- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 8 دقیقه
- 0 نظر

آیا حضرت امیر (علیه السلام) از تیپ جوان هم به عنوان کارگزار نظام در بدنه حکومت اسلامی بکارگیرى داشت؟ چرا؟
آنچه مسلم است، حضرت امیر (علیه السلام) از تیپ جوان به عنوان کارگزار نظام، در بدنه حکومت اسلامى بکارگیرى داشت. آنچه جاى دقت دارد و «چرایی» بحث را تشکیل میدهد، این است که چرا حضرت امیر (علیه السلام) از تیپ جوان به عنوان کارگزار نظام، در بدنه حکومت اسلامى که یک امر بسیار مهمّ است بکار می گرفت؟! گرچه تا به حال به این پرسش، پاسخ گفته نشد ولى از روح تاریخ اسلام و روح نهج البلاغه می توان نکاتى را استنباط کرد که پاسخ نسبتا مناسبى باشد براى این پرسش.
۱ـ خلاقیّت و نوآورى در جوانان بیشتر است
امام علی (علیه السلام) قلب و استعداد جوانان را تشبیه می کند به زمین ناکِشت هاى که هر چه در آن افکنند بپذیرد. زمین ناکشته (ارض خالیه)، بر خلاف زمین کِشته ـ که خاک آن پیر گشته است ـ از خلاقیّت ویژه اى برخوردار است. همیشه ثمرش بیشتر از زمینه اى کِشته است. زمین هاى کِشته نیاز به «آیش» دارند و توانایى ندارند هر نوع بذر را بپذیرند.
ولى زمین ناکِشته گاهى چندین برابر، بیشتر از زمین هاى کِشته و آیش خورده ثمر می دهد. محصولش چشم نواز و چشمگیر است و از ویژگی ها و کیفیت خاصى برخوردار است. کشاورز در کاشت و داشت زمین ناکشت هاى که زیر کشت می برد چندان مشکلى ندارد زیرا خود زمین در درون خود داراى آمادگى است که نیاز به کمک و کود از خارج ندارد…
همچنین است سرزمین وجودى یک جوان، آن هم جوانى که می خواهد در بدنه حکومت اسلامى، بکارگیرى شود. بدنه حکومت نیاز به کادرى دارد که سرشار از استعداد و آمادگى باشند و از خودشان خلاقیّت نشان بدهند و خستگى ناپذیر باشند.
وقتى زمین ناکشته براى زیر کشت بردن در اختیار زارع قرار دارد چرا زارع زمین کِشته و آیش خورده خسته را زیر کشت ببرد که نتواند از آن، ثمر عالى و فراوان بدست آورد؟
اینجاست که امام علی (علیه السلام) می فرمایند: «انّما قَلْبُ الْحَدَثِ کالأرضِ الخالیَهِ مَا اُلقِیَ فیهَا مِنْ شیءٍ قَبِلَتْهُ. فَبادَرْتُکَ بِالأدَبِ قَبْل اَنْ یَقْسو قَلْبُکَ وَ یَشتَغِلَ لُبُّکَ…؛ دل جوان همچون زمین ناکِشته است؛ هرچه در آن افکنند بپذیرد، پس به ادب آموختنت پرداختم، پیش از آنکه دلت سخت شود و خردت هوایى دیگر گیرد، تا با رأى قاطع روى به کار آری…»۱
والدین، مسئولین فرهنگى و امور تربیتى، دلسوخته گان و در کلّ حکومت اسلامى، باید جوان و توانمندی هاى جوانان را جدّى بگیرند. کوتاهى در این زمینه، دو خسارت بزرگ و جبران ناپذیر را به دنبال خواهد داشت: ۱ـ دشمن دورِ این سرزمین مبارک، «سنگ چین» و سپس تصرف می نماید. ۲ـ و به دنبال آن فرار مغزها را در بر خواهد داشت که «کمر حکومت» را می شکند.
حقیقتا این دو نکته از روح کلام حضرت امیر (علیه السلام) بدست میآید و هشدار بزرگى است برای مسئولین فرهنگى و حکومت اسلامی. تا در حفظ این سرمایه ملّى ـ معنوى کشور کوشا باشند.
۲ـ اولویت نسل جوان و آینده حکومت
مربى نیکاندیش، باید جاده صاف کن خوبى براى جوان ها باشد و بعد از راهنمائی ها و راهگشائی هاى لازم از نیّت پاک و نهاد بی آک (بی آسیب) جوان ها بهره بردارى نمایدو بهرهمند گردد.
حضرت امیر (علیه السلام) می فرمایند: ای جوان! من حاضرم تمام گذشته تاریخ و آینده دور را جلو رویت حاضر و ترسیم سازم و هر چیز زبده آن را جدا سازم و نیکویى آن را برایت جستجو کنم، آن را که شناخته نبود از دسترس تو به دور اندازم… تا تو بتوانى از بهار زندگانى و عنفوان جوانى و نیّت پاک و نهاد پاک خود، درست بهره ببرى و سپس در خدمت خلق خدا باشی.
«یا بُنَیَّ اِنّى و اِنْ لَمْ اکُنْ عُمّرتُ عُمُرَ مَنْ کانَ قَلْبى فَقَدْ نَظَرْتُ فى اعمالِهمْ، و فکّرْتُ فى اخبارِهِمْ، و سِرتُ فى آثارِهِمْ حتّی عُدْتُ کاحَدِهم…؛ پسرکم! هر چند من به اندازه همه آنان که پیش از من بوده اند نزیسته ام، اما در کاره اشان نگریسته ام و در سرگذشته اشان اندیشیده، و در آنچه از آنان مانده، رفته و دیده ام گویى چنان است که با نخستین تا پسینشان به سر برده ام. پس آنچه ـ دیدم ـ روشن را از تار و سودمند را از زیانبار باز شناختم… و بر ادب آموختنت همّت گماشتم.»۲
امام علی (علیه السلام): «مَنِ اتَّخَذَ اَخا مِنْ غَیْرِ اخْتبارٍ اَلجأهُ الاضْطِرارُ الى مُرافَقَهِ الاَشْرار».(غرر الحکم، ص۲۹۵) کسى که ناسنجیده با دیگران پیمان دوستى می بندد، بناچار به دوستى اشرار تن در می دهد.
پس هشیارانه باید سرزمین وجود جوان را تصرف کرد و دور آن سنگ چین نمود سپس بر آن زمین ناکِشته، بذر نیک و نیک اندیشى پاشید و به دنبال آن از عنفوان جوانى، بهار زندگانى (نَفْس صافیه)، نیّت پاک و نهاد بیآک وى در بدنه حکومت اسلامى استفاده کرد و به دنبال آن، حکومت را از خطرات و خیانت ها بیمه ساخت.
خلاصه روزى باید در بدنه حکومت نوسازى صورت بگیرد و چه بهتر که نیک اندیشان، نیک اندیشانى از میان نسل نو تربیت بکنند و آنها را در بدنه حکومت، بکار گمارند.
از این رو می بینیم حضرت امیر (علیه السلام) حکومت مصر را طى یک عهدنامه نسبتا طولانى واگذار می کند به محمد بن ابی بکر در حالى که وى کاملاً در سنین جوانى بسر می برد.۳ و یا این که در جنگ تبوک، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور دادند تا همه مهاجر و انصار تحت فرماندهی «اسامه بن زید» که بیش از ۱۷ (هفده) سال نداشت راهى این منطقه (منطقه موته) شوند.۴
۳ ـ بر اساس معیار شایستهسالاری
هیچ دلیلى وجود ندارد که یک جوان، به صرف جوان بودن، نتواند در پُست هاى کلیدى یک کشور بکار گرفته شود. این منطق کور و کهنه دوران جاهلیت بود که از بکارگیرى تیپ جوان در بدنه حکومت اسلامى اعراض میکردند و یکى از مشکلات آنها با خود حضرت امیر (علیه السلام) همین بود که حضرت امیر جوان است و کم تجربه؛ و شایستگى ندارد در مسئولیت هاى کلیدى حکومت اسلامى بکار گرفته شود.
