- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 11 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
در اصطلاح علمای حدیث، بخشی از کلام را که سند به آن ختم می شود، متن گویند. (۳) و طریقه و راه به متن حدیث را سند گویند، و منظور از آن همه ی کسانی هستند که گفتارشان نقل می شود. (۴)
نکته قابل توجه در علوم حدیثی این است که دانشمندان این رشته در نامگذاری اصلاحات این علم و تعاریف آنها اتفاق نظر ندارند و گاهی نامگذاری ها و تعاریف بر اساس ذوق مؤلفین صورت پذیرفته است. لذا در کتابهای علم الحدیث گاهی با اصطلاحاتی مواجه می شویم که از نظر نامگذاری متفاوت ولی از نظر تعاریف یکسان هستند.
برخی علم الحدیث را به دو بخش عمده تقسیم کرده اند:
– روایه الحدیث
– درایه الحدیث
و معتقدند که اصولاً حدیث از دو بخس سند و متن تشکیل یافته است. لذا آنچه مربوط به سند است روایه الحدیث یا اصول الحدیث نام دارد و آنچه مربوط به فهم کلام معصوم (علیه السلام) است درایه الحدیث نامیده می شود. سپس هر کدام از آنها را به شرح زیر تعریف کرده اند:
روایه الحدیث یا اصول الحدیث علمی است که از کیفیت اتصال احادیث به معصوم (علیه السلام) از جهت احوال راویان چون ضابط و عادل بودن و از لحاظ کیفیت سند چون اتصال یا انقطال و امثال آن بحث می کند و خود شامل دو بحث است: ۱- علم رجال ۲- مصطلح الحدیث.
اگر از احوال یک یک ناقلان سند از لحاظ عدالت و وثاقت آنها بحث شود، آنرا علم رجال گویند و اگر از کیفیت نقل حدیث توسط راویان از حیث اتصال و انقطال سلسله سند و امثال آن بحث شود آنرا مصطلح الحدیث خوانند.
در تعریف درایه الحدیث نیز گفته اند: درایه الحدیث در مقابل روایه الحدیث عبارت از علمی است که از مفاد الفاظ متن حدیث چون شرح کلمات حدیث و بیان حال حدیث از حیث اطلاق و تقیید، عموم و خصوص و داشتن معارض و امثال آن بحث می نماید. برخی این بخش از علم الحدیث را فقه الحدیث نیز می گویند. (۵) بر اساس تعریف فوق تقسیم بندی زیر بدست می آید:
اما همچنانکه گفته شد در خصوص این تقسیم بندی اتفاق نظر وجود ندارد. برخی از نویسندگان مانند اکفانی مصطلح الحدیث را با درایه الحدیث یکی دانسته اند. چنین دیدگاهی چندان مناسب به نظر نمی رسد چرا که درایه به معنی علم و فهم و معانی است و شناسایی اصطلاحات با نام « مصلطح الحدیث » مناسبتر می باشد. (۶)
همچنین شیخ بهایی می گوید:
« علم درایه الحدیث دانشی است که در آن سند حدیث و متن آن و کیفیت تحمل و آداب نقل آن بحث می شود و این علم به عناوین دیگری مانند مصطلح الحدیث، اصول الحدیث و علم الحدیث نیز نامیده می شود. » (۷)
ملاحظه می شود که از نظر شیخ بهایی کلیه علوم حدیثی با نام درایه الحدیث نامیده می شوند.
تشتت آراء در نامگذاری علوم مربوط به حوزه حدیث و تعاریف انها در منابع این رشته زیاد دیده می شود. برای روشن شدن موضوع، هر کدام از اصطلاحات این علم را ذیلاً مورد بررسی قرار می دهیم:
۱. روایه الحدیث
سیوطی می گوید: روایه الحدیث شامل روایت، ضبط و کتاب اقوال، افعال و تقریر رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) است (۸) در دیدگاه اهل سنت، علم روایت حدیث، عهده دار نقل قول، فعل و تقریر نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و اصحاب و تابعان است. (۹) اما از نظر علمای شیعه، موضوع علم روایت حدیث، اقوال، افعال و تقریر معصومین (علیه السلام) است. (۱۰) ابن خلدون در مقدمه ی تاریخ خود موسوم به « العبر و دیوان المبتدأ و الخبر » می نویسد:
« از جمله دانش های حدیث، اندیشیدن در اسناد و شناختن احادیثی است که عمل کردن به آنها واجب است و چنین حدیثهایی بر حسب سندی روایت می شود که شرایط آن کامل باشد، زیرا عمل به اخبار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هنگامی واجب می شود که راستی آنها بر ظن غلبه کند و آنگاه باید در طریقی که این ظن به دست می آید اجتهاد شود و آن از راه شناختن راویان حدیث و اطمینان به عدالت و ضبط آنان حاصل می گردد. عدالت و ضبط آنان به وسیله روایت از مشاهیر و بزرگان دین که تعدیل و برائت آنان را از جرح و غفلت تأکید می کنند به ثبوت می رسد و روایت آنان برای ما دلیلی بر پذیرفتن و فروگذاشتن اخبار است، همچنین مراتب این روایت کنندگان که از صحابه و تابعان هستند و تفاوت ایشان در مقام و منزلت و بازشناختن یکایک آنان از یکدیگر در پذیرش یا در احادیث تأثیر می بخشد. »
گذشته از این ها، سندها از لحاظ اتصال یا انقطاع آنها فرق می کند بدین سان که راوی، روایت کننده را ندیده یا دیده باشد، همچنین سلامت زنجیره حدیث از عللی که برای آن موهن است، در صحت حدیث مؤثر است. عالمان حدیث در این باره اصطلاحات خاصی وضع کرده اند، مانند صحیح، ضعیف، مرسل، منقطع، معضل، شاذ، غریب و دیگر عناوینی که در میان آنها متداول است و این اصطلاحات را به ابوابی تقسیم کرده اند و اختلاف یا توافق نظر ائمه حدیث را درباره ی هر یک از آنها آورده اند. » (۱۱)
۲. درایه الحدیث
در تعریف شهید ثانی این علم ناظر به متن و سند حدیث است. وی می گوید:
« درایه الحدیث علمی که از متن و سند حدیث و طرق آن از صحیح یا سقیم یا علیل بودنش و ملزومات آن بحث می کند، تا حدیث مقبول از حدیث مردود شناخته شود. » (۱۲)
اما در تعریفی که شیخ آقا بزرگ تهرانی از درایه الحدیث ارائه می دهد این علم بیشتر ناظر به سند است. شیخ آقا بزرگ تهرانی درایه الحدیث را علمی می داند که در آن از احوال و عوارض ملحق به سند بحث می شود، یعنی طریقی که به متن منتهی می شود. از طریق از تعدادی از اشخاص تشکیل یافته است که به طور منظم هر یک حدیث را از فرد ما قبل خود گرفته و برای فرد بعدی نقل می کند، تا حدیث با سلسله اسنادش به ما می رسد. سند که خود متشکل از این ناقلان است، حالات مختلفی را می پذیرد که در اعتبار یا عدم اعتبار سند مؤثر است، مانند اینکه متصل باشد یا منقطع، مسند باشد یا مرسل، معنعن، مسلسل و … نیز از عوارضی که در اعتبار یا عدم اعتبار سند معتبرند، گفتگو می کند. (۱۳)
۳. رجال الحدیث
خصوصیاتی از جمله مدح و ذم که هر یک از راویان دارایند و مسائل دیگری که در جواز قبول حدیث از راوی یا عدم قبول آن تأثیر دارد در علمی بنام علم رجال الحدیث مورد بررسی قرار می گیرد.
ملاحظه می شود که بر اساس تعریف شیخ آقا بزرگ تهرانی از علم درایه الحدیث علم رجال الحدیث و علم درایه الحدیث در موضوع بحث که همان سند حدیث است با هم مشترکند لکن منظر بحث در این دو علم فرق می کند، به این معنا که در علم درایه الحدیث از احوال سند بحث می شود، اما در علم الحدیث صحبت از احوال اجزاء و اعضایی است که سند از آنها تشکیل یافته است. به بیان دیگر علم رجال درباره ی حال راوی از نظر توثیق و عدم توثیق بحث می کند.
