ الْقَانِتِینَ(تحریم: ۱۲)؛ و مریم دختر عمران را [یاد کن] همان کسی که خود را پاکدامن نگاه داشت و در او از روح خود دمیدیم و سخنان پروردگار خود و کتابهای او را تصدیق کرد و از فرمانبرداران بود.
هر چند که تولد آن کودک حتی برای خود مریم (علیها السلام) نیز بعید مینمود: قَالَتْ رَبِّ أَنَّی یَکُونُ لِی وَلَدٌ وَ لَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ قَالَ کَذَلِکِ اللّهُ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ إِذَا قَضَی أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُن فَیَکُونُ(آل عمران ۴۷)؛ [مریم] گفت پروردگارا چگونه مرا فرزندى خواهد بود با آن که بشرى به من دست نزده است گفت چنین است [کار] پروردگار خدا هر چه بخواهد مىآفریند چون به کارى فرمان دهد فقط به آن مى گوید باش پس مىباشد.
عیسی (علیه السلام) پس از آن که در مهد زبان به ستایش پروردگار و تبرئه مادر پرداخت، به دستور الهی مبنی بر نیکی به مادر اشاره میکند:
فَأَشَارَتْ إِلَیْهِ قَالُوا کَیْفَ نُکَلِّمُ مَن کَانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیًّا قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَ جَعَلَنِی نَبِیًّا وَ جَعَلَنِی مُبَارَکًا أَیْنَ مَا کُنتُ وَ أَوْصَانِی بِالصَّلَاهِ وَ الزَّکَاهِ مَا دُمْتُ حَیًّا وَ بَرًّا بِوَالِدَتِی وَ لَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّارًا شَقِیًّا(مریم ۲۹-۳۲)؛ [مریم] به سوی [عیسی] اشاره کرد گفتند: چگونه با کسی که در گهواره [و] کودک است سخن بگوییم؟ [کودک] گفت منم بنده خدا، به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است و هر جا که باشم مرا با برکت ساخته و تا زندهام به نماز و زکات سفارش کرده است، مرا نسبت به مادرم نیکوکار کرده و زورگو و نافرمانم نگردانیده است.
نیکی به مادر میتواند یکی از مصادیقی باشد که در سبک زندگی خانوادههایی که بر مبنای قرآن زندگی میکنند، الگوی مناسبی ارائه کند.
حضرت یحیی و زکریا (علیهما السلام)
زکریاء (علیه السلام) پس از آن که مریم (علیها السلام) را در عبادتگاه دید، دست به دعا برداشت و از خداوند طلب فرزند نمود: کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیْهَا زَکَرِیَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِندَهَا رِزْقًا قَالَ یَا مَرْیَمُ أَنَّی لَکِ هَذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ إنَّ اللّهَ یَرْزُقُ مَن یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ هُنَالِکَ دَعَا زَکَرِیَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِی مِن لَّدُنْکَ ذُرِّیَّهً طَیِّبَهً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاء(آل عمران ۳۷ و ۳۸)؛
زکریا هر بار که در محراب بر او وارد مىشد نزد او [نوعى] خوراکى مىیافت [مى]گفت اى مریم! این از کجا براى تو [آمده است او در پاسخ مى]گفت این از جانب خداست که خدا به هر کس بخواهد بىشمار روزى مىدهد. آنجا [بود که] زکریا پروردگارش را خواند [و] گفت پروردگارا از جانب خود فرزندى پاک و پسندیده به من عطا کن که تو شنونده دعایى.
زکریا در حالی که در محراب عبادت بود بشارت فرزند به وی داده شد: فَنَادَتْهُ الْمَلآئِکَهُ وَ هُوَ قَائِمٌ یُصَلِّی فِی الْمِحْرَابِ أَنَّ اللّهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحْیَی مُصَدِّقًا بِکَلِمَهٍ مِّنَ اللّهِ وَ سَیِّدًا وَ حَصُورًا وَ نَبِیًّا مِّنَ الصَّالِحِینَ(آل عمران۳۹)؛ پس در حالى که وى ایستاده [و] در محراب [خود] دعا مىکرد فرشتگان او را ندا دردادند که خداوند تو را به [ولادت] یحیى که تصدیقکننده [حقانیت] کلمه الله [=عیسى] است و بزرگوار و خویشتندار [=پرهیزنده از آنان] و پیامبرى از شایستگان است مژده مىدهد.