چندین حدیث زیبا، در همین نوشتار بیان گشت که حضرت امیر (علیه السلام) در این زمینه قایل به شایستهسالارى هستند. با توجه به این دیدگاه، امام (علیه السلام) جوانان توانمند، متخصص و متعهد را در بدنه حکومت اسلامى بکارگیرى می کردند و از استعدادهاى سرشار جوانان به نفع مملکت استفاده می نمودند. حضرت امیر (علیه السلام) جایى که کار به کار دان سپرده نشد بسیار می نالد؛ می فرمایند:
«مردى که پشتوارهاى از نادانى فراهم ساخته، و خود را میان مردم نادان در انداخته. شتابان در تاریکى فتنهتازان، کور در بستن پیمان سازش ـ میان مردمان ـ . آدمی نمایان او را دانا نامیده اند و او نه چنان است، چیزى را بسیار فراهم آورده که اندکش بهتر از بسیار آن است. تا آنگاه که از آب بد مزه سیر شود، و دانش بیهوده اندوزد ـ و دلیر شود ـ پس میان مردم به داورى نشیند و خود را عهده دار گشودنِ مشکل دیگرى بیند.»۵
در جاى دیگر حضرت می فرمایند: «فیاللّهِ و للشُّورى، مَتى اعْتَرضَ الرَّیبُ فیَّ مَعَ الاوّلِ مِنْهُم…؛ خدا را چه شورایی! من از نخستین چه کم داشتم، که مرا در پایه او نپنداشتند؛ و در وصف اینان داشتند؛ ناچار با آنان انباز، و در گفتگوشان دم ساز گشتم. امّا یکى از کینه راهى گزید و دیگرى داماد خود را بهتر دید، و این دوخت و آن بُرید، تا سوّمین به مقصود رسید و هم چون چارپا بتاخت، و خود را در کشت زار مسلمانان انداخت.»۶
به هر تقدیر، امام علی (علیه السلام) در جاى جاى نهج البلاغه در زمینه شایستهسالارى و واگذارى کار به کاردان مطالب بلندى دارند و فرمودند که در این مختصر به همین مقدار اکتفا می کنیم.
در یک جمع بندى می توان گفت؛ کار باید به کاردان واگذار گردد و در حکومت امام علی (علیه السلام) جوانانى بودند که شایسته و کاردان بودند و در بدنه حکومت اسلامى هم بکار گرفته می شدند.
۴ـ تعهد و عشق به اسلام
از روح تاریخ اسلام بدست می آید که در صدر اسلام، جوانان، گرایش بیشترى در روى آوردن به اسلام داشتند و به دنبال آن از خود عشق و علاقه خاصى نشان میدادند.
حضرت امیر (علیه السلام) می فرمایند: «سپاس خداى را، که راه اسلام را گشود و در آمدن به آبشخورهاى آن را بر تشنگان آن، آسان فرمود؛ و ارکان آن را استوار ساخت تا کس با آن چیرگى نتواند، و نستیزد… راه روشن آن تصدیق آوردن است و نشانه هاى آن کار نیک کردن.»۷
در جاى دیگر می فرمایند: «گله خود را با خدا می کنم از مردمى که عمر خود را به نادانى به سر می برند، و با گمراهى رخت از این جهان به در می برند. کالایى خوارتر نزد آنان از کتاب خدا نیست.»۸
شاید به راحتى بتوان استنباط کرد که غالب جمعیت کلان سال در حکومت امام علی (علیه السلام) یا روحیات ابوسفیانى داشتند و یا نفاق پنهان و تعصّب و تقدّس کور جاهلى که بسیار خطرناک و خطرساز بودند. از این رو، حضرت از میان جمعیت کلان سال، مواجه بود با چهار گروه که عبارتند از : ۱ـ ابوسفیان. ۲ـ منافقان پنهان. ۳ـ سال خوردگان متعهد ولى بی تخصص. ۴ـ گروه بسیار اندک هم، متعهد و هم متخصص و کاردان بودند.
از این روى، حضرت باید این خلأ بزرگ را با بکارگیرى تیپ جوان، جبران می کرد و آنها را با توجه به لیاقت ها و توانمندی ها، در بدنه حکومت به کار می گمارد. واقعا اگر اکثر آنها مشکل دار و مشکل ساز بودند و از طرف دیگر در بدنه حکومت نیاز به متخصص متعهد باشد که بتوان گزینش درست از میان جوانان کارآمد و متخصص و متعهد، این خلأ را پر کرد، چرا چنین نکرد؟!
امام علی (علیه السلام): «قارِنْ أَهْلَ الْخَیْرِ تَکُنْ مِنْهُمْ وَ بایِنْ أَهْلَ الشَّرِ تَبِنْ عَنْهُمْ». (نهج البلاغه، نامه ۳۱) همنشین نیکان شو، تا از آنان شوى و از بدکاران دورى کن تا از آنان نباشی.
مگر خود علی (علیه السلام) طى ۲۳ سال حکومت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، با آن همه ایثار و رشادت جوان نبود؟ مگر بر خود حضرت امیر (علیه السلام) خورده نمی گرفتند؟!
جوانان و کارگزاران نظام
در اینجا سؤالى مطرح خواهد گشت و به دنبال آن به پاسخ آن خواهیم پرداخت. سؤال این است: جوانان در میان کارگزاران نظام حضرت امیر (علیه السلام) چه جایگاهى داشتند؟
علی (علیه السلام) می فرمایند: «الجاهِلُ صَغیرٌ و اِنْ کانَ شَیْخا، و العالِمُ کبیرٌ و اِنْ کانَ حَدَثا؛ نادان کوچک است هر چند سال خورده و پیر باشد، دانا بزرگ است، هر چند کوچک و خردسال باشد.»۹
از این گفتار گرانسنگ امیرالمؤمنین (علیه السلام) می توان استنباط کرد که ملاک و محور در تمام امور، به ویژه در گزینش نیروهایى که پیکره و هسته مرکزى حکومت اسلامى را تشکیل می دهند، «تعهد، تخصص و شایستهسالاری» است. ملاک و محور اصلى در گزینش ها، دانش توأم با دیندارى و شایستگى است و این معیار کلى، هیچ ارتباطى با سنّ و سال اشخاص ندارد. با یک دقت عمیق می توان چنین استنباط و تصوّر کرد که:
۱ـ ممکن است فردى متخصص باشد ولى دیندار نباشد.
۲ـ ممکن است کسى متعهد و دیندار باشد ولى متخصص نباشد.
۳ـ ممکن است فردى متعهد باشد، متخصص هم باشد امّا شایستگى لازم براى یک امر مهمّ را نداشته باشد. مثلاً فردى که تخصص اش ادبیات زبان فارسى است به او نمی توان امر قضاوت را واگذار کرد.
۴ـ ممکن است فردى هم متعهد باشد، هم متخصص و هم شایستگى لازم براى یک امر مهمّ را داشته باشد، مثلاً فردى که متعهد و متخصص است، تخصص اش هم در حقوق باشد، در این صورت، هم می توان وى را به عنوان قضاوت بکار گرفت و هم او را به عنوان نماینده مردم در مجلس قانون گذارى انتخاب نمود و هم به عنوان وکیل به معناى خاص.
آنچه از «روح اسلام و روح روایات» به دست می آید، قسم چهارم از اقسام چهارگانه فوق است که به طور خلاصه از آن به «شایستهسالاری» نام می بریم. این ملاک و مبنا، سنّ و سال، رنگ پوست، چپ و راست و خویشاوندى نمی شناسد. جوان متعهد است، تخصص اش در نیروهاى مسلّح بسیار بالا است، در این صورت، وى شایسته است به عنوان فرمانده لشکر، در نیروهاى زمینى منصوب گردد.
از این رو علی (علیه السلام) فرمودند: «رُبَّ صَغیرٍ اَحزَمُ مِنْ کَبیرٍ؛ بسا خردسالى از بزرگ دور اندیش تر است.» در جاى دیگر فرمودند: «اُنظُرْ فى حال کُتّابکَ فَوَلِّ على اُمورِکَ خَیرَهُمْ، و اخْصُصْ رَسائلِکَ التى تُدْخِلُ فیها مَکائدَکَ و اَسرارَکَ باَجْمَعِهِمْ لِوُجودِ صالحِ الاَخلاق؛ درباره کاتبان خود بنگر، و بهترین شان را بر سر کار بیاور، و نامه هایى را که در آن تدبیرها و رازهایت نهان است، از میان جمع کاتبان به کسى مخصوص دار که صالح تر از دیگران است… .»۱۰
همچنین در جاى دیگر فرمود: «فانَّ الرّجالَ یَتَعرّضُونَ لِفَراساتِ الوُلاهِ بِتَصَنُّعِهِمْ وَ حُسنِ خِدْمَتِهِمْ وَ لَیْسَ وَراءَ ذلکَ مِنَ النّصیحهِ و الامانَهِ شَیءٌ…؛ مردمان براى جلب نظر والیان به آراستن ظاهر می پردازند، و خوش خدمتى را پیشه می سازند. امّا در پس آن، نه خیرخواهى است و نه از امانت نشان. لیکن آنان را بیازماى به خدمتى که براى والیان نیکوکار پیش از تو عهده دار بوده اند، و بر آن کس اعتماد کن که میان همگان اثرى نیکو نهاده، و به امانت از همه شناخته تر است.»۱۱
ادامه دارد…