۴. فقه الحدیث
علم دیگری که در حدیث مورد توجه است « فقه الحدیث » نام دارد. موضوع فقه الحدیث متن حدیث است که در آن به شرح لغت ها و بیان و حالات متن از نظر نص یا ظاهر، عام یا خاص، مطلق یا مقید، مجمل یا مبین، معارض یا غیر معارض بودن حدیث پرداخته می شود (۱۴) اهمیت فقه الحدیث در این است که با توجه به اینکه به دلایل گوناگون نقل ها دستخوش تغییر و تحول شده اند بنابراین راهها و روشهایی لازم است تا به کمک آنها بتوان حدیث درست را از نادرست تشخیص داد. به عبارت دیگر علاوه بر اثبات سند و وثاقت راویان حدیث، فحوای حدیث و متن آن نیاز به نقد دارد لذا علمی بنام فقه الحدیث پایه ریزی شده است. فقه الحدیث، یعنی فهم عمیق، درک استوار و شناخت ژرف از حدیث و آن، علمی است که از حالات مختلف متون احادیث بحث می کند و موضوعش متون احادیث و غرضش شرح واژه ها و مشکلات آنها و دسترسی به نتایج متون احادیث به منظور فهم صحیح و دقیق و عمیق آنهاست.
برخی از دانشمندان متقدم مانند حاجی خلیفه و حاکم نیشابوری، فقه الحدیث و درایه الحدیث را یکی دانسته اند. (۱۵)
الف) بررسی روش شناسانه آثار علوم حدیثی
الف ۱) روش حل احادیث متعارض
این حالت میان دو حدیث پدید می آید، دو حدیث که در متن نسبت به هم اختلاف و تضاد دارند، خواه این تضاد در ظاهر باشد که جمع میان آن دو ممکن است یا تضاد واقعی باشد که جمع بین آن دو ممکن نیست. دو حدیثی که در اصطلاح علم درایه، مختلف نامیده می شود در اصطلاحات علم اصولی دو حدیث متعارض نامیده شده است. این گونه احادیث را می توان چنین تقسیم کرد:
۱. احادیث متعارضی که با هم قابل جمعند.
۲. دو حدیثی که یکی ناسخ و دیگر منسوخ است.
۳. احادیث متعارضی که با هم قابل جمع نیستند.
علمای درایه درباره ی حکم دو حدیث متعارض گفته اند: اگر ممکن باشد باید میان آنها جمع کرد، هر چند این جمع بعید باشد، مانند تخصیص عام، تقیید یک حدیث مطلق و اینکه حدیث را بر خلاف ظاهرش حمل کنیم. اگر جمع کردن بین دو حدیث متعارض ممکن نباشد و دانسته شود که یکی ناسخ دیگری است، در اینصورت ناسخ را مقدم می داریم و در غیر اینصورت به کمک مرجع یا قرینه، یکی را بر دیگری ترجیح می دهیم. (۱۶) جمع میان دو حدیث متعارض از مهمترین فنون علم حدیث است و اهمیت آن در این است که همه علما به ویژه فقها به آن نیازمندند و شخص باید عالم به حدیث و فقه و اصول بوده، در معانی و بیان الفاظ متبحر باشد. آگاهی از راههای رفع تعارض از احادیث متعارض از عمده فنون اجتهاد به حساب می آید.
الف ۲) روشهای شناخت احادیث جعلی
از آغاز صدور حدیث، علل و انگیزه های مختلفی سبب جعل و وضع حدیث و در نتیجه پدید آمدن مشکلات و عیوب در الفاظ حدیث شد که عوامل سیاسی، دینی، اجتماعی، اقتصادی و شخصی از مهمترین آنهاست. لذا شناسایی احادیث جعلی از صحیح، از ضروریات علم حدیث به شمار می رود. برخی معتقدند که وجود هر کدام از موارد زیر در متن حدیث می تواند نشانه ی جعلی بودن یک حدیث باشد:
۱. رکاکت لفظ
۲. مخالفت صریح با قرآن کریم
۳. فساد معنی حدیث (۱۷)
الف ۳) روشهای نقد سندی و نقد متنی
بررسی آثار علمای حدیث نشان می دهد که بیشتر اهتمام و سعی ایشان در نقد رجال سند بوده است. آنان متوجه احوال و اوضاع راویان آثار بوده و به مطالبی چون تاریخ ولادت و وفات و چگونگی رشد و بالندگی سالهای عمر راوی یا زادگاه و اقامتگاه و سفرهایش برای یافتن حدیث، و شیوخی که از آنها حدیث شنیده و یا روایانی که از ایشان روایت کرده، دقت داشته اند تا اتصال یا انقطاع سند را بیابند، زیرا اولین شرط صحت حدیث، اتصال سند است. نیز آنان چگونگی حال و شخصیت راوی را از نظر عدالت یا فسق یا ضابط بودن یا غافل بودن و خلط کردن و غیره را در نظر داشته اند تا بدین وسیله به صحت یا عدم صحت حدیث پی ببرند. علاوه بر دو نکته فوق، از صدر اسلام تاکنون توجه به متن حدیث جهت تشخیص صحت یا عدم صحت آنها، مدنظر علمای اسلامی بخصوص علمای شیعه بوده است. علمای شیعه از آغاز صدور حدیث به متن و فحوای آن نیز توجه خاص داشته و
بر درک صحیح و فهم دقیق حدیث تأکید کرده اند به عبارت دیگر می توان گفت: پس از آنکه سند حدیث طبقه بندی شد و تعاریف مختلف پدید آمد، دانشمندان متوجه نیاز به تشخیص متن حدیث از لحاظ قبول و رد آن شدند. به عنوان نمونه می توان به روش شیخ حر عاملی در معیارهای رد یا قبول متن حدیث اشاره کرد. ایشان معیارهای پذیرش متن حدیث را به شرح زیر می نویسد:
ایشان معیارهای پذیرش متن حدیث را به شرح زیر می نویسد:
– مضمون و محتوای حدیث موافق قرآن باشد.
