- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 11 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
اشاره:
امامان معصوم (علیهمالسلام) به گواهى روایات اخلاقى گسترده اى که از آنان نقل شده، بزرگترین معلّمان اخلاق بودند؛ و در مکتب آنها مردان برجسته اى که هر کدام از آنها را مى توان یکى از معلّمان عصر خود شمرد، پرورش یافتند؛زندگانى پیشوایان معصوم علیهمالسلام و یاران با فضیلت آنان، گواه روشنى بر موقعیّت اخلاقى و فضائل آنها مى باشد.[۱] مقاله پیش رو برخی از آداب معاشرت در آموزه های امام حسن عسکری(علیهالسلام) را منعکس نموده است.
روایات اخلاقی مخصوصاً آن بخش که مربوط به آداب معاشرت است بسیار گسترده از سوی ائمۀ معصومین(علیهم السلام) نقل شده است و در موضوعات مختلف مخصوصا مسائل اجتماعی نظیر عیادت بیماران، شرکت در تشییع جنازه ی مؤمنان، تبریک گفتن در مورد به دنیا آمدن فرزندان، تبریک گفتن در مسائل مربوط به ازدواج و مانند آن مواردی دیده می شود. همچنین است در مورد صله ی رحم، ملاحظه ی همسایگان، ملاحظه ی همسفران و مواردی از این قبیل؛ که مراعات این نکات موجب پیوند اجتماعی و استحکام روابط می شود و اگر این آداب را در رابطه با غیر مسلمانان رعایت کنیم این کار حتی موجب جذب آنها به اسلام می شود. [۲]
مسلم است پیروى از مکتب امامان پیروى از پیامبر و اطاعت فرمان خدا است چرا که آنها از خود چیزى نمى گویند.[۳]اینگونه است که امام حسن عسکرى (علیهالسلام) می فرماید:«... إنَّ شِیعَتَنَا هُمُ الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ آثَارَنَا وَ یُطِیعُونَا فِى جَمِیعِ أوَامِرِنَا وَ نَوَاهِینَا فَأولئِکَ شِیعَتُنَا فَأمّا مَنْ خَالَفَنَا فِى کَثِیرٍ مِمَّا فَرَضَهُ اللَّهُ عَلَیْهِ فَلَیْسُوا مِنْ شِیعَتِنَا …؛[۴] شیعیان ما کسانى هستند که از سنّتهاى ما پیروى کرده و تمام اوامر و نواهى ما را اطاعت مى کنند، پس اینان شیعیان ما هستند و امّا کسانى که در بسیارى از چیزهایى که خداوند واجب کرده، ما را مخالفت مى کنند از شیعیان ما نیستند ….».[۵]
اهمیت آداب معاشرت در قران و احادیث
قرآن مجید کتابى است که در همه شؤون زندگى اجتماعى مسلمانان، انقلابى ایجاد کرد. قرآن با ارائۀ یک زندگى نوین براساس ایمان و اصول انسانى ، با شؤون اصلى زندگى مسلمانان را مهندسی کرد به نحوی که مسلمانان سیاست، اقتصاد، قوانین اخلاقى و حتّى آداب و رسوم معاشرت خانوادگى خود را از این کتاب آسمانى مى گرفتند.[۶]
در قرآن مجید کراراً در کنار مسائل مهم اشاراتى به آداب اسلامى مجالس شده است از جمله آداب تحیت، و ورود در مجلس، آداب دعوت به طعام، آداب سخن گفتن با پیامبر ص و آداب جا دادن به تازه واردان مخصوصا افراد با فضیلت و پیشگام در ایمان و علم است ، و این به خوبى نشان مى دهد که قرآن براى هر موضوعى در جاى خود اهمیت و ارزش قائل است، و هرگز اجازه نمى دهد آداب انسانى معاشرت به خاطر بى اعتنایى افراد زیر پا گذارده شود.[۷]
در کتب احادیث نیز صدها روایت درباره آداب معاشرت با دیگران از پیامبر(صلی الله علیه وآله) و ائمه معصومین (علیهم السلام) نقل شده است، و مرحوم«شیخ حر عاملى» آنها را در کتاب«وسائل»جلد هشتم در ۱۶۶ باب گردآورى کرده است، ریزه کاریهایى [۸]که در این روایات است نشان مى دهد اسلام تا چه حد در این باره باریک بین و حتى سختگیر است.[۹]
در این روایات حتى طرز نشستن، سخن گفتن، تبسم کردن، مزاح نمودن اطعام کردن، طرز نامه نوشتن، و حتى طرز نگاه کردن به دوستان نیز مورد توجه قرار گرفته، و دستورهایى در زمینه هر یک داده شده است.[۱۰]
اهتمام به آداب معاشرت؛ اصل مهم فرهنگی
بی شک آداب معاشرت و دستورهاى اجتماعى اسلام ، منبعث از فرهنگ غنی اسلامی است[۱۱] ؛ زیرا «فرهنگ» نه به معناى محدود «برنامه هاى آموزشى» بلکه به معناى وسیع کلمه است که شامل کلیه سازمانهاى فکرى و عقیده اى قشرهاى مختلف اجتماع و رسوم و آداب مى گردد.[۱۲]
این تحول دگرگونى که باید تحت برنامه هاى وسیعى صورت پذیرد به منظور بیرون ریختن افکار و عادات و آداب و سننى است که از طرف قدرت های غربی از طرق مختلف وارد جوامع بشری می شود؛[۱۳]به تعبیر دیگربراى ارتقای اجتماعی و ایجاد یک تحوّل اساسى قبل از هر چیز یک خانه تکانى فکرى لازم است، تا کثافات و آلودگیهایى که غرب در طى چندین قرن با وسایل گوناگون در جوامع مختلف جاى داده، بیرون ریخته، و براى آینده نیز به این وضع غلط پایان داده شود.[۱۴]
لزوم تغییر عادت های نادرست رفتاری در معاشرت با مردم
اگر از مباحث پرغوغاى جامعه شناسان و حقوق دانان که درباره اجتماع کرده اند صرف نظر کنیم و بخواهیم با همان فکر ساده، اجتماع را معنا کنیم، خواهیم گفت که اجتماع عبارت است از مجموعه افراد با پیوندها و نسبت هاى موجود میان آنها، یعنى افرادى که از لحاظ افکار، روحیّات، رسوم و عادت ، شبیه به هم و از جهت معاشرت و آمیزش، نزدیک به هم بوده و زندگى مشترکى داشته باشند.[۱۵] لذا مناسک اخلاقی و رفتاری جامعه و کوچه و بازار را می توان به عرف و عادت و محیط تعبیر کرد.[۱۶]
لذا عادت از یک سو یکى از مواهب بزرگ الهى است، زیرا کارهاى مشکل را براى انسان آسان مى کند و بسیارى از کارهاى پیچیده و ضرورى زندگى (مانند سخن گفتن، راه رفتن و امثال آنها) را به طور خود کار در مى آورد.[۱۷]
ولى همین عادت، اگر در کارهاى غلط مورد سوء استفاده واقع شود، شکل اعتیاد خطرناکى را به خود مى گیرد که ترک آن غالباً مشکل است؛ تا آن جا که حضرت امام عسکرى (علیهالسلام) آن را در سر حد یک معجزه قرار داده است ومی فرماید:رَدُّ الْمَعْتادِ عَنْ عادَتِهِ کالْمُعْجِزْ[۱۸]؛ترک دادن اعتیادهاى غلط افراد، همانند معجزه است!، بنابراین، باید کوشید، پیش از آن که اعمال زشت به صورت عادت در آید، آن را ترک گفت.[۱۹]بلکه باید با اهتمام به آداب معاشرت و با ساختن یک سلسله عادات خوب ، عادت های زشت را از خود دور سازند.[۲۰]
اکنون این پرسش مطرح است که چگونه مى توان خود و جامعه را از عادت های زشت رفتاری در تعاملات اجتماعی رهایى بخشید؟[۲۱]
در پاسخ باید گفت :نخست باید عواقب دردناک عادت های نادرست را از راه هاى مختلف پى درپى به مردم گوشزد کرد و از آنها خواست که در آثار شوم پیروى از آن بیندیشند.[۲۲]