جالب این است که حضرت یحیی (علیه السلام) نیز در احترام به پدر و مادر مورد تاکید قرآن قرار گرفته که به پدر مادرش نیکی میکرد: یَا یَحْیَی خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّهٍ وَ آتَیْنَاهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا وَ حَنَانًا مِّن لَّدُنَّا وَ زَکَاهً وَ کَانَ تَقِیًّا وَ بَرًّا بِوَالِدَیْهِ وَ لَمْ یَکُن جَبَّارًا عَصِیًّا(مریم ۱۲- ۱۴)؛ای یحیی کتاب [خدا] را به جد و جهد بگیر و از کودکی به او نبوت دادیم و [نیز] از جانب خود مهربانی و پاکی [به او دادیم] و تقواپیشه بود و با پدر و مادر خود نیکرفتار بود و زورگویی نافرمان نبود.
حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)
شناخت ویژگیهای رفتاری حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) به عنوان الگوی مسلمانان، از اهمیتی بسزا برخوردار است، علاوه بر آن که خانواده آن حضرت نیز اسوه خانوادهها و زنانش، مقتدای زنان باایمان تا دامنه قیامت هستند، آنچه بر اهمیت این موضوع میافزاید، نحوه برخورد حضرت در نخستین کانون جامعه با همسرانش است که کوچکترین واحد جامعه بشری و جایگاه اصلی مودت و رحمت میباشد.
علاوه بر این که تکریم و بزرگداشت چنین شخصیتهایی به علت ارتباط محکم و پیوند استوار آنها با خداست و منتج به تعظیم در برابر خداوند میگردد.
تاکید مکرر قرآن کریم بر رعایت عدالت در برخورد با همسران(نساء: ۱۰۳)[۱۲] با توجه به دلسوزی(توبه: ۱۲۸)، اخلاق کریمانه و خُلق عظیم پیامبر(قلم:۴)، ضرورت بررسی رفتار حضرت با همسرانش را نمایان تر میکند.
البته عدم نگارش حدیث در سده اول هجری، دخالتهای سیاسی، رفتار برخی جاهلان نادان و خواص مغرض باعث شده است تا واکاوی سنت نبوی با مشکلاتی جدی گریبانگیر باشد(مدیرشانه چی، [بی تا]، ص ۹۵-۱۱۷)؛ اما قرآن کریم که جامع بوده(جوادی آملی، ۱۳۸۱،ص ۲۲۱) و جاودانه است(جوادی آملی، ۱۳۸۱، ص۲۷۵-۳۴۹) با توجه به ویژگی عدم تحریف(جوادی آملی،۱۳۸۹، ص ۳۹-۱۱۷)، برخی رفتارهای تعاملی پیامبر با همسرانش را به خوبی نمایان کرده است.
اگرچه برخی از این رفتارها و اعمال نظیر همسر موهوبه(احزاب: ۵۰)، خاص حضرت میباشد(طباطبایی،۱۴۱۷، ج۱۶، ص ۵۰۳) و در سایر مسلمانان ساری نیست(همان گونه که برخی موارد، مختص به زنان حضرت میباشد و در مورد سایر زنان با ایمان جاری نیست) ولی بسیاری از این تعاملات رفتاری، میتواند میتواند الگوی همه مومنان باشد تا به فراخور توان و تقوای خود موظف به پیروی از آن باشند.
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به عنوان نمونه و الگوی امت اسلام(احزاب:۲۱) و دارای خلق عظیم(قلم:۴)، در ارتباط با خانوادهاش رفتارهایی را بروز داده است که در همه جا مورد ستایش قرآن قرار گرفته است.
به طور خلاصه میتوان رفتارهای خانوادگی پیامبر را در دو قسمت فرزندان و همسران مورد بررسی قرار داد؛ در رفتار با فرزندن برخورد خاصی در قرآن ذکر نشده است، هر چند تمجیدهای قرآن از اهل بیت (علیهم السلام) آن حضرت جایگاه خاصی دارد و به صمیمیت و ارتباط تنگاتنگ بین پیامبر و اهل بیتش اشاره میکند، از جمله در آیه مباهله که نشاندهنده روح واحد در دو کالبد میباشد روحی که به منزله جان پیامبر میباشد:
(فَمَنْ حَآجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَ أَبْنَاءکُمْ وَ نِسَاءنَا وَ نِسَاءکُمْ وَ أَنفُسَنَا و أَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَهَ اللّهِ عَلَی الْکَاذِبِینَ(آل عمران ۶۱)؛ پس هر که در این [باره] پس از دانشى که تو را [حاصل] آمده با تو محاجه کند، بگو بیایید پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فرا خوانیم، سپس مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.
