- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 11 دقیقه
- توسط : محقق شماره 1
- 0 نظر
تداعی عصبی شرطی-قدم اصلی شماره ۵
الگوی تازه را شرطی کنید تا پایدار بماند. یکی از درسھای واقعی در زمینه شرطی کردن را از یک تعمیرکار پیانو یاد گرفتم. او برای کوک کردن پیانو، آمده بود و وقتی از او صورتحساب را خواستم، گفت: (باشد برای دفعه بعد) گفتم: (مگر کار را انجام ندادهای؟) او توضیح داد که سیمھای پیانو محکم ھستند و برای این که فار آنھا ثابت بماند، باید در فاصلهھای زمانی معینی، دوباره تنظیم و کوک شوند.
این دقیقاٌ ھمان کاری است که در مورد ھر نوع تغییری باید انجام دھیم. باید نظام عصبی خود را برای موفقیت تنظیم کنیم، آنھم نه یک بار، بلکه به طور مداوم. این کار، شبیه ورزش است. نمیتوانید برای تمرین به یک باشگاه ورزشی بروید و پس از خارج شدن بگویید: (آه، من برای تمام عمر سالم شدم!)
قبلاٌ گفتیم که با حرکت دادن انگشت یک میمون، ارتباطات عصبی خاصی در وی ایجاد شد که باعث شد متوالیاٌ ھمان انگشت را حرکت دھد. محققان ثابت کردهاند که اگر در ضمن آزمایش، حیوان را ھیجانزده کنند، ارتباطات عصبی قویتر میشود و نیاز چندانی به تکرار حرکت نیست.
اگر در ھنگام تکرار یک عادت تازه (و یا تجسم آن عادت)، آن را مرتباٌ با عواطف شدید(مثلاٌ شور و ھیجان) ھمراه سازیم، مسیر عصبی نیرومندی به سوی لذت احداث خواھد شد. این نوع شرطی کردن، باعث میشود که به طور غیر ارادی به مسیر تازه (الگوی رفتاری یا عاطفی) کشیده شویم.
فراموش نکنید که برای تقویت الگوھای تازه، با ھر بار تکرار رفتار، پاداشی برای خود(یا کسی که به او کمک میکنید) در نظر بگیرید. ھر نوع الگوی فکری، عاطفی یا رفتاری که به طور دائمی تقویت شود، به صورت عادت در میآید. شرطی کردن، نیرویی غیر قابل مقاومت ایجاد میکند.
برای تبلیغ تلویزیونی نوعی نوشابه غیر الکلی، از یکی از قھرمانان بسکتبال خواستند توپ را عمداٌ طوری پرتاب کند که داخل تور نیفتد. وی پس از نه بار پرتاب موفق، توانست یک پرتاب ناموفق انجام دھد! وی طوری در مورد پرتاب موفقیت توپ شرطی شده بود که به طور غیرارادی، ھمه حرکات را به طور صحیح انجام میداد و پس از نه بار تمرین، توانست یک حرکت خطا انجام دھد.
مسلماٌ در مغز این ورزشکار که نامش لاری بیرد است، ارتباطات عصبی نیرومندی ایجاد شده است که به طور غیرارادی حرکات معینی را متوالیاٌ انجام میدھد تا توپ وارد سبد شود.
مطمئن باشید که ھر رفتاری اگر به قدر کافی تکرار شود و با شدت عواطف ھمراه باشد، به صورت شرطی در میآید. یکی از قواعد اساسی شرطی کردن، آن است که ھر الگویی که مرتباٌ تقویت شود، به صورت خودکار و انعکاس شرطی درمیآید، و ھر چیزی را که تقویت نکنیم، کمکم از بین میرود.
برای این که عادتھای مثبت و دلخواه را در خود به وجود آورید، چه پاداشھای فکری، جسمی، یا عاطفی میتوانید به خود بدھید؟ آیا میتوان جوجهای را به رقص واداشت؟ عجیب این است که این کار، ممکن است؛ زیرا رفتارھای ھمه حیوانات (و ھمین طور انسان)، قابل تغییر است.
شیوه کار مربی این است که حرکات جوجه را به دقت زیر نظر میگیرد. ھمین که جوجه به طور طبیعی حرکتی را مطابق دلخواه مربی انجام داد، به او پاداشی به صورت غذا میدھند تا آن رفتار، تقویت شود. در ابتدا، جوجه نمیداند که به چه مناسبت به او غذا دادهاند. ولی ھر بار که حرکت معینی را انجام میدھد، به او پاداش میھند و آن حرکت تقویت میشود تا سرانجام، جوجه یاد میگیرد که چرخشھایی را مطابق میل مربی انجام دھد و تکرار و توالی این چرخشھا، مانند رقص به نظر میرسد.
بدیھی است که انسانھا، پیچیدهتر از جوجهاند. اما ھمه ما آموختهایم که در ھنگام کار و یا در مدرسه، رفتارھای معینی را انجام دھیم. چگونه میتوانید از این اصل آموزشی برای ایجاد عادات خود در خودتان، فرزندانتان و یا کارکنانتان استفاده کنید؟
شرطی کردن – تکنیک شماره ۱
برای این که شرطی کردن مؤثر واقع شود، فاصله زمانی میان رفتار و پاداش، دارای اھمیت اساسی است. تقویت رفتار باید درست در زمانی انجام شود که رفتار دلخواه از او سر میزند. اگر این تقویت بعد از مدت طولانی انجام شود، در سلسله اعصاب، عقلی ایجاد میشود، اما ارتباط عاطفی به وجود نمیآید.
به عنوان مثال، کسانی که اتومبیل خود را در جای ممنوعه پارک میکنند، توسط پلیس جریمه میشوند. اما چون قبض جریمه را معمولا بعد از چند ھفته میپردازند لذا رفتار نامناسب، با رنج کافی ھمراه نمیگردد. یقین داشته باشید اگر این اشخاص، ھر بار که در جای ممنوعه پارک میکردند، بلا فاصله اتومبیلشان پنچر میشد، نه فقط آن رفتار ترک میکردند، بلکه رفتار مناسبی را ھم جایگزین آن میساختند!
تمرین مربوط به تکنیک شماره ۱
فھرستی از پاداشھای لذتبخش تھیه کنید که در صورت انجام (کارھای صحیح) به خودتان بدھید. آنگاه عمداٌ موقعیتی پیش آورید که با استفاده از آن پاداشھا، رفتار معینی را تقویت کنید.
شرطی کردن – تکنیک شماره ۲
ھنگامی که رفتاری شرطی میشود، باید تا مدتی آن را مرتباٌ تقویت کرد. ھر بار رفتار دلخواھی را انجام دادید(مثلا این که پیش از سیر شدن، از پشت میز غذا بلند شوید و یا تعارف سیگار کسی را رد کنید) بلافاصله به خود پاداش دھید.
شرطی کردن – تکنیک شماره ۳
رامکنندگان حیوانات میدانند که مثلا اگر ھر بار که دلفین پرشی را انجام میدھد به او پاداش دھند، بزودی تا پاداش را نگیرد پرشی را انجام نمیدھد. بدتر این که وقتی سیر شد، دیگر نسبت به پاداش بیعلاقه میشود. من و شما و نیز فرزندان، ھمکاران، و کسان دیگری که با آنھا سر و کار داریم، ھمگی دارای ھمین خصوصیت ھستیم.
اگر ھر بار که کسی رفتار مناسبی انجام داد به او پاداش دھید، کمکم دادن پاداش، امری عادی و کسلکننده میشود. پس از آن که یک الگوی رفتاری تثبیت شد، باید از پاداشھای متغیر استفاده کرد تا آن عادت، پایدار بماند. پس از یک ماه که عادتی را مرتبا تقویت کردیم باید دادن پاداش مرتب را قطع کنیم و به خود یا دیگران به طور غیر منتظره پاداش دھیم.
پاداش متغیر، یکی از نیرومندترین وسایل شرطی کردن در جھان است؛ به عنوان مثال کسانی را که به طمع پول به پای ماشینھای قمار (جک پات) میروند در نظر بگیرید.
اگر قرار باشد که ھمیشه ببرند، ھر چند که ممکن است اوایل برایشان جالب باشد، اما پس از مدتی این تفریح به صورت کار در میآید (یعنی ھر روز میروند اھرمی را میکشند و بابت آن پولی از دستگاه میگیرند !) اما اگر ندانند که پاداش میگیرند یا خیر، ھیجان بیشتری در سلسله اعصابشان ایجاد میشود و در ھنگام بردن پول، لذت خیلی بیشتری میبرند و بدین ترتیب شرطی میشوند.
ھمین لذت است که افراد را به قمار معتاد میکند. ھمین طور اگر پس از ترک سیگار، به خود پاداش دھید که (فقط یک سیگار) بکشید، از نیروی پاداش متغیر استفاده کرده و بر شدت اعتیاد خود افزودهاید. سعی کنید به ھیچ قیمتی این اشتباه را مرتکب نشوید.
شرطی کردن – تکنیک شماره ۴
برای ایجاد تغییرات پایدار، مخلوطی از این دو شیوه را بکار برید:
۱ – برای کارھای معین، در فواصل مشخصی به خود پاداش دھید. (این شیوه را برنامه تقویت ثابت مینامند). مثلا اگر دلفینھا ده پرش صحیح را انجام دھند، در پرش دھم ھمیشه پاداش میگیرند.
۲ – برای این که گرفتن پاداش در نظر دلفین عادی نشود، برای پرشھای خوب، به طور اتفاقی به او پاداش جداگانهای میدھند. بدین ترتیب، دلفین ھر بار سعی میکند بلندتر بپرد تا از ھیجان آن پاداش، لذت ببرد. پس برای این که رفتار خود یا دیگران را تقویت کنید، پاداشھای ویژهای برای تلاشھای فوقالعاده در نظر بگیرید.
به خاطر آورید آخرین باری که به خاطر فعالیت شغلی خود پاداش گرفتهاید و یا در مدرسه تشویق شدهاید، چقدر لذت بردهاید.
شرطی کردن – تکنیک شماره ۵
یکی از ارزشمندترین وسایل تربیتی که ھم در مورد دلفین و ھم در مورد انسان قابل استفاده است، شیوه موسوم به (جک پات) است. مربیان گاھی به طور اتفاقی برای پرشھای ضعیف نیز به دلفین پاداش میدھند. گرچه این کار، ظاھراٌ ھیچ دلیل منطقی ندارد ولی غالباٌ باعث میشود که دلفین بعد از آن، پرشھای بھتری انجام دھد.
این بار که خود یا کس دیگر را غمگین و ناراحت یافتید، از شیوه (جک پات) استفاده کنید و به او ھدیهای بدھید. ھر چند که شخص ممکن است کار چشمگیری نکرده باشد، لیکن پاداش غیر منتظره باعث میشود که روحیه بھتری پیدا کند و تلاش تازهای را آغاز کند. ھمین طور اگر شخص رفتار صحیحی را انجام داده باشد، اما پاداشی که به او میدھند بیش از حد انتظار او باشد، در این صورت ھم به تلاشھای فوقالعاده ترغیب میشود. آیا کسی را میشناسید که استحقاق دریافت پاداش (جک پات) را ھمین امروز داشته باشد؟
تداعی عصبی شرطی- قدم اصلی شماره ۶
خود را بیاموزید. برای این که مطمئن شوید که پنج قدم قبلی را به طور صحیح برداشتهاید به این نکته توجه کنید:
۱ – ھنگامی که به یاد الگوی رفتاری قبلی میافتید، باید آن را ھمراه با رنج بدانید.
۲ – رفتار تازه، باید برایتان ھمراه با لذت باشد.
