- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) در روز یازدهم ذی القعده سال ۱۴۸ ق در مدینه دیده به جهان گشود.[۱] مادرش بانویی بافضیلت به نام «تُکتَم» بود که پس از تولد حضرت، از طرف امام کاظم (علیه السلام) «طاهره» نام گرفت.[۲] کنیه او «ابوالحسن» و مشهورترین لقبش «رضا» است.
دوران کودکی و نوجوانی و جوانی علی بن موسی الرضا (علیه السلام) مصادف بود با خلافت تعدادی از خلفای عباسی. هنگام ولادت امام رضا (علیه السلام ) منصور دوانیقی، در اوج قدرت و سلطه بود، منصور دوانیقی برای تثبیت پایه های حکومت خویش عده زیادی را به قتل رساند. پس از حکومت ظالمانه منصور پسرش مهدی عباسی روی کار آمد هر چند او در ابتدا به قتل و آزار و شکنجه دست نزد، اما پس از مدتی به ظلم و خون ریزی اقدام نمود.[۳]
امام موسی کاظم (علیه السلام) پدر گرامی علی بن موسی الرضا (علیه السلام) توسط مهدی عباسی به بغداد احضار گردید.[۴] اما پس از مدتی امام را به مدینه بازگرداند و طولی نکشید که مهدی عباسی به هلاکت رسید[۵] و هادی عباسی جانشین او گردید. با مرگ هادی عباسی برادرش هارون الرشید به حکومت رسید. هارون پس از مدتی امام هفتم را به مرکز خلافت جلب نمود و آن حضرت را بعد از چندین سال نگه داشتن در زندان به شهادت رساند.[۶]
امام کاظم (علیه السلام) در ۲۵ رجب سال ۱۸۳ ق. در سن ۵۵ سالگی به شهادت رسید.[۷] در این زمان امام رضا (علیه السلام) ۳۵ ساله بود. و امامت آن حضرت از همین زمان آغاز گردید.
خلفای معاصر علی بن موسی الرضا (ع)
مدت امامت امام رضا (علیه السلام) بیست سال بود که ده سال آن، معاصر با خلافت «هارون الرشید» و پنج سال معاصر با خلافت «محمد امین» و پنج سال آخر نیز معاصر با خلافت «عبدالله مامون» بود. امام تا آغاز خلافت مأمون در زادگاه خود، شهر مدینه، اقامت داشت.
احضار علی بن موسی الرضا (ع) به خراسان به بهانه ولیعهدی توسط مامون
مامون در سال ۲۰۱ق جابر بن ضحاک و فرناس خادم را از خراسان به مدینه فرستاد تا علی بن موسی الرضا (علیه السلام) را به مرو احضار کند. وقتی اما رضا (علیه السلام) به مرو رسید مامون عباسی آن حضرت را گرامی داشت و در کنار خود بر سریر نشاند و او را ولی عهد خود قرار داد.
او سکه های درهم و دینار را با نام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) ضرب زد و به مناطق مختلف نامه فرستاد تا با امام بیعت کنند و در این جریان لباس های سیاه بنی عباس را از تن در آورد و لباس سبز که لباس علویان بود بر تن کرد. [۸] در سال ۲۰۲ قمری دختر خود، ام حبیبه را به ازدواج ان حضرت درآورد .[۹]
وقتی مامون ولایت عهدی خود را به علی بن موسی الرضا (علیه السلام) داد و رنگ سیاه لباس ها و پرچم ها را به رنگ سبز تبدیل کرد، این کار بر بنی هاشم سخت آمد و بنی عباس هم علیه مامون غضبناک گردیدند و گفتند که خلافت از خاندان بنی عباس به سوی دشمنان آنان که علویان باشند، خارج گردید؛ از این رو مامون را از خلافت خلع کردند و با ابراهیم بن مهدی بیعت نمودند. در این هنگام مامون به سوی عراق راه افتاد.[۱۰]
بر طبق گفته تاریخ نویسان اهل سنت در صفر سال ۲۰۳ قمری به طوس رسید و روزهایی از ماه صفر را کنار قبر پدرش هارون اقامت گزید. و در آخر ماه صفر علی بن موسی الرضا انگور خورد و فوت کرد و مامون بر او نماز گذارد و در کنار قبر پدرش او را دفن نمود. و برای او مراسم عزاداری برپا کرد.[۱۱]
در اینکه چرا علی بن موسی الرضا (علیه السلام) فوت نمود گفته شده است که او را مسموم کرده و برخی هم می گویند که با خوردن انگور فوت نموده است. وقتی مامون با لباس های سبز وارد شهر بغداد شد، دستور داد که لباس های سبز را دور بیاندازند و رنگ سیاه را دوباره جای گزین رنگ سبر کنند. [۱۲]
از مطالبی که در متون تاریخی اهل سنت بیان شده نقشه به شهادت رساندن امام رضا (علیه السلام) توسط مأمون عباسی کاملاً روشن می گردد. زیرا مأمون هیچ اعتقاد و اعتمادی به امام رضا (علیه السلام) نداشته بلکه آن حضرت را به اجبار به خراسان احضار نمود تا تحت نظارت خود قرار دهد و به بهانه ولایتعهدی که بر آن حضرت تحمیل نمود، او را در کنار خود نگه دارد. و سرانجام آن حضرت را در ماه صفر سال ۲۰۳ق در سن ۵۵ سالگی به شهادت رسانید و در همان سرزمین به خاک سپرده شد.[۱۳]
اهداف مامون در احضار علی بن موسی الرضا (علیه السلام) به مرو
یکی از دلایل انتقال آن حضرت توسط مامون عباسی به خراسان این بود که وی می خواست آن حضرت را از کانون توجه شیعیان و علویان دور سازد و به نوعی وی را تحت نظر بگیرد.
امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) به ویژه در مدتی که امین و مامون به جنگ قدرت مشغول بودند، از فرصت استفاده کرد و شیعیان را به لحاظ فکری سروسامان داد و امامت خویش را به آنان معرفی نمود. جایگاه امام رضا (علیه السلام) در مدینه و در بین شیعیان و علویان سبب وحشت مامون شد و لذا آن حضرت را از مدینه به مرو منتقل کرد.
در این زمان، شیعیان آن قدر زیاد شده بودند که مامون دستور داد علی بن موسی الرضا (علیه السلام) را از مناطق و شهرهای شیعه نشین عبور ندهند. وقتی که کاروان امام رضا (علیه السلام) به نیشابور رسید، شیعیان و دوستداران اهل بیت (علیهم السلام) چون نگین آن حضرت را در میان گرفتند و آن حضرت در آن شرایط مساعد، حدیث سلسله الذهب را بیان فرمود و امامت را مکمل توحید قرار داد.[۱۴]
علت دیگری که باعث شد مامون تصمیم بگیرد علی بن موسی الرضا (علیه السلام) را از مدینه به خراسان (مرو) منتقل کند و به عنوان ولایت عهدی با آن حضرت بیعت کند وجود قیام ها و شورش هایی بود که از جانب علویون صورت می گرفت و این امر به صورت مهم ترین مشکل برای خلافت عباسیان در آمده بود.
