- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 9 دقیقه
- توسط : محقق شماره 1
- 0 نظر
در ادامه بخش یک مقاله به نیاز های عاطفی و روانی تربیتی در سیره امام حسین(ع)می پردازیم
ب: نیازهای عاطفی و روانی
گر چه در طبقهبندی نیازها در روانشناسی، نیازهای زیستی، جزء نخستین نیازها به حساب میآید، اما نقش نیازهای عاطفی و روانی نیز با اهمیت و تعیین کننده است. زیرا هر چند نیاز جسمی، محسوس و آشکار است و فقدانش، جسم را متاثر میگرداند، اما نیازهای روحی و روانی، نا محسوساند و عدم پاسخگویی به آنها، روان آدمی را آزرده میسازد.
کودکان و نوجوانان، به خاطر موقعیت سنی آسیب پذیری در برابر مشکلات، نیاز دو چندان به بر آوردن نیازهای عاطفی و روانی دارند، این نیازها، به خصوص در شرایط ویژه، از دست دادن والدین، هنگام بیماری و… چنان شدت مییابد که بیتوجهی به آنها حیات روانی و عاطفی کودک را به مخاطره میاندازد.
این شرایط ویژه، به کاملترین شکل، در کربلا برای فرزندان امام حسین (علیه السلام) جلوه نمود. فرزندان و همراهان آن حضرت در میدان مبارزه، در سختترین حالات، امام (علیه السلام) را صدا میزدند و در واپسین لحظات، اوج نیاز عاطفی خویش را به نمایش میگذارند. در کربلا بیماری چون علی بن الحسین (علیه السلام) حضور دارد که تقدیر الهی، بر بقاء وجودش تعلق گرفت و از دست دادن پدر و امام خویش را تجربه نمود.
این وضعیت خاص قطعا توجه ویژهای را میطلبید و اینجا است که آن حضرت، به گونههای مناسب، به نیاز فرزندان پاسخ میدهد و نسبت به فرزندانی که به میدان مبارزه آمدهاند به گونه ای، به یگانه فرزندش زین العابدین (علیه السلام) به گونهای دیگر. و در مورد یتیمان و داغ دیدگان پس از شهادت خویش، به شکلی دیگر سفارش میفرماید.
رفتار حضرت با فرزندان و نوجوانان در میدان جنگ
آنچه از مقاتل بر میآید این است که حضرت، نسبت به فرزندان و برادرزادگانش که به میدان مبارزه میرفتند، رفتارهای گوناگونی داشت. نخست در هنگام رفتن به میدان، با در آغوش گرفتن آنان و اظهار علاقه و محبت، صحنههای زیبایی از عاطفه و محبت را به نمایش میگذاشت. در مورد «قاسم بن الحسن » آمده است: «قاسم در حالی که نوجوانی غیر بالغ بود، سوی خیمههای طرف میدان خارج شد.
وقتی امام حسین (علیه السلام) نگاهش به قاسم افتاد، او را به آغوش کشید. آن دو، دست به گردن هم آویختند و چنان گریستند که بیهوش شدند». در مرحله بعد، وقتی آنان در میدان مبارزه، در مقابل شرایط نابرابر، گرمای شدید و تشنگی قرار گرفتند، آن حضرت، آنان را به صبر دعوت کرد و به آنان دلداری داد و اظهار همدردی نمود در مورد «احمد بن حسن» نوشته اند:
«بعد از آن که در میدان جنگ، شرایط مبارزه، توان را از او گرفت، نزد عمویش حسین (علیه السلام) آمد و پرسید: عمو(جان) آیا جرعه آبی هست تا جگر خود را با آن خنک کنم و برای مبارزه با دشمنان خدا و رسولش توان بیشتری پیدا کنم؟
امام (علیه السلام) فرمود: «یا بنی! اصبر قلیلا حتی تلقی جدک رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم)، فیسقیک شربه من الماء لاتظماء بعدها ابدا»؛
فرزندم! کمی صبر کن تا جدت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) را ملاقات کنی، او چنان شربت آبی به تو بنوشاند که هرگز تشنه نشوی.
در مورد «علی اکبر» نیز آمده است؛ بعد از مبارزهای بیامان و کشتن تعدادی از دشمنان، در حالی که جراحات زیاد بر بدن داشت، عطش بر او بسیار ناگوار آمد. پس نزد پدر آمد و عرض کرد:
«یا ابه! العطش قد قتلنی و ثقل الحدید قد اجهدنی فهل الی شربه من ماء و سبیل اتقوی بها علی الاعداء؟ فبکی الحسین (علیه السلام) و قال یا بنی! یغز علی محمد و علی و علی ابیک ان دعوهم فلا یجیبونک و تستغیث بهم فلا یغیثونک…».
ای پدر! عطش، مرا از پای در آورد و سنگینی اسلحه، مرا ناتوان کرد، آیا شربت آبی هست تا با نوشیدن آن، توان بیشتر، با دشمنان مبارزه کنم؟ امام فرمود: فرزندم! بر محمد و علی و پدرت، سخت است که آنان را بخوانی و به تو پاسخ ندهند و به یاری بخواهی و آنان، فریاد رس تو نباشند… .
در مرحله سوم، آنگاه که بعد از مبارزه بیامان فرزندان توسط دشمن مجروح گشته و بر زمین افتادند، حضرت به سرعت خود را بر بالینشان رسانید و آنها را در آغوش گرفت. در آن لحظات حساس که فرزندان، نیاز بیشتری به تسلی خاطر داشتند، با آنان ابراز همدردی نمود… . آنگاه که «قاسم بن الحسن» بر زمین افتاد و عموی خود را صدا زد، امام حسین (علیه السلام)، چون باز شکاری خود را بر بالین فرزند برادر رساند و مانند شیر خشمگین، بر دشمن حمله نمود.
وقتی گرد و غبار فرو نشست، دیدند امام (علیه السلام) بر بالین قاسم نشسته و به قاسم (علیه السلام) که در حال جان دادن بود، فرمود:
«عز والله علی عمک ان تدعوه فلا یجیبک او یجیبک فلا یعنک او یعنک فلا یغنی عنک بعدا لقوم قتلوک»؛
به خدا سوگند، بر عموی تو سخت است که او را بخوانی، پاسخ ندهد، یا اجابت نماید ولی نتواند کمک کند، یا کمک کند، اما به تو سودی نبخشد.(از رحمت)خداوند دور باد قومی که تو را کشت.
رفتار حضرت نسبت به فرزند بیمارش زین العابدین (علیه السلام)
خواست الهی بر این تعلق گرفت که علی بن الحسین، حجت او بعد از امام حسین (علیه السلام)، بیمار باشد تا جهاد بر او واجب نشود و همچنان زمین از حجت اللهی خالی نگردد و این وضعیت جلوه دیگری از تربیت حسینی را میطلبید.
در حالی که شدت مبارزه و مصبیتهای پیاپی کربلا، انسان معمولی را چنان به خود مشغول میکند که همه چیز را فراموش میکند، مربی بزرگ کربلا از مسئولیت بزرگ تربیت، غافل نماند و چون فرزند خود را نیازمند توجه و مراقبت دید، بر بالینش آمد و در گفتگویی صمیمانه، به پرسشهای او در در مورد حوادث کربلا پاسخ داد.
در منابع تاریخی میخوانیم: «… حضرت به سوی خیمه فرزندش زین العابدین آمد و در حالی که فرزندش بر فرشی از پوستین استراحت مینمود و زینب(سلام الله علیها) از او پرستاری میکرد، فرزندش را عیادت نمود، وقتی زین العابدین (علیه السلام) نگاهش به پدر افتاد، خواست از بستر بر خیزد. اما از شدت بیماری، قادر به برخاستن نبود. از عمه اش زینب(سلام الله علیها) خواست که او را کمک کند، زینب خود را تکیه گاه او قرار داد. امام حسین (علیه السلام) از وضعیت بیماری فرزندش سوال کرد و زین العابدین (علیه السلام) حمد و سپاس خداوند را به جا آورد و از پدر پرسید: در این روز با این قوم منافق چگونه رفتاری کردی؟ پدر فرمود: «فرزندم! شیطان بر آنان مستولی گشت و آنان را از یاد خدا غافل کرد…».
رفتار حضرت نسبت به خانواده و فرزندان در لحظه وداع
امام (علیه السلام) در واپسین لحظههای زندگی خویش، شرایط ناگواری خانواده و فرزندان غصه یتیمی و از دست دادن نزدیکترین عزیزان از یک طرف، طی مسیر کربلا تا شام و از شام به مدینه، همراهی دشمنان سنگدل، از طرف دیگر را مجسم کرد. در چنین شرایطی امام (علیه السلام) شیوه دعوت به صبر و بردباری و توجه دادن به نصرت الهی را برگزید تا با دم حسینی خود، روح خسته آنان را توان دوباره ببخشد و عزمشان را برای دست یابی به همه اهداف، تقویت نمایند.
در مقاتل آمده است: «هنگامی که امام (علیه السلام) همه یارانش را دید که شهید شدهاند، برای وداع به خیمهها آمد و ندا داد:
«ای سکینه! ای فاطمه! ای زینب! ای ام کلثوم! درود و سلام من، بر شما باد» سکینه صدا زد: ای پدر! آیا تن به مرگ دادهای؟ فرمود: کسی که یاور ندارد، چگونه تن به مرگ ندهد.
