بررسی جریان یمانی دروغین در عراق

۱۴۰۰-۱۲-۲۲

655 بازدید

اشاره:

جریان «مدعی یمانی» و «داعش» دو روی یک سکه است. مشترکات فرقه یمانی دروغین با بهائیت، وهابیت و داعش در عصر معاصر، از یک منبع آب می خورند.  گروه مدعی مهدویت در میان شیعه و پیروان احمد الحسن بصری، در اصل جریانی در مهدویت شیعی است که خاستگاه آن بحث خروج و قیام یمانی است که با آگاهی و شناساندن و معرفی نشانه های حتمی ظهور، چهره واقعی این جریان، برملا شده و این جریان تکفیری و مدعی یمانی در شیعه برخلاف فرقه داعش در اهل سنت، در نطفه، خفه خواهد شد.

نشانه‌های ظهور، از جذاب‌ترین و پرطرفدارترین و درعین‌حال از آسیب‌پذیرترین بخش‌های معارف مهدوی است. اختصاص بخش عمده‌ای از روایات مهدویت به این موضوع، بهترین گواه بر این مسئله است. این جذابیت از سویی باعث افزایش اقبال عمومی به این مسئله و در نتیجه اصل اندیشه مهدویت می‌شود، اما از سوی دیگر، افزون بر ایجاد زمینه برای ورود خرافات، طمع شیادان و مدعیان دروغین را برای جعل و تحریف روایات، دو چندان می‌کند. ازاین‌رو، نظر به فقدان پژوهش‌های مستند در این زمینه، شایسته است با انجام تحقیقات مبتنی بر اصول و قواعد فهم حدیث و با جداسازی مطالب مستند از غیر مستند، علاوه بر پالایش معارف مهدویت از خرافات، زمینه‌های سوءاستفاده از این موضوع از میان برداشته شود. در این مقاله کوشیده خواهد شد تا ابعاد مختلف قیام یمانی که از نشانه‌های حتمی ظهور امام مهدی است، به‌صورت مستند بررسی شود.

جریان مدعی مهدویت و انتخاب کشور عراق

با وجود گذشت بیش از ۱۰ سال از ادعای احمد الحسن بصری مبنی بر قیام یمانی و نادیده گرفتن روایاتی که قیام یمانی و خراسانی و نیز خروج سفیانی را در سال واحدی می داند، سر در آوردن یمانی دروغین از شهر بصره و متولد شدن او در کشور عراق، مطلب دیگری است که شخص به اصطلاح(!) امام سیزدهم شیعیان، منجی و احیاناً اربابان پشت پرده او، بدان نیندیشیده بودند و یا اینکه مصلحت را بر انتخاب کشور عراق برای شروع این کار می دانستند. تا بتوانند در زمان مناسب، از سویی کشور عراق را کانون حوادث، آشوب و فتنه جدید، قرار دهند و به تقابل با فرهنگ غالب شیعی و مراجع عظام تقلید شیعه و قدرت معنوی آنها برآیند و از سویی دیگر همسایگی این کشور با کشورهایی که اکثریت جمعیّت آن را شیعیان دوازده امامی تشکیل می دهند، باعث می‌شود تا به نوعی آنها را جذب خود نموده و با انشعاب گروهی از شیعیان، روند فرقه سازی اجانب و استعمارگران در خاورمیانه، تداوم پیدا کند و به نوعی پازل تکفیر در اسلام، با تشکیل داعش در اهل سنت و تشکیل جریان مدعی یمانی در شیعه، تکمیل شود.

مشترکات فرق انحرافی مهدویت با جریان مدعی یمانی

فرقه های انحرافی، به ویژه آنان که به نوعی مدعی بابیت و مهدویت هستند، مشترکات فراوانی دارند که از جمله به چند مورد از آنها اشاره میشود:

۱. پنهان بودن سرکرده فرقه از دید عموم مردم

معمولاً سران فرقه های مدعی مهدویت از دید عموم مردم پنهان‌اند، چون اگر در انظار عمومی باشند نقاط ضعفشان بر همگان روشن می‌شود. نمونه آشکار این بحث، علی محمد باب شیرازی است که مدعی بابیت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بود. او در ابتدا توسط حاکم شیراز، دستگیر شد و به انظار عمومی آمد و در حبس خانگی قرار گرفت تا در میان مردم باشد. مردم رفتار وی را دیدند و گفتارش را شنیدند و بررسی کردند و در مدت کوتاهی، همه به کذب ادعای او پی بردند؛ لیکن با مرگ حاکم شیراز، فرار کرد و به اصفهان آمد، و مجددا از دید مردم مخفی شد. پیروان و انصار او، چنان برای وی، تبلیغ کردند که هر آن کس او را نمی‌شناخت، گمان می‌کرد امام زمان ظهور کرده است. از این‌رو به سویش آمدند و در راهش جان دادند.

جالب است، بدانید پس از اعدام باب، سفیر روس با یک نقاش سر جنازه او حاضر شد و از جسد بی‌جان او تصویری تهیه کرد و به گونه‌ای وانمود شد که او مهدی موعود بوده و شهیدی مقدس است.

۲. تقطیع و تحریف، از شیوه‌های مشترک در استناد به آیات و روایات

همه فِرقه هایی که از اسلام منشعب شدند، در استناد به آیات و روایات یا در پی تحریف لفظی یا معنویند، از این‌رو دست خود را به تقطیع، تأویل و باطن‌گرایی، می‌آلایند؛ یعنی با کم و زیاد لفظی یا معنوی، یا آیه و روایت را تکه تکه می‌کنند و قسمتی را به قسمت دیگر می‌چسبانند تا معنای دیگری به‌دست آید، یا تأویل و باطن را به میان می‌کشند و می‌گویند معنای ظاهری، مراد نیست و معنای حقیقی نزد ماست. برای این مورد نیز نمونه‌های فراوانی از فِرق مختلف وجود دارد که می‌توان در مواردی چون: «شیوه استناد بابیت و بهائیت به حدیث سنه ستین» یا «شیوه استناد بهائیان به حدیث لوح» و … مشاهده کرد.

در غیر آیات و روایات، نیز نمونه‌هایی هست، برای نمونه اسماعیلیه به حدی باطن‌گراست که معنای ظاهری را به کلی نفی می‌کند و وضو را به معنای امام و تیمم را به معنای نائب امام معرفی می‌کند. و همین سیر و خط در جریان احمد الحسن بصری مدعی یمانی نیز دنبال می‌شود؛ هرچند مصادیق آن متفاوت است.

۳. ادعاهای پلکانی و صعودی در عقاید

معمولاً سران فرقه های انحرافی به یک عنوان بسنده نمی‌کنند؛ برای نمونه علی محمد باب از ادعای ذکریت به بابیت و از بابیت به مهدویت و نبوت و الوهیت رسید. او در سال‌های ۱۲۶۰ تا ۱۲۶۴ تنها ادعای ذکریت و بابیت دارد، لیکن از سال ۱۲۶۴ تا ۱۲۶۶ که به چهریق و ماکو، منتقل می‌شود، از امامت و نبوت و الوهیت دم می‌زند. این وجه اشتراک در مدعیان امروز نیز وجود دارد که دم از یمانی بودن و فرزند امام زمانی می‌زنند و سپس ناگهان و به یکباره جانشینی امام عصر، را برای خویش، مصادره می کنند و بعد تمام صفات و ویژگی های امام عصر را برای خویش مصادره کرده و گویی اینکه مهدی می‌شوند و از قائم آل محمد و منجی موعود بودن خود سخن می‌گویند.

۴. عقل‌گرایی افراطی یا نفی عقل

مدعیان دروغین بسته به نوع ادعای خود، یا عقل‌گرای افراطی هستند مثل اسماعیلیه، بابیت و بهائیت یا عقل را به کلی نفی می‌کنند و می‌گویند عقل بشر، ناقص است و توان فهم ندارد و اخباری می‌شوند، مثل جریانی مدعی یمانی.

۵. زیر سؤال بردن رسالت فقهاء و علما در عصر غیبت

جریان های مدعی مهدویت، از ابتدا به ویژه از عصر غیبت با علما که نائبان عام حضرت حجت هستند، دچار مشکل بودند، زیرا علما، مانع دستیابی سران فرقه ها به اهدافشان بوده‌اند. به ویژه از عصر قاجار به این طرف که بسیاری از فرقه ها با رسالت رودررویی با علما و جایگزین علما، ساخته و پرداخته شدند. روس و انگلیس بابیت و بهائیت را به عنوان مهدی موعود و امام زمان شیعه پرورش دادند و در کشورهای شیعی مستقر کردند تا سکان هدایت مردم را از دست علما بگیرد و امروزه نیز مدعیانی ظهور کرده‌اند که با نفی جایگاه علما در پی تخریب جایگاه آنان‌اند تا به رسالت خود، یعنی نابودی مذهب با به کارگیری مذهب دست یابند.

منبع: فرهنگ نیوز

مصطفی امیری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *