سید ابوالحسن جلوه

۱۳۹۸-۰۶-۲۱

186 بازدید

اشاره:

سید ابوالحسن طباطبایی، معروف به میرزا ابوالحسن جلوه (۱۲۳۸ق ـ ۱۳۱۴ق)، از حکما و علمای شیعه قرن ۱۳ هجری قمری است. وی در آرا و اندیشه‌های خود بیشتر به حکمت مشاء متمایل بود و به آرای ملاصدرا و حکمت متعالیه دیدگاهی نقادانه داشت. گفته‌اند او ارتباط اندکی با مردم داشت و تا آخر عمر ازدواج نکرد. پدرش از ادیبان دوره قاجار بود و ابوالحسن در ادبیات بهره‌هایی از او برده و دیوان شعری دارد. مزار او در مقبره ابن بابویه شهر ری است.

ولادت و نسب

نامش سیدابوالحسن طباطبائی است[۱] ولی چون در سروده هایش، جلوه تخلص می‌کرد به این نام مشهور شد.[۲]

وی در ۱۲۳۸ق در احمدآباد گجرات در غرب هندوستان به دنیا آمد. نَسبش با سی واسطه به امام حسن(علیه‌السلام) می‌رسد.

سید بهاء الدین حیدر؛ که در مبارزه با حمله مغولان، پیشگام مردم بود و به شهادت رسید و امروزه مزارش در زواره زیارت‌گاه مردم است در سلسله اجداد او قرار دارد. جلوه، همچنین از نوادگان حکیم و مُحَدِّث بنام دوره صفوی، میرزارفیع الدین نائینی (متوفی ۱۰۸۳ق)، است. نسب ابوالحسن، با شش واسطه به رفیع الدین می‌رسد. رفیع الدین طباطبایی، شاگرد شیخ بهایی و مولا عبدالله شوشتری و استاد علامه مجلسی[۳] و شیخ حر عاملی بوده است.[۴]

پدر جلوه، سیدمحمد طباطبائی، متخلص و معروف به مظهر، از پزشکان و ادیبان اوایل دوره قاجار بود.[۵]

هجرت و تحصیل

جلوه، پس از مرگ پدرش، به اصفهان رفت و در مدرسه کاسه گران اقامت گزید و پس از فراگیری مقدمات، به تحصیل علوم عقلی، الهی، طبیعی و ریاضی پرداخت. او تمام وقت خود را صرف تحصیل می‌کرد و با اینکه در جوانی اهل معاشرت با دوستان و ادبا و شعرا بود، از چنین معاشرتهایی منصرف شد، به طوری که شرکت در محفل شاعران را سد راه خود می‌دانست و چون متوجه شد که از استادان بهره‌ای نمی‌برد، خود مشغول مطالعه، مباحثه و تدریس گردید.

وی در ۱۲۷۳ق، به سبب مساعد نبودن اوضاع تحصیل و تدریس در اصفهان و مشکلات اجتماعی، به تهران رفت و در مدرسه دارالشفا سکنا گزید و ۴۱ سال در این مدرسه به تدریس حکمت و فلسفه و ریاضی و عرفان پرداخت. او در طول زندگی خود فقط دو سفر کوتاه به گیلان و تبریز داشت.[۶]

جلوه، در زندگی نامه‌اش درباره ترک اصفهان به قصد تهران می‌نویسد:

            «… تا از اقامت اصفهان به جهت شیوع تهیدستی و اصرار در عیب‌جویی و متعرض شدن مردمان به یکدیگر و واجب الاطاعه دانستن برخی خود را، دلتنگ شدم و به تهران آمدم و بر حسب انس و عادت و عدم قدرت بر منزل علی حده به مدرسه دارالشفاء فرود آمدم…‌» [۷]

شعر جلوه در ترک اصفهان:

به شهر جی چو دلم ناامید گشت از یار نمود وسوسه دیو که سرکشم زنگار
سفر گزینم و بدرود دوستان گویم که در حضر نه مرا قدر ماند و نه مقدار
سروده‌اند بزرگان که‌ای هنرور مرد به هر دیار که خوار آمدی مگیر قرار
که گر عزیز چو جانی چو دیر ماند هست هماره مرد از او در گزند و در تیمار
همی نیافتمی توشه غیر خون جگر همی نیافتمی باره غیر پای فکار

(دیوان اشعار جلوه، ص۱۳۲)

اساتید

جلوه در زندگینامه خود نام استادانش را ذکر نکرده است. ولی به گزارش برخی، او نزد: میرزاحسن پسر آخوند ملاعلی نوری، ملامحمدجعفر لاهیجی (متوفی پیش از ۱۲۹۴)، سیدرضی لاریجانی (متوفی ۱۲۷۰)، میرزاحسن چینی (متوفی ۱۲۶۴) و ملاعبدالجواد تونی خراسانی (متوفی ۱۲۸۱) شاگردی کرده است.[۸]

شاگردان

جلوه طی سالها تدریس در اصفهان و تهران، شاگردان بسیاری تربیت کرد که به گفته خود او، [۹] برخی از آنان محض آموختن اصطلاحات، بعضی برای اظهار فضل و عده کمی از روی صداقت و سادگی و اعتقاد به عالم تجرد گرد او جمع می‌شدند. در حوزه علوم عقلی، علما و حکمت شناسان و عرفای برجسته‌ای نزد جلوه پرورش یافتند، از جمله:  میرزاحسن کرمانشاهی (متوفی ۱۳۳۶)، میرزاشهاب الدین نیریزی شیرازی (متوفی ۱۳۲۰)، میرزامحمدطاهر تنکابنی (متوفی ۱۳۶۰)، آخوند ملامحمد هیدجی (متوفی ۱۳۳۹)، آقاسید حسین بادکوبه‌ای (متوفی ۱۳۵۸)، سید عباس موسوی شاهرودی (متوفی ۱۳۴۱)، سید موسی زرآبادی (متوفی ۱۳۵۳)، حاج ملامحمد آملی (متوفی ۱۳۹۰)، یحیی دولت آبادی (متوفی ۱۳۱۸)،  محمدعلی شاه آبادی (متوفی ۱۳۶۹)،  آخوند ملامحمدکاظم خراسانی [۱۰]

روش تدریس

از روشهای جالب و ابتکاری جلوه این بود که به هنگام تدریس، مصادر و مآخذِ اقوال و عباراتِ مندرج در آثار فلاسفه را مشخص می‌کرد.[۱۱]

همچنین به گفته تنکابنی، [۱۲] جلوه برای تدریس هر کتاب، ابتدا تمام آن را تصحیح و سپس بحث درباره آن را شروع می‌کرد.

آثار

ابوالحسن جلوه، تألیفِ اثرِ جدید و بدیع را دشوار و بلکه غیرممکن می‌دانست، از این رو از او تألیف مستقل و مدوّنی به جا نمانده و به تشریح کلمات بزرگان بسنده کرده و نوشته هایش بیشتر تعلیقه‌ها و حاشیه‌هایی است که بر کتاب‌های فلسفی و غیرفلسفی نگاشته است.[۱۳] برخی از آثار او عبارت‌اند از:

  1. رساله الحرکه الجوهریه، به عربی، در دفاع از نظر ابن سینا در ابطال حرکت در مقوله جوهر و در نقد رأی ملاصدرا در اثبات حرکت جوهری.
  2. رساله ربط الحادث بالقدیم، به عربی، که جلوه در آن، با تعمق در آرای ابن سینا و غزالی و میرداماد، به نقد نظریه ملاصدرا در مسئله ربط حادث به قدیم پرداخته است.
  3. رساله فی اتحادالعاقل و المعقول، به عربی، در نقد نظریه ملاصدرا در اثبات اتحاد عاقل و معقول.
  4. رساله کلی و اقسام آن، به عربی، که رساله‌ای موجز درباره وجود کلی طبیعی است که براساس دیدگاه‌های ملاصدرا تألیف شده است.
  5. حاشیه بر مبدأ و معاد ملاصدرا.
  6. حاشیه بر شرح الهدایه الاثیریه.
  7. حاشیه بر کتاب المشاعر ملاصدرا، جلوه در این حواشی برای توضیح و شرح عبارات متن، از کتابهای دیگر، از جمله شرح مشاعر محمد جعفرلاهیجی و اسفار، نیز استفاده کرده است.
  8. تعلیقات بر شرح فصوص الحکم قیصری، جلوه بر مقدمه قیصری بر شرح فصوص تعلیقاتی نگاشته که بیشتر آنها با مراجعه به آثار عرفایی چون علاءالدوله سمنانی، مؤیدالدین جندی، عبدالرزاق کاشانی، عبدالرحمان جامی، صائن الدین ترکه اصفهانی، ابن عربی و نیز آثار فیلسوفانی چون ابن سینا، اخوان الصفا، صدرالدین شیرازی، و فیض کاشانی فراهم آمده است.
  9. حواشی بر اسفار اربعه ملاصدرا، که تنها اثری است که جلوه در زندگینامه خود از آن یاد کرده است. وی در این حواشی غالباً مآخذ اسفار را تعیین کرده است. بخشی از این حواشی برای توضیح و تشریح متن اسفار و مرادِ مصنفِ آن است و دسته‌ای نیز برای اصلاح متن اسفار.
  10. حواشی بر شفای ابن سینا، در این حواشی برای توضیح مطالب کتاب از کلام ابن سینا در آثار دیگرش و همچنین از آثاری چون اسفار، المباحث المشرقیه، شرح مواقف، و قبسات استفاده کرده است.
  11. حواشی بر شرح اشارات، بیشتر این حواشی نقل مطالبی از دیگر کتابهای فلسفه و کلام، از جمله محاکمات، اساس الاقتباس، المباحث المشرقیه، شوارق الالهام، گوهر مراد، و اسفار است که در توضیح شرح اشارات ذکر شده‌اند.
  12. رساله‌ای درباره جسم تعلیمی، جلوه در این رساله به عَرَض بودن جسم تعلیمی رأی داده است.
  13. رساله درباره اثبات وجود صور نوعیه و جوهر بودن آن.
  14. رساله درباره چگونگی انتزاع مفهوم واحد از حقایق متباین.
  15. حاشیه بر شرح قاضی زاده رومی بر ملَخّص چَغْمینی در علوم نجوم.
  16. رساله القضیه المهمله هی القضیه الطبیعیه، در این رساله جلوه، پس از نقل و نقد کلام قطب الدین رازی، شارح مطالع الانوار، و نقل کلام فخررازی و خواجه نصیر طوسی، نتیجه گرفته که قضیه طبیعیه و قضیه مهمله یکی است.
  17. رساله فی بیان استجابه الدعا
  18. دیوان جلوه، مشتمل بر قصیده، غزل، قطعه و اشعاری در قالبهای دیگر.
  19. مقدمه دیوان مجمر و شرح حال آن شاعر.[۱۴]

دیوان جلوه

میرزا علی خان عبدالرسولی، از شاگردان جلوه، در سال ۱۳۴۸ قمری، اشعار او را جمع و تدوین کرد. این دیوان سپس در چاپخانه فردوسی تهران چاپ شد. دیوان جلوه شامل قصاید، غزلیات و مثنویات است. میرزا علی خان، شرح حالی از جلوه و خانواده‌اش را در مقدمه کتاب ذکر کرده.[۱۵]

آراء و افکار

جلوه در آرا و افکار خود بیشتر به حکمت مشاء متمایل بود و به آرای ملاصدرا و حکمت متعالیه دیدگاهی نقادانه داشت.[۱۶]

ابوالحسن جلوه با نظریه اتحاد عاقل و معقول مخالفت کرده است. به نظر او، به فرض اتحاد نفس (عاقل) با معقول در هنگام تعقل، اگر نفس و معقول هریک وجودی مستقل داشته باشند، محال است که نفس، عین آن وجودِ متعینِ متشخصِ معقول شود، زیرا اتحاد دو وجود متباین، محال است.

به نظر جلوه، [۱۷] انتزاع مفهوم واحد از حقایق متباین، بدون اشتراک آنها در امری ذاتی، ممکن است. به عبارت دیگر، انتزاع مفهوم واحد از حقایق متباین مستلزم وجود جهت اشتراک است، ولی لازم نیست که این اشتراک ذاتی و حقیقی باشد.

حکمای اربعه تهران

حکمای اربعه اصطلاحی است که به آقا محمدرضا قمشه ای، آقا علی مدرس، میرزا ابوالحسن جلوه و آقا میرزا حسین سبزواری، از شاگردان ملا هادی سبزواری، گفته می‌شود. در دوره ناصری، با فوت قمشه‌ای و مدرس، درس علوم عقلی به ابوالحسن جلوه منحصر شد.

کتابخانه

جلوه کتابخانه‌ای مشتمل بر بهترین آثار حکما، ادبا، عرفا و دانشمندان داشت که از کتابخانه‌های غنی روزگارش به شمار می‌رفت. وی وصیت نمود که کتابهایش را بفروشند و پول آن را به افراد فقیر و محتاج بدهند. بعدها کتابهای این کتابخانه، که بالغ بر ۲۰۵ جلد بود، به کتابخانه مجلس شورای ملی فروخته شد و هم اکنون در این کتابخانه نگهداری می‌شوند. اهمیت کتابهای او در این است که وی، علاوه بر تصحیح و مقابله آنها با دیگر نسخه‌های ارزشمند کتابخانه‌های معتبر تهران در آن ایام، تعلیقات و حواشی و یادداشت هایی بر آنها نوشته است.[۱۸]

خصوصیات اخلاقی

میرزا ابوالحسن جلوه دارای مناعت طبع و همت عالی بود، زاهدانه می‌زیست و با مردم به ندرت مراوده می‌کرد، به حلاوت و لطافت بیان و استواری اندیشه مشهور و نزد همگان محترم بود، با بزرگان فقها و رجال دولت روابط حسنه‌ای داشت، و به دربار و خاندان سلطنتی قاجار بی‌اعتنا بود. گرچه اشعاری در مدح ناصرالدین شاه سرود ولی تعلق خاطری به دربار نداشت.

او از هرگونه بی‌احترامی مصون بود، زیرا هنگام تدریس از بیان سخنان تفرقه برانگیز و مطالبی که خوشایند علما و فقها نبود، پرهیز می‌کرد و در حفظ زبان و اظهار رأی خود متانت داشت.

جلوه، فلسفه را با نهایت فهم و دانایی و با مثالهایی درخور فهم شاگردان تدریس می‌کرد و با سعه صدر مسائل فلسفی را برای آنان تشریح می‌نمود و به سؤالاتشان پاسخ می‌گفت و در ضمن مثالهای خود، کنایات لطیفی درباره برخی معاصران، که روش آنان را نمی‌پسندید، می‌آورد.[۱۹]

میرزا ابراهیم ریاضی حکمی زنجانی درباره جلوه می‌گوید:

        «‌میرزای جلوه، پیوسته به نیم شب برخاستی و دوگانه به درگاه یگانه گذاشتی و تا فجر برآید به حجره‌اندرون به ورزش تن گذراندی. آن‌گاه نماز صبح کردی و از پی نوافل و تعقیبات، دو تخم مرغ میل فرمودی پخته به آب با نانی اندک و از پی چای به تدریس نشستی تا دو ساعت مانده به ظهر و به حجره‌اندرون لیمو و شربت می‌داشتی و‌گاه می‌شدی که ناصرالدین شاه به دیدن او می‌آمدی و او می‌فرمودی که مرا حالی نیست و او برمی گشتی ».[۲۰]

وفات

جلوه تا پایان عمر همسری اختیار نکرد.[۲۱] وی در سالهای آخر عمرش نابینا شد و در بستر بیماری افتاد و سرانجام در ۱۳۱۴ق (۱۲۷۶ش) درگذشت و در جوار مرقد ابن بابویه در شهرری به خاک سپرده شد.

پس از دو سال، به همت میرزااحمدخان بَـدِر نصیرالدوله و شاهزاده سلطان حسین میرزای نیرالدوله و به دست عبدالباقی معمار کاشانی، بقعه‌ای بر مزارش بنا شد که به مرور زمان ویران گردید و امروزه بقعه‌ای شبیه آرامگاه حافظ بر روی مزار او احداث شده است.[۲۲]

پی نوشت:

۱.اعتمادالسلطنه، ص۱۶۰؛ قمی، ص۱۵

۲.تنکابنی، ص۶۵۶؛ امین، ج۲، ص۳۳۷

۳.علامه مجلسی با این تعابیر از سومین استاد اجازه خود یاد می‌کند؛ سیدالحکماء المتألهین و قدوه الحکماء المتألهین و سید سند میرزا رفیع الدین محمد بن امیر حیدر حسینی طباطبایی نائینی… (اجازات الحدیث، مجلسی، به نقل از گلی زواره، ص۲۵)

۴.نک: گلی زواره، صص۲۰-۲۵

۵.حبیب آبادی، ج۴، ص۱۰۶۰؛ مهدوی، ص۷۶؛ گلی زواره، ص۲۰، ۲۲

۶.معصوم علیشاه، ج۳، ص۵۰۷؛ نیکو همت، ص۲۱

۷.گلی زواره، ص۷۴

۸.افضل الملک، ص۱۰۷؛ تنکابنی، ص۶۵۵؛ نیکوهمت، ص۲۰؛ صدوقی سها، ص۴۶۹ ـ ۴۷۰؛ طارمی، ص۷۰

۹.نامه دانشوران ناصری، ج۳، ص۳۴ـ۳۵

۱۰.تنکابنی، ص۶۵۶؛ آقا بزرگ طهرانی، قسم ۱، ص۳۷۳، قسم ۲، ص۸۴۵؛ دولت آبادی، ج۱، ص۱۱۲ـ۱۱۳؛ صدوقی سها، ص۳۷۳، ۴۷۵ـ۴۸۳

۱۱.امین، ج۲، ص۳۳۷

۱۲.مدرسی چهاردهی، حکیم، ص۷۴ـ۷۵؛ مدرسی چهاردهی، آقامحمدرضا، ص۷۷

۱۳.نامه دانشوران ناصری، ج۳، ص۳۴

۱۴.گلی زواره، ص۱۲۲، ۱۲۵ـ۱۲۶؛ محقق داماد، ص۱۰۶، ۱۱۰ـ۱۱۱

۱۵.گلی زواره، ص۱۳۲

۱۶.جلوه، دورساله، ص۱۰۹

۱۷.مجموعه، ج۱، ص۶۰۵ـ۶۰۸

۱۸.محقق داماد، ص۱۰۴؛ گلی زواره، ص۱۹۷

۱۹.مستوفی، ج۱، ص۵۲۱ـ۵۲۲؛ بامداد، ج۱، ص۴۱؛ تقی زاده، ص۱۸۱؛ دیوان بیگی، ج۱، ص۳۷۵؛ نامه دانشوران ناصری، ج۳، ص۳۱؛ محقق داماد، ص۱۰۳؛ جلوه، دیوان، ص۳۲ـ۳۵، ۴۴ـ۴۸؛ بانپور، ص۷۸؛ حکیمی، ص۴۷ـ۴۸

۲۰.تاریخ حکماء و عرفاء متاخرین صدرالمتألهین، تالیف منوچهر صدوقی سها، انجمن اسلامی حکمت و فلسفه ایران تهران، ۱۳۵۹، ص۱۶۲ به نقل از؛ گلی زواره، ص۵۵

۲۱.آقابزرگ طهرانی، قسم ۱، ص۴۲

۲۲.افضل الملک، ص۱۰۶؛ دولت آبادی، ج۱، ص۱۷۵؛ عبرت نائینی، ج۱، ص۶۵۲؛ گلی زواره، ص۱۸۶ـ ۱۹۳

منابع

۱.آقابزرگ‌ طهرانی‌، طبقات‌ اعلام‌الشیعه‌: نقباء البشر فی‌ القرن‌ الرابع‌ عشر، مشهد، ۱۴۰۴ق.

۲.اعتصامی‌، یوسف، فهرست‌ کتابخانه‌ مجلس‌ شورای‌ ملی‌ ، ج‌۲، تهران‌، ۱۳۱۱ش‌.

۳.اعتمادالسلطنه‌، محمدحسن، کتاب‌ الما´ثر و الا´ثار، چاپ‌ سنگی‌، تهران‌، ۱۳۰۷ش.

۴.افضل‌الملک‌، غلامحسین، افضل‌التواریخ‌، چاپ‌ منصوره‌ اتحادیه‌ و سیروس‌ سعدوندیان‌، تهران‌، ۱۳۶۱ش‌.

۵.امین، محسن، اعیان الشیعه، بیروت، ۱۴۰۳ق.

۶.بامداد، مهدی، شرح‌ حال‌ رجال‌ ایران‌ در قرن‌ ۱۲ و ۱۳ و ۱۴ هجری‌ ، تهران‌، ۱۳۵۷ش‌.

۷.بانپور، احمد، «حکیم‌ جلوه‌» ، کیهان‌ اندیشه‌ ، ش‌۱۰ (بهمن‌ و اسفند ۱۳۶۵).

۸.تقی‌زاده‌، حسن، «احترام‌ علما» ، یغما، سال‌۲، ش‌۵ (مرداد ۱۳۲۸).

۹.تنکابنی‌، محمدطاهر، «مختصر شرح‌ احوال‌ میرزای‌ جلوه‌» ، آینده‌ ، ج‌۲، ش‌۹ (دی‌ ۱۳۰۶).

۱۰.جلوه‌، ابوالحسن، دو رساله‌ از میرزای‌ جلوه‌ (ره‌) ، چاپ‌ محسن‌ کدیور، در نامه‌ مفید، سال‌۲، ش‌۶ (تابستان‌ ۱۳۷۵).

۱۱.جلوه‌، ابوالحسن، دیوان‌ ، چاپ‌ احمد سهیلی‌ خوانساری‌، تهران‌.

۱۲.جلوه‌، ابوالحسن، مجموعه‌ آثار حکیم‌ جلوه‌ ، چاپ‌ حسن‌رضازاده‌، تهران‌، ۱۳۸۵ش‌.

۱۳.حائری‌، عبدالحسین، فهرست‌ کتابخانه‌ مجلس‌ شورای‌ ملی‌ ، ج‌۱۰، بخش‌۴، تهران‌، ۱۳۵۲ش‌.

۱۴.محمدعلی‌ حبیب‌آبادی‌، مکارم‌ الا´ثار در احوال‌ رجال‌ دو قرن‌ ۱۳ و ۱۴ هجری‌، اصفهان‌، ج‌۴، ۱۳۵۲ش‌، ج‌۵، ۱۳۵۵ش‌.

۱۵.حجتی‌، محمدباقر، فهرست‌ نسخه‌های‌ خطی‌ کتابخانه‌ دانشکده‌ الهیات‌ و معارف‌ اسلامی‌ دانشگاه‌ تهران‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌.

۱۶.حسینی‌ اشکوری‌، احمد، فهرست‌ نسخه‌های‌ خطی‌ کتابخانه‌ عمومی‌ حضرت‌ آیه‌اللّه‌ العظمی‌ مرعشی‌ نجفی‌، قم‌، ۱۳۵۴ـ۱۳۷۶ش‌.

۱۷.حکیمی‌، محمدرضا، بیدارگران‌ اقالیم‌ قبله‌، تهران‌، ۱۳۷۸ش‌.

۱۸.دانش‌پژوه‌، محمدتقی، فهرست‌ کتابخانه‌ اهدائی‌ آقای‌ سیدمحمد مشکوه‌ به‌ کتابخانه‌ دانشگاه‌ تهران‌، ج‌۳، بخش‌۱، تهران‌، ۱۳۳۲ش.

۱۹.دولت‌آبادی‌، یحیی، حیات‌ یحیی‌، تهران‌، ۱۳۶۲ش‌.

۲۰.دیوان‌بیگی‌، احمدعلی، حدیقه‌الشعراء، چاپ‌ عبدالحسین‌ نوائی‌، تهران‌، ۱۳۶۴ـ۱۳۶۶ش‌.

۲۱.صدوقی‌سها، منوچهر، تحریرثانی‌ تاریخ‌ حکماء و عرفای‌ متأخر، تهران‌، ۱۳۸۱ش‌.

۲۲.طارمی‌، عباس، «آشنایی‌ با حوزه‌ فلسفی‌/ عرفانی‌ تهران‌» ، خردنامه‌ صدرا، ش‌۱۳ (پاییز ۱۳۷۷).

۲۳.عبرت‌ نائینی‌، محمدعلی، تذکره‌ مدینه‌الادب، چاپ‌ عکسی‌ تهران‌، ۱۳۷۶ش‌.

۲۴.فیض‌کاشانی‌، محمد، اصول‌المعارف‌ ، چاپ‌ جلال‌الدین‌ آشتیانی‌، قم‌، ۱۳۶۲ش‌.

۲۵.قمی‌، عباس، هدیه‌ الاحباب‌ فی‌ ذکرالمعروف‌ بالکنی‌ و الالقاب‌ و الانساب‌ ، تهران‌، ۱۳۶۳ش‌.

۲۶.قیصری‌، داوود، شرح‌ فصوص‌الحکم‌ ، چاپ‌ جلال‌الدین‌ آشتیانی‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.

۲۷.گلی‌زواره‌، غلامرضا، میرزاابوالحسن‌ جلوه‌: حکیم‌ فروتن‌، تهران‌، ۱۳۷۲ش‌.

۲۸.محقق‌ داماد، مصطفی، «نخبگان‌ علم‌ و عمل‌ ایران‌: میرزا ابوالحسن‌ جلوه‌ اصفهانی‌»، نامه فرهنگستان‌ علوم‌، سال‌۳، ش‌۵ (پاییز ۱۳۷۵).

۲۹.مدرسی‌ چهاردهی‌، مرتضی، «آقامحمدرضا صهبای‌ قمشه‌ای‌»، یادگار ، سال‌۳، ش‌۱ (شهریور ۱۳۲۵).

۳۰.مدرسی‌ چهاردهی‌، مرتضی، «حکیم‌ میرزا ابوالحسن‌ جلوه‌»، جلوه‌ ، سال‌۱، ش‌۲ (مرداد ۱۳۲۴).

۳۱.مستوفی‌، عبدالله، شرح‌ زندگانی‌ من‌، یا، تاریخ‌ اجتماعی‌ و اداری‌ دوره‌ قاجاریه‌ ، تهران‌، ۱۳۷۷ش‌.

۳۲.مطهری‌، مرتضی، حرکت‌ و زمان‌ در فلسفه‌ اسلامی‌، ج‌۱، تهران‌، ۱۳۶۶ش‌.

۳۳.معصوم‌ علیشاه‌، محمدمعصوم، طرائق‌الحقائق‌، چاپ‌ محمدجعفر محجوب‌، تهران‌، ۱۳۳۹ـ۱۳۴۵ش‌.

۳۴.مهدوی‌، مصلح الدین، تذکره‌القبور، یا، دانشمندان‌ و بزرگان‌ اصفهان‌، اصفهان‌، ۱۳۴۸ش‌

۳۵.نامه‌ دانشوران‌ ناصری‌، قم‌، دارالفکر، ۱۳۳۸ش‌.

۳۶.نیکوهمت‌، احمد، «جلوه‌»، وحید، ش‌۲۴۴ (نیمه‌ دوم‌ آبان‌ ۱۳۵۷).

    منبع مقاله: دانشنامه جهان اسلام