- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه: 12 دقیقه
- توسط: حمید الله رفیعی
- 9:02 ب.ظ
- 4 نظر

در روايات اسلامى بحث هاى فراوانى درباره نكوهش «عجله» و ستايش «تأنى» و خويشتن دارى ديده مى شود كه نكات زيادى در آنها نهفته است، به عنوان نمونه:
1- رسول خدا صلى الله عليه و آله مى فرمايند: «الْاناةُ مِنَ اللّهِ وَ العَجَلةُ مِنَ الشَّيْطانِ؛ تأنّى و خويشتن دارى از سوى خداست و عجله و شتاب از شيطان است».[1]
2- در حديث ديگرى همان حضرت صلى الله عليه و آله مى فرمايند: «انَّما اهْلَكَ النَّاسَ العَجَلَةُ وَ لَو انَّ النَّاسَ تَثَبَّتُوا لَم يُهلِكْ احدٌ؛ عجله و شتاب مردم را هلاك كرده و اگر مردم داراى تأنّى و خويشتن دارى بودند، هيچ كس به هلاكت نمى رسيد».[2]
البتّه منظور، هلاكت هايى است كه بر اثر حوادث غير منتظره و ناپخته پيش مى آيد كه اغلب مولود عجله و دستپاچگى است.
3- از همان حضرت صلى الله عليه و آله نقل شده است: «ايّاكَ وَ العَجلةَ فَانَّكَ ان عَجَّلْتَ اخْطَاْتَ حَظَّكَ؛ از عجله بپرهيز؛ زيرا هرگاه عجله كنى نصيب و بهره خود را از دست خواهى داد».[3]
امير مؤمنان على عليه السلام مى فرمايند: «مَعَ العَجَلِ يَكثِرُ الزَّلَلَ؛ لغزش هاى انسان با عجله افزايش مى يابد».[4]
5- همان امام بزرگوار در وصيّتى كه در آستانه شهادتش براى فرزندش امام حسن عليه السلام داشتند، فرمودند: «انْهاكَ عَنِ التَّسَرُّعِ بِالقَوْلِ وَ الْفِعْلِ؛ تو را از شتابزدگى در سخن گفتن و عمل نهى مى كنم».[5]
6- باز همان امام همام مى فرمايند: «الْعَجَلُ قَبلَ الْامْكانِ يُوجِبُ الغُصَّةَ؛ عجله پيش از فراهم شدن امكانات و مقدّمات كار، موجب اندوه است.»[6]؛ زيرا زحمات انسان بر باد مى رود و تلاشهاى او بى اثر مى ماند.
7- از همان حضرت عليه السلام آمده است: «مَن رَكَبَ العَجَلَ رَكِبَتْهُ المَلامَةُ؛ كسى كه بر مركب شتابزدگى سوار شود، ملامت و سرزنش بر دوش او سوار خواهد شد».[7]
8- امام صادق عليه السلام مى فرمايند: «مَعَ التَّثَبُّتِ تَكونُ السَّلامَةُ وَ مَعَ العَجَلَةِ تَكونُ النَّدامَةُ؛ همراه تأنّى و خويشتن دارى، سلامت است و همراه عجله ندامت».[8]
9- امير مؤمنان على عليه السلام مى فرمايند: «العَجَلَةُ مَذمُومَةٌ في كُلِّ امْرٍ الّا في مَا يَدفَعُ الشَّرَّ؛ عجله در هر كارى نكوهيده است، مگر در مقام دفع شرّ».[9]
10- اين بحث را با حديث پرمعنايى از حضرت على عليه السلام به پايان مى بريم: «مَن اسْتَطاعَ ان يَمْنَعَ نَفْسَهُ مِن اربَعَةِ اشياءٍ فَهُوَ خَليقٌ بِانْ لايَنْزِلَ بِهِ مَكرُوهٌ ابَداً قِيلَ وَ مَاهِىَ؟ قالَ: العَجَلَةُ وَ اللِّجاجَةُ وَ العُجْبُ وَ التَّوانى؛ كسى كه بتواند خويشتن را از چهار چيز باز دارد، سزاوار است كه هرگز امر ناخوشايندى براى او رخ ندهد. سؤال كردند، آن چهار چيز چيست؟
فرمودند: عجله، لجاجت، خودبينى و تنبلى».[10]
در اين احاديث «تأنّى» يك عطيّه الهى و «عجله» يك خوى شيطانى شمرده شده است، همان خويى كه انسان را در زندگى ناكام مى سازد، فرصت ها را از دست او مى گيرد، لغزش او زياد مى گردد، پشيمان مى شود و به هلاكت مى افتد؛ در صورتى كه نقطه مقابل آن؛ يعنى، تأنّى و خويشتن دارى سبب كاميابى و پيروزى و بهره بردارى هرچند بيشتر از فرصتهاست.
چند نكته مهم
1- مفهوم عجله و شتابزدگى
عجله و شتابزدگى به عنوان يك خوى زشت و ناپسند كه در اعمال انسان به صورتهاى گوناگون آشكار مى شود، به اين معنى است كه انسان، پيش از فراهم شدن مقدمات انجام كار، اقدام به انجام آن كند، كارى كه نتيجه آن چيزى جز شكست يا انجام ناقص نخواهد بود.
اين بدان مى ماند كه انسان ميوه را پيش از رسيدن و قابل استفاده شدن از درخت بچيند؛ كارى كه نتيجه اش ضايع شدن ميوه يا كم شدن فايده آن است. يا اين كه قبل از آمادگى زمين، بذرافشانى كند كه نتيجه اش نابودى بذر يا كاهش محصول خواهد بود.
امير مؤمنان على عليه السلام مى فرمايند: «وَ مُجْتَنِى الثَّمَرةِ لِغَيرِ وَقتِ ايناعِهَا كَالزّارعِ لِغَيرِ ارْضِهِ؛ كسى كه ميوه را پيش از رسيدن بچيند، همچون كسى است كه بذر خود را در زمين نامناسبى (مانند شوره زار) بپاشد. (كه نيرو و سرمايه خود را تلف كرده و نتيجه اش عايدش نمى شود».[11]
«عجول» به افرادى گفته مى شود كه در گفتار و رفتار و سؤال و درخواست خود، دستپاچه اند و صبر و حوصله لازم را براى رسيدن به مقصد، از راه صحيح آن ندارند؛ به همين دليل، اغلب گرفتار مشكلات و ناكامى ها مى شوند.
نقطه مقابل «عجله و شتابزدگى»، تأنّى، اناة، خويشتن دارى، تحمل، حوصله، طمأنينه و وقار است.
«عجله» را نبايد با «سرعت» كه بار مثبت دارد، اشتباه كرد. سرعت آن است كه انسان بعد از فراهم شدن مقدّمات، اتلاف وقت نكند و فرصت را از دست ندهد و به سوى مقصد بشتابد؛ كارى كه مسلماً سبب پيروزى و نجات و موفقيت است. در موارد بسيارى، ميان مصاديق و موارد عجله و سرعت اشتباه شده است و يا گروهى براى توجيه اعمال نادرست خود، تنبلى و بى حالى و از دست دادن فرصت ها را تحت عنوان ترك
عجله و شتابزدگى توجيه مى كنند؛ در حالى كه فرق اين دو كاملًا واضح و روشن است و اين كه مى بينيم، بعضى از روايات، عجله را از اسباب پشيمانى و تأنّى را سبب سلامت شمرده است، به خاطر همان است كه در بالا اشاره شد.
اين سخن را با حديثى از امير مؤمنان على عليه السلام كه بيان روشنى بر تفاوت مفهوم عجله و سرعت در كارهاست، پايان مى دهيم: «ايّاكَ وَ العَجَلَةَ بِالامُورِ قَبْلَ اوانِهَا، وَ التَّساقُطَ فِيها عِندَ امْكانِها؛ از شتاب كردن در كارها، قبل از رسيدن موعد آنها بپرهيز و نيز از سستى در كارها به هنگام رسيدن زمان آن (و فراهم شدن اسباب) بپرهيز».[12]
2- سرعت گرفتن در خيرات
قرآن مجيد در آيات متعددى، مؤمنان را به مسارعت در خيرات و پيشى گرفتن از يكديگر دعوت مى كند، از جمله در آيه 114 سوره آل عمران در توصيف جمعى از مؤمنان راستين مى فرمايد: «… وَ يُسارِعُونَ في الخَيراتِ وَ اولئكَ مِن الصَّالِحينَ … آنها كسانى هستند كه در انجام كارهاى نيك سرعت كرده و بر يكديگر پيشى مى گيرند و آنها از صالحانند».
و در سوره انبيا آيه 90 در توصيف جمعى از پيامبران بزرگ، مانند «زكريّا» و «يحيى » مى فرمايد: «… انَّهُم كَانُوا يُسارِعُون في الخَيراتِ …؛ آنها در كارهاى خير به سرعت اقدام مى كردند و بر ديگران پيشى مى گرفتند».
و در آيه 61 سوره مؤمنون، در شرح صفات برجسته مؤمنان آمده است: «اولئكَ يُسارِعُونَ في الخَيراتِ وَ هُم لَها سَابِقُونَ؛ آنها در كارهاى نيك به سرعت اقدام مى كنند و از ديگران پيشى مى گيرند».
در آيه 133 سوره آل عمران، اين مسئله به عنوان يك دستور عام خطاب به همه مؤمنان آمده است: «وَ سَارِعُوا الَى مَغفِرَةٍ مِن رَبِّكُم وَ جَنَّةٍ عَرضُهَا السَّمَاوَاتُ وَ الْارضُ اعِدَّتْ لِلمُتَّقينَ؛ شتاب كنيد و پيشى بگيريد براى رسيدن به آمرزش پروردگارتان، در رسيدن به بهشتى كه وسعت آن به اندازه آسمان ها و زمين است كه براى پرهيزكاران آماده شده است».
در آيه 148 سوره بقره، همين معنى تحت عنوان مسابقه در خيرات مطرح شده است: «… فَاستَبِقُوا الخَيراتِ …؛ در نيكيها (و اعمال خير) بر يكديگر سبقت جوييد».
بديهى است «مسارعه» در خيرات با مسابقه در خيرات، هر دو اشاره به يك حقيقت دارد و در واقع لازم و ملزوم يكديگرند؛ زيرا، سبقت جستن بدون سرعت در عمل، امكان پذير نيست و هر كسى سريعتر راه را سوى مقصود بپيمايد، بى شك زودتر به مقصود مى رسد.
در روايت اسلامى اشارات بسيار پرمعنى و جالبى نسبت به اين موضوع ديده مى شود كه گلچينى از آنها را در ذيل مى آوريم:
1- رسول خدا صلى الله عليه و آله مى فرمايند: «انّ اللّهَ يُحِبُّ مِنَ الخَيْرِ مَايُعَجَّلُ؛ خداوند كار نيكى را دوست دارد كه با سرعت انجام شود».[13]
2- در حديث ديگرى از امير مؤمنان على عليه السلام آمده است:
«بَادِرُوا بِعَمَلِ الخَيرِ قَبلَ ان تُشغَلُوا عَنْهُ بِغَيرِهِ؛
در انجام كارهاى نيك سرعت كنيد، پيش از آن كه چيزى شما را به خود مشغول سازد و از آن باز دارد».[14]
3- در احاديث متعددى از امام صادق عليه السلام اين مضمون ديده مى شود: «مَن هَمَّ بِخَيرٍ فَلْيُعَجِّلْهُ وَ لا يُؤَخِّرْهُ؛ كسى كه تصميم به كار نيكى مى گيرد، بايد در آن شتاب كند و تأخير نيندازد».[15]
4- در حديث ديگرى همين معنى به صورت مشروح ترى از همان امام بزرگوار نقل شده است: «اذا هَمّ احَدُكُم بِخَيرٍ او صِلَةٍ فَانّ عَن يَمينِهِ وِ شِمالِهِ شَيطانَينِ فَلْيُبادِرْ لايَكُفّاهُ عَن ذَلِك؛ هنگامى كه كسى از شما تصميم بر انجام كار خير يا بخشيدن چيزى به كسى گرفت، بايد مواظب باشد كه در طرف راست و چپ او دو شيطان هستند؛ بنابراين بايد به سرعت اقدام كند، مبادا آن دو شيطان (با وسوسه هاى خود) او را از اين كار باز دارند».
5- امير مؤمنان على عليه السلام مى فرمايند: «لَيسَ مِن عَادَةِ الْكِرامِ تَأخيرُ الْانعامِ [16]؛ تأخير در بخشش از عادت كريمان نيست».
6- امام باقر عليه السلام مى فرمايند: «مَن هَمَّ بِشَىْ ءٍ مِنَ الخَيرِ فَلْيُعَجِّلْهُ فَانَّ كُلَّ شَىْ ءٍ فيهِ تَأخيرٌ فَانَّ لِلشَّيطانِ فيهِ نَظْرَةً؛ كسى كه تصميم بر كار نيكى مى گيرد، بايد شتاب كند؛ زيرا هر چيزى كه در آن تأخير باشد، شيطان در آن نظر دارد (و با وسوسه هاى خود، تصميم انسان را تضعيف مى كند».
كوتاه سخن اين كه در برابر كارهاى خير، هميشه موانع و وسوسه هاى شياطين جن و انس وجود دارد؛ به همين دليل هنگامى كه مقدمات آن فراهم گردد، بايد شتاب كرد، مبادا افراد تنگ نظر، كوتاه فكر و شيطان صفت، سنگهايى در راه آن بيندازند. ضمناً بايد ميان سرعت در انجام كار و عجله مذموم كه مربوط به قبل از فراهم شدن مقدمات لازم براى انجام كار است، تفاوت گذاشت.
اين سخن را با حديثى از امير مؤمنان على عليه السلام پايان مى دهيم: «لاتُؤَخِّر انالَةَ الْمُحتَاجِ الَى غَدٍ، فَانَّكَ لاتَدْرِى مَا يَعْرِضُ لَكَ وَ لَهُ في غَدٍ[17]؛ كمك به نيازمندان را به فردا ميفكن؛ زيرا نمى دانى فردا براى تو و براى او چه پيش مى آيد اى بسا! توان تو از ميان برود، يا نياز او».
پيامدهاى شوم عجله و شتابزدگى
1- اتلاف وقت و نيرو
اين خوى ناپسند، آثار ويرانگرى در زندگى فردى و اجتماعى انسان ها دارد.
خسارت هايى كه از اين طريق، دامان انسان را مى گيرد، فوق العاده زياد است. از جمله اين كه نيروها را به هدر مى دهد و مانع رسيدن به مقصد مى شود؛ مثلًا، اگر لشكر دشمن قصد بلاد اسلام را كند و سپاه اسلام صبر نكند تا لشكر دشمن در موقعيّت ضعيف و آسيب پذيرى قرار گيرند، يا قبل از آن كه لشكر اسلام خود را بسيج و آماده كند و نقشه هاى جنگى را ترتيب دهد، به آنها حمله كند، نتيجه اى جز شكست و از بين رفتن قواى اسلام و به هدر دادن نيروها و جسور شدن دشمن نخواهد داشت.
در كارهاى شخصى و فردى نيز همين امر صادق است؛ زيرا هر حركت عجولانه، سبب ناكامى و از بين رفتن نيروهاست.
