- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 10 دقیقه
- توسط : محقق شماره 1
- 0 نظر
قطع صله رحم در مقابل صله رحم است و عبارتست از قطع ارتباط با خویشان هرچند به چندین واسطه به فرد منسوب باشند. از نظر اسلام، قطع صله رحم، عملی حرام و از گناهان کبیره است.
خداوند در قرآن کریم، کسانی که قطع صله رحم می کنند را لعن نموده و تهدید کرده که چشم و گوش آنها را از درک حقایق ناتوان می سازد. در روایات و سیره زندگی اهل بیت (علیهم السلام) نسبت به کمک، حمایت و محبت به خویشاوندان، بسیار سفارش و از قطع صله رحم، به شدت نهی شده و به عنوان عامل دوری از لطف و رحمت خدا معرفی گردیده است.
در ادامه به چند داستان خواندنی و آموزنده از سیره و گفتار پیامبر و اهل بیت (علیهم السلام) پیرامون سفارش به صله رحم و نهی از قطع صله رحم اشاره می کنیم:
خوابی درباره اهمیت و ارزش صله رحم
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در یکی از شب ها، خواب پندآموزی در ترغیب به صله رحم و پرهیز از قطع صله رحم دید و آن را برای یارانش چنین تعریف کرد:
رَأَیْتُ فِی الْمَنامِ رَجُلاً مِنْ أُمَتى یُکَلِّمُ الْمُؤْمِنِینَ فَلا یُکَلِّمُونَهُ فَجَاءهُ صِلَتُهُ لِلرَّحِمِ فَقالَ: یا مَعْشَرَ الْمُؤْمِنِینَ! کَلَّمُوهُ فَإِنَّهُ کَانَ وَاصِلاً لِرَحِمِهِ فَکَلَّمَهُ الْمُؤْمِنُونَ وَ صافَحُوهُ وَ کَانَ مَعَهُمْ؛
در خواب مردی از امتم را دیدم که او با مومنان سخن می گفت؛ اما آنان با او حرف نمی زدند تا این که صله رحم کردن او، به شکل و شمایل انسانی درآمد و گفت: ای گروه مومنان! با او سخن بگویید؛ زیرا او صله رحم می کرده؛ پس مومنان با او سخن گفتند و با او دست دادند و وی نیز به آنان پیوست.[۱]
صله رحم در قالب کمک به خویشاوندان
پیش از ظهور اسلام، قحطی شدیدی شهر مکه را فرا گرفت و قبیله قریش، در تنگنای سخت و شدیدی افتاد. در آن قحطی، افرادی مانند ابوطالب که دارای فرزندان بیشتری بودند، بیش از سایرین اذیت شدند. در آن هنگام رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) که هنوز به پیامبری برانگیخته نشده بود، به منظور کاستن از مشکلات عمویش ابوطالب چاره ای اندیشید.
پیامبر (ص) نزد عموی دیگرش عباس رفت و به او فرمود: ای عموجان! خوب می دانی که برادرت ابوطالب عیالوار است و حال و روز خوبی ندارد و مشکلات این قحطی او را نیز گرفتار کرده است.
در این شرایط سخت، خویشاوندان برای عطا و بخشش و کمک به یکدیگر، از دیگران سزاوارترند. خوب است با هم نزد او برویم و در این سختی او را یاری کنیم و هر کدام از ما یکی از پسرانش را از او بگیریم و از تعداد عائله و نان خور او بکاهیم تا با این کار، شرایط سخت او، قدری آسان گردد.
عباس عموی پیامبر (ص)، پیشنهاد برادرزاده هوشمند و خیر خواهش را پذیرفت؛ سپس با هم نزد ابوطالب رفتند و ضمن دلداری و دعوت او به صبر و شکیبایی در آن شرایط سخت، گفتند: ما می خواهیم باری از دوشت برداریم. سرپرستی برخی از فرزندانت را به ما بسپار.
ابوطالب چهار پسر داشت که عبارت بودند از: طالب، عقیل، جعفر و علی (علیه السلام). ابوطالب در پاسخ به این پیشنهاد گفت: عقیل و طالب پیش خودم بمانند و از آن دو فرزندم، هر یک هر کدام را که می خواهید ببرید. با موافقت ابوطالب، عباس، جعفر را و پیامبر (ص)، علی (ع) را برای سرپرستی در روزهای سخت قحطی برگزید.
از آن پس علی (علیه السلام) به خانه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) راه یافت و تحت نظارت و پرورش مستقیم و مخصوص آن حضرت قرار گرفت تا آن هنگام که پیامبر (ص) به نبوت و پیامبری مبعوث گردید.
نخستین کسی که به آن حضرت ایمان آورد، امام علی (علیه السلام) بود، که در آن هنگام، ده سال بیشتر نداشت. به این ترتیب آن حضرت، پروریده رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بود و تمام ذرات وجودش، با رهنمودهای پیامبر (ص)، رشد و نمو نمود.[۲]
نهی از قطع صله رحم با اقوام ناسازگار
روزی مردی نزد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و گفت: ای رسول خدا! من خویشان و بستگانی دارم که به آنها خوبی می کنم اما آنان مرا آزار می دهند. تصمیم گرفتم قطع صله رحم کرده و ارتباطم را با آنان قطع کنم.
پیامبر (ص) فرمود: إِذَنْ یَرْفُضَکُمُ اللهُ جَمیعاً؛ در این صورت، خدا همه شما را رها خواهد کرد! مرد گفت: پس می فرمایید چه کنم؟ حضرت فرمود:
تُغطى مَنْ حَرَمَکَ، وَ تَصِلُ مَنْ قَطَعَکَ؛ وَ تَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَکَ؛ فَإِذا فَعَلْتَ ذلِکَ کَانَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ لَکَ عَلَیْهِمْ ظَهیراً؛ به آن کس که تو را محروم می سازد عطا کن، به کسی که از تو بریده (قطع صله رحم کرده) بپیوند و از کسی که به تو ستم کرده درگذر؛ که اگر چنین کنی، خدا در مقابل آنها یار و یاور تو خواهد بود.[۳]
آشتی پس از قهر و قطع صله رحم با خاله
در یکی از روزها، یاران پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در کنار آن حضرت نشسته بودند. حضرت فرمود: لا یُجالِسنى قاطِعُ رَحِمٍ؛ کسی که قطع صله رحم کرده، حق ندارد کنار من بنشیند.
در میان جمع، جوانی بود که قطع صله رحم کرده بود و با خاله خود قهر بود. او بلافاصله پس از شنیدن این سخن پیامبر (ص) از جا برخاست و نزد خاله خود رفت و به خاطر کدورتی که بین آنان ایجاد شده بود، از او عذرخواهی کرد. خاله هم خواهرزاده خود را بخشید و با هم آشتی کردند.
پس از آشتی، جوان دوباره به حلقه یاران رسول خدا (ص) پیوست. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با دیدن او فرمود: إِنَّ الرَّحْمَهَ لَا تَنْزِلُ عَلَى قَومِ فِیهِم قَاطِعُ رَحِم؛ رحمت خدا بر کسانی که در میانشان قطع کننده رحم باشد، نازل نمی شود.[۴]
کوتاهی عمر اثر قطع صله رحم
یکی از دوستان امام صادق (علیه السلام) به ایشان عرض کرد: برادران و عموزادگانم در خانه بر من سخت گرفته و مرا فقط در اتاقی جا داده اند. اگر شما با آنان صحبت کنید شاید بتوانم حقم را از آنان بگیرم؛ (چون صحبت های من تاکنون سودی نداشته است). امام صادق (ع) فرمود: صبر کن! به زودی خداوند گشایشی برایت قرار می دهد.
طولی نکشید که همه آنها به مرض وبا گرفتار شدند و مردند. آن گاه آن مرد نزد حضرت آمد. امام (ع) به او فرمود: حال اقوام و خویشانت چگونه است؟ عرض کرد: همه مردند و هیچ کس از آنان زنده نماند.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: مرگ آنان، به دلیل قطع صله رحمی بود که با تو کردند. آن گاه فرمود: آیا دوست داشتی آنها باقی می ماندند و همچنان بر تو سخت می گرفتند؟ گفت: به خدا قسم بلی.[۵]
همان طور که در این داستان خواندیم اگرچه او دوست نداشت آنها بمیرند اما قطع صله رحم و اثر وضعی و قهری خود را آشکار ساخت و عمر آنان را کوتاه کرد.
پرهیز امام صادق (ع) از قطع صله رحم
حسن بن علی پسر عموی امام صادق (علیه السلام) معروف به حسن افطس، از افراد شجاع و پر صلابت بود. به طوری که به او رمح آل ابوطالب (نیزه خاندان ابوطالب) می گفتند.
او در ماجرای قیام عبدالله محض (نواده امام حسن علیه السلام) بر ضد منصور دوانیقی خلیفه عباسی پرچمدار بود و بر سر همین موضوع با امام صادق (ع)، کدورتی داشت به حدی که یک بار با کارد پهن به امام (ع) حمله کرد تا آن حضرت را بکشد!
سالمه یکی از کنیزهای امام می گوید: در آن هنگام که امام در بستر شهادت قرار گرفت، در بالینش بودم و از ایشان پرستاری می کردم. امام بیهوش شد وقتی به هوش آمد فرمود: هفتاد دینار به حسن افطس بدهید و فلان مقدار و فلان مقدار به افراد دیگر. عرض کردم: آیا به مردی که به شما حمله کرد و می خواست شما را بکشد هفتاد دینار بدهیم؟!
امام فرمود: آیا نمی خواهی مشمول این آیه باشم که خداوند می فرماید:
وَ الَّذِینَ یَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ یَخَافُونَ سُوءَ الْحِسَابِ…؛[۶] کسانی که پیوندهایی را که خداوند به آنها امر کرده است بر قرار می دارند و از پروردگارشان می ترسند و از بدی حساب بیم دارند… دارای عاقبت نیک در سرای آخرت خواهند بود.
سپس فرمود: ای سالمه! خداوند بهشت را آفرید و پاکیزه و خوشبو ساخت به گونه ای که بوی خوش آن، از دو هزار سال راه بر مشام می رسد؛ ولی این بوی خوش، به مشام کسانی که قطع صله رحم کرده یا عاق والدین شده اند نمی رسد.[۷]
مرگ، پیامد قطع صله رحم
شعیب عقرقوقی می گوید: روزی امام موسی کاظم (علیه السلام) به من فرمود: فردا مردی از اهل مغرب به نام یعقوب، تو را ملاقات می کند و از احوال من می پرسد. او را به خانه ام راهنمایی کن.
من او را در طواف یافتم و حال او را پرسیدم، دیدم مرا می شناسد.گفتم: از کجا مرا شناختی؟ گفت: در خواب کسی مرا گفت که شعیب را ملاقات کن و آنچه می خواهی از او بپرس. وقتی بیدار شدم و نام تو را پرسیدم، تو را به من نشان دادند. وی (یعقوب) مردی عاقل بود. او را به خانه امام بردم و اجازه خواستم و امام اجازه دادند. وقتی نگاه امام به او افتاد فرمود:
ای یعقوب! دیروز به مکه آمدی و بین تو و برادرت در فلان جا نزاعی واقع شد و کار به جایی رسید که همدیگر را دشنام دادید و این طریقه ما و دین پدران ما نیست. ما کسی را به این کارها امر نمی کنیم. به زودی مرگ بین تو و برادرت جدایی خواهد افکند (برادرت خواهد مرد) و این به خاطر آن است که شما قطع صله رحم کردید.
یعقوب پرسید: فدایت شوم مرگ من کی خواهد رسید؟ امام (ع) فرمود: اجل تو نیز نزدیک بود؛ اما چون در فلان منزل با عمه ات صله رحم کردی، بیست سال به عمرت افزوده شد.
شعیب می گوید: بعد از یک سال یعقوب را در حج دیدم و احوال او را پرسیدم، گفت: برادرم در آن سفر به وطن نرسیده وفات یافت و بین راه به خاک سپرده شد.[۸]
مرگ على بن اسماعیل با قطع صله رحم
سخن چینی و دشمنی بی شمار علیه امام موسی کاظم (علیه السلام) نزد خلیفه عباسی هارون الرشید، سبب شد تا هارون دستور دهد از خاندان ابی طالب (ع) کسی را احضار کنند و از او در مورد فعالیت ها و کارهای موسی بن جعفر (علیهما السلام) گزارشی بگیرند. یحیی برمکی وزیر هارون و دیگران، علی بن اسماعیل برادرزاده آن حضرت را معرفی کردند.
به امر خلیفه عباسی نامه ای برای علی بن اسماعیل نوشتند و او را به بغداد فرا خواندند. وقتی امام کاظم (علیه السلام) از این موضوع آگاه شد، او را فراخواند و فرمود: ای برادرزاده! کجا می خواهی بروی؟ گفت: بغداد. فرمود: برای چه به بغداد می روی؟ گفت: قرض بسیار دارم! فرمود: من قرض تو را ادا می کنم و خرجت را می دهم.
او قبول نکرد و گفت: مرا سفارش و توصیه ای کن! فرمود: تو را سفارش می کنم که در خون من شریک نشوی و اولاد مرا یتیم نگردانی. حضرت سه مرتبه این جمله را تکرار کردند و سپس سیصد دینار طلا و چهار هزار درهم به او عطا نمودند. آنگاه حضرت رو به حاضران کرد و فرمود: او با سخن چینی، در ریختن خون من شریک خواهد شد.
علی بن اسماعیل به بغداد آمد و بر یحیی بن خالد برمکی وارد شد. شب در خلوت، یحیی سخن ها به علی بن اسماعیل یاد داد و گفت: فردا در حضور خلیفه که درباره موسی بن جعفر می پرسند، بگو من ندیده ام در یک زمان دو خلیفه باشد! شما در بغداد و موسی بن جعفر در مدینه؛ نزدیک است مردم را علیه تو بشوراند!
فردا صبح، علی بن اسماعیل بر خلیفه عباسی، هارون وارد شد و هر چه توانست علیه موسی بن جعفر سخن گفت؛ از جمله این که از اطراف، برای او پول و اسلحه می فرستند و او از مردم بیعت می گیرد و قصد دارد حکومتی تشکیل دهد.
هارون از سخنان او جا خورد و احساس خطر کرد. او را مرخص نمود و چهار هزار درهم برایش فرستاد. وقتی کارگزاران خلیفه، پول ها را برای علی بن اسماعیل آوردند، دردی سخت در گلویش پیدا شد و همان ساعت به خاطر قطع صله رحم با عمویش موسی بن جعفر (ع)، مرد و کیسه پولی را که از طرف هارون الرشید برای او آورده بودند، به خزانه برگرداندند و او حسرت پول ها را با خود به گور برد.[۹]
ایجاد مشکل و گرفتاری با قطع صله رحم
خاطره یکی از مریدان مرحوم شیخ رجبعلی خیاط:
من در قسمت بایگانی اداره ای کار می کردم و پرونده های متعدد و بعضا بسیار مهم می آمد و ما در قسمت بایگانی قرار می دادیم. یک روز پرونده بسیار مهمی به دستم رسید. چند روزی که گذشت، متوجه شدم آن پرونده گم شده است. هر چه گشتم پیدا نشد.
در آن گیر و دار که کاملا ناامید شده بودم، به من گفتند: با توجه به اهمیت و حساسیت این پرونده و مسئولیت شما در قبال آن، اگر تا چند روز دیگر پیدا نشود، روند قضایی دنبال خواهد شد و شما محکوم به اعدام و یا حداقل حبس ابد خواهید شد!
از این رو نزد یک نفر اهل دل رفتم، ایشان دستور ختمی فرمودند که انجام بده. همان توسل را انجام دادم. روزی که قرار بود نتیجه بگیریم، از پرونده خبری نشد. با ناراحتی از منزل بیرون آمدم و تا نزدیکی خیابان مولوی رفتم. دیدم پیرمردی جلو آمد و گفت: آقا! مشکل تو به دست آن شخص – که عرق چین به سر دارد و در حال رفتن است – حل می شود!
بدون توجه به این شخص، با شنیدن این سخن دویدم و به آن آقا با التماس گفتم: آقا جان! به دادم برس! گفته اند مشکلم به دست شما حل می شود. پیرمرد نگاهی به من کرد و گفت: خجالت نمی کشی؟!
حالتی بهت زده و متعجب داشتم. ایشان ادامه داد: چهار سال است شوهر خواهرت از دنیا رفته، یک مرتبه هم به خواهرت و بچه هایش سر نزده ای و قطع صله رحم کردی، انتظار داری کارت هم پیچ نخورد؟! تا نروی و رضایت آنها را جلب نکنی، مشکلت حل نمی شود!
