- اسلام
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- خدا شناسی
- پیامبر شناسی
- عدل الهی
- امام شناسی
- معاد شناسی
- نماز
- روزه
- زکات
- خمس
- حج
- جهاد
- امر به معروف و نهی از منکر
- تولی و تبری
- درباره قرآن
- جامعیت قرآن
- عدم تحریف قرآن
- تفسیر قرآن
- علوم قرآن
- اهل بیت(علیهم السلام) در قرآن
- تاریخ و سیره
- فضایل و مناقب
- معجزات و کرامات
- دعا، نماز و زیارت
- مناظرات
- خظبه ها و نامه ها
- اصحاب و شاگردان
- خاندان
- درآیینه شعر
- احادیث منتخب
- تاریخ و سیره
- فضایل و مناقب
- معجزات و کرامات
- دعا، نماز و زیارت
- خطبه ها
- خاندان
- در آیینه شعر
- احادیث منتخب
- تاریخ و سیره
- فضایل و مناقب
- معجزات و کرامات
- دعا، نماز و زیارت
- مناظرات
- خطبه ها و نامه ها
- اصحاب و شاگردان
- خاندان
- در آیینه شعر
- احادیث منتخب
- تاریخ و سیره
- فضایل و مناقب
- معجزات و کرامات
- دعا، نماز و زیارت
- مناظرات
- خطبه ها و نامه ها
- اصحاب و شاگردان
- خاندان
- در آیینه شعر
- احادیث منتخب
- تاریخ و سیره
- فضایل و مناقب
- معجزات و کرامات
- دعا، نماز و زیارت
- مناظرات
- خطبه ها و نامه ها
- اصحاب و شاگردان
- خاندان
- درآیینه شعر
- احادیث منتخب
- تاریخ و سیره
- فضایل و مناقب
- معجزات و کرامات
- دعا، نماز و زیارت
- مناظرات
- خطبه ها و نامه ها
- اصحاب و شاگردان
- خاندان
- درآیینه شعر
- احادیث منتخب
- تاریخ وسیره
- فضایل و مناقب
- معجزات و کرامات
- دعا، نماز و زیارت
- مناظرات
- اصحاب و شاگردان
- خاندان
- درآیینه شعر
- احادیث منتخب
- تاریخ و سیره
- فضایل و مناقب
- معجزات و کرامات
- دعا، نماز و زیارت
- مناظرات
- خطبه ها و نامه ها
- اصحاب و شاگردان
- خاندان
- در آینه شعر
- احادیث منتخب
- تاریخ و سیره
- فضایل و مناقب
- معجزات و کرامات
- دعا، نماز و زیارت
- مناظرات
- خطبه ها و نامه ها
- اصحاب و شاگردان
- خاندان
- درآیینه شعر
- احادیث منتخب
- تاریخ و سیره
- فضایل و مناقب
- معجزات و کرامات
- دعا، نماز و زیارت
- مناظرات
- اصحاب و شاگردان
- خاندان
- درآیینه شعر
- احادیث منتخب
- تاریخ و سیره
- فضایل و مناقب
- معجزات و کرامات
- دعا، نماز و زیارت
- نامه ها
- در آیینه شعر
- احادیث منتخب
- عقلانیت
- امامت و اطاعت از اهل بیت(ع)
- اعتدال و نفی خشونت
- عدالت خواهی و ظلم ستیزی
- عطوفت و مهربانی
- اجتهاد پویا
- درباره اخلاق
- فضایل اخلاقی
- رذایل اخلاقی
- عرفان و معنویت
- عالمان دین
- شاعران
- مستبصران
- مستشرقان
- دانشمندان
- شخصیت های تقریبی
- نهاد خانواده
- پدر و مادر
- آیین ازدواج
- همسرداری
- آسیب های خانواده و طلاق
- تعلیم و تربیت اسلامی
- تربیت کودک
- تربیت نوجوان و جوان
- داستان های خانواده
- سبک زندگی
- وسواس
- افسردگی
- اضطراب و استرس
- روان و شخصیت
- نیاز بشر به دین
- نقد تکثرگرایی(پلور الیزم)
- کلیات ادیان
- کلیات مذاهب
- نقد عرفان های کاذب
- مقایسه اسلام با سایر ادیان
- الحاد و بی دینی
- یهودیت
- مسیحیت
- زرتشت
- زرتشت
- بودیسم
- هندوئیسم
- بهائیت
- دیگر ادیان
- مقایسه شیعه با سایر مذاهب
- اهل سنت
- وهابیت
- اسماعیلیه
- تصوف
- اهل حق
- دیگر مذاهب
- اخوان المسلمین
- جریان های تکفیری
- جریان احمد الحسن
- دیگر جریان ها
- تقریب مذاهب اسلامی
- مسیحیت
- وهابیت
- اهل سنت
- دیگر ادیان
- دیگر مذاهب
- اعتقادی
- تاریخی
- حدیثی
- قرآنی
- فقهی
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
مقدمه
اصول فقه، یکی از مهمترین علوم اسلامی میباشد که جایگاه آن بر پژوهشگران به طور عموم و بر دانشجویان فقه و حقوق به طور خصوص؛ روشن است. در تبیین اهمیت اصول فقه، این بس، که امروزه دستیابی به احکام شریعت، بدون آن ناممکن است و این علم علاوه بر اینکه نسبت به علم فقه (دستیابی به احکام الهی) در حکم ابزار است، همانند علم منطق به صورت مستقل نیز ارزش و اهمیت ویژهای دارد. این پژوهش کوتاه بر آن است تا به معرفی مختصر، جامع و مستند این علم بپردازد.
تعریف علم اصول فقه
در تعریف اصطلاحی اصول فقه عبارتهای مختلفی از اصولیین شیعه و اهل تسنن ارائه شده که در ذیل به چند تعریف معروف اشارهای گذرا خواهیم داشت:
۱. بسیاری از فقیهان قدیم، این گونه تعریفی برای علم اصولفقه ارائه کردهاند: «هو العلم بالقواعد الممهده لاستنباط الأحکام الشرعیه الفرعیه»؛[۱] یعنی اصول فقه عبارت است از علم به قواعدی که برای به دست آوردن احکام شرعی فرعی، آماده شده است.
ولی متأخرین بر این تعریف اشکال نمودهاند که چنین تعریفی شامل مسأله حجیت ظن در صورت انسداد و مسأله اصول علمیه نخواهد شد.[۲] از این رو در گریز از این اشکال جمله دیگری بر این تعریف افزودهاند: «او التی ینتهی الیها فی مقام العمل، یا هر آنچه که نهایتا درمقام عمل به آن استناد میشود.»
۲. مرحوم نائینی، تعریف دیگری ارائه کرده است: «هو العلم بالکبریات التی لو انضت الیها صغریاتها یستنتج منها حکم فرعی کلی»؛[۳] علم اصول علم به کبریاتی است که چنانچه صفریات به آنها ضمیمه شود، حکم فرعی کلی استنتاج میگردد.»
۳. تعریف حضرت امام از علم اصول: «هو التواعد الالیه التی یمکن ان تقع کبری لاستنباط الاحکام الکلیه الفرعیه الالهیه او الوظیفه العملیه»؛[۴] علم اصول فقه قواعد آلی و ابزاری میباشد که ممکن است در مسیر استنباط احکام کلی فرعی قرار گیرد و با بیان کننده وظیفه عملی مکلف باشد.
۴. و اصولیین شافعی مذهب، علم اصول را این گونه تعریف کردهاند: «هو معرفه دلائل الفقه اجمالا و کیفیه الاستفاده منها و حال المستفید»؛[۵] علم اصول فقه معرفت دلایل فقه به طور اجمالی و شناخت نحوه استفاده از آنها و معرفت حال مستفید میباشد.
موضوع علم اصول
در این که موضوع اصول فقه چیست؟ میان اندیشمندان این علم اختلاف نظر وجود دارد که ما به مهمترین آنها اشاره میکنیم:
الف. موضوع علم اصول ادله اربعه (کتاب، سنت، اجماع و عقل) با وصف دلیل بودن میباشد، این دیدگاه مشهور اصولیین است که ادله اربعه را بما هی ادله موضوع این علم میدانند.[۶]
ب. برخی دیگر از عالمان اصولی، ادله چهارگانه را بدون لحاظ وصف دلیل بودن، موضوع علم اصول فقه میدانند.[۷]
ج. و گروهی همانند آیت الله بروجردی موضوع اصول فقه را حجت در فقه دانستهاند، یعنی در این علم از عوارض حجت در فقه بحث میشود.[۸]
د. موضوع علم اصول یک امر کلی است که برخی از مصادیقش ادله اربعه میباشند امّا برخی دیگر از موارد و مصادیقش امری دیگر است. با ایراد به تعاریف یادشده این تعریف مورد پسند مرحوم آخوند و برخی از متأخرین قرار گرفته است.[۹]
مرحوم محقق مظفر چنین مینویسد: اصول فقه از موضوع خاصی صحبت نمیکند، بلکه از موارد بسیاری که در جهت استنباط حکم شرعی قرار بگیرد، بحث میکند. بنابراین هر آنچه که شایستگی دلیل بودن برای استنباط حکم شرعی را داشته باشد، موضوع اصول فقه است.[۱۰]
و شهید صدر نیز موضوع علم اصول را عناصر مشترکی دانسته که در استنباط حکم به کار گرفته میشوند و به نظر این تعریف دارای اشکالهای کمتری بوده و قابل دفاع میباشد.[۱۱]
هدف علم اصول فقه
با گذر از عصر صدر اسلام که مردمان تکالیف خویش را مستقیماً از معصومین میگرفتند و یا در عصر صحابه که به نقل احادیث در تعیین وظایف اکتفا میجستند، در زمانهای بعدی، ناقلان و راویان احادیث ازدیاد یافت؛ و مشکلات بسیاری در خصوص استفاده از روایات که در حقیقت تفسیری بر قرآن، و تعیینی بر وظایف مسلمانان بود، پیش آمد. افرادی به جهت تأمین اهداف سیاسی و شخصی به دروغ از زبان پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ و امامان ـ علیهم السلام ـ نقل حدیث نمودند. در نتیجه درچگونگی احوال راویان تردید شده و در پیرامون دین از لحاظ زبان، فرهنگ، شیوه نگرش و تفکر، اندازه معلومات و چگونگی عادات، اخلاق، آداب و رسوم به اختلاف و تفاوت فراوان پدید آمد. از این رو کار فهم تکالیف دینی ، به کلی دگرگون و معرفت دین وعمل به وظایف شرعی و الهی دشوار گشت.[۱۲] در چنین بستری، پیروان حقیقی دین اسلام که طالب کشف دستورات و فرامین دینی بودند، از سویی، دسترسی به امام معصوم ـ علیه السلام ـ هم نداشتند و مشکلات فراوانی در این مسیر رخ مینمودند: تعارض برخی از روایات با قرآن و یا روایات دیگر، محل بردن دلالت پارهای از احادیث، چگونگی الفاظ قرآن و سنت از قبیل: عام و خاص، مطلق و مقید، مجمل و مبیّن، ناسخ و منسوخ، و… و اعتبار یا عدم اعتبار برخی از دلایل مثل: قیاس، اجماع و عقل در کنار کتاب و سنت، به طور کلی حجیت ادله از حیث سند ودلالت،[۱۳] در پی اینگونه مسائل و همانند آن، به تدریج علمی تدوین شد تا در رفع این مشکلات و رسیدن به قواعد و قوانینی برای استنباط راهنما گردد.
بنابراین، باید گفت: غرض و هدف اصلی علم اصول؛ توانا شدن بر استنباط احکام شرعی فرعی و استخراج تکالیف دینی از روی ادله آنها میباشد،[۱۴] به گونهای دیگر غرض از فقه را میتوان با واسطه هدف علم اصول فقه دانست.
تاریخ علم اصول
روشن است که پیدایش علوم به طور ناگهانی نبوده ونخواهد بود، بلکه به صورت تدریجی، ابتدا به صورت اندیشههای پراکنده و با گذر زمان به صورت مستقل مورد بحث و کاوش قرار میگیرد.
درباره علم اصول نیز بدین منوال است، که علم فقه در سایه تعیین وظایف انسان در مقابل خداوند، تبیین شد و علم اصول در دامان علم فقه متولد گشت، شهید سیدمحمد باقر صدر بر این نکته تأکید میورزد که به خاطر کاربری بعضی از عناصر در بیشتر بابهای فقه، فقیهان لازم دیدند که از برخی از آن مسایل به صورت مستقل بحث کنند.
موسس علم اصول
همانگونه که برخی از اندیشمندان گفتهاند، اولین کسانی که در مورد علم اصول سخن گفتهاند و آن را پایهگذاری کردهاند امام باقر و امام صادق ـ علیهم السلام ـ هستند.[۱۵] که قواعد اصولی را بر اصحاب خود املاء کردند، مجموعه این قواعد را برخی از علمای متأخر در کتبی مثل «اصول الی الرسول» و «الاصول الاصلیه» و «الفصول المهمه فی اصول الائمه» جمعآوری کردند.[۱۶]
تألیفات در علم اصول فقه
اولین کتاب در مورد مسائل علم اصول رسالهای در زمینه مباحث الفاظ است که تألیف شاگرد امام صادق و کاظم ـ علیهم السلام ـ ، هشام بن حکم میباشد،[۱۷] پس از وی، یونس بن عبدالرحمن، کتاب «اختلاف الحدیث و مسائله»[۱۸] را؛ که مربوط به بحث تعارض اخبار و مسائل تعادل و تراجیح است، تألیف کرد.
این دو عالم شیعی، در تألیف کتاب اصولی بر محمد بن ادریس شافعی و استادش محمد بن حسن شیبانی تقدم دارند.[۱۹]
عالمان مشهور شیعی که تا زمان شیخ طوسی (متوفای ۴۶۰ ق) کتابهایی در علم اصول تألیف کردهاند عبارتند از: ابوسهل نوبختی، حسن بن موسی نوبختی، محمد بن احمد بن جنید اسکافی، ابن عقیل عمّانی، ابومنصور صرام نیشابوری، محمدبن احمد بن داود بنعلی بن الحسن (مشهور به ابن داوود و شیخ القمیین)، شیخ مفید و سید مرتضی.
در مرحله بعد، این علم توسط کسانی همچون شیخ طوسی، شیخ سدید الدین حمصی، ابن ادریس، محقق، علامه حلی، شهید اول، به رشد قابل توجهی رسید.
پس از رکود علم اصول در عصر اخباریگری، این افول توسط وحید بهبهانی شکسته شد و به گونهای که اکنون در دست ما است تحوّل یافت.
و در مراحل بعدی، عالمان اصول دیگری همانند سید حسن شیرازی مجدد شیخ انصاری، فرائد الاصول (رسائل)، آخوند خراسانی (کفایه الاصول)، مرحوم نائینی (فرائد الاصول)، مرحوم آغاضیاء عراقی (نهایه الامکار) و محمد حسین اصفهانی (کمپانی)، (نکایه الدرایه) دقتهای اصولی غیرقابل وصفی صورت دادند، به طوری که این علم فعلاً یکی از مفاخر بزرگ جامعه شیعی به حساب میآید!
غنای اصول فقه شیعه
القای قواعد اصولی از سوی پیشوایان معصوم شیعه، به عنوان یکی ازعوامل مهم پیدایش اصول فقه سبب شد تا اصول فقه شیعی از غنای شگفت انگیزی برخوردار باشد، تا آنجا که فکر اصول عملیه، که راهگشا در مواردی است که حکم مسألهای را از مصادر و منابع استنباط نیابیم، به دنبال اصل عملی میرویم از سوی امامان شیعه ـ علیهم السلام ـ ایجاد شد.
امروزه علم اصول از دیدگاه شیعه، دارای ابواب مختلفی است، که همه قواعد و قوانین لازم اصولی را در بر میگیرد و شخص را در این راستا برای استنباط احکام الهی یاری میکند، بیآنکه در این زمینه و حتی مسایل جدید و مستحدث هم با مشکل مواجه نمیشود.
مباحث مهم اصول
مباحث اصلی اصول فقه به چهار بخش تقسیم میشود:
بخش اول: مباحث الفاظ، در این بخش از معانی و ظواهر الفاظ بحث میگردد، یعنی مثلاً بحث میشود آیا فعل امر ظاهر در وجوب هست؟
بخش دوم: مباحث عقلیه، در این بخش از لوازم احکام شرعی بحث میشود، به این معنا که آیا بین حکم شرع و عقل ملازمه است؟ آیا وجوب یک عمل مستلزم وجوب مقدمات آن نیز هست؟ و… .
بخش سوم: مباحث حجت، دراین بخش بحث میشود که چه اموری حجیت و دلیلیت بر حکم شرعی دارند و چه اموری دارای چنین امتیاز و اعتباری نیستند. مثلاً قیاس حجت نیست و اثبات میشود که خبر واحد حجت است.
بخش چهارم: مباحث اصول علمیه، بحث در این موضوع است که اگر مجتهد دستش از ادلهیاجتهادیه کوتاه شد و نتوانست حکم شرعی را از این طریق استنباط کند، باید به اصول عملیه که وظیفه مکلف را مشخص و معین میکند.[۲۰]
و در پایان، بحثی در تعادل و تراجیح روایات، مطرح مینمایند.[۲۱]
پی نوشت:
[۱] . سید حسن بجنوردی، منتهی الامال، ج ۱، بیجا، مطبعه موسسه العروج، ۱۳۷۹ ش، ص ۱۴.
[۲] . محمد کاظم آخوند خراسانی، کفایه الاصول، ج ۱، قم، موسسه النشر الاسلامی، چ دوم، ۱۴۱۴ ق، ص ۲۳.
[۳] . محمد علی کاظمی، فوائد الاصول، تقریر درس مرحوم نائینی، ج ۱، قم: موسسه النشر الاسلامی، ۱۴۱۷ ق، ص ۱۹.
[۴] . روح الله خمینی، مناهج الوصول، ج ۱، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۱۴ ق، ص ۵۱.
[۵] . وهبه زمیلی، اصول الفقه الاسلامی، ج ۱، بیروت:دار الفکر المباشر، چ دوم، ۱۴۲۲ ق، ص ۲۴.
[۶] . میرزا ابوالقاسم بن الحسن، قوانین الاصول، چ سنگی، ج ۱، ص ۹ ـ ۱۰.
[۷] . محمد حسین بن محمد رحیم اصفهانی حائری، الفصول، چ سنگی، ص ۱۰.
[۸] . حسین بن علی طباطبایی بروجردی، نهایه الاصول، ج ۱، ص ۱۲، به قلم حسینعلی منتظری.
[۹] . محمد کاظم آخوند خراسانی، پیشین، ج ۱، ص ۲۲.
[۱۰] . محمدرضا مظفر، اصول الفقه. بیروت، دار التعارف، چ چهارم، ۱۴۰۳ ق، ص ۶ ـ ۷.
[۱۱] . محمد باقر صدر، دروس فی علم الاصول، چ سوم، قم: مجمع الفکر الاسلامی، ۱۴۱۲ ق، حلقه اول، ص ۳۹، و حلقه دوم، ص ۹ ـ ۱۰؛ و محمد جعفر الجزایری المروج، منتهی الدرایه، قم: مطبعه خیام، ۱۴۰۳، ص ۱۵.
[۱۲] . محمدباقر صدر، المعالم الجدیده، (مطبوع دردروس فی علم الاصول)، چ سوم، قم: مجمع الفکر الاسلامی، ۱۴۱۲ ق، ص ۵۷ ـ ۵۸.
[۱۳] . ابوالقاسم گرجی، تحول علم اصول، تهران: بنیاد بعثت، ۱۳۶۱ ش، ص ۱۱.
[۱۴] . محمدرضا مظفر، اصول الفقه، تهران: انتشارات اسلامیه، ج ۱، ص ۷؛ ابوالقاسم گرجی، تاریخ فقه و فقها، تهران: چ سمت، ۱۳۷۷، چ سوم، ص .۳۰۱
[۱۵] . سید حسن صدر، تأسیس الشیعه، شرکت النشر و الطباعه العراقیه المحدوده، ۱۳۷۰ هـ، ص ۳۱۰.
[۱۶] . همان.
[۱۷] . محمد محسن تهرانی (آقا بزرگ)، الذریعه الی تصانیف الشیعه، تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۵۵ ق، ج ۲، ص ۲۹۱.
[۱۸] . ر.ک: ابوالعباس احمد بن علی، رجال نجاشی، قم: مصطفوی، بیتا، ص ۳۱۱.
[۱۹] . سید حسن صدر، پیشین، ص ۳۱۰.
[۲۰] . تقسیم بندی مرحوم اصفهانی، ر.ک: محمدرضا مظفر، اصول الفقه، همان، ص ۸.
[۲۱] . توضیح برخی مباحث ر.ک: مرتضی مطهری، آشنایی با علوم اسلامی، اصول فقه، قم: صدرا، ۱۳۷۷ ش، ص ۳۳ ـ ۵۸.
منبع: مجمع جهانی شیعه شناسی.