- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 11 دقیقه
- توسط : محقق شماره 1
- 0 نظر
چکیده متن
فطرت آدمی بر زندگی کردن همراه با آرامش و به دور از سختی است؛ اما برخی از انسان ها از این فطرت پاک انحراف پیدا کرده و آسایش را در جای دیگری جستجو می کنند، غافل از این که آرامش انسان در ایمان به خدا، باور و وعده های او، عمل به برنامه های زندگی ساز اسلام و گام برداشتن در راه رضایت الهی است. خصوصا زمانی که عوامل اضطراب را خود انسان به وجود بیاورد و دائم برای حل آن دچار پریشانی و استرس باشد.
دین مبین اسلام به عنوان یک برنامه جامع و کامل بشری، روش های بنیادینی را برای مقابله با هر گونه استرس و پریشانی پیش روی انسان قرار داده است که عمل به این روش ها مایه آرامش در زندگی و دوری از آنها سر منشاء تمام اضطرابهاست. نوشته حاضر بعضی از این روشهای بنیادی را اشاره نمود که با استدلال به آیات قرآن کریم و احادیث ائمه اطهار عنوان گردید.
فشار روانی یکی از پر رونق ترین بیماریهای زمان فعلی است، به طوری که طبق گزارشات کارشناسان سازمان بهداشت جهانی حدود ۶% شش درصد کل جمعیت جهان از بیماریهای روانی رنج می برند و شروع ۸۰% هشتاد درصد از بیم
فشار روانی یکی از پر رونق ترین بیماریهای زمان فعلی است، به طوری که طبق گزارشات کارشناسان سازمان بهداشت جهانی حدود ۶% شش درصد کل جمعیت جهان از بیماریهای روانی رنج می برند و شروع ۸۰% هشتاد درصد از بیماریهای جسمی با فشار همراه بوده است.۱
روانشناسان راهکارهایی را برای مقابله با فشار روانی مطرح نموده اند و اسلام نیز در طی قرون متمادی موفق شده است میلیون ها نفر را در مناطق مختلف جغرافیایی و از نژادهای گوناگون به خود جذب کند و با تغییر سبک زندگی آنها برای زندگی اجتماعی و فردی آنان قوانین مطلوبی وضع نماید.
بی شک دین مبین اسلام از روش هایی تبعیت نموده که حتی اگر عنوان سازمان وعنوان نظام روانشناسی بدان ندهیم؛ دارای یک دستگاه روانشناسی مخصوص به خود است که خاستگاه اولیه آن قرآن کریم است.
لذا توجه به قرآن در ریشه کنی این نوع بیماریها می تواند به عنوان موثرترین شیوه به شمار آید و این خود بعدی فراگیر از عظمت قرآن کریم، اعجاز و اثر گذاری آن در امور خدماتی و درمانی را نمایان میسازد.۲
از طرفی روایات ائمه معصومین (ع) سراسر توصیه و برنامه هایی است که انسان بهترین زیست را داشته باشد، اما غافل از این که تاکنون مسلمانان، به این روایات با دید حل مشکل خود نگاهی نداشته اند و تنها در حد روایت و استفاده در برخی از امور زندگی بوده است.
نوشته حاضر با نگاه به این منابع غنی اسلام، مهارت ها و روش های رسیدن به آرامش روحی و روانی را در حد وسع خود بررسی می کند.
ضرورت
اضطراب و پریشانی به منزله بخشی از زندگی هر انسان، در همه افراد در حدّی اعتدال آمیز وجود دارد و در این حدّ به عنوان پاسخی سازش یافته تلّقی می شود، به گونه ای که می توان گفت؛ اگر اضطراب نبود همه در پشت میزهایمان به خواب می رفتیم.
نبود استرس ممکن است ما را با مشکلات و خطرات قابل ملاحظه ای مواجه نماید، این اضطراب و پریشانی است که ما را به بسیاری از کارهای مهم وا می دارد. مثل، درمان بیماریها و دغدغه داشتن تربیت همسر و فرزندان و دوری از گناه و عبادت و ….
پس، اضطراب به منزله بخشی از زندگی هر انسان، یکی از مؤلفه های ساختار شخصیت وی را تشکیل می دهد. اضطراب در برخی مواقع، سازندگی و خلاقیت را در فرد ایجاد می کند و امکان تجسم موقعیت ها و سلطه برآنها را فراهم می آورد و یا آن که وی را بر می انگیزد تا به طور جدّی با مسئولیت مهمّی مانند آماده شدن برای یک امتحان یا پذیرفتن یک وظیفه اجتماعی مواجه شود.