– متن حدیث موافق سنت معلوم و ثابت باشد.
– حدیث در کتب متعدد، مکرر ذکر شده باشد.
– متن حدیث موافق ضروریات دین باشد.
– خبر معارضی با متن حدیث موجود نباشد.
– مضمون خبر با دلیل عقلی قطعی موافقت کند.
– متن جدیث با اجماع مسلمانان موافق باشد.
– مضمون خبر با اجماع فرقه امامیه سازگار باشد. (۱۸)
همچنین وی در « کتاب القضاء » بابی را به وجوه جمع بین احادیث متعارض و کیفیت عمل به آنها اختصاص داده و احادیث فراوانی را از زبان معصومان (علیه السلام) در این باره بیان کرده است. (۱۹)
در بین دانشمندان معاصر اهل سنت می توان به صلاح الدین احمد الادلبی مؤلف کتاب منهج نقد المتن عند علماء الحدیث النبوی اشاره کرد. وی ضمن بیان تاریخچه نقد متن و قواعد آن معتقد است که دو طریقه برای نقد وجود دارد:
– روش نقد خارجی
– روش نقد داخلی
منظور وی از نقد خارجی نقد اسناد و سند است، یعنی طریقی که شخص، حدیث را از فرد دیگری روایت می کند و از مجموعه ای از روات تشکیل یافته است. در این روش در صورتی سند یا اسناد صحیح و قابل قبول است که متصل باشد و راویان حدیث عادل و ضابط باشند و اسناد حدیث شاذ و دارای ضعف نباشد. هرگاه این شروط حاصل شود، اسناد حدیث صحیح است و به این طریقه ی نقد، « نقد اسنادی » گویند. اما نقد داخلی که نقد متن نامیده می شود هنگامی مورد قبول است که متن حدیث شاذ یا معلل نباشد. وی معیارهای نقد متن حدیث را تحت چهار عنوان به شرح زیر جمع کرده است:
– عدم مخالف حدیث با قرآن کریم
– عدم مخالفت حدیث با احادیث و سیره ی قطعی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
– عدم مخالفت حدیث با عقل یا حس یا تاریخ
– شبیه بودن حدیث به کلام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) (۲۰)
بطور خلاصه می توان گفت: در مقام مقایسه بین آثار مربوط به روشهای نقد سندی و نقد متنی می توان متوجه شد که از آغاز پیدایش علوم حدیثی بیشترین تلاش علمی دانشمندان اسلامی در فن حدیث، صرف دو علم درایه الحدیث و رجال شده است و در این دو حوزه تألیفات بسیاری پدید آمده اما در خصوص نقد و بررسی متن حدیث و ارائه قواعد و روشهای آن میزان تألیفات کمتر است و گاهی نیز مباحث مربوطه به آن در کتابهای نقد سندی گنجانده شده است.
روشها و معیارهای نقد متن حدیث را می توان در موارد زیر دسته بندی کرد:
۱. عدم مخالفت حدیث با قرآن
۲. عدم مخالفت حدیث با احادیث و سیره ی قطعی معصومین (علیهما السلام)
۳. عدم مخالفت حدیث با مقتضیات عقلی
۴. عدم مخالفت حدیث با واقعیات تاریخی
۵. عدم مخالفت حدیث با قطعیات علمی
۶. عدم همسویی حدیث با منافع فرقه های مذهبی یا حاکمان سیاسی
۷. عدم مخالفت حدیث با ضروریات دین و مذهب
۸. عدم تناقض و اضطراب در متن حدیث
۹. توجه به نقل معنی
۱۰. وجه به موافقت با تقیه
۱۱. دقت در احادیث فضائل و مناقب و برخورد احتیاط آمیز با آنها
۱۲. دقت در احادیث عام و خاص، مطلق و مقید
۱۳. دقت در احادیث محکم و متشابه
۱۴. دقت در احادیث ناسخ و منسوخ (۲۱)
پینوشتها:
۱- محمد علی بن علی تهانوی، کشاف الصطلاحات الفنون، ج۱ ( کلکته: ۱۹۸۲ م- اسلامبول: افست دار قهرمان للنشر و التوزیع، ۱۹۸۴ م ) ص ۲۸۱.
۲- محمد جمال الدین قاسمی، قواعد الحدیث من فنون مصطلح الحدیث، با مقدمه سید محمد رشیدرضا ( بیروت: دار النفانس، ۱۴۰۷ ق ) ص ۷۷.
۳- نورالدین عتر، منهج النقد فی علوم الحدیث ( دمشق: دارالکفر، ۱۴۰۶ ق ) ص ۳۲۱.
۴- زین الدین شهید ثانی، الرعایه فی علم الدرایه ( قم: مکتبه آیه الله مرعشی، ۱۴۱۳ ق ) ص ۵۳.
۵- کاظم مدیرشانه چی، درایه الحدیث، ( قم: انتشارات اسلامی، ۱۳۶۳ ش ) پاورقی ص ۳.
۶- ر.ک: کامران ایزدی مبارکه، شروط و آداب تفسیر و مفسر ( تهران: انتشارات امیرکبیر، ۱۳۷۶ ش ) ص ۱۵۳.
۷- محمد بن حسین بن عبدالصمد شیخ بهایی، الوجیزه فی الدرایه ( چاپ سنگی، بی تا ) ص ۴.
۸- جلال الدین سیوطی، تدریب الروای، ج۱ ( مکتبه نزار مصطفی البار، ۱۴۱۷ ق ) ص ۱۹.
۹- صبحی صالح، علوم الحدیث و مصطلحه، ( قم: منشورات رضی، ۱۳۶۳ ش ) ص ۱۰۵.
۱۰- نهله غروی نائینی، فقه الحدیث و روشهای نقد متن ( تهران: انتشارات دانشگاه تربیت مدرس، ۱۳۷۹ ش ) ص ۳۵.
۱۱- عبدالرحمن بن خلدون، مقدمه ابن خلدون، ترجمه: پروین گنابادی ج۲ ( تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۹ ش ) ص ۹۰۳.
۱۲- شهید ثانی، بدایه الدرایه ( چاپ البقال، بی تا ) ص ۴۵.
۱۳- محمد بن محسن آقا بزرگ تهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج۸ ( بیروت: دار الاضواء، ۱۴۰۳ ق ) ص ۵۴.
۱۴- پیشین.
۱۵- ر.ک: حاجی خلیفه، کشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون، ج۱ ( بیروت: دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۳ ق ) ص ۶۳۵.
۱۶- علی اکبر غفاری، تلخیص مقیاس الهدایه ( تهران: نشر صدوق، ۱۳۶۹ ش ) ص ۲۶۸.
۱۷- نورالدین عتر، منهج النقد فی علوم الحدیث ( دمشق: دارالفکر، ۱۴۰۶ ق ) ص ۳۱۲.
۱۸- شیخ حر عاملی، تفصیل وسایل الشیعه الی معرفه مسائل الشیعه، ج۲۰ ( بیرون: دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق ) صص (۹۵-۹۳).
۱۹- ر.ک: همان، ج۱۸، صص ۸۹ (-۷۵)
۲۰- ر.ک: صلاح الدین بن احمد الادلبی، منهج نقد المتن عند علماء الحدیث النبوی ( بیروت: دارالافاق الجدید، ۱۴۰۳ ق ) ص ۳۱ و ۲۳۸.
۲۱- نهله عرونی نائینی، فقه الحدیث و روشهای نقد متن ( تهران: دانشگاه تربیت مدرس، ۱۳۷۹ ش ) صص (۲۱۲-۱۷۷ ).
منبع : فتح الهی، ابراهیم؛ (۱۳۸۸)، متدولوژی علوم قرآنی، تهران: دانشگاه امام صادق (علیه السلام)، چاپ اول