۳ – الگوی رفتاری تازه باید با نوع زندگیی که میخواھید داشته باشید ھماھنگ باشد. آیا این الگو با ھدفھا، اعتقادات و فلسفه زندگیتان منطبق است؟
۴ – منافعی که از رفتار قدیم میبردهاید باید محفوظ باشد. مثلا اگر کشیدن سیگار موجب آرامش و یا کاھش فشار عصبی میشده است، آیا جایگزین مناسبی برای آن پیدا کردهاید که به ھمان اندازه مؤثر باشد؟” آیا از الگوی رفتاری تازه ھمان قدر لذت میبرید؟
۵ – خود را مجسم کنید که در آینده، رفتار تازه را پیشه خود کردهاید. فرض کنید عاملی شما را به یاد رفتار قبلی میاندازد. در این صورت آیا بدون تامل رفتار جدید را به رفتار قدیم ترجیح میدھید؟
بخش ششم فرھنگ موفقیت
نیروی کلمات دگرگونکننده و تمثیلھای جھانی
آیا تاکنون عمیقا تحت تاثیر سخنان کسی قرار گرفتهاید؟ آیا ھنوز کلمات جان اف کندی، وینسون چرچیل یا مارتین لوترکینگ را به خاطر میآورید؟ این اشخاص با کلام نافذ خود نه فقط من و شما، بلکه ملتی را تحت تاثیر قرار دادند، و حتی بعد از مرگشان ھم ھنوز سخنانشان دیگران را تکان میدھد.
اما آیا ھرگز به این فکر افتادهاید که کلماتی که به طور عادتی از آنھا استفاده میکنید، دارای چه قدرت جادویی برای ایجاد روحیه مثبت و یا ایجاد غم و افسردگی ھستند؟ آیا کلماتی که بکار میبرید، سازندهاند یا نابودکننده؟ آیا در شما امید ایجاد میکنند یا نومیدی؟
برای این که تاثیر شگفتانگیز کلمات را در تغییر روحیه دریابید، این بار که خواستید به بیان احساسات خود بپردازند، آگاھانه در انتخاب کلمات، دقت کنید.
کلمات چنان قدرتی دارند که میتوانند آتش جنگی را بیفروزند و یا صلحی را بر قرار سازند. مرابطهای را به نابودی کشانند و یا آن را محکمتر کنند. برداشت و احساس ما نسبت به ھر چیز، بسته به معنایی است که به آن چیز میدھیم. کلماتی که آگاھانه یا ناآگاھانه برای بیان یک وضعیت انتخاب میکنیم بلافاصله معنای آن را در نظرمان دگرگون میکنند و در نتیجه احساسمان را تغییر میدھند.
اگر ضمن تعریف واقعهای، آن را (فاجعه) بنامید و یا آن را (کمی مایوسکننده) بخوانید، احساستان در برابر آن فرق نمیکند؟ اگر مسالهای را (مشکل بزرگ) و یا (اشکال جزیی) قلمداد کنید، آیا شدت احساستان نسبت به آن یکسان است؟ اگر موضوعی را که به آن ایمان دارید با من در میان گذارید و من بگویم اشتباه است چه؟ اگر بگویم افکارتان به کلی غلط است چه؟ بدتر از آن اگر بگویم(دروغ میگویید) چه؟ آیا این طرز سخن گفتن روابط ما را تیره نمیکند؟
سالھا پیش، کشفی کردم که برای ھمیشه بر زندگی من اثر گذاشت. در یک جلسه اداری، با دو نفر از ھمکاران نشسته بودیم که خبر بدی به ما رسید. شدت احساسات ھر یک از ما نسبت به آن خبر متفاوت بود. مھمتر آن که ھر یک از ما، احساسش را با کلمه متفاوتی بیان میکرد. من میگفتم (خشمگینم) دومی میگفت(آزرده ام) و سومی اظھار میکرد(ناراحتم).
یادم است که کلمه (ناراحت) برای بیان چنان وضعیتی، در نظر من بسیار احمقانه جلوه میکرد! من ناراحت نبودم و جالب این که نه چنین احساسی داشتم و نه برای بیان آن از چنان کلمهای استفاده میکردم. با خود فکر کردم اگر نوع کلماتی را که بکار میبریم تغییر دھیم، آیا در الگوی عاطفی ما نیز تغییر ایجاد میشود؟
پس از آن جلسه، با خودم عھد کردم که به مدت ده روز، ھر گاه از جا درفتم، به جای کلمات خشم و عصبانیت) از کلمات(آزردگی و ناراحتی) استفاده کنم. نتیجه برایم تعجبآور بود. فقط با تغییر کلمهای که عادتاٌ بکار میبردم، شدت احساس منفی من کاھش یافت. گفتن این جمله که (این موضوع مرا میرنجاند) به کلی الگوی قبلی مرا در ھم ریخت. به زودی از کلمات دیگری ھم استفاده کردم، مثلاٌ(دارید خلق مرا تنگ میکنید). در نظر بگیرید که از دست کسی عصبانی ھستید و در حالی که قیافه بیتفاوتی گرفتهاید به اواین جمله را میگویید.
یکی از کلماتی را که به طور معمول برای بیان احساسات منفی خود بکار میبرید، انتخاب کنید، آنگاه کلمه دیگری را به جای آن بگذارید که الگوی قبلی را در ھم بریزد و یا دستکم شدت احساس را کم کند. ھنگامی که برای بیان حالتی از کلمات تازه و غیر معمول استفاده میکنید بر چسب تازهای به آن حالت میزنید. مثل آن که دکمه حیاتی دیگری را فشار داده باشید. نه فقط از نظر عقلانی، بلکه از نظر عاطفی و احساسی دگرگون میشوید.
کلمات، دستگاهھایی را در بدن ما به کار میاندازند. اگر در این مورد شک دارید، در نظر بگیرید که کسی به شما ناسزایی بگوید. در این صورت نه فقط از نظر فکری، بلکه به احتمال زیاد از نظر جسمی نیز تغییراتی در فیزیولوژی بدن شما ایجاد میشود. من کلماتی را که بلافاصله موجب تغییر عواطف و یا کاھش و افزایش شدت احساسات میشوند، (کلمات دگرگونکننده) مینامم.
لغاتی را که عادتاٌ بکار میبرید و دائماٌ از آنھا برای بیان عواطف و احساسات خود استفاده میکنید، تغییر دھید تا بلافاصله نحوه تفکر، احساس، و زندگیتان عوض شود. این یکی از سادهترین و در عین حال نیرومندترین ابزارھایی است که زندگی ھر کسی را در یک لحظه دگرگون میکند. بیشتر ما کلماتی را طبق معمول برای بیان تجارب زندگی خود بکار میبریم، ناآگاھانه انتخاب میکنیم.
غالباٌ برای تشریح عواطف خود از کلماتی استفاده میکنیم، بدون آن که فکر کنیم این کلمات ممکن است چه اثری بر ما یا دیگران داشته باشند. این کلمات بخشی از مجموعه لغات عادتی ما ھستند و عملاٌ احساسی را نسبت به زندگی خود داریم شکل میدھند.
به عنوان مثال بسیاری از مردم از کلماتی نظیر (خفت) یا (افسردگی) برای بیان تقریباٌ ھر نوع تجربه ناخوشایند استفاده میکنند. اگر چیزی بگویید که خوششان نیاید (خفیف یا افسرده) میشوند. اگر نظرشان را بپرسید، باز ھم خفیف و افسرده میشوند. ھر چیزی آنھا را خفیف و افسرده میکند، زیرا از بر چسب این کلمات تقریباٌ برای ھر تجربهای استفاده میکنند. سعی کنید لغاتی را که برای بیان عواطف خود بکار میبرید گستردهتر کنید تا این که کلماتتان آن حالات عاطفی و احساسی را که انتظار دارید، در دیگران به وجود آورد.
اھمیت زبان در درک زندگی چه اندازه است؟
این موضوع مطلقاٌ اساسی است. کلماتی را که به تجارب خود نسبت میدھیم، به سادگی به صورت تجارب ما در میآیند. مارک تواین زمانی گفته بود (کلمه مناسب، عامل بسیار نیرومندی است. ھرگاه کلمه مناسبی را بکار میبریم ھم جسم و ھم در روح اثر میگذارد و آدم را مثل برق از جا میپراند.) چه کلماتی تاثیر نیرومندتری بر شما دارند؟ کلمات نوازشگر؟ تحسینآمیز؟ اعجابآور؟ اغراقآمیز؟
بیشتر مردم بیش از چند ھزار کلمه بلد نیستند. اگر در نظر بگیرید زبان انگلیسی که از نظر تعداد لغت، غنیترین زبانھای دنیاست بین ۵۰۰ تا ۷۵۰ ھزار لغت دارد، متوجه میشوید که ما به طور معمول بیش از دو درصد کلمات زبان خود را بکار نمیبریم! بدتر آن که خیلیھا برای بیان عواطف ھمیشگی خود از ده،پانزده و حداکثر بیست کلمه بیشتر استفاده نمیکنند که از آن میان نیمی از آنھا نیز منفی ھستند.
آیا برای بیان احساس خود(چه برای خود و چه برای دیگران) به طور معمول از چند لغت استفاده میکنید؟ چند کلمه را ھم اکنون میتوانید بر روی کاغذ بیاورید؟ آیا اگر بخواھید در برابر جمعی از مردم سخن بگویید عصبی میشوید؟ آیا دلپیچه میگیرید؟ تنفستان تند میشود؟ ضربان قلبتان بالا میرود؟ دستتان میلرزد؟
این احساسات، سالھا زندگی کارلی سیمون را مختل کرد. اما کسان دیگری یاد گرفتهاند که چگونه از این احساسات به سود خود استفاده کنند. مثلاٌ بروس اسپرینگستین، این احساسات جسمی را ھیجان مینامد و آنھا را برای ایجاد حالت آمادگی، طبیعی و مثبت میشمارد. این احساسات به او یادآور میشود که ھم اکنون باید برنامه بسیار جالبی را برای ھزاران نفر اجرا کند. از نظر او بالا رفتن ضربان قلب، دشمن انسان نیست، بلکه حامی اوست.
این بار که در مرکز توجه جمعی قرار گرفتید و میزان آدرنالین خونتان بالا رفت، نام آن را ھیجان بگذارید نه ترس. وقتی بر چسب خاصی به چیزی زدیم نسبت به آن احساس خاصی ھم پیدا میکنیم. این موضوع خصوصاٌ در مورد بیماریھا صادق است.
تحقیقات نشان داده است که کلمات سرطان و سکته قلبی، غالباٌ بیماران را وحشتزده میکند و آنھا چنان بیچاره و افسرده میشوند که عملاٌ سیستم دفاعی بدنشان دچار اختلال میگردد. برعکس معلوم شده است که اگر بیماران، افسردگی ناشی از بعضی برچسبھا را از خود دور کنند و بدانند که جسم آنان برای بھبود به چه کارھایی نیاز دارد، سیستم دفاعی آنان غالباٌ فعال میشود.
دکتر نورمان کازینز ھنگام بحث درباره (کلمات دگرگونکننده)، گفته است(کلمات میتوانند موجب بیماری یا مرگ شوند. لذا پزشکان عاقل در گفتگوی با بیماران باید بسیار دقیق باشند.)
برای بیان سلامت جسمانی خود، کلماتی را با دقت انتخاب کنید. کسانی که از کلمات ضعیف استفاده میکنند، زندگی عاطفیشان ھم ضعیف است. و کسانی که ذخیره لغاتشان غنی است، جعبه رنگی در اختیار دارند که تجاربشان را نه فقط برای دیگران، بلکه برای خودشان ھم رنگینتر جلوه میدھد.
امروز چگونه میتوانید رنگھایی به (جعبه رنگ عاطفی) خود بیفزایید؟ چه کلمات مثبت و روحیهسازی میتوانید به کلمات عادتی اضافه کنید. اگر مرتباٌ از این کلمات استفاده کنید، زندگی شما تا چه حد شیرینتر میشود. آیا کسانی را میشناسید که بیش از حد، خوشبخت بوده، زندگی پرشوری داشته باشند؟
این اشخاص برای تجارب زندگی خود غالباٌ از چه کلماتی استفاده میکنند که بتوانید آنھا را سر مشق قرار دھید و در نتیجه بعضی از الگوھای عاطفی مثبت آنان را تجربه کنید. آیا زمان آن فرا نرسیده است که از کلمات دگرگونکننده به جای کلمات تضعیفکننده عادتی خود استفاده کنید و روحیه بھتری پیدا نمایید؟
ادامه دارذ…
منبع: آنتونی رابینز؛ راز موفقیت؛ ص ۳۵-۴۲