اما اگر اضطراب از این حدّ فراتر رود و از حالت سازندگی خارج شده، جنبه مزمن و مداوم پیدا کند، باید آن را به منزله منبع شکست و استیصال گسترده ای تلقّی کرد که فرد را از بخش عمده ای از امکاناتش محروم می کند، آزادی و انعطاف او کاهش می یابد و طیف گسترده اختلالهای اضطرابی را اختلالهای شناختی و بدنی تا ترس های غیر موجه و وحشت زدگی ها به وجود می آورد.
از این رو توجه به روش ها و مهارت های مقابله با این گونه اضطراب ها و استرس ها ضرورت پیدا می کند؛ چرا که انسان، خواهان آرامش و آسایش در دنیاست و این همه فشار روانی را تحمل نمی کند.
تعریف
اضطراب، واژه ای عربی و مصدر باب افتعال است. حیران و سرگردان بودن، حرکت، زیاد رفتن در جهات مختلف از جمله معانی است که در کتاب های لغت برای اضطراب بیان کرده اند۳. «اضطراب» در فارسی، معادل پریشان شدن، لرزیدن، سراسیمگی، بی تابی، نگرانی، آشفتگی و پریشان ساختن می باشد۴. در معادل انگلیسی به معنی (Stress) است.
روانشناسان، استرس را به صورت های گوناگونی تعریف نموده اند که به چهار مورد اکتفا می کنیم؛
الف) اضطراب عموما یک انتظار به ستوه آورنده است که ممکن است در تنشی گسترده و موحش و اغلب بی نام، اتفاق می افتد. این حالت که به شکل احساس و تجربه های کنونی مانند هر اغتشاش هیجانی در دو سطح هم بسته روانی و بدنی در فرد پدید می آید، ممکن است به یک تهدید عینی، «اضطراب آور» (تهدید مستقیم یا غیر مستقیم مرگ، حادثه سوم شخصی یا مجازات) نیز وابسته باشد. (لافون، ۱۹۷۳)م.
ب) ناراحتی روانی و بدنی که بر اثر ترسی مبهم و احساس ناامنی و تیره روزی قریب الوقوع در فرد به وجود می آید. (پیه رون، ۱۹۸۵)م .
ج) اضطراب حالتی هیجانی توأم با هشیاری مستقیم نسبت به بی معنایی، نقص و نابسامانی جهانی است که در آن زندگی می کنیم. (ربر، ۱۹۸۵)م
د) نگرانی پیشاپیش نسبت به خطرها یا بدبختی های آینده، توأم با احساس بی لذّتی یا نشانه های بدنی تنش منبع خطر پیش بینی شده می تواند درونی یا بیرونی باشد.۵
فرد مضطرب غالباً از علت و منشاء اضطراب و پریشانی خودش آگاهی ندارد و نمی داند که استرس، ناشی از احساس ناامنی درونی است یا از موقعیت خارجی است که ترسش را در آن می افکند. استرس و پریشانی مثل نگرانی بیشتر معمول تخیل است ولی از دو جهت با نگرانی تفاوت دارد.
۱ـ نگرانی مربوط به موقعیت های خاص می شود مثل، امتحانات و مشکلات مادی و …. در حالی که پریشانی یک حالت عاطفی تعمیم یافته است.
۲ـ نگرانی در مورد مشکلات عینی است حال آن که اضطراب و پریشانی ناشی از یک مشکل ذهنی است.۶
همچنین اضطراب نوعی نگرش و تشویق درونی است که منبع آن معلوم نیست. بایستی توجه داشت که اضطراب ناشی از نگرانی با ترس فرق دارد؛ زیرا در ترس منشاء ناراحتی معلوم است ولی در اضطراب این طور نیست، اضطراب شامل احساس عدم اطمینان، درماندگی و برانگیختگی فیزیولوژیکی می شود و شخص از تنش و عصبی بودن و بی قراری شکایت دارد.۷
مهارت های مقابله با پریشانی
۱ـ تقویت ایمان و باور
اولین و مهمترین عاملی که در ایجاد پریشانی و اضطراب نقش اساسی دارد، ضعف باور و ایمان به خداوند و وعده های اوست. یقیناً تنها خداوند و به عنوان آفریننده انسان ها، از تمام زوایای وجودی انسان باخبر است و درد و درمان او را هم تنها خداوند و برگزیدگان او می دانند هر چند ممکن است برخی از این زوایای وجودی را هم خود بشر پی ببرد، اما روشن است که علم بشر محدود است و هم درصد خطای بالایی دارد.
