زندگی نامه حضرت محمد (ص) آخرین پیام آور خداوند

زندگی نامه حضرت محمد (ص) آخرین پیام آور خداوند

۱۴۰۳-۱۱-۰۷

12 بازدید

حضرت محمد مصطفی (ص) آخرین و بزرگترین فرستاده الهی و برترین مخلوق خداوند در عالم است. نبی مکرم اسلام آخرین و کامل ترین برنامه زندگی بشر، یعنی دین مبین اسلام را به بشر عرضه کرد. کتاب آسمانی این پیامبر الهی، قرآن نام دارد که معجزه ای جاویدان برای تمام انسان ها تا همیشه تاریخ است.

حیات پیامبر اسلام سرشار از حوادث و اتفاقات گوناگون است. در این نوشتار، به طور خلاصه نگاهی کوتاه خواهیم داشت به زندگی حضرت محمد (ص) و به مهمترین حوادث زندگی وی از تولد تا لحظه رحلت اشاره می کنیم.

ولادت و دوران کودکی حضرت محمد (ص)

خاتم پیامبران و سرور فرستادگان الهی، حضرت محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب (ص) در هفدهم ربیع الاول سال عام الفیل دیده به جهان گشود. وی قبل از تولد، پدر را از دست داده بود. حضرت محمد (ص) در خانواده ای یکتاپرست و خداشناس به دنیا آمد.

از سخن و دعای جدش عبدالمطلب می توان به ایمان وی پی برد. زمانی که ابرهه حبشی برای ویران کردن کعبه به آن سامان حمله کرد، عبدالمطلب برای حمایت از کعبه، نه تنها به بت ها پناه نبرد، بلکه بر خدای توانا توکل نمود.

تاریخ نگاران آورده اند: عبدالمطلب، جد پیامبر، آن حضرت را «محمد» نامید و در پاسخ کسانی که سبب این نامگذاری را از او جویا شدند، می فرمود: خواستم وی در آسمان و زمین مورد ستایش قرار گیرد.

رسم اشراف مکه بر این بود، نوزادان شیرخوار خود را برای شیر دادن به زنان شیرده صحرانشین می سپردند و میان آنان زنان قبیله سعد در این کار معروف بودند. زنان این قبیله هر سال در ایام ویژه ای به مکه می آمدند، تا کودکان شیرخوار را جهت شیردادن، تحویل گرفته و از این راه امرار معاش کنند.

حضرت محمد (ص) نیز طبق رسم عرب به زنی به نام «حلیمه» سپرده شد. در روایت آمده که پیامبر در کودکی، جز شیر «حلیمه» شیر هیچ زنی را نپذیرفت. بنابراین دوران شیرخوارگی حضرت در قبیله سعد سپری گشت.

حلیمه سعدیه حضرت محمد (ص) را در پنج سالگی به خانواده اش بازگرداند و مادرش آمنه تصمیم گرفت برای زیارت قبر شوهر عزیز خود در مدینه، فرزندش را همراه خود ببرد و حضرت محمد (ص) ضمن دیدار با دایی های خود از قبیله «نجّار»، در آن سامان با آنان آشنا گردد.

ولی این سفر، اندوه دیگری برای پیامبر در پی داشت زیرا وی پس از زیارت محل وفات و دفن پدر، در مسیر بازگشت در منطقه ای به نام «اَبْواء» در حالی که شش سال سن داشت، مادر مهربان خویش را از دست داد.

بیش از هشت بهار از عمر شریف حضرت محمد (ص) سپری نشده بود که جد بزرگوارش «عبدالمطلب» را نیز از دست داد. پس از عبدالمطلب، سرپرستی پیامبر اسلام را ابوطالب عموی وی، بر عهده گرفت. هر چند ابوطالب از مال و منال زیادی برخوردار نبود، ولی بین برادران خود، از همه شایسته تر و میان قریش جایگاه والایی داشت و مورد احترام بود.

دوران جوانی و ازدواج حضرت محمد (ص)

فقر و تنگدستی حاکم بر خانواده ابوطالب که پیامبر نیز در آن به سر می برد، سبب شد تا ابوطالب به برادرزاده خویش پیشنهاد کند، با دارایی «خدیجه» دختر «خُوَیْلِد» به بازرگانی و تجارت بپردازد.

در آن دروان حضرت محمد (ص) ۲۵ سال داشت. خدیجه با شناخت قبلی که از رسول خدا (ص) داشت بلافاصله پیشنهاد ابوطالب را پذیرفت و دوبرابر کالایی را که برای تجارت به دیگران می سپرد، در اختیار حضرت محمد (ص) قرار داد.

بسیاری از اسناد تاریخی موید این است که نخستین بار، خدیجه به ازدواج با حضرت محمد (ص) اظهار تمایل کرد و ابوطالب با چند تن از قریش برای خواستگاری خدیجه نزد عمویش عمرو بن اسد رفت. این ماجرا به گفته مشهور، پانزده سال قبل از بعثت حضرت محمد (ص) رخ داده است.

بر این اساس حضرت محمد (ص) در سال ۲۵ عام الفیل، در سن ۲۵ سالگی با حضرت خدیجه (س) ازدواج کرد. طبق نقل منابع تاریخی، خطبه این عقد و ازدواج مبارک توسط حضرت ابوطالب (ع) خوانده شده است. تاریخ نگاران در تعیین عمر شریف حضرت خدیجه (س) به اختلاف سخن گفته اند، برخی ۲۵، بعضی ۲۸، گروهی ۳۸ و عده ای ۴۰ سال را مطرح کرده اند.

بعثت حضرت محمد (ص)

حضرت محمد (ص) چهل ساله بود که خدای عزوجل به قلب او نگریست و آن را بهترین، ارزشمندترین، تسلیم ترین، خاشع ترین و خاضع ترین قلب ها یافت. درهای آسمان باز شد و جبرئیل روح الأمین، در هاله ای از نور فرود آمد و عرضه داشت: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ[۱]؛ بخوان به نام پروردگارت که جهان را آفرید.»

سپس جبرئیل آن چه را از سوی خدای عز و جل به او وحی شده بود، به پیامبر وحی نمود و آن گاه به آسمان بالا رفت و حضرت محمد (ص) از کوه پایین آمد؛ در حالی که عظمت و شکوه و جلال خدا سراسر وجودش را فراگرفته بود.

آغاز دعوت و تبلیغ دین اسلام توسط حضرت محمد (ص)

نخستین گام حضرت محمد (ص) بعد از دریافت وحی، دعوت پنهانی اطرافیان به اسلام بود. نخستین کسانی که به اسلام گرویدند، حضرت علی (ع) و حضرت خدیجه (س) بودند.

پس از دعوت پنهانی، نخستین مرحله دعوت آشکار و علنی پیامبر با فرمان الهی «وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ[۲]؛ و نخست خویشاوندان نزدیکت را انذار کن.» آغاز شد.

برای عملی ساختن این فرمان پیامبر چهل تن از خویشاوندان خود را به یک مهمانی دعوت کرده و در آنجا پیامبری خود را به صورت علنی اعلام می کند.

با گذشت چهار سال از نهضت نبوی، آیات فراوانی از قرآن کریم نازل گردید، که بیانگر عظمت توحید و خداشناسی و دعوت به حق و اعجاز بلاغت قرآن بود و مخالفان پیامبر را بیم داده و تهدید می کرد.

قریش با روش های متعددی می کوشید تا حرکت پیامبر را به کنترل در آورد، اما ناکام بود. قریش پس از شکست و ناکامی در جهت فریب دادن حضرت محمد (ص) با پیشنهاد اعطای پادشاهی و سلطنت و دارایی فراوان و ارج و احترام و قدرت، تصمیم گرفت تماس مردم با رسول الله (ص) را قطع کند.

از همین رو هر نوع اتهامی مانند جادوگری، دیوانگی و دروغ گویی را به حضرت محمد (ص) نسبت می داد. همچنین کفار قریش بسیاری از مسلمانان و مومنان را شکنجه می کرد تا دست از ایمان خود بردارند و دیگران با دیدن این صحنه ها بترسند و از حضرت محمد (ص) دور شوند.

نامه های حضرت محمد (ص) به سران کشورهای دنیا

حضرت محمد (ص)، در سال ششم هجری، با فرستادن چندین نامه به پادشاه کشورهای مختلف از جمله ایران، روم و حبشه آن ها را به اسلام دعوت می کند. مورخان تعداد این نامه ها بین ۱۲ تا ۲۶ نامه دانسته اند. این اقدام پیامبر حاکی از جهانی بودن دین اسلام و عدم اختصاص آن به یک فرهنگ خاص است.

هجرت گروهی از مسلمانان به حبشه

حضرت محمد (ص) که دیگر توان حمایت از مسلمانان در برابر آزار و اذیت سران قریش را نداشت، تصمیم می گیرد جمعی از مسلمانان را به حبشه بفرستد. بنابراین تعدادی از مسلمانان به رهبری جعفر بن ابیطالب راهی حبشه می شوند.

این گروه با استقبال گرم «نجاشی» پادشاه آن سرزمین روبرو شدند و تلاش های کفار قریش نتوانست نجاشی را نسبت به مسلمانان بدبین کند.

محاصره اقتصادی مسلمانان

قریش که در جهت همدست کردن نجاشی با خود و بر ضد مسلمانان توفیقی نیافتند، به طرحی جدید متوسل شدند که در تحمیل محاصره اقتصادی و اجتماعی و سیاسی نمودار گشت.

این محاصره سه سال به طول انجامید و آن گاه که سران قریش از به تسلیم واداشتن پیامبر و ابوطالب و سایر بنی هاشم برای اهداف خود نومید گشتند، حصر را شکستند.

پیامبر و نزدیکانش پس از آن که پیروزمندانه از محاصره بیرون آمدند در سال دهم بعثت با وفات ابوطالب و خدیجه (س) در بوته آزمون سختی قرار گرفتند. اندوه این دو رویداد بر وجود مقدس حضرت محمد (ص) بسیار سنگین بود؛ زیرا وی طی یک سال دو پشتیبانِ قدرتمند خویش را از دست داد.

هجرت به مدینه و تشکیل دولت اسلامی

با بازگشت به مکه، فعالیت تبلیغی حضرت محمد (ص) دوباره از سر گرفته شد و به ویژه در ایام حج مردم بسیاری برای شنیدن سخنان پیامبر نزد او می رفتند.

شهر مدینه در آن زمان شاهد درگیری سیاسی و نظامی بین دو قبیله اوس و خزرج بود. پیامبر با شش تن از مردم مدینه دیدار کرد و آن ها به اسلام ایمان آوردند. این شش تن به مدینه بازگشته و حضرت محمد (ص) و رسالتش را تبلیغ نمودند.

اسلام زمینه ای شد تا دو قبیل اوس و خزرج اختلافات را کنار بگذارند و در سال یازدهم بعثت دوازده تن از این دو قبیله به صورت پنهانی با پیامبر پیمان بستند.

وقتی قریش از نفوذ پیامبر در میان مردم مدینه اطلاع یافت سختگیری بیشتری بر مسلمانان مکه اعمال نمود. به همین خاطر حضرت محمد (ص) تصمیم گرفت همراه با مسلمانان به مدینه هجرت نماید.

مسلمانان به تدریج در گروه های چند نفره به سمت مدینه حرکت کردند. وقتی سران قریش از تصمیم حضرت محمد (ص) آگاه شدند، تصمیم گرفتند پیامبر را به قتل برساند تا از قدرت یابی مسلمانان در مدینه جلوگیری کنند.

پیامبر از طریق جبرئیل از توطئه شوم مشرکان قریش باخبر شد و شبانه از مکه بیرون رفت. امیرالمومنین علی (ع) آن شب که معروف به «لیله المبیت» است به جای پیامبر در بستر وی خوابید، تا سران قریش متوجهِ نبودِ پیامبر نشوند.

