انسان چه بخواهیم و چه نخواهیم به صفات فاضله و رذیله متصف می شود، این مساله که آیا همه اخلاق یا بخشی از آن، در همه انسان ها یا در بعضی از آدمیان اختیاری و اکتسابی، یا غیر اختیاری و غیرقابل تحصیل بوده و تغییر ناپذیر است، از دیر باز مطمح نظر دانایان و حکیمان بوده است. به هر حال اکثر فضایل و رذایل اخلاقی اکتسابی هستند که در مقابل هم قرار دارند. در این مقاله به تقابل این دوجنس صفات ا زکتاب معراج السعاده پرداخته شده است.
در برابر هر صفت نیکى، اخلاق رذیله غیر متناهی هاى از دو طرف افراط و تفریط است و لیکن هر یک را اسم معین و نام علیحده اى نیست، بلکه شمردن جمیع ممکن نیست، و شمارش تعداد جمیع در شأن علم اخلاق نیست، بلکه وظیفه آن بیان قاعده کلیه آن است که جمیع در تحت آن مندرج باشند.
قاعده کلیه، آن است که اوصاف حمیده، حکم وسط را دارند، و انحراف از آنها به طرف افراط یا تفریط- هر یک که باشد- مذموم است، و از اخلاق رذیله است.
پس در مقابل هر جنسى از صفات فاضله، دو جنس از اوصاف رذیله متحقق خواهد بود. و چون دانستى که اجناس و سر فضایل چهارند، پس اجناس رذایل هشت خواهند بود.
اجناس رذیله ضد حکمت است عبارت اند از:
یکى «جربزه»، که کار فرمودن فکر است در زاید از آنچه سزاوار است، و عدم ثبات فکر در موضعى معیّن، و این در طرف افراط است.
دیگرى «بلاهت»، و آن معطل بودن قوه فکریه و کار نفرمودن آن در قدر ضرورت یا کمتر از آن است و این در طرف تفریط است. و گاهى از اول به فطانت و از دوم به جهل بسیط تعبیر مى شود.
دو جنس رذیله در مقابل شجاعت عبارت اند از: یکى «تهوّر»، که آن رو آوردن به امورى است که عقل حکم به احتراز از آنها مى نماید، و این در طرف افراط است، و دیگرى «جبن»، و آن روگردانیدن از چیزهایى است که نباید از آنها روگردانید و آن در جانب تفریط است.
دو جنس رذیله در برابر عفت عبارت اند از: یکى «شره»، که عبارت از غرق شدن در لذات جسمیّه است بدون ملاحظه حسن آن در شریعت مقدسه یا به حکم عقل، و این افراط است، و دیگرى «خمود»، و آن میرانیدن قوه شهویه است به قدرى که ترک کند آنچه را که از براى حفظ بدن یا بقاء نسل ضرورى است، و این تفریط است.
دو جنس رذیله در إزاى عدالت عبارت اند از: یکى «ظلم»، که تصرف کردن در حقوق مردم و اموال آنهاست بدون حقى، و این افراط است، و دیگرى «تمکین ظالم را از ظلم بر خود آن شخص بر سبیل خوارى و مذلت با وجود قدرت بر دفع آن».
لیکن این در عدالت به معنى مصطلح در میان اکثر مردم است. و اما بنا به تفسیرى که گذشت که عدالت عبارت است از: اطاعت قوّه عملیه از براى قوّه عاقله و ضبط عقل عملى جمیع قوى را در تحت فرمان عقل نظرى، این از براى عدالت یک طرف خواهد بود که ظلم و جور باشد و جمیع صفات رذیله ذمیمه داخل در آن خواهد بود، و مخصوص نخواهد بود به تصرف در اموال و حقوق مردم بدون جهت شرعیه، زیرا که عدالت به این معنى جامع جمیع صفات کمالیه است. پس ظلمى که مقابل و ضد آن است شامل جمیع اوصاف نقص خواهد بود.
مخفى نماند که آنچه مذکور شد از اخلاق ذمیمه، اجناس دو طرف افراط و تفریط فضایل چهارگانه اند و همچنانکه از براى فضایل مذکوره انواعى بسیار است که مندرج در تحت آنها هستند، از براى هر یک از رذایل نیز انواع بىشمارى است که مندرج در آن و ناشى از آن است. مثلا از جربزه حاصل مى شود: مکر و حیله. و از بلاهت: حمق و جهل مرکب. و از تهور : تکبر و لاف و گردنکشى و عجب. از جبن: سوء ظن و جزع و دنائت. و از شره متولد مى شود: حرص و بى شرمى و بخل و اسراف و ریا و حسد. و از خمود ناشى مى شود: قطع نسل و امثال آن. و علماى اخلاق، بسیارى از آنها را شرح داده و بیان نموده اند.
دانستى که: بعضى از آنها متعلق است به قوه عاقله، و برخى به غضبیه، و طایفه اى به شهویه، و بعضى به دو یا به سه قوه. پس ما آنها را در چهار مقام بیان مى کنیم. و بدان که والد ماجد حقیر- طاب ثراه- ابتدا بر سبیل اجمال، جمیع اخلاق را از فضایل و رذائل بیان فرموده اند، و بعد از آن در مقامات اربع، تفصیل آنها و معانى و معالجات و سایر متعلقات آنها را بیان کرده اند،[۱] و چون فایده اى چندان بر ذکر اجمال مترتب نیست، ما در این کتاب متعرض آن نشدیم.[۲]
پی نوشت:
[۱] . جامع السعادات، ج ۱، ص ۹.
[۲]. برگرفته توسط حمید رفیعی از: نراقى، احمد بن محمدمهدى، معراج السعاده، ص۵۳-۵۵، هجرت – ایران – قم، چاپ: ۶، ۱۳۷۸ش.