- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 3 دقیقه
- توسط : محقق شماره 1
- 0 نظر
اضطراب زیاد در فرد، باعث تنیدگی روانی و جسمی میشود و این میزان از تنیدگی و مشغولیت فکری به موارد مختلف باعث مختل شدن جسم و روان فرد شده و به آرامی او را گوشهنشین و افسرده میکند.
حتما تا به حال کلمات زیادی در حوزه اضطراب شنیدهاید که بر جای هم مینشینند اما جایگاهشان متفاوت و گاه اشتباه است. یک فرد، زمانی که اتفاقی واحد را دو بار تعریف میکند، واژه ترس و اضطراب را در دو جای مختلف به کار میبرد. اما آیا به راستی میان این دو تفاوتی است؟
برای مثال ممکن است بگوید «چیزی نمانده بود که اتومبیل با من برخورد کند، خیلی ترسیدم» و در جایی دیگر با تعریفی دوباره بگوید «چیزی نمانده بود که اتومبیل با من برخورد کند، خیلی مضطرب شدم» شاید بتوان گفت، اضطراب در پی ترسهای متعدد و شرطی شدن ما در یک موقعیت و یا چندین موقعیت ایجاد میشود. فردی که نزدیک بوده است اتومبیل با او برخورد کند به واقع باید بترسد. چرا که خطر در کمین او بوده است، واقعیست و یک ارگانیزم، که میلیونها سال به دنبال تعقیب و گریز بوده است قطعا شرایط خطر را درک میکند و برای عدم آسیبرسانی به او فرار میکند که اگر غیر از این بود تا به حال بقا به خطر میافتاد.
اضطراب زمانی به وقوع میپیوندد که عاملی واقعی و پابرجا وجود ندارد اما فرد شدیدا احساس بدی دارد. احساسی که جنسش از نوع ترس نیست. احساسی که باعث نمیشود او از جا بپرد و فرار کند اما تمام ذهن و اندام او را فرا میگیرد و آرام آرام او را از درون فلج میکند.
زمانی که فرد به کرات در شرایطی ترسآور حضور پیدا میکند، غده فوق کلیوی او، به صورت متناوب هورمون کورتیزول را ترشح میکند و فرد همواره در شرایط اضطراری قرار دارد. ترشح این هورمون به این میزان و طولانی مدت، فرد را دچار یک شرطیسازی در شرایط استرسآور میکند.
زمانی که استرس مزمن میشود، میگوییم فرد دچار اضطراب است که اضطراب انواع مختلف و شدت متفاوتی دارد. اضطراب جدا از انواع مختلفی که دارد، خود زیر بنای بسیاری از اختلالات دیگر است. در انواع وسواس، چیزی که که در پس شست و شوهای مکرر و مرضی وجود دارد و همچنین وسواسهای فکری و تکرار شونده، جز اضطراب نیست.
احساس اضطراب از ذهن میگذرد و فرد ناگزیر به عملی برای فرو نشاندن اضطراب میشود که صرفا همین عمل، تکرار شونده، وسواسی و مرضی است. یا فردی که دچار وسواس چک کردن موارد مختلف است، پس از ایجاد شدن اضطراب و فکر مشغولی پس از ان، وارد عمل میشود.
برای مثال پس از مشغولیت فکر به قفل بودن یا نبودن درب اتومبیل، بر میگردد و ان را چک میکند. اگر قفل باشد که خود را تشویق میکند و پاسخ اضطراب خود را این طور میدهد که با این که شک کردم و مضطرب شدن اما کار خود را به خوبی انجام داده بودم و باید پاداش بگیرم. اگر درب اتومبیل را قفل نکرده باشد، باز هم خود را تشویق میکند و اضطراب خود را لازم و به جا میداند و نیازی برای ترک و درمان اضطراب و وسواس خود نمیبیند.
درست است که میزان متعادل اضطراب برای پیشرفت لازم است اما سطح بالای اضطراب همان طور که در نمونه وسواسی مشکلات زیادی ایجاد میکند، در افسردگی نیز یکی از مقولههای مهم است. اضطراب زیاد در فرد، باعث تنیدگی روانی و جسمی میشود و این میزان از تنیدگی و مشغولیت فکری به موارد مختلف باعث مختل شدن جسم و روان فرد شده و به آرامی او را گوشه نشین و افسرده میکند.
اضطراب در بیشتر بیماریهای سایکوسوماتیک تشدیدکننده است. در بیماریهایی مانند زخم معده، در صورت عدم کنترل و کاهش اضطراب، فرد دچار بیماری، حتی اگر شرایطش رو به وخامت نگذارد، ثابت میماند و بهبودی حاصل نمیشود. اضطراب شایعترین مشکل و اختلال قرن حاضر است. باید به منظور پیشگیری و کنترل آن، راهکاری جست.
منبع: میگنا(دانشنامه روانشناسی و علوم تربیتی) نویسنده: میلاد زارعی؛ مشاور و آزمونگر