حضرت محمد (ص) با احتیاط کامل به سمت مدینه هجرت کرد و در حالی که مردم مدینه برای استقبال وی در آمادگی کامل به سر می بردند، وارد آن دیار گردید.

پیامبر خاتم (ص) در مدینه دست به تأسیس نخستین دولت اسلامی زد و در سال نخست هجرت، با شکستن بت ها و بنای مسجد نبوی به عنوان مرکز فعالیت و دعوت و حکومت خویش و با ایجاد پیمان برادری میان مهاجر و انصار پایه و اساس این دولت را استحکام بخشید.

آغاز درگیری های نظامی مسلمانان با کفار

با تشکیل دولت اسلامی در مدینه و قدرت گرفتن مسلمانان، کفار مکه اقدامات خرابکارانه خود علیه مسلمانان را شدت بیشتری بخشیدند. قریش اموال مسلمانان در مکه را مصادر کرده بود و به کاروان های مسلمانانی که به سمت مدینه در حرکت بودند، حمله می کرد.

از همین رو حضرت محمد (ص) از مردم مدینه درخواست کرد تا با مهاجرانی که از مکه به مدینه آمده بودند، همکاری کنند، تا آن ها بتوانند اموال از دست رفته خود را از قریش باز پس گیرند.

از اینجا بود که رسول اکرم (ص) دست به اعزام «سَریّه» زد، سریه به مجموعه های کوچکی از جنگ جویان گفته می شد که با وارد کردن ضربه های اقتصادی بر قریش، آنان را تحت فشار قرار می دادند.

بدین ترتیب هفت ماه پس از هجرت مبارک رسول خدا (ص) نخستین سریه به تعداد سی تن، به فرماندهی حمزه، عموی پیامبر(ص) وارد عمل شد.

این درگیری ها به تدریج شدت بیشتری گرفت و باعث ایجاد جنگ های کوچک و بزرگ میان مسلمانان و کفار شد.

قریش از خارج مدینه و یهود از داخل این شهر، شخص پیامبر و دولت او را، نشانه رفتند. رسول اکرم (ص) تحرکات همگی را زیر نظر داشت و بدین سان، در سال دوم هجرت، هشت غزوه و دو سریّه پیاپی صورت گرفت .

سال دوم سرشار از پیروزی های نظامی برای امت اسلامی بود. در این سال، نخستین شکست خفت بار نصیب قریش و یهودیان شد. در همین سال مسلمانان در جنگ بدر پیروز شدند.

همچنین در همین سال بنی قَینُقاع از مدینه بیرون رانده شدند. این قبیله نخستین قبیله یهودی بود که مدینه را به عنوان وطن خود برگزیده بود و انتظار پیامبر آخر الزمان را می کشید. اما با ظهور اسلام در مدینه، به دشمنی و مخالفت با اسلام پرداخت.

تحرکات نظامی قریش بر ضد اسلام و مسلمانان از خارج مدینه ادامه یافت و قبایل یهود سه سال پیاپی، چند بار پیمان خویش را با رسول اکرم (ص) شکستند.

پیمان شکنی های یهود و جنگ طلبی های کفار قریش سبب به وجود آمدن پنج غزوه اُحد، بنی نضیر، احزاب، بنی قریظه و بنی مصطلق در این سه سال شد. این جنگ ها بار فوق العاده سنگینی را بر دوش پیامبر و قاطبه مسلمانان نهاد.

در ادامه مهم ترین جنگ های پیامبر در این دوران تا پیروز نهایی اسلام و فتح مکه را مرور می کنیم.

جنگ بدر

غزوه بدر در ماه رمضان همان سالی که روزه واجب شد، رخ داد و آن گاه قبله تغییر یافت. و به استقلال امت مسلمان و دولت اسلامی ، بُعد جدیدی بخشید.

حضرت محمد (ص) حرکت کاروان قریش را که در مسیر رفتن به شام، در غزوه ذات العشیره از چنگ او گریخته بود، زیر نظر داشت و با ساز و برگی اندک و افرادی انگشت شمار به امید برخورد با قافله ای که کالاهای بازرگانی هنگفتی به همراه داشت، از شهر بیرون رفت.

وقتی خبر آن پخش شد، امیر کاروان بازرگانی قریش به سمت دیگری تغییر مسیر داده تا با مسلمانان برخورد نکند. از سوی دیگر قریش نیز با سپاهی بزرگ برای مقابله با مسلمانان از مکه خارج شد.

سپاه قریش در نزدیکی چاه های بدر فرود آمد و صفوف خود را برای نبرد آراست. حضرت محمد (ص) به همراه مسلمانان که عدد آن ها تنها ۳۱۳ نفر بود و حدود یک سوم سپاه دشمن بودند، وارد جنگ شدند.

با وجود تعداد کم سپاه اسلام، اما مشرکان با بر جای نهادن هفتاد کشته و هفتاد اسیر و غنیمت های فراوان، به سمت مکه گریختند.

جنگ احد

روزهای پس از جنگ بدر بر قریش و مشرکان سخت و دشوار گذشت.  مشرکان مکه تصمیم گرفتند جنگ جدیدی بر ضد اسلام آغاز کنند.

وقتی سپاه شرک به مدینه نزدیک شد، حضرت محمد (ص) با مسلمانان درباره چگونگی جنگ به مشورت پرداخت. عده ای معتقد بودند که بهتر است در مدینه سنگر بگیرند و از شهر خارج نشوند و عده ای جنگ در بیرون از شهر را ترجیح می دادند. سرانجام قرار بر این شد که در بیرون از مدینه به جنگ با مشرکان قریش بروند.

در این جنگ ابتدا سپاه اسلام بر دشمن غلبه پیدا کرد. این غلبه ابتدایی سبب شد گروهی از مسلمانان -که مامور به محافظت از گردنه ای بودند تا دشمنان از پشت سپاه اسلام حمله نکنند- به طمع جمع آوری غنائم، جایگاه خود را رها کردند و نظم سپاه اسلام به هم ریخت. این به هم ریختگی، فضا را برای حمله دشمن از آن سو فراهم کرد و در نهایت موجب شکست مسلمانان در این جنگ شد.

حمزه عموی پیامبر در این جنگ به شهادت رسید و حضرت محمد (ص) جراحت فراوانی برداشت. با این وجود، مشرکان قریش نتوانستند وارد مدینه شوند و به مکه بازگشتند.

جنگ خندق

یکی دیگر از جنگ های بزرگ حضرت محمد (ص) با مشرکان، غزوه خندق بود. در این غزوه مشرکان از قبایل مختلف هم پیمان شدند تا مسلمانان را نابوده کرده و اسلام را به طور کامل از بین ببرند.

نیروهای مشرکان با تعدادی بیش از ده هزار جنگجو، مدینه را به محاصر درآوردند، ولی ابتکار سلمان فارسی در حفر گودالی عمیق در اطراف شهر، مانع از نفوذ سپاه دشمن به مدینه شد.

نتها معدودی از جنگاوران بزرگ عرب توانستند از خندق عبور کنند. یکی از این جنگاوران عمرو بن عبدود بود. امیر المومنین (ع) نبرد سختی با عمرو بن عبدود انجام داد و توانست او را شکست دهد.

سرانجام مشرکان دست از محاصره مدینه برداشته و با شکست و ناکامی در اهداف شان، به مکه بازگشتند.

فتح مکه به دست مسلمانان و گسترش اسلام

در سال پنجم که مسلمانان از خود رشادت های بزرگی نشان دادن، خداوند مکر و حیله احزاب مدینه و یهود را، به خودشان برگرداند و با مأیوس شدن قریش از درهم کوبیدن قدرت مسلمانان، خداوند زمینه را برای فتحی آشکار مهیا ساخت.

حضرت محمد (ص) با قبایل اطراف خود هم پیمان شد و  از آن ها قدرتی یکپارچه به وجود آورد. پس از این اتحاد و شکست کامل یهودیان مدینه و ناکامی مشرکان در از بین بردن اسلام، سپاه اسلام در دهم ماه رمضان سال هشتم هجری به سمت مکه حرکت نمود.