دین مبین اسلام که حاوی برنامه های زندگی بشر است، از مهمترین رهنمودهای آن ایمان به خدا و باورهای درونی و وعده های اوست. لذا توحید جزو اصول دین به شمار می رود؛ چرا که زیر بنای تمام تعلیمات اسلام خدابینی و خداپرستی است. تمام بدبختی های انسان از زمانی شروع می شود که از این اصل اساسی دست برداشته و به هواپرستی روی آورد.
آری اگر انسان در این دنیا با این شیوه زندگی کرد که «هر چه که خدا بگوید عمل می کنم» موفق بوده و از سلامت روحی و روانی بالایی برخودار است. اما اگر تمام زندگی او چنین بود «که هرچه هوس بگوید عمل می کنم» این زندگی بر مبنای تمایلات پست نفسانی می چرخد و کم کم به درّه بدبختی سقوط می کند.
آنچه روانشناسان در بسیاری از گفته ها و کتابهای خود مطرح می کنند، بیشتر به جنبه های علل و اسباب مادی تکیه دارند و از هدف آفرینش و آفریننده آن غافل هستند و این امر باعث شده که روانشناسی، علیرغم پیشرفت آنچنانی خود، هنوز در حل مشکلات جدی بشر ناتوان باشد. لذا در سالهای اخیر شاهد این هستیم که برخی از آنها به سوی درمان با معنویت و خدا روی آورده اند.۸
اما غافل از این که بهترین تعالیم روانشناسی را دین مبین اسلام سالها قبل به صورت درست و واقعی بیان نموده است. امروزه نیز برخی از دانشمندان و روانشناسان به این عقیده رسیده اند که کسی که واقعا معتقد به مذهب است هرگز گرفتار امراض عصبی نخواهد شد۹ و خود از مبلّغان معنویت گشته اند.
اما باید توجه داشت که آنها ما را از آن جهت به دینداری تشویق نمی کنند که به خدا ایمان آورده، موحد شویم و به حساب و کتاب آخرت اعتقاد پیدا کنیم و از آتش جهنم آن دنیا رهایی یابیم، بلکه برای نجات از آتش جهنم این دنیا (یعنی جهنم بیماریهای روان تنی مثل زخم معده و اختلالهای عصبی و روانی و جنون) است که گرویدن به معنویت را سفارش می نمایند.
ویلیام جیمز، پدر روانشناسی علمی، در نامه ای به یکی از دوستانش نوشته که: «هر چه بیشتر از سالهای عمرم می گذرد کمترمی توانم بدون اعتقاد به معنا و دین زندگی کنم». وی در جایی دیگر چنین می نویسد: «ایمان یکی از نیروهایی است که بشر به مدد آن زندگی می کند و فقدان کامل آن در حکم سقوط بشر است».۱۰
چرا ایمان به دین تا این درجه آرامش و خونسردی و شکیبایی به ما می بخشد؟ خوب است در خصوص پاسخ به این سوال به ویلیام جیمز رجوع کنیم که می گوید: «امواج خروشان سطح اقیانوس، هرگز آرامش اعماق آن را بر هم نمی زنند. در نظر کسی که حقایق بزرگتر و با ثبات تر دستاویز دارد، فراز و نشیب های هر ساعته زندگی، چیزهای نسبتا بی اهمیتی جلوه می کند. بنابراین یک شخص واقعا متدین، تذلزل ناپذیر است و فارغ از هر دغدغه و تشویش، و برای انجام دادن هر گونه وظیفه ای که روزگار پیش آورد، با خونسردی آماده و مهیاست».۱۱
البته باید به این نکته توجه داشت که پیشرفت مسلمانان هم در گرو عمل به همین تعالیم اسلامی است. حال هر کس به آن عمل کند حداقل در برخی امور زندگی موفق می شود و باید آن هشدار حضرت امیرالمؤمنین (ع) را زنگ خطری جدی برای مسلمانان دانست که فرمودند:
«والله و الله فی القرآن لا یسبقکم بالعمل به غیرکم».۱۲ خدا را، خدا را! درباره قرآن مبادا دیگران در عمل کردن به دستوراتش از شما پیشی گیرند.
نکته بسیار مهم این است که ایمان مورد نظر روانشناسان غربی را باید به دقت مطالعه کرده و بشناسیم، منظورشان کدام دین، کدام معنویت، کدام ایمان، چگونه مؤمن شدن و … است؟ چیزی که با دقت در آن می یابیم مقصود آنان با آیات الهی بسیار متفاوت است. خداوند در آیات متعددی ایمان واقعی را مایه آرامش و دوری از استرس می داند که در این باره می خوانیم:
«و کیف اخاف ما أشرکتم و لا تخافون انکم اشرکتم بالله ما لم ینزل به علیکم سلطاناً فأی الفریقین أحق بالامن إن کنتم تعلمون* الذین امنوا و لم یلبسوا ایمانهم بظلمٍ، اولئک لهم الامن و هم مهتدون».۱۳ و چگونه از آن چه شریک خدا می گردانید بترسم، با آن که شما از این که چیزی را شریک خدا ساخته اید که خدا دلیلی درباره آن بر شما نازل نکرده است. نمی هراسید؟
پس اگر می دانید، کدام یک از ما دو دسته به ایمنی سزاوارتر است؟ * کسانی که ایمان آورده و ایمان خود را به شرک نیالوده اند، آنان راست ایمنی و ایشان راه یافتگانند.
این همان وعده مبارکی است که خداوند بارها در قرآن کریم به آن اشاره نموده است، آنجا که می فرماید: «الا إن اولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون»۱۴ آگاه باشید که بر دوستان خدا نه بیمی است و نه آنان اندوهگین می شوند. و نیز می فرماید: «إن الذین قالو ربنا الله ثم استقاموا فلا خوفٌ علیهم و لا هم یحزنون»۱۵ محققاً کسانی هستند که گفتند: «پروردگار ما خداست» سپس ایستادگی کردند بیمی بر آنان نیست و غمگین نخواهند شد.
خداوند سبحان در آیات دیگر به مؤمنان وعده آرامش و دوری از اضطراب و پریشانی داده است، در این آیه خداوند سبحان می فرماید: «هو الذی انزل السکینه فی قلوب المؤمنین لیزدادو ایمانا مع ایمانهم»۱۶ امام صادق (ع) در تفسیر این آیه شریفه فرمودند: «هو الایمان».۱۷ اوست که بر دلهای مؤمنان آرامش فرستاد تا ایمانی بر ایمانشان بیفزاید» آن آرامش ایمان است. حضرت امیر در مورد حقیقت ایمان می فرمایند: «اصل الایمان حسن التسلیم لامر الله» ۱۸ریشه ایمان تسلیم نیکو در برابر فرمان الهی است.
آری اگر کسی به فکر این باشد که به خاطر خدا دوستی بورزد و به خاطر او با کسی دشمنی کند، دیگر روابط اجتماعی ناسالمی نخواهد داشت و به همین سبب در جامعه دچار پریشانی نمی شود. چرا که هر زمانی که بخواهد کاری کند که رضای خدا در او نیست و طبیعتاً تنش زا هم هست، به آن عمل دست نمی زند و این اهرم بازدارنده ای است برای روابط اجتماعی سالم.
نکته جالب توجه این که: ایمان نه تنها باعث آرامش و دوری از اضطراب در این دنیا می شود بلکه در روز قیامت نیز از عوامل بسیار مهم در آرامش انسان است. مؤمن و متقی در روز قیامت از آرامش خاصی نسبت به آن همه حوادث و مسائلی که هزاران برابر وحشتناک تر و استرس زاتر از مسائل دنیوی است، برخوردار می باشد و همه این ها در پرتو ایمان صورت می پذیرد.
آیات قرآن مهمترین تفاوت های ایمان واقعی با معنویت های دروغین را آرامش در آخرت می داند. همان نکته ای که نیاز به مطالعه دقیق تر در شناخت از عرفانها و ایمانهای دروغین دارد.
آری هرکس که خود را با تمام وجود، به خدا تسلیم کند و نیکوکار باشد، پس مزد وی پیش پروردگار است، و بیمی بر آنان نیست، و غمگین نخواهند شد.
۲ـ نماز
آرام سازی یکی از شیوه های مورد استفاده برخی از روان درمانگران برای درمان بیماریهای روانی است و انسان می تواند آن را از راه تمرین بیاموزد. خواندن نماز آن هم پنج بار در روز خود از بهترین برنامه آرام سازی می باشد؛ چرا که نماز یکی از مهمترین پل های ارتباطی با خداوند است و همین مایه آرامش انسان و دوری از اضطراب می شود. نماز نوعی یاری جستن از خداوند با آداب مخصوص است. قرآن می فرماید:
«و استعینوا بالصّبر و الصلاه و انها لکبیرهٌ الاعلی الخاشعین»۱۹ از شکیبایی و نماز یاری جویید. و به راستی این کار گران است، مگر بر فروتنان.