طبق نقل دیگر فرمود: «ای نور چشم من! کسی که یاوری ندارد، چگونه تسلیم مرگ نشود، (فرزندم) رحمت و نصرت خداوند در دنیا و آخرت به همراه شما است، پس بر قضاء الهی، صبر پیشه کن و زبان به شکوه مگشای، زیرا دنیا از بین رفتنی و آخرت ماندگار است».
طبق نقل سوم، آن حضرت به فرزندان و خواهران چنین توصیه نمود: «خودتان را برای گرفتاری آماده کنید و بدانید خداوند، نگهدار و یاور شما است و شما را از شر دشمنان نجات میبخشد و عاقبت امرتان را به خیر خواهد کرد، دشمنانتان را با انواع بلاها عذاب خواهد نمود و به شما، در برابر این گرفتاری، انواع نعمت و کرامت عطاء خواهد کرد. پس زبان به شکوه مگشایید و سخنی مگویید که از منزلت و ارزش شما بکاهد».
سفارش به فرزندان یتیم و بازماندگان
بیشک از تلخترین لحظات برای فرزندان خرد سال، لحظه ی از دست دادن والدین است. چنین وضعیتی بر فرزندان، بسیار ناگوار و طاقتفرسا مینماید. در چنین شرایطی، آنان نیازمند توجه و عاطفه اند، نیازمند محبت و تسلی خاطراند.
فرزندان و بازماندگان کاروان کربلا هم نظاره گر دلخراشترین صحنهها بودهاند لذا به توجهی عمیق نیاز داشتند. از این رو امام حسین (علیه السلام) با همه گرفتاریهایی که داشت، وضعیت روحی و روانی فرزندان را پس از شهادت خود پیش بینی کرد و در واپسین لحظات، تنها فرزند بازمانده از خود زین العابدین (علیه السلام) را به توجه و مراقبت و درک وضعیت روحی آنها سفارش کرد و آن چنان شرایط روانی و روحی آنها را ترسیم کرد و مشاورههای لازم تربیتی را به ایشان ارائه نمود که شخصی آشنا به مسائل روانشناسی و تربیتی را به شگفتی وا میدارد. امام (علیه السلام) فرمود:
«… یا ولدی! انت اطیب ذریتی و افضل عترتی و نت خلیفتی علی هولاء العیال و الاطفال فانهم غرباء مخذولون قد شملتهم الذله و الیتم و شماته الاعداء و نوائب الزمان، سکتهم اذا صرخوا و آنسهم اذا استوحشوا و سل خواطرهم بلین السلام فانهم مابقی من رجالهم من یستاءنسون به غیرک و لا احد عندهم یشکون الیه حزنهم سواک دعهم یشموک و تشمهم، و یبکوا علیک و تبکی علیهم».
فرزندم! تو پاکیزهترین ذریه و با فضیلتترین خاندان من هستی، بعد از من، تو سر پرست کودکان و اهل بیت هستی، آنان غریب هستند. خواری و یتیمی و شماتت دشمنان و مصیبتهای زمان، آنها را در بر گرفته است. هرگاه ناله و گریه شان بلند شد، آرامشان گردان، در هنگام ترس، همراهشان باش، با سخنان نرم تسلی خاطرشان بده. از مردان آنها، جز تو کسی که مایه انس و آرامششان باشد، زنده نمانده است و جز تو کسی را که شنوای شکوهها و درد دلهایشان باشد، ندارند…».
پاسخگویی به پرسش های فرزندان
فرزندان، وقتی دوران نوزادی و کودکی را پشت سر میگذارند، بر اثر ارتباط بیشتر با اشیاء پیرامون و برخورد با موقعیتهای جدید، سئوالاتی در ذهنشان به وجود میآید. در مقطعی از سن، چنان والدین را «سوال باران» میکنند که آنها را به ستوه میآورند.
کودکان هر چه رشد عقلانی بیشتری مییابند، سوالات جدیتری خواهند داشت، به ویژه در دوره نوجوانی و آغاز جوانی، شرایط جدید، تغییر و تحولات، تصمیمات بزرگ در زندگی والدین سوالات بیشتری را در ذهن آنان ایجاد میکند، در چنین وضعیتی بر والدین بصیر و آگاه است که زمینه پرسشگری را برای فرزندانشان فراهم کنند و پای صحبتهای آنان بنشینند و با صبر و حوصله به پرسشهای آنان پاسخ مناسب دهند و ابهامات را مرتفع سازند.
حادثه کربلا، که موقعیت جدیدی در زندگی امام حسین (علیه السلام) محسوب میشد، پرسشهایی را در ذهن فرزندان و دیگر همراهان حضرت ایجاد کرد و ذهن کنجکاو آنان را، به پرسشگری وا داشت. حسین بن علی (علیه السلام) با درک موقعیت آنها، به سوالاتشان پاسخهای مناسب و در خور شأنشان میداد.
به دو نمونه از پاسخگویی حضرت اشاره میکنیم:
۱- هنگامی که حضرت به همراه اصحابش، هنگام ظهر در ثعلبیه فرود آمد، خواب کوتاهی بر آن حضرت مستولی شد. پس از اندکی، حضرت با چشم گریان از خواب بیدار شد. فرزندش «علی» که متوجه این صحنه بود، پرسید: ای پدر! چرا گریه میکنی؟! خداوند چشم تو را نگریاند. حضرت فرمود: «فرزندم! این لحظه، وقتی است که رویا در آن دروغ نمیباشد. من در خواب، سوارهای را دیدم که کنارم ایستاد و گفت: «ای حسین! شما به سرعت حرکت میکنید و مرگ به سرعت شما را به بهشت میرساند و آگاهی یافتم که مرگ ما فرا رسیده است». علی پرسید: ای پدر! آیا ما بر حق نیستیم؟ فرمود: «فرزندم! به خداوندی که همه بندگان به سوی او بر میگردند، ما بر حق هستیم» علی عرض کرد: در این صورت، ترسی از مرگ نداریم. امام فرمود: خداوند بهترین پاداش پدر به فرزند را به تو عطا فرماید».
۲- بعد از آن که حضرت، در شب عاشورا، حوادث روز عاشورا و شهادت یاران را ترسیم کرد، قاسم بن حسن (علیه السلام) درباره شهادت خود پرسید. امام (علیه السلام) به او مهربانی کرد و پرسید: فرزندم! مرگ نزد تو چگونه است؟ پاسخ داد: عمو(جان) مرگ نزد من، از عسل شیرینتر است. حضرت بعد از آن که ظرفیت و توان درک قاسم را نمایان ساخت و پاسخ زیبای او را شنید، فرمود: عمویت به فدایت گردد! به خدا قسم! تو از کسانی هستی که بعد از آزمایش بزرگ به همراه من شهید میشوند.
نقش آزادی و انتخاب در تربیت فرزندان
خداوند، انسان را آزاد آفرید و قدرت اراده و انتخاب به او بخشید تا در پرتو آن، از میان راههای مختلف مسیر صحیح را برگزیند. آنچه انسان در پرتو شناخت و بدون اکراه و اجبار برگزید، در راه تحقق و دستیابی به آن تا پای جان میایستد، عنصر آزادی به جا و انتخاب درست در تربیت، عنصری گرانبها و کار آمد است، در تربیت فرزندان اجبار ثمری نمیبخشد، والدین و مربیان باید چنان زمینه را آماده کنند که فرزندان خود راه صحیح را بر گزینند تا بر آنچه به حق برگزیده اند، پایبند و استوار باشند، از جلوههای تربیتی حادثه عاشورا، صحنه آزادی و انتخاب راه بود.
امام حسین (علیه السلام) با این که در کربلا به شدت نیازمند داشتن یاور بودند، با کمال صداقت و راستی فرزندان و دیگر یاوران خود را در ادامه مسیر آزاد میگذارد و با این که بر فرزندان خود حق بزرگ دارد اما هیچگاه راه مبارزه و همراهی خود را بر آنان تحمیل نمیکند و از این روست که میبینیم آنان نیز که آگاهانه همراهی پدر و امام خویش را برگزیدند در راهش تا آخرین نفس ایستاده و جان خویش رافدای راهش نموده اند.
ابی حمزه ثمالی از علی بن الحسین (علیه السلام) نقل میکند که در شب عاشورا پدرم اهل و فرزندان خود و اصحاب را جمع نمودند و خطاب به آنان فرمود:
«ای اهل و فرزندان و ای شیعیان من! از فرصت شب استفاده کنید و جانهای خود را نجات دهید… شما در بیعتی که با من بستهاید، آزاد هستید…».
نیز آن حضرت، هنگامی که عبدالله فرزند مسلم نزد ایشان آمد و اجازه میدان طلبید فرمود: «شما در بیعت با من آزاد هستی، شهادت پدرت کافی است. تو دست مادرت را بگیر و از این معرکه خارج شو» عبدالله عرض کرد: «به خدا سوگند من از کسانی نیستم که دنیا را بر آخرت مقدم دارم».
امام حسین علیه السلام و تربیت فرزند-بخش یک-
منبع: فرهنگ کوثر؛ خرداد ۱۳۷۹؛ شماره ۳۹؛ دکتر علی همت بناری