وقتی ابوسفیان سپاه بزرگ اسلام را دید، بدنش به لرزه افتاد و چاره ای جز این ندید که خود و قریش را تسلیم کند. پس از تسلیم شدن ابوسفیان بقیه سران شرک نیز تسلیم شدند و حضرت محمد (ص) توانست بدون خونریزی مکه را فتح کند.

با فتح مکه و تسلیم شدن بزرگان قریش، حضرت محمد (ص) قدرت کافی برای ریشه کن کردن شرک و بت پرستی در سراسر شبه جزیره عربستان را پیدا کرد.

با پخش شدن خبر پیروزی اسلام، به تدریج تمام قبایل عرب، افرادی را به مکه اعزام نمودند تا با دین اسلام آشنا شوند. این افراد با پذیرش اسلام به قبیله خود برمی گشتند و در آنجا دین اسلام را تبلیغ می کردند.

اعلام جانشینی امام علی (ع) توسط حضرت محمد (ص)

سال دهم هجری، سال حجه الوداع و آخرین سالی بود که حضرت محمد (ص) در کنار امت خویش قرار داشت و برای پیشرفت دولت جهانی خویش و امتش زمینه سازی می کرد.

پیامبر گرامی اسلام در روز عید غدیر خم جانشین و رهبر جامعه اسلامی بعد از خود را به مردم معرفی می کند. تنها کسی می توانست عهده دار جانشینی حضرت محمد (ص) باشد که از طرف خداوند منصوب شده و همانند پیامبر معصوم باشد.

چنین ویژگی، تنها در شخص علی بن ابی طالب (ع) وجود داشت؛ انسان کاملی که از دوران تولد، تربیت یافته رسول اکرم (ص) به شمار می آمد و حضرت در طول زندگی به بهترین شکل ممکن از او مراقبت نمود.

تمام ارزش های اسلامی در اندیشه و سیر و سلوک و اخلاق امام علی بن ابی طالب (ع) تبلور داشت و در اطاعت از رسول خدا (ص) و دستورات و نواهی وی، برجسته ترین نمونه به شمار می رفت و شایسته نشان ولایتِ کُبری و وصایت نَبَوی و خلافت اسلامی بود.

آخرین لحظات عمر حضرت محمد (ص)

حضرت علی (ع) تا آخرین لحظات زندگی حضرت محمد (ص) سایه وار در کنار آن بزرگوار قرار داشت. پیامبر سفارشات خود را به او می گفت و علم و دانش را به او می آموخت و رازهایش را به او می سپرد.

در واپسین لحظات، حضرت محمد (ص)، امام علی (ع) را به نزدیکی خود فراخواند و علی (ع) به او نزدیک شد، رسول اکرم (ص) به سینه مبارک او تکیه زد و هم چنان در آن حال با وی سخن می گفت تا اینکه نشانه های احتضار در وجود مقدس او پدیدار گشت.

سرانجام روح بلند پیامبر عظیم الشأن اسلام در روز ۲۸ ماه صفر سال یازدهم هجری در آغوش امیر المومنین علی (ع) به ملکوت اعلی پیوست.

جمع بندی

حضرت محمد (ص) آخرین فرستاده و بزترین پیامبر الهی است. آن حضرت در ۴۰ سالگی به پیامبری مبعوث گردید و در طول دوران نبوتش، جنگ های بسیاری با مشرکان روی داد و سرانجام بر سراسر شبه جزیره عرب برتری پیدا کرد. حضرت محمد (ص) در آخرین سفر حج خود، امام علی (ع) را به عنوان جانشین به مردم معرفی کرد و سرانجام در سال یازدهم هجری از دنیا رفت.

پی نوشت ها

[۱]. سوره علق، آیه ۱.

[۲]. سوره شعراء آیه ۲۱۴.

منبع مقاله| اقتباس از: حکیم، سید منذر؛ غریباوی، عدی؛ خاتم انبیا حضرت محمد مصطفی (ص)، جلالی، عباس، قم، مجمع جهانی اهل بیت (ع)، چاپ اول، ۱۳۹۳

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *