محمدحسین در سال ۱۲۴۰ ش. / ۱۲۷۷ ق. در شهر نایین و در خاندانی فاضل و محیطی روحانی و خانهای پر مهر و عطوفت، قدم به عرصه گیتی نهاد و با قدوم مبارک خود آن خانه را رونق و صفایی افزون بخشید.[۱]
پدر او شیخ الاسلام میرزا عبدالرحیم، از خاندان بزرگ منوچهری بود که در شهر اصفهان پدرانش – پشت به پشت – لقب شیخ الاسلامی داشتند. خاندان نایینی در اصفهان به بهرهمندی از خوبیها شهره عام و خاص و از نظر علم و دینداری زبانزد همگان بودند و خانه ایشان در زمان بروز مشکلات پناه مستمندان بود.
تحصیل علوم دینی
میرزا محمدحسین تحصیلات ابتدایی حوزوی خود را در زادگاه خویش گذراند و پس از آن بار سفر بست و در هفده سالگی (۱۲۹۳ ق) به شهر اصفهان هجرت کرد و در آن حوزه علمی بزرگ تحصیل علوم دینی را ادامه داد و دروس عالی فقه، اصول، فلسفه و حکمت را از اساتید فرهیخته ذیل آموخت.
۱. ابوالمعالی فرزند حاج محمد ابراهیم کلباسی (۱۲۴۷ – ۱۳۱۵ ق).
۲. شیخ محمد باقر ایوانکی فرزند شیخ محمدتقی اصفهانی (۱۲۳۵ – ۱۳۰۱ ق)
۳. جهانگیر خان قشقایی (۱۲۴۳ – ۱۳۲۸ ق.) [۲]
نایینی این اسطوره تقوا، بعد از چندین سال کسب علم از محضر عالمان اصفهان در سال ۱۳۰۳ ق آن حوزه را ترک گفت و راهی نجف اشرف شد. او پس از زیارت بارگاه ملکوتی امیرمؤمنان علی ـ علیه السلام ـ به شهر سامرّا رفت. زیرا آن دیار مقدس با حضور میرزا محمدحسن شیرازی و دیگر اساتید، رونق علمی یافته و دانش پژوهان بسیاری را به سوی خود جلب کرده بود.
نایینی در آغاز ورود به حوزه سامرّا در درس دو استاد فرزانه ذیل شرکت جست:
۱. سید محمد طباطبایی فشارکی (متوفی ۱۳۱۶ ق.)
۲. سید اسماعیل صدر (۱۲۵۸ – ۱۳۳۸ ق.)
او سپس در محفل پربار درس میرزا محمد حسن شیرازی (۱۲۳۰ – ۱۳۱۲ ق.) حضور یافت و مدت نه سال از دانش سرشار استاد عالی مقام خویش بهره برد و علاوه بر آن، محرم خاص میرزا گردید.[۳]
میرزای نایینی همچنین با سفر به نجف اشرف از درس اخلاق سالک درگاه الهی آخوند ملّا حسینقلی همدانی استفاده کرد.[۴]
او پس از رحلت میرزای شیرازی به همراه استاد دیگر خویش سید اسماعیل صدر راهی کربلا شد و در جوار مرقد امام حسین ـ علیه السلام ـ از این استاد عزیز سود جست و اقامتش در آن شهر دو سال به طول انجامید و سپس با اندوختهای ارزشمند و کولهباری گرانسنگ در سال ۱۳۱۶ ق راهی نجف شد و در آنجا اقامت گزید.[۵]
او در کنار تدریس، در جلسه علمی آخوند خراسانی حاضر میشد و در کمترین زمان از یاران و محرمان اسرار او گردید.[۶]
پرورش یافتگان مکتب میرزا
میرزای نایینی با مقام والای علمی، سیاسی و معنوی خویش شاگردان فاضل و آگاهی را به عالم اسلام عرضه کرد که هر یک محور فکری و علمی در جامعه شدند. در مورد شاگردان برجسته این رادمرد بزرگ میتوان به شخصیتهای ذیل اشاره کرد:
۱. شیخ محمدعلی کاظمی خراسانی (۱۳۰۹ – ۱۳۶۵ ق.)
۲. سید محسن طباطبایی حکیم (۱۳۰۶ – ۱۳۹۰)
۳. سید جمال الدین گلپایگانی (۱۲۹۵ – ۱۳۷۹ ق.)
۴. سید محمود حسینی شاهرودی (۱۳۰۱ – ۱۳۹۴ ق.)
۵. سید محمد حجت کوهکمری (۱۳۱۰ – ۱۳۷۲ ق.)
۶. سید محمد هادی میلانی (متوفی ۱۳۹۵ق.)
۷. شیخ محمدتقی آملی (۱۳۰۴ – ۱۳۹۱ ق.)
۸. سید ابوالقاسم خویی (۱۳۱۷ – ۱۴۱۳ ق.)
۹. سیدمحمد حسین طباطبایی (۱۳۲۱ – ۱۴۰۲ ق.)
۱۰. میرزا هاشم آملی (۱۳۲۲ – ۱۴۱۳ ق.) [۷]
۱۱. شیخ محمّد رضا طبسی نجفی (۱۳۲۲ – ۱۴۰۵ ق.)
۱۲. سید محمد حسینی همدانی (متولد ۱۳۲۲ ق.)
از میان انبوه خصلتهای پسندیده و فضیلتهای آموزنده میرزا، تنها چند نمونه آن را مرور میکنیم:
الف – مناجات با خدا: میرزا هنگام مناجات چنان گریه میکرد که قطرات اشک بر محاسن شریفشان جاری میشد و در قنوت نماز شب دعای ابوحمزه ثمالی را میخواند و در موقع نماز آشکارا رنگ رخسارش زرد میشد و لرزه بر اندامش میافتاد.[۸]
آقای حسینی همدانی – شاگرد میرزا – به نقل از پدر ارجمندش میگوید: گاهی یک ساعت به اذان صبح مانده میرفتیم به حرم، هنوز در حرم را باز نکرده بودند مرحوم نایینی در شب مشغول نماز و دعا بود. بعد از نماز و دعا به منزل برمیگشت تا به درس و بحث خود برسد.[۹]
ب – شرط شرکت در درس: استاد در هنگام بیان درس، توصیههای متعددی به شاگردان تند و تیز نداشته باشند، اعتدال و خوشرویی را پیشه خود قرار دهند و پا را از اعتدال فراتر نگذارند. ایشان همچنین خواندن نماز شب و شب زندهداری کردن را شرطی برای حضور در درس قرار داده بود. او به شاگردان توصیه میکرد تا درسها را بنویسند و خود نیز به نوشتههای آنان نظر کرده، میل داشتند هر روز یکی دو تا از نوشتههای درس وی در کنارش باشد و بدانها نگاه بکند.
ج – نوآوری در اصول: علم دانش اصول فقه که شیوه صحیح استنباط از منابع فقه را به ما میآموزد در طول تاریخ حوزههای علمی شیعه تحول، گسترش و نوآوریهای بسیاری داشته است از جمله دانشمندانی که در رونق و جلو رفتن اصول زحمت فوق العاده کشید، آیه الله نایینی است، بدان حد که نوآور و مجدّدالاصول نام گرفت و به مقامی در این علم رسید که اکثر معاصران از نظریات وی پیروی میکنند و آن را هم سنگ با نظریات آخوند خراسانی در اصول به حساب میآورند.[۱۰] این مهم را میتوان از تقریرات نوشته شده از سوی شاگردان ممتاز درس او به دست آورد.
نقش میرزا در نهضت مشروطیت
در عصر میرزا انقلابی مردمی به منظور مهار استبداد و تحصیل استقلال و امنیت به رهبری عالمان دین در ایران انجام شد که به نهضت مشروطه معروف شده است. در این نهضت آیه الله نایینی را میتوان از پیشگامانی به شمار آورد که در کنار عالمانی دیگر چون آخوند خراسانی نقش مؤثری را در پیروزی آن ایفا کرد.
اهداف علما و رهبران روحانی نهضت مشروطه ایران از این قرار بود:
۱. برپایی حکومت خدا
۲. اجرای قوانین الهی
۳. حفظ و پاسداری سنتهای الهی
۴. حفظ جان و مال و ناموس مردم
در سال ۱۳۲۷ ق. سلطنت استبدادی محمدعلی شاه با به توپ بستن مجلس به پایان عمر خود رسید و مشروطه خواهان پس از فتح تهران حکومت را به دست گرفتند. اما با دخالت اجانب به جای بر سر کار آمدن دانشمندان اسلامی و اجرای احکام دین، فئودالها و غربزدگان و ایادی استکبار رهبری نهضت را به دست گرفتند و انقلابی را که علما با اهداف بلندی دنبال میکردند از مسیر اصلیاش منحرف ساختند و به جای آنکه دشمنان واقعی مشروطه کیفر کنند، شیخ فضل الله نوری را بر دار کردند.
اکثر علمای بزرگ نجف اشرف به این امید که خواهند توانست به آن نهضت محتوایی اسلامی ببخشند از آن پشتیبانی کردند؛ که در این میان نام آخوند خراسانی و میرزا محمدحسین نایینی نیز به چشم میخورد. مخالفان مشروطه برای مقابله با نهضت تلاش کرده، حتی میرزا را نیز هدف قرار دادند. در مقابل، روزنامه حبل المتین در دفاع از مشروطه و آیه الله نایینی چنین مینویسد:
«مردم نباید تحت تأثیر این بدگوییهای دشمنان مشروطه، نسبت به نایینی که خدمات او به مشروطه و اسلام فراموش ناشدنی است قرار گیرند.»[۱۱]
آیه الله نایینی در کنار آخوند خراسانی، در رهبری نهضت از اعتمادی کامل برخوردار بود و از نزدیکترین افراد به وی به شمار میرفت که در این باره یکی از نویسندگان میگوید:
«آشنایان به زندگی نایینی را باور بر آن است که نامبرده حتی متن تلگرافها و بیانیههای عمومی آخوند خراسانی (و دیگر رهبران نهضت) را پیرامون انقلاب مشروطیت انشا میکرده است».[۱۲]
پس از آنکه آخوند خراسانی حکم به وجوب مبارزه با دیکتاتوری و خلع محمدعلی شاه داد، مردم مهیّای جهاد همراه با علما شدند آخوند نیز همگام با مردم و دیگر علما عازم حرکت به ایران گردید ولی در بامداد همان روزی که عازم ایران بود (۱۳۲۹ ق.) به مرگ ناگهانی و مرموز درگذشت و با در گذشت ایشان نهضت مشروطه، رو به ضعف گذارد.[۱۳]
البته رحلت آخوند خراسانی حرکت علما را به ایران تعطیل نکرد بلکه آنان بعد از توقف، چند هفتهای بعد در محرم ۱۳۳۰ ق به سوی کاظمین حرکت کردند؛ که یکی از آنها آیه الله نایینی بود. رهبران روحانی در شهر کاظمین هیأتی تشکیل دادند تا در اجرای هدف جنبش علما فعالیت کنند سرانجام فعالیتهای انان باعث شد که آرامش به کشور ایران بازگردد.[۱۴]
با کتاب «تنبیه الامه»
آیه الله نایینی این کتاب را در بحران انقلاب مشروطه در سال ۱۳۲۷ ق. به زبان فارسی نوشت[۱۵] و از سوی آیه الله آخوند خراسانی و آیه الله شیخ عبدالله مازندرانی مورد تأیید و تقریظ قرار گرفت.
میرزا در این کتاب حاکمیت اسلام ناب محمدی ـ صلی الله علیه و آله ـ را با دلیل و برهان قاطع اثبات کرده و پرده از چهره حکومتهای استبدادی برداشته است او زندگی در زیر سلطه استبداد را مساوی با برده بودن میداند و در این باره چنین مینویسد:
«خداوند متعال در قرآن مجید و ائمه معصومین علیهم السلام در مواقع عدیده، زندگی همراه با پذیرش سلطه حکمرانان استبدادگر را نوعی بردگی و ضد آزادی میدانند.»[۱۶]
ایشان از قائلین به ولایت مطلقه فقیه است که در این کتاب تمام مناصب و شؤون اعتباری امام معصوم ـ علیه السلام ـ را برای فقیه جامع الشرایط ثابت میداند.[۱۷] بنابر نظریه او، بدون شک علما شرعاً مسؤول دستگاه حکومتی هستند و جلوگیری از بینظمی و بیعدالتی در جامعه از مسائل پراهمیتی است که از وظایف و مسؤولیتهای آنهاست و در غیبت امام عصر (عج) – همانند زمان ما – رهبری جامعه به عهده آنان میباشد.
آیه الله طالقانی – که به همت او این کتاب با ارزش همراه با توضیح و شرح عبارات مشکل به چاپ رسید – در مقدمه کتاب فوق چنین مینویسد:
«دقت و توجه به این کتاب برای هر کس مفید است، آنهایی که خواهان دانستن نظر اسلام و شیعه درباره حکومتاند، در این کتاب نظر نهایی و عالی اسلامی – عموماً و شیعه را بخصوص – با مدرک و ریشه خواهند یافت. برای علما و مجتهدین کتاب استدلالی و اجتهادی و برای عوام رساله تقلیدی راجع به وظایف اجتماعی است.»[۱۸]
شهید بزرگوار آیه الله مرتضی مطهری پیرامون این کتاب با ارزش میفرماید:
«انصاف این است که تفسیر دقیق از توحید عملی، اجتماعی و سیاسی اسلام را هیچ کس به خوبی علامه بزرگ و مجتهد سترگ مرحوم میرزا محمد حسین نایینی – قدس سره – توأم با استدلالها و استشهادهای متقن از قرآن و نهجالبلاغه، در کتاب ذیقیمت «تنبیه الامه» بیان نکرده است … ولی افسوس که جّو عوام زاده محیط ما، کاری کرد که آن مرحوم پس از نشر آن کتاب، بکباره مهر سکوت بر لب زده، دم فرو بست.»[۱۹]
مبارزه با استعمارگران
پس از شروع جنگ جهانی اول (۱۹۱۴ م) بخش وسیعی از خاک کشور عراق به دست نیروهای انگلیسی اشغال شد. در پی این امر علمای شیعه وارد صحنه شده، علیه آنان حکم جهاد دادند. در این میان آیه الله نایینی نقش خویش را به طور فعال ایفا کرد و همگام با دیگر علما علیه قوای خارجی دست به قیام زدند.[۲۰]
بعد از شکست دولت عثمانی، دولت انگلیس در صدد روی کار آوردن حکومتی دست نشانده و انگلیسی بر عراق برآمد و از مردم عراق دعوت شد تا در یک انتخابات عمومی برای تعیین یک حاکم انگلیسی برای خود شکرت جویند. علما و روحانیان طراز اول عراق نیز مجدداً به مخالفت با انگلیسیان برخاسته، با صدور فتوا، انتخاب فردی کافر را برای حکومت بر مسلمانان حرام دانستند. دولت انگلیس که خود را در مخمصه دید قراردادی با ملک فیصل بست و او را در سال ۱۳۴۰ قمری پادشاه عراق گردانید.[۲۱]
فتوای علما چنان تأثیری در مردم گذاشت که امکان انتخابات را در شهرهایی چون نجف و کوفه سلب کرد. بعد از این رخدادها بود که استعمار پیر زمینه تبعید مراجع دینی را تدارک دید و آیه الله نایینی و آیه الله سید ابوالحسن اصفهانی را به ایران تبعید کرد.[۲۲]
آن دو مرجع بزرگوار با استقبال پرشور مردم مذهبی ایران و علما و روحانیون شهرهای مختلف مخصوصاً علمای قم قرار گرفتند و سپس به برپایی جلسه درس و اقامه نماز جماعت پرداختند.
سرانجام ملک فیصل در اثر فشار مردم و علما، مجبور به عذرخواهی از مراجع تبعید شده گردید و آن دو فرزانه دهر پس از یک سال دوری از حوزه علمیه نجف در سال ۱۳۴۲ ق. بازگشتند.
تألیفات
از آن درباری بیکران علوم دینی آثار ذیل به یادگار مانده است:
۱. تعلیقه بر عروه الوثقی (در فقه)
۲. لباس مشکوک (در فقه)
۳. التعبدی و التوصلی (در اصول)
۴. وسیلهالنجاه
۵. سؤال و جوابهای استدلالی فقهی
۶. تقریرات اصول، که برخی از شاگردان او درسهای علم اصول وی را به رشته تحریر درآوردند و در حال حاضر دو کتاب «فوائد الاصول» اثر شیخ محمد علی کاظمی و «اجواد التقریرات» اثر سید ابوالقاسم خویی در دسترس فضلا و دانش پژوهان حوزههای علمی است.
۷. لاضرر (در اصول)
۸. احکام خلل (در فقه)
۹. معانی حرفیه
۱۰. تزاحم و ترتّب (در اصول)
۱۱. تنبیه الامّه و تنزیه الملّه
و …[۲۳]
وفات
سرانجام استاد فقها و مجتهدان عصر آیه الله العظمی میرزا محمدحسین نایینی پس از عمری تلاش و خدمت در پرورش شاگردان گرانمایه و تعالی اسلام و مسلمین در ۲۶ جمادی الاولی سال ۱۳۵۵ ق. ندای حق را لبیک گفت و به جوار رحمت ایزدی پیوست.
پیکر مطهر او در نجف اشرف با شکوه خاصی تشیع گردید و پس از اقامه نماز به وسیله آیه الله سید ابوالحسن اصفهانی، در کنار حرم مطهر حضرت علی ـ علیه السلام ـ به خاک سپرده شد.
«رحمت بی منتهای حق ارزانی روح پاکش»
پی نوشت:
[۱] . اعیان الشیعه، سید محسن امین عاملی، ج ۶، ص ۵۴.
[۲] . ر.ک: مجله حوزه، دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم، ش ۳۰، ص ۳۹ و ۴۰؛ تذکره القبور اصفهان، مصلح الدین مهدوی، ص ۱۶۰.
[۳] . اعیان الشیعه، ج ۶، ص ۵۴؛ مجله حوزه، ش ۳۰، ص ۴۰.
[۴] . مجله حوزه، ش ۳۰، ص ۴۰.
[۵] . اعیان الشیعه، ج ۶، ص ۵۴؛ نقباء البشر، آقا بزرگ تهرانی، ج ۲، ص ۵۹۳.
[۶] . تشیّع و مشروطیت در ایران، عبدالهادی حائری، ص ۱۵۶.
آقا بزرگ تهرانی مینویسد: «میرزای نایینی در جلسه درس عمومی آخوند شرکت نمیکرد. چون او غنی از آن بود. و اگر هم شرکت مینمود به خاطر احترام و ادب شرکت میکرد نه برای تعلیم و تلمّذ». (ر.ک: نقباء البشر، ج ۲، ۵۹۴).
[۷] . اعیان الشیعه، ج ۶، ص ۵۵؛ مجله حوزه، شماره ۳۰، ص ۴۲؛ مجله نورعلم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، شماره ۱۰، ص ۸۹، شماره ۱۱ و شماره ۵۲ – ۵۳.
[۸] . فقهای نامدار شیعه، عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، ص ۴۰۶.
[۹] . مجله حوزه، ش ۳۰.
[۱۰] . اعیان الشیعه، ج ۶، ص ۵۴.
[۱۱] . تشیع و مشروطیت در ایران، ص ۱۵۷.
[۱۲] . همان.
[۱۳] . نقش مجتهد فارس، محمدرضا رحمتی، ص ۱۰۴؛ تاریخ نهضتهای دینی سیاسی معاصر، علی اصغر حلبی، ص ۲۹۸.
[۱۴] . تشیع و مشروطیت در ایران، ص ۱۶۰.
[۱۵] . ریحانه الادب، محمدعلی مدرس تبریزی، ج ۴.
[۱۶] . تنبیه الأمه، میرزا محمدحسین نایینی، ص ۱۸.
[۱۷] . برای آگاهی بیشتر: همان مدرک.
[۱۸] . تنبیه الامه (مقدمه)، ص ۱۵.
[۱۹] . نهضتهای اسلامی در یکصد ساله اخیر، مرتضی مطهری، ص ۴۶.
[۲۰] . ر.ک: تشیع و مشروطیت در ایران، ص ۱۶۹.
[۲۱] . همان، ۱۷۳.
[۲۲] . همان، ۱۷۵؛ اعیان الشیعه، ج ۶، ص ۵۵؛ فقهای نامدار شیعه، ص ۴۰۹.
[۲۳] . نقباء البشر، ج ۲، ص ۵۹۴ – ۵۹۶؛ اعیان الشیعه، ج ۶، ص ۵۵.
منبع :نورالدین علی لو – تلخیص از کتاب گلشن ابرار، ج ۲، ص ۵۴۹.