برخورد با همسران، بخش دیگری از تعامل پیامبر با خانوادهاش میباشد که در دو سوره قرآن به این مسأله پرداخته و نهایت سعه صدر پیامبر را مورد اشاره قرار داده و به نکوهش زنانی پرداخته که پیامبر را مورد آزار قرار دادهاند، به طوری که حتی پیشنهاد داده است که آنها را طلاق بدهد:
یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِکَ إِن کُنتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیَاهَ الدُّنْیَا وَ زِینَتَهَا فَتَعَالَیْنَ أُمَتِّعْکُنَّ وَ أُسَرِّحْکُنَّ سَرَاحًا جَمِیلًا وَ إِن کُنتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الدَّارَ الْآخِرَهَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنکُنَّ أَجْرًا عَظِیمًا(احزاب ۲۸ و ۲۹): ای پیامبر! به همسرانت بگو اگر خواهان زندگی دنیا و زینت آنید، بیایید تا مهرتان را بدهم و [خوش و] خرم شما را رها کنم و اگر خواستار خدا و فرستاده وی و سرای آخرتید پس به راستی خدا برای نیکوکاران شما پاداش بزرگی آماده گردانیده است.
همچنین پیامبر را به دلیل تحریم برخی امور مباح بر خود، جهت جلب رضایت همسران، مورد سوال قرار داده و میفرماید: یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَکَ تَبْتَغِی مَرْضَاتَ أَزْوَاجِکَ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ(تحریم ۱)؛ ای پیامبر! چرا برای خشنودی همسرانت، آنچه را خدا برای تو حلال گردانیده حرام میکنی، خدا[ست که] آمرزنده مهربان است.
فارغ از این که ماجرا چه چیزی بوده است ولی قرآن از کنار آن سکوت کرده است[۱۳]، بیشک رفتار همسران پیامبر تا اندازهای بوده است که خداوند آنها را مورد نکوهش قرار داده و سخن از انحراف آنها به میان آورده و تهدید به طلاق نموده است:
إِن تَتُوبَا إِلَی اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُکُمَا وَ إِن تَظَاهَرَا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَ جِبْرِیلُ وَ صَالِحُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمَلَائِکَهُ بَعْدَ ذَلِکَ ظَهِیرٌ عَسَی رَبُّهُ إِن طَلَّقَکُنَّ أَن یُبْدِلَهُ أَزْوَاجًا خَیْرًا مِّنکُنَّ مُسْلِمَاتٍ مُّؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائِبَاتٍ عَابِدَاتٍ سَائِحَاتٍ ثَیِّبَاتٍ وَ أَبْکَارًا(تحریم: ۴ و ۵)؛
اگر [شما دو زن] به درگاه خدا توبه کنید [بهتر است] واقعا دلهایتان انحراف پیدا کرده است و اگر علیه او به یکدیگر کمک کنید، در حقیقت خدا خود سرپرست اوست و جبرییل و صالح مؤمنان [نیز یاور اویند] و گذشته از این فرشتگان [هم] پشتیبان [او] خواهند بود. اگر پیامبر شما را طلاق گوید، امید است پروردگارش همسرانی بهتر از شما مسلمان مؤمن فرمانبر توبهکار عابد روزهدار بیوه و دوشیزه به او عوض دهد.
سفارش قرآن کریم در مورد زنان پیامبر تا اندازهای است که برای پس از رحلت نبی اسلام به آنها توصیههای موکدی کرده که: وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَ لَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّهِ الْأُولَی وَ أَقِمْنَ الصَّلَاهَ وَ آتِینَ الزَّکَاهَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ(احزاب: ۳۳)؛ در خانههایتان قرار گیرید و مانند روزگار جاهلیت قدیم زینتهای خود را آشکار مکنید و نماز برپا دارید و زکات بدهید و خدا و فرستادهاش را فرمان برید.
لقمان حکیم
از خانوادههای متعالی از غیر پیامبران در قرآن به توصیههای لقمان حکیم به فرزندش میتوان اشاره کرد که بیانگر شیوههای تعامل پدر با فرزندان میباشد و در واقع گونهای از سبک زندگی و شیوه زیست را میآموزد؛ پند و موعظه فرزند، امر به نماز، توصیه به امر به معروف و نهی از منکر از جمله سفارشهای لقمان به فرزندش میباشد:
وَ إِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَ هُوَ یَعِظُهُ یَا بُنَیَّ لَا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ(لقمان: ۱۳)؛ [یاد کن] هنگامی را که لقمان به پسر خویش در حالی که وی او را اندرز میداد گفت ای پسرک من! به خدا شرک میاور که به راستی شرک ستمی بزرگ است.
یَا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلَاهَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنکَرِ وَ اصْبِرْ عَلَی مَا أَصَابَکَ إِنَّ ذَلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ(لقمان: ۱۷)؛ ای پسرک من! نماز را برپا دار و به کار پسندیده وادار و از کار ناپسند باز دار و بر آسیبی که بر تو وارد آمده است، شکیبا باش این [حاکی] از عزم [و اراده تو در] امور است.
لقمان حتی به نحوه راه رفتن فرزندش نیز توجه دارد: وَ لَا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَ لَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ وَ اقْصِدْ فِی مَشْیِکَ وَ اغْضُضْ مِن صَوْتِکَ إِنَّ أَنکَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ(لقمان: ۱۸-۱۹)؛ و از مردم [به نخوت] رخ برمتاب و در زمین خرامان راه مرو که خدا خودپسند لافزن را دوست نمیدارد. در راه رفتن خود، میانهرو باش و صدایت را آهسته ساز که بدترین آوازها، بانگ خران است.
۴- خانوادههای نااهل
در بحث از موضوع خانوادههای متعالی، نباید ضد و نقیض آن را از نظر دور داشت چرا که گفته شده «تعرف الاشیاء باضدادها»(غروی، ۱۳۶۵، ص ۲۱۶؛ جعفری، ۱۳۷۶، ج ۱۰، ص۲۲۵ و ج ۲۴، ص ۲۱۲)؛ لذا جای دارد که به بررسی جزیی مصادیق خانوادههایی که مورد نکوهش قرآن قرار گرفتهاند بپردازیم. نکوهش برخی خانودهها در قرآن، در دو بخش کلی و مصداقی انجام گرفته است؛ بدین صورت که گاهی به صورت کلی، خانوادههایی را به دلیل مشخصی مورد نکوهش قرار داده است و در برخی موارد، به ذکر مصداق پرداخته است.
نکوهش کلی خانوادهها در قرآن، گاهی در زمانی است که فردی بدون دلیل و کورکورانه از آباء و اجدادش تقلید نماید که چون به آنان گفته شود از آنچه خدا نازل کرده است پیروى کنید مىگویند فقط از چیزى که پدران خود را بر آن یافتهایم پیروى مىکنیم. قرآن به نکوهش این رفتار آنها پرداخته و میفرماید: آیا هر چند پدرانشان چیزى را درک نمى کرده و به راه صواب نمىرفتهاند؛ باز هم در خور پیروى هستند؟ (وَ إِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللّهُ قَالُواْ بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَیْنَا عَلَیْهِ آبَاءنَا أَ وَ لَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ شَیْئًا وَ لاَ یَهْتَدُونَ(بقره:۱۷۰)
البته خداوند در قرآن، معیاری برای عدم تبعیت از پدر و مادر ارائه کرده است که میتوان در پیروی از کفر دانست: (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ آبَاءکُمْ وَ إِخْوَانَکُمْ أَوْلِیَاء إَنِ اسْتَحَبُّواْ الْکُفْرَ عَلَی الإِیمَانِ وَ مَن یَتَوَلَّهُم مِّنکُمْ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ(توبه: ۲۳)
البته در اندیشه قرآن، اموال و فرزندان نیز نباید انسان را از یاد خدا غافل کند(منافقون:۹) همان طوری که پدر و مادر نیز نباید از فرزندان کافر خود تاثیرپذیر باشند(احقاف: ۱۷) از این روی خداوند، بعضی از همسران و فرزندان را دشمن نامیده و از آنها بر حذر داشته است: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِکُمْ وَ أَوْلَادِکُمْ عَدُوًّا لَّکُمْ فَاحْذَرُوهُمْ(تغابن: ۱۴) و در ادامه، همه آنها را باعث آزمایش الهی دانسته است(إِنَّمَا أَمْوَالُکُمْ وَ أَوْلَادُکُمْ فِتْنَهٌ؛ تغابن: ۱۵)[۱۴]
گاهی در قرآن علاوه بر نکوهش کلی، مصادیقی از خانوادههای نااهل نیز ذکر شده است؛ از جمله در مورد همسر عزیز مصر که به همسر خود خیانت کرده و از یوسف تقاضای مراوده داشت که حتی مورد نکوهش زنان عصر خود نیز واقع شد: وَ قَالَ نِسْوَهٌ فِی الْمَدِینَهِ امْرَأَهُ الْعَزِیزِ تُرَاوِدُ فَتَاهَا عَن نَّفْسِهِ قَدْ شَغَفَهَا حُبًّا إِنَّا لَنَرَاهَا فِی ضَلاَلٍ مُّبِینٍ؛(یوسف: ۳۰)
ادامه دارد…