با وجود اینکه اکثر قیام ها را سرکوب می کردند و با علویان بی رحمانه ترین رفتارها را پیش می گرفتند. در زمان مامون، شورش هایی از جانب علویان در بصره و کوفه و یمن و واسط و مداین و در جاهای دیگر صورت گرفته بود.[۱۵]
مامون عباسی دریافته بود که برای رهایی از این وضع و همچنین مشکلات دیگری که خلافتش را تهدید می کرد باید چاره ای بیندیشد. لذا با طرح ولی عهدی امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و شرکت آن حضرت در حکومت، این هدف مامون تأمین می شد؛ زیرا با شرکت آن حضرت در حکومت عباسی، علویان خلع سلاح می شدند.[۱۶]
مامون از این نقشه خود پرده برداشته و در نامه ای که از سوی مامون برای عباسیان در بغداد ارسال شده نگاه کنیم می بینیم که در آن نامه اهداف خود را بیان کرده می گوید: برای حفظ خلافت و استحکام پایه های آن، او را (امام را) به ولی عهدی خود انتخاب کردم. که مردم را به خدمت ما بخواند و به سلطنت و خلافت ما اعتراف نماید.[۱۷]
بنابراین مامون با اتخاذ این تصمیم و آوردن امام به مرو و قبولاندن ولایت عهدی هر چند به صورت ظاهری به یکی از اهداف خود که همان خواباندن شورش ها بود رسید.
لذا می بینیم که یکی از نتایج کار مامون از برگزیدن علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و بیعتگیری برای آن حضرت این بوده که انقلابات علویان را در تمام ولایات و شهرها خاموش کرد.
از دیگر موجباتی که مورخان در شهادت علی بن موسی الرضا (علیه السلام ) ذکر کرده اند، کینه ای می دانند که مامون از امام رضا (علیه السلام) به دل گرفته بود.
طبرسی می نویسد: علتی که موجب شد مامون امام رضا (علیه السلام) را به شهادت برساند این بود که آن حضرت بی محابا (و بدون ترس) حق را در برابر مامون اعلام می کرد. در بیشتر موارد در مقابل او قرار می گرفت که موجب عصبانیت و کینه او می شد…»[۱۸]. همانگونه که بیان شد از نظر روایات شیعی شکی نیست که مامون حضرت رضا (علیه السلام) را مسموم کرد.[۱۹]
آخرین لحظات زندگی امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام)
ابا صلت نقل می کند قبل از روز شهادت امام رضا (علیه السلام) حضرت درباره دفن خود در کنار قبر هارون سخنانی به من فرمودند و در ضمن آن نحوه کندن قبر خود را هم به من سفارش نمودند. این که فرمودند:
ای اباصلت! صبح فردا بر این فاجر داخل می شوم. اگر بیرون آمدم و ردا بر سرم کشیدم با من تکلم مکن، ابو صلت می گوید: چون صبح شد، حضرت لباس های خود را پوشید و در محراب خود منتظر بود. در آن حال پیک مامون آمد و حضرت را به قصر مامون دعوت نمود. حضرت از خانه بیرون شد و من هم پشت سر حضرت حرکت کردم. تا این که بر مامون وارد شدیم بعد از صحبت های کوتاه، مامون گفت:
از انگورها بخورید که بهترین انگورهاست. حضرت فرمود: چه بسا انگورهایی از این ها نیکو هست، از انگورهای بهشتی. سپس حضرت فرمودند: مرا از خوردن انگور معاف دارید. لکن مامون گفت: چاره ای نیست باید بخورید. حضرت سه دانه از انگور خورد و خوشه آن را انداخت و از پیش مامون حرکت کرد و عبایش را هم به سر مبارکش کشید.
طبق دستور قبلی امام، من با حضرت سخن نگفتم تا این که وارد منزل خود شد و فرمود درب اتاق را ببند و خود حضرت به رخت خوابش رفت و… . در این حدیث طولانی از آمدن امام محمد تقی (علیه السلام) بر بالین پدر بزرگواش و شهادت در کنار فرزندش و تکفین و تدفین آن حضرت و آمدن مامون بر پیکر مطهر مطالبی ارائه شده است.[۲۰]
جمع بندی
مامون هم از جهت اعتقادی و هم از جهت مسائل سیاسی و اجتماعی، خصومت و دشمنی خاصی با امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) داشت و به همین دلیل آن حضرت را به بهانه ولیعهدی با اجبار به مرو آورد و با نقشه ای شوم ایشان را به شهادت رساند. هر چند اهل سنت شهادت آن حضرت به دست مامون را انکار می کنند، با این حال در برخی از منابع آنان از مسمومیت امام رضا (علیه السلام) سخن به میان آمده است.
نویسنده: حمیدالله رفیعی
پی نوشت ها
[۱]. الاصول من الکافی، ج۱، ص۴۸۶.
[۲]. بحارالأنوار، ج۴۹، ص۵ و ۷.
[۳] . حیاه الامام موسی بن جعفر ـ علیه السّلام ـ ج ۱، ص ۴۴۳.
[۴] . اثبات الوصیه، ص ۱۹۶.
[۵] . همان، ص ۱۹۷.
[۶] . اثبات الوصیه ، ص۲۰۰.
[۷] . کشف الغمه، ج ۳، ص ۲۶۲.
[۸] . ابن الإنباء فى تاریخ الخلفاء، ص۹۸.
[۹] . البدایه و النهایه، ج ۱۰، ص ۲۴۹.
[۱۰] . البدء و التاریخ، ج۶، ۱۱۰ -۱۱۱.
[۱۱] . البدایه والنهایه، ج۱۰، ص ۲۴۹.
[۱۲] . البدء و التاریخ، ج۶، ۱۱۱.
[۱۳]. اصول کافی، ص۴۸۶.
[۱۴]. زندگانی سیاسی امام رضا (ع)، ص۱۳۴ و ۱۳۵.
[۱۵] . تاریخ طبری، ج ۱۳، ص ۳۸ ـ ۵۶.
[۱۶] . سیری در سیره ائمه اطهار ـ علیهم السّلام ـ ص ۲۰۸.
[۱۷] . عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۶۷.
[۱۸] . اعلام الوری، ج ۲، ص ۸۰.
[۱۹] . سیری در سیره ائمه اطهار، ص ۲۱۱.
[۲۰]. رک: ترجمه عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج۲، ص ۵۹۴ -۵۹۸.
منابع
۱. ابن العمرانی، محمد بن علی، الإنباء فى تاریخ الخلفاء، قاهره، دار الآفاق العربیه، چ۱، ۱۴۲۱ق /۲۰۰۱ م. تحقیق قاسم السامرائى.
۲. ابن کثیر دمشقی، ابو الفدا اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷ ق/ ۱۹۸۶م.
۳. باقر شریف القرشی، حیاه الامام موسی بن جعفر ـ علیه السّلام ـ ، بیروت ، دارالبلاغه، چ۱، ۱۴۱۳ق.
۴. جعفر مرتضی عاملی، زندگانی سیاسی امام رضا (علیه السلام)، ترجمه جمعی از محققین حوزه علمیه قم، انتشارات کنگره جهانی حضرت رضا(علیه السلام)، چ۱، ۱۳۶۵ش،
۵. شیخ صدوق، محمد بن علی، ترجمه عیون أخبار الرضا علیه السلام، مترجم: مستفید، حمید رضا و غفارى، على اکبر، تهران، صدوق، چ۱، ۱۳۷۲ش.
۶. طبری، محمّد جریر تاریخ طبری، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، انتشارات اساطیر، چ۱، ۱۳۵۴.
۷. علی بن حسین مسعودی، اثبات الوصیه، قم، مؤسسه انصاریان، سال ۱۴۱۷ ق.
۸. علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، مجمع العالمی لاهل البیت ـ علیهم السّلام ـ ۱۴۲۶ ق .
۹. فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، قم، مؤسسه آل البیت ـ علیهم السّلام ـ ، ۱۴۱۷ق.
۱۰. کلینی، الاصول من الکافی، تهران، مکتبه الصدوق، چ۱، ۱۳۸۱ش.
۱۱. مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، تهران، المکتبه الاسلامیه، چ۱، ۱۳۸۵ش.
۱۲. مرتضی مطهری، سیری در سیره ائمه اطهار ـ علیهم السّلام ـ ، تهران، انتشارات صدرا، چ۱، ۱۳۶۷.
۱۳. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، بور سعید، مکتبه الثقافه الدینیه، بیتا.