خضوع و تسلیم در برابر خداوند بی همتا می تواند به انحاء گوناگون فرد را در حل مشکل یاری دهد:
۱- زمانی انسان به نماز می ایستد، سعی می کند در آن لحظه همه افکار و خاطره ها، از جمله فشارها و سختی ها را از ذهن خود دور کند و تنها متوجه خداوند شود. همین سعی در دوری از فشارها در رسیدن فرد به آرامش مؤثر است.
۲- رابطه عاطفی که در این حالت بین انسان و خداوند برقرار می شود، روح و روان او را تقویت می کند و مایه احساس آرامش وی می گردد.
۳-نماز با آدابی که دارد نحوه رسیدن به آرامش را به انسان می آموزد.
۴- توجه به معنای اذکار نماز نیز نقش به سزایی در آرامش فرد دارد. با ذکر «الله اکبر» فرد متوجه عظمت خداوند می شود و هر چیز دیگر از جمله مشکلات زندگی در نظرش کوچک می گردد. با تلاوت «ایاک نعبد و ایاک نستعین» به خود الهام می بخشد که در واقع باید در همه امور از خدا کمک جوید۲۰. خداوند در جای دیگر قرآن می فرماید:
«إن الذین امنوا و عملوا الصالحات و أقاموا الصلاه و اتوا الزکاه لهم اجرهم عند ربهم و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون»۲۱ کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کردند و نماز برپا داشته و زکات داده اند، پاداش آنان نزد پروردگارشان برای آنان خواهد بود؛ و نه بیمی بر آنان است و نه اندوهگین می شوند.
در حدیثی حضرت رسول به نقل از حذیفه منقول است که: «کان رسول الله (ص) اذا حزبه أمر فزع إلی الصلاه» حضرت فرمود هر گاه امری بر پیامبر (ص) سخت می آمد به نماز می ایستاد.۲۲
۳ـ یاد خدا
در نهاد انسان حقایق فطری وجود دارد که انسان در تکاپوی رسیدن به آنهاست. که اگر به آنها نایل نشود و در راه رسیدن به آنها مانعی پدید آید، اضطراب، ناخشنودیها و عقده هایی در اعماق روح بر جای می گذارد که مستقیماً از علل آنها آگاه نیستیم. اما آثار آنها خواهی نخواهی در اعمال و رفتار شخص مشهود و محسوس می شود؛ از جمله آن که اگر بشر از محبوب و معبود خود دور بیافتد و با او ارتباط و انس پیدا نکند پیوسته در اضطراب و ناراحتی به سر می برد و هیچ چیز و هیچ رویدادی جایگزین آن نمی شود.۲۳
دوری از یاد خدا باعث می شود تا انسان زندگی پر اضطراب و ناراحت کننده ای را داشته باشد، خداوند در این باره می فرماید: «و من اعرض عن ذکری فان له معیشه ضنکا و نحشره یوم القیامه أعمی»۲۴ «و هر کس از یاد من دل بگرداند، در حقیقت زندگی تنگ و سختی خواهد داشت و روز رستاخیز او را نابینا محشور می کنیم».
نکته جالب توجه این که آدمی به مقتضای فطرت خود می خواهد با ذاتی انس بگیرد که فناناپذیر و همیشگی است تا پشتیبان و تکیه گاهش باشد. لذا در جستجوی اوست. اما چون به خواسته خود نرسیده و به پیشگاه پروردگارش بار نیافته و گمشده خود را پیدا نکرده برای تأمین این نیازمندی فطری، از روی خطا به امور مادی و ظاهری و جنبه های جسمی پرداخته و آنها را به جای خواسته ی حقیقی و گمشده واقعی اش جستجو و تعقیب می کند و چون این گونه امور، خواسته واقعی اش نیست و نیاز اصلی اش را برآورده نمیسازد، او را اقناع نکرده، از تشویق و ناراحتی درونی نجات نمی دهد.
وی هنگامی آرامش می یابد که به مطلوب و خواسته اساسی و واقعی اش که همانا شناخت آفریدگار و بار یافتن به ساحت قدس اوست، برسد و او را با دید دل ببیند که آن، غایت آفرینش انسان و منشاء همه خوبیهاست.
ادامه دارد…