در «محجة البيضاء» حديث جالبى نقل شده كه شاهد گوياى گفتار فوق است، در اين حديث آمده است: هنگامى كه حضرت مسيح عليه السلام متولّد شد، شياطين نزد ابليس آمدند و گفتند: امروز بتها سرنگون شده اند (مگر خبرى واقع شده!) ابليس گفت: آرى! حتماً حادثه مهمى روى داده است، همين جا باشيد تا من تحقيق كنم و بازگردم. ابليس پرواز كرد و تمام اطراف زمين را گردش نمود و چيزى نيافت، جز اين كه ديد حضرت عيسى عليه السلام متولّد شده و فرشتگان اطراف او حلقه زده اند. ابليس برگشت و به شياطين خود گفت: ديشب پيامبرى متولد شده است. هيچ زنى باردار نشد و وضع حمل نكرد مگر اين كه من حاضر بودم، جز اين يكى و شما مأيوس باشيد از اين كه بعد از اين بت پرستى رونقى پيدا كند؛ ولى (براى گمراه ساختن فرزندان آدم)، از راه عجله و اعمال سبكسرانه وارد شويد (تا شيرازه زندگى آنها به هم بريزد).[18]
2- يأس و نااميدى
از ديگر پيامدهاى شوم «عجله» آن است كه هر گاه انسان به خاطر آن ناكام شود، حالت يأس و نوميدى به او دست مى دهد و اى بسا نسبت به همه چيز، حتى تقدير الهى بدبين گردد. لذا در حديث پرمعنايى امام حسن عسكرى عليه السلام مى فرمايند: «لا تَعْجَلْ عَلَى ثَمَرَةٍ لاتدرك وَ انَّما تَنالُها في اوانِها وَ اعْلَمُ انَّ المُدَبِّرَ لَكَ اعْلَمُ بِالوَقتِ الَّذِى يُصلِحُ حَالُكُ فيهِ، فَثِقْ بِخِيَرَتِهِ في جَميع امورِكَ، يُصلِحُ حَالُكَ، وَ لاتَعجَلْ بِحَوائِجِكَ قَبلَ وَقتِها فَيَضِيقُ قَلبُكَ وَ صَدرُكَ وَ يَخشاكَ (يغشاك) القُنوط؛ براى چيدن هيچ ميوه اى قبل از رسيدن آن، عجله مكن، تنها در موقع (مناسبش) به آن خواهى رسيد (و بهره خواهى گرفت) و بدان، كسى كه امور تو را تدبير مى كند، نسبت به وقتى كه به صلاح حال توست، آگاهتر است، بنابراين به انتخاب او در همه كارهايت اعتماد كن، تا حال تو اصلاح شود و هرگز براى نيازهاى خود قبل از رسيدن وقتش «عجله» نكن كه سبب تنگدلى و چيره شدن نوميدى بر تو مى شود».[19]
3- ندامت و پشيمانى
سوّمين پيامد شوم «عجله» ندامت و پشيمانى است كه در احاديث گذشته به آن اشاره شد. چه بسيارند كسانى كه براى انجام كارها، قبل از فراهم شدن زمينه ها عجله كرده اند و نيروهايشان به هدر رفته و هرگز به مقصد و مقصود خود نايل نشده اند؛ در حالى كه اگر كمى خويشتن دارى مى كردند، هرگز به چنان سرنوشتى مبتلا نمى شدند و چه بسيار كسانى كه به خاطر دستپاچگى به سراغ چيزى رفته اند كه دشمن جان آنها بوده و آرزو مى كنند كه اى كاش! به سراغ آن نمى رفتند.
امير مؤمنان على عليه السلام مى فرمايند: «فَكَمْ مِن مُستَعجِلٍ بِما ان ادرَكَهُ وَدَّ انَّهُ لَم يُدرِكْهُ؛ چه بسيارند افرادى كه براى چيزى عجله مى كنند كه اگر به آن دست يابند (فوراً پشيمان مى شوند و) دوست دارند هرگز به آن نرسيده بودند».[20]
4- هجوم اندوه و غصه
چهارمين پيامد منفى «عجله» در كارها، هجوم امواج اندوه و غصّه، سوى انسان است؛ زيرا ناكامى ها و شكست هاى حاصل از عجله و دستپاچگى در بسيارى از اوقات، بسيار گران تمام مى شود و انسان را با اندوه فراوان روبرو مى كند.
حضرت امير مؤمنان على عليه السلام در يكى از كلمات قصارش در «غرر الحكم» مى فرمايند:
اخلاق در قرآن، ج 2، ص: 436
«العَجَلُ قَبْلَ الامكانِ يُوجِبُ الغُصّةَ[21]؛ شتابزدگى پيش از فراهم شدن امكانات، سبب اندوه و غصه است».
5- فزونى لغزش ها
از پيامدهاى ديگر سوء آن، لغزش هاى فراوان است؛ زيرا تصميم گيرى صحيح نياز به تأمّل و تدبّر و دقّت فراوان دارد و آن هم به صورت عجولانه و شتابزده امكان پذير نيست و لذا افراد «عجول» غالباً گرفتار لغزش هاى مختلفى مى شوند، چه در تشخيص هدف و چه در راه وصول به آن.
امير مؤمنان على عليه السلام مى فرمايد: «مَعَ العَجَلِ يَكْثُرُ الزَّلل؛ با عجله و شتابزدگى لغزش هاى فراوان پيش مى آيد»[22]. و نيز مى فرمايند: «مَن عَجَلَ كَثُرَ عِثارُهُ؛ هر كس شتاب كند، لغزش او بسيار خواهد بود».[23]
6- فزونى خطاها
ششمين اثر عجله، «فزونى خطاها» است كه مى تواند با فزونى لغزش ها يكى باشد و مى تواند دو چيز محسوب شود، (خطا در تشخيص هدف است و لغزش در راه وصول به آن).
امير مؤمنان على عليه السلام مى فرمايند: «اصابَ مُتَأَنٍّ اوْ كادَ، اخطَأَ مُسْتَعجِلٌ او كَادَ؛ افراد خويشتن دار يا به مقصد مى رسند و يا به طور نسبى موفق مى شوند و افراد عجول گرفتار خطا مى شوند، يا به طور نسبى خطا مى كنند».[24]
به هر حال، زيان هاى ناشى از عجله و دستپاچگى، بيش از آن است كه مردم عادى فكر مى كنند، و جريمه اى كه انسان هاى عجول به خاطر عجله مى پردازند، قابل شمارش نيست.
1- هواپرستى
اين خوى ناپسند، مانند بسيارى از رذايل ديگر، قبل از هر چيز از هواپرستى سرچشمه مى گيرد، انسان هاى هواپرست، معمولًا براى رسيدن به خواست دل، عجول و دستپاچه اند و غالباً هوا و هوس ها به آنها اجازه نمى دهد، در عواقب امور بينديشند و راه درست را براى رسيدن به مقصد برگزينند؛ به همين جهت خود رابه آب و آتش مى زنند و با دستپاچگى به سوى هوس هاى خويش مى دوند و خود را گرفتار مى سازند.
2- حبّ و وابستگى به دنيا
حبّ دنيا كه سرچشمه و رأس خطايا و معاصى است، يكى ديگر از عوامل عجله و شتاب است. بنده دنيا چيزى جز دنيا را نمى بيند، و گويى چشم و گوش او كور و كر مى شود. آتش عشق و شوق دنيا در دل او زبانه مى كشد و او را با شتاب به دنبال خيالات خام مى فرستد و اغلب بر اثر عجله و شتابكارى، مشكلات و موانع راه را نمى بيند و خود را براى مقابله با آن آماده نمى كند و به همين دليل گرفتار شكست و ناكامى مى شود.
3- كمى ظرفيت و سعه صدر
از انگيزه هاى ديگر «عجله و شتاب»، كمى ظرفيت و سعه صدر است، افراد كم ظرفيت معمولًا عجولند و صاحبان سعه صدر با تأنّى و خويشتن دارى و بردبارى گام برمى دارند و همه چيز را زير نظر مى گيرند و با قدرت و قوّت در عين خون سردى، به سوى مقصد پيش مى روند و به همين دليل، كمتر گرفتار شكست مى شوند.
تسويلات شيطان و تزئينات او و فريب هاى دوستان نادان و متملق و دروغگو و حسود و سخن چين، از عوامل مهم شتابزدگى و عجله است.
امام امير مؤمنان على عليه السلام مى فرمايند: «وَ لاتَعجَلَّنَّ الَى تَصديقِ ساعٍ فَانَّ السَّاعِىَ غَاشٌّ وَ ان تَشبَّهَ بِالنَّاصِحينَ؛ در تصديق سخن چينان عجله مكن؛ زيرا آنها خائنند، هر چند در لباس ناصحان خيرخواه ظاهر شوند».[25]
4- جهل و نادانى
يكى ديگر از عوامل شتابزدگى، جهل و نادانى و سفاهت است؛ زيرا افراد جاهل و نادان اغلب گرفتار اوهام و پندارهاى غلط هستند و به گمان اين كه مقدّمات كار فراهم است، خود را در گرداب حوادث مى افكنند و با ناكامى و شكست روبرو مى شوند، در حالى كه هوشياران آگاه، تمام جوانب كار را مورد بررسى قرار مى دهند و با حزم و دورانديشى و دور از هر گونه شتابزدگى، برنامه ريزى مى كنند و مطمئناً پيروز مى شوند.
امير مؤمنان على عليه السلام مى فرمايند: «مِنَ الْحُمُقِ الْعَجَلَةُ قَبلَ الْامْكانِ؛ عجله كردن قبل از فراهم شدن امكانات (انجام كار)، از حماقت است».[26]
راه هاى درمان
براى مبارزه با اين خوى زشت، قبل از هر چيز بايد به پيامدهاى شوم آن انديشيد و عواقب دردناك عجله و شتابزدگى را مورد توجه قرار داد و حوادث بسيار ناراحت كننده اى را كه بر اثر شتابزدگى در كارها ديده شده، به خاطر آورد و نمونه هاى فراوانى كه در تاريخ است نيز مورد توجه قرار داد، به يقين با مطالعه در اين امور، هر كس به خوبى درمى يابد كه عجله و دستپاچگى، نه تنها او را زودتر به مقصد نمى رساند، بلكه چه بسا به خاطر آن هرگز به مقصد نرسد.
جمله هايى مانند: «العَجَلَةُ مِنَ الشَّيْطانِ» و «وَالعَجَلَةُ قَبْلَ الامْكانِ يُوجِبُ الغُصّةَ وَ مَعَ العَجَلَةِ تَكوُن النَّدامَةُ» بايد به صورت شعارهايى در زندگى فردى و اجتماعى درآيد و هميشه نصب العين افراد عجول گردد تا با مشاهده آن از عجله بازايستد و حديث رسول خدا صلى الله عليه و آله را به ذهن خويش بسپارند كه فرمود: «شتابزدگى و عجله مردم را به هلاكت
مى افكند و اگر مردم آرامش و خونسردى خود را حفظ كنند، هيچ كس در خطر نمى افتد».[27]
از سوى ديگر، بايد به تمرين ها و تلقين هاى پى در پى، به اين خلق و خو چيره شود؛ زيرا هر كارى با تمرين مبدل به يك عادت و هر عادتى با ادامه مبدل به يك خلق و خو مى شود.
پی نوشت:
[1] . بحار الانوار، جلد 68، صفحه 340.
[2] . همان مدرك.
[3] . مجموعه ورّام، صفحه 255.
[4] . غرر الحكم، حديث 9740.
[5] . بحار الانوار، جلد 67، صفحه 339.
[6] . غرر الحكم، حديث 1333.
[7] . غرر الحكم، حديث 9095.
[8] . بحار الانوار، جلد 68، صفحه 338.
[9] . غرر الحكم، حديث 1950.
[10] . بحار الانوار، جلد 75، صفحه 43.
[11] . نهج البلاغه، خطبه 5.
[12] . نهج البلاغه، نامه 53( فرمان مالك اشتر).
[13] . اصول كافى، جلد 2، صفحه 142.
[14] . ميزان الحكمه، جلد 1، حديث 5381.
[15] . اصول كافى، جلد 2، صفحه 142.
[16] . غرر الحكم، حديث 7489.
[17]. غرر الحكم، حديث 10364.
[18] . المحجة البيضاء، جلد 5، صفحه 61.
[19] . بحار الانوار، جلد 75، صفحه 379.
[20] . نهج البلاغه، خطبه 150.
[21] . غرر الحكم، حديث 1333.
[22] . غرر الحكم، حديث 9740.
[23] . غرر الحكم، حديث 7838.
[24] . غرر الحكم، حديث 1290.
[25] . نهج البلاغه، نامه 53.
[26] . غرر الحكم، حديث 9394.
[27] . بحار الانوار، جلد 68، صفحه 340.
منبع: اخلاق در قرآن، ج2، ص 441.