- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه: 5 دقیقه
- توسط: حمید الله رفیعی
- 9:50 ق.ظ
- 4 نظر

سؤال: طبق آيه 59 سوره انعام: (لَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِى كِتبٍ مُّبِين) آيا همه چيز در قرآن هست؟آيا مى توان همه علوم را اعم از رياضى، فيزيك، شيمى و … از قرآن استخراج كرد؟
جواب: بين مفسران در تفسير «كتاب مبين» در آيه 59 سوره انعام اختلاف است و احتمال هاى گوناگونى از سوى آنان ارائه شده كه تفسير آن به مقام علم پروردگار از سوى نويسندگان تفسير نمونه، بر ديگر تفسيرها ترجيح داده شده است؛ يعنى همه موجودات در علم بى پايان او ثبت اند و تفسير آن به «لوح محفوظ» نيز قابل تطبيق بر همين معنا مى باشد؛ چه اين كه بعيد نيست لوح محفوظ نيز همان صفحه علم خدا باشد. [1]
اين احتمال نيز در معناى «كتاب مبين» وجود دارد كه منظور از آن عالم آفرينش و خلقت و سلسله علت ها و معلول ها باشد كه همه چيز در آن نوشته مى شود.[2]
بنابراين، تفسير «كتاب مبين» به «قرآن» نادرست و يا دست كم داراى وجوهى است كه استفاده از اين آيه را براى جامعيت قرآن با مشكل رو به رو مى سازد.
قرآن، كتاب فيزيك، گياه شناسى، زمين شناسى و كيهان شناسى نيست؛ بلكه كتاب انسان سازى است و نازل شده تا آن چه را كه بشر در راه تكامل حقيقى (تقرب به خداى متعال) بدان نياز دارد، به او بياموزد. آن چه كه در قرآن درباره جهان، طبيعت و انسان، آمده و يا به برخى از ويژگى هاى جهان آفرينش، اشاره شده خدا را به انسان نشان دهد و عقربه دل او را در جهت خدا نگه دارد. البته علاوه بر هدف مذكور، اعجاز علمى قرآن نيز مطرح شده و الهى بودن آن نيز به اثبات مى رسد و اين نيز مى تواند هدف واسطه اى براى بيان اين گونه مسائل به شمار رود.
در اين ميان، برخى از مفسران بدين نظريه روى آورده اند كه قرآن، مشتمل بر همه علوم است و مانند كتاب هاى تخصصى همه علوم كارايى دارد؛ ولى فهم آن را ويژه اهل بيت (علیهم السلام) دانسته اند. اين نظريه در ميان برخى از مفسران اهل سنت نيز جايگاهى دارد. استاد مصباح يزدى در اين باره مى گويد:
«برخى كه آشنايى كافى با قرآن نداشته يا تحت تأثير موج هايى از فرهنگ هاى بيگانه واقع شده بوده اند، بى (هيچ) حجتى، تلاش كرده اند تا بسيارى از مسائل را به قرآن نسبت دهند يا براى كشف پاره اى از مسائل علمى، از آيات قرآن كمك بگيرند و يا ادعا كرده اند كه همه چيز و هر چيز را مى توان از قرآن بيرون كشيد و حتى گفته اند كه غربى ها صنعت را از قرآن استنباط كرده اند!
نمونه اين كژانديشى را مى توان در تفسير طنطاوى ديد. او در زمانه اى مى زيست كه علوم غربى، تازه به مصر راه يافته و فرهنگ اروپايى بر افكار مسلمانان سيطره پيدا كرده بود و او به گمان خود براى آن كه مسلمانان را از فريفتگى در برابر فرهنگ غربى باز دارد، در كتاب جواهر القرآن كوشيد تا بسيارى از مسائل علمى را با آيات قرآنى تطبيق دهد! شايد اگر از وى پرسيده مى شد كه آيا فرمول بمب اتمى را هم مى توان درقرآن كشف كرد، بى ميل نبود كه بگويد: آرى! …».[3]
اساساً قرآن به مسائلى پرداخته كه انسان هميشه بدان ها نيازمند است؛ نه مسائلى كه هميشه در حال تغيير و تكامل بوده و با گذر زمان غبار كهنگى و فرسودگى بر چهره آنها مى نشيند.
اما درباره رواياتى كه ظاهر آنها بر جامعيت قرآن به معناى ادعايى، دلالت مى كند، بايد گفت كه بر چنين ادعايى دلالت ندارد و اگر چنين مى بود حداقل يك مورد از تطبيق فرمول هاى تجربى و متغير (مانند فرمول برخى از داروها) بر قرآن روايت مى شد و آن چه نقل شده درباره جامعيت قرآن در حوزه اعتقادات و احكام عملى و به طور كلى در راستاى هدف اصلى قرآن است. جالب اين كه مخاطبان و راويان اين احاديث نيز چنين برداشتى نداشته اند؛ در غير اين صورت جست و جو از مسائل طبيعى در قرآن و نقل آنها، امرى طبيعى مى نمود.
با اين وصف، تأكيد بر ظاهر احاديث، ما را ناگريز مى كند كه آنها را مربوط به ماوراى الفاظ و عبارات قرآن- كه از زبان قوم بهره جسته- بدانيم و به حقيقت قرآن و بطونى از آيات كه فهم آنها مخصوص اهل بيت (علیهم السلام) و راسخون در علم است، بازگردانيم.
استاد معرفت در اين باره مى گويد: آيه (تِبْينًا لّكُلّ شَىْ ءٍ)[4]مى فرمايد: قرآن بيان گر همه چيز است. در اين جا بايد ديد كه مراد از اين آيه چيست؟ آيا اطلاق دارد يا در يك چهارچوب خاصى است؟ براى تقريب به ذهن مثالى مى زنيم: اگر يك پزشك كتابى در رابطه با علم پزشكى بنويسد و در آن امراض و علاج آنها را بيان نمايد ودر مقدمه اين كتاب بنويسد: من همه چيز را در اين كتاب گفته ام؛ يعنى به فرض گفته است: فيه تبيان لكل شى ء اين جمله يعنى چه؟ با ملاحظه حال و مقال و قراين مقاميّه و … بستر حركت الفاظ و كلمات تعيين مى شود. ظهورات، محدود به آن قرائتى مى شوند كه در كلام وجود داردو از جمله قراين، قراين حاليه و مقاليه است. ظاهر حال متكلم اين است كه هر چيزى كه با مسائل پزشكى و درمان و علاج مربوط مى شود، مراد است؛ لذا در اين كتاب نبايد به دنبال فرمول هاى رياضى گشت يا مثلًا مرحوم صدوق در كتاب من لا يحضره الفقيه مى نويسد: آن چه را يك مسلمان نياز دارد، من در اين كتاب نوشته ام؛ آن چه يك مسلمان نياز دارد، در چه زمينه اى؟ بايد به قراين توجه كرد؛ براى مثال بايد ديد مرحوم صدوق چه كاره است؟ و كتاب را در چه زمينه اى نوشته؟ آن گاه معناى آنچه روشن مى شود؛ پس هر چه كه بر زبان جارى شود و اين كه به چه مناسبت جارى شده است، اين محدد و مبيّن چارچوب كلامى است كه بيان شده است.
شارع مقدس با عنوان مشرّع آمده، چون مى فرمايد: (ذَ لِكَ الْكِتبُ لَارَيْبَ فِيهِ هُدًى لّلْمُتَّقِينَ)[5] پس قرآن در رابطه با هدايت است؛ آن هم نه هدايت به فرمول هاى رياضى و … به آنها كارى ندارد؛ بلكه هدايت براى يك زندگى صحيح و سالم نظر است.
مى دانيم كه خداوند، عليم و حكيم است؛ يعنى خداوند به تمام امور و فنون عالم است؛ اما آن زمانى كه اين كلام از لسان شرع مقدس وارد شده است، شارع روى كدام كرسى نشسته بوده است؟ روى كرسى علم، يا روى كرسى فرمان فرمايى و يا روى كرسى تشريع؟ واضح است كه روى كرسى تشريع نشسته بوده است و آن چه را كه موجب سعادت انسان در دنيا و آخرت است، بيان فرموده است؛ پس در اين راستا همه چيز را بيان فرموده است. اين كه هر چه بخواهيم در قرآن هست، حتى فرمول هاى رياضى در قرآن يافت مى شود و ما نمى توانيم به دست آوريم؛ اما ائمه (علیهم السلام) مى توانند به دست آورند، اين ها همه شعر است! «تبياناً لكل شى ء» از زبان خداوند با عنوان اين كه مشرّع است و با عنوان اين كه هدايت گر است، به سوى سعادت، نازل شده است …»[6]
آن چه تا حدودى مى تواند اين نظريه را تأييد كند، آيه شريفه 78 سوره مؤمن است كه مى فرمايد:(وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلًا مّن قَبْلِكَ مِنْهُم مَّن قَصَصْنَا عَلَيْكَ وَ مِنْهُم مَّن لَّمْ نَقْصُصْ عَلَيْك …) ما پيش از تو رسولانى فرستاديم؛ سرگذشت گروهى از آنان را براى تو باز گفته و گروهى را براى تو بازگو نكرده ايم …
اين آيه به صراحت مى گويد كه برخى از اخبار پيشينيان به پيامبر (صلی الله علیه وآله) داده نشده است.
در يك جمع بندى مى توان چنين نتيجه گرفت كه در جامعيّت قرآن بحثى نيست؛ اما جامعيت هر چيزى را به حسب هدف آن بايد در نظر گرفت. از آن جا كه هدف قرآن كه آخرين كتاب آسمانى است، هدايت بشر مى باشد؛ قرآن در اين زمينه جامعيت دارد؛ يعنى آن چه را براى هدايت و سعادت مندى بشر لازم است در برداشته و هيچ نقص و كمبودى از اين جهت ندارد.
پی نوشت:
[1] . ر. ك: تفسير نمونه، ج 5، ص 271.
[2] . همان، ص 272؛ الميزان، ترجمه سيد محمد باقر موسوى همدانى، ج 7، ص 199؛ محمد تقى مصباح يزدى، معارف قرآن، ج 1- 3، و ص 192- 193.
[3] . مصباح يزدى، همان، ج 1- 2، ص 227.
[4] . نحل، آيه 89.
[5] . بقره، آيه 2.
[6] . مجله معرفت، ش 6، مقاله، ص 5- 7
منبع: موسسه آموزشی پژوهشی مذاهب اسلامی