بعد از شنیدن صحبت پیرمرد، بلافاصله به منزل خواهرم رفتم. وقتی در زدم و خواهرم همراه چند فرزند رنجورش در را باز کرد، متوجه شد من هستم، گفت: چه شده که بعد از چهار سال آمده ای؟!
گفتم: خواهر! از من راضی شو. بچه هایت را از من راضی کن. بعدا برایت تعریف می کنم، غلط کردم. آن گاه رفتم مقداری هدیه برای آنها گرفتم و آوردم و آنها را از خودم راضی کردم. فردا که به اداره برگشتم، به من خبر دادند که پرونده پیدا شده است! این پیر مرد عرق چین به سر، کسی نبود جز عارف بزرگ مرحوم شیخ رجبعلی خیاط.[۱۰]
نتیجه گیری
قطع صله رحم به معنای قطع ارتباط و دیدار با خویشاوندان، یکی از گناهان کبیره به شمار می رود و حتی در قبال خویشاوندان بداخلاق، ناسازگار و گناهکار نیز جایز نیست. در قرآن کریم و احادیث معصومان (علیهم السلام) نسبت به قطع رحم، نهی و بر صله رحم تاکیدات فراوانی شده است.
در داستان هایی که از زندگانی پیامبر و امامان معصوم (علیهم السلام) بیان شد روشن گردید که حتی بدرفتاری با نزدیکان، مصداق قطع صله رحم بوده و انسان مسلمان می بایست ضمن اهتمام به مدارا و رعایت حال اقوام و خویشان خویش، از قطع صله رحم در مرو آنها به طور جدی پرهیز نماید.
گردآوری و بازنویسی: حسین فاضلی
پی نوشت ها
[۱] . محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج ۱۵ ص۲۰۹
[۲] . علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۳۵، ص ۴۳-۴۴
[۳] . شیخ کلینی، کافی، ج ۳ ص ۳۸۶
[۴] . متقی، کنزالعمال، ج۳ ص۷۶۵
[۵] . جزائری، ریاض الابرار، ج ۲ ص ۱۷۰
[۶] . رعد/۲۱
[۷] . صداقت، یکصد موضوع پانصد داستان (با تغییراتی در متن)، ج ۱ ص ۶۲۳-۶۲۴
[۸] . قمی، منتهی الآمال، ج ۲ ص ۳۷۴-۳۷۶
[۹] . شیخ مفید، الارشاد، ج۲ ص ۲۳۷
[۱۰] . موسوی مطلق، کرامات معنوی (با تغییراتی در متن)، ص ۷۲
منابع
- قرآن کریم
- شیخ کلینی، محمد بن یعقوب؛ کافی؛ قم؛ موسسه آل البیت (ع)؛ چاپ اول؛ ۱۴۲۹ ق
- شیخ مفید، محمد بن محمد؛ الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد؛ قم؛ کنگره شیخ مفید؛ چاپ اول؛ ۱۴۱۳ ق
- علامه مجلسی، محمد باقر؛ بحارالانوار؛ بیروت؛ دار احیاء التراث العربی؛ چاپ دوم؛ ۱۴۰۳ ق
- محدث نوری، میرزا حسین؛ مستدرک الوسائل؛ قم؛ موسسه آل البیت (ع)؛ چاپ اول؛ ۱۴۰۸ ق
- قمی، شیخ عباس؛ منتهی الآمال؛ قم؛ انتشارات هجرت؛ چاپ دهم؛ ۱۳۷۶ ش
- جزائری، نعمت الله؛ ریاض الابرار؛ بیروت؛ موسسه تاریخ العربی؛ چاپ اول؛ ۲۰۰۶ میلادی
- متقی، علی بن حسام الدین؛ کنز العمال فی سنن الأقوال و الأفعال؛ بیروت؛ دار الکتب العلمیه؛ ۱۹۹۸ میلادی
- موسوی مطلق، سید عباس؛ کرامات معنوی؛ بی جا؛ کتابفروشی اسلامی یعقوبی؛ چاپ اول؛ ۱۳۷۸ ش
- صداقت، سید علی اکبر؛ یکصد موضوع پانصد داستان؛ بی جا؛ نشر ناصر؛ چاپ سوم؛ ۱۳۸۳ ش