دیگر اینکه باید طرز تفکّر و جهان بینى اسلامى را در انسان ها زنده کرد تا بدانند خداوند در همه حال مراقب آنهاست. او شنونده و بینا و حتّى از افکار ما آگاه است «یَعْلَمُ خَائِنَهَ الْأَعْیُنِ وَ مَا تُخْفِى الصُّدُورِ».[۲۳]هر سخنى که مى گوییم ثبت و ضبط مى شود و هر گامى برمى داریم در حساب ما نوشته مى شود و مسؤول تمام اعمال و قضاوت ها و اعتقادات خود هستیم.[۲۴]همچنین باید سطح رشد فکرى را بالا برد.[۲۵]
«خوش خلقی» ومعاشرت نیکو با دیگران
حسن خلق به معنى خاص، آن است که انسان با گشاده رویى و چهره شاد و زبان نرم و ملایم با مردم روبرو شود، و در هر جا و با هر کس با خوش روئى برخورد کند، لب هایى پر از تبسّم، و کلماتى پر از محبت و لطف داشته باشد. این یکى از فضایل اخلاقى است که در روابط اجتماعى فوق العاده مؤثر است.[۲۶]
به عکس، کج خلقى و ترش روئى و سخنان خشن و خشک و فاقد لطف و محبت از رذایل اخلاقى که ریشه هایى در درون جان انسان دارد و باعث نفرت عموم و پراکندگى از دور انسان و گسستن پیوندهاى اجتماعى خواهد شد.[۲۷]
به تعبیر دیگر حسن خلق خمیر مایه پیوند جوامع انسانى است، و کج خلقى عامل پراکندگى و نفرت.[۲۸]لذا اخلاق یک فرد مؤمن خوب است و با همسر، فرزند، همسایه، دوست و دشمن و … خوش اخلاق و خوش برخورد است و اگر امر به معروف و نهى از منکر و ارشاد جاهل هم مى کند، با زبان خوب است.[۲۹]
در بحارالانوار از امام حسن عسکرى (علیهالسلام) در ضمن مواعظ آن حضرت چنین نقل شده است که فرمود:«مَنْ کانَ الْوَرَعُ سَجِیَّتَهُ وَالْکَرَمُ طَبیعَتَهُ وَالْحِلْمُ خَلَّتَهُ کَثُرَ صَدیقُهُ وَالثَّناءُ عَلَیْهِ وَانْتَصَرَ مِنْ أعْدائِهِ بِحُسْنِ الثَّناءِ عَلَیْهِ؛ کسى که تقوا و ورع خوى و خصلت او باشد و جود و بخشش طبیعتش و حلم و بردبارى عادتش، دوستانش بسیار مى شوند و ثنا خوانانش فراوان و از این طریق بر دشمنانش پیروز مى گردد».[۳۰]،[۳۱]
آری با تأمل در کلام نورانی آن حضرت می توان دریافت آثار اجتماعى و دنیوى حسن خلق این است که آن فضیلت اخلاقی مایه جلب محبت است، این مسأله به تجربه تقریباً براى همه کس ثابت شده است که با حسن خلق و برخوردهاى محبت آمیز و مؤدّبانه مى توان صید دل ها کرد.[۳۲]
دیگر این که حسن خلق واقعی حتی سبب فزونى روزى ها و درآمدها است زیرا یک تاجر و کاسب و صنعتگر و طبیب هنگامى مى تواند در کار خود موفق باشد که جلب اعتماد مراجعین کند، یکى از عوامل جلب اعتماد حسن خلق است بسیار مى شود که افراد ترجیح دهند خرید اجناس متوسطى را از افراد خوش برخورد و خوش اخلاق بر اجناس بهترى از افراد عبوس و ترش رو و بد برخورد ترجیح دهند.[۳۳]
در جنبه هاى معنوى نیز ثواب حسن خلق همسان ثواب مجاهد فى سبیل اللّه شمرده شده و دلیل آن روشن است زیرا مجاهدان براى عظمت اسلام مى کوشند و صاحبان خلق حسن نیز سبب جلب قلوب به سوى اسلام و مسلمین مى شوند.[۳۴]
کوتاه سخن این که آنها که داراى حسن خلقند هم در پیشگاه خدا محبوبند و هم نزد خلق خدا، هم در زندگى شخصى موفقند و هم در زندگى اجتماعى.[۳۵]
البته نباید خوش رفتارى با مردم را با مسئله تملق و چاپلوسى اشتباه کرد که آن حساب جداگانه اى دارد و به یقین از صفات مذموم است.[۳۶]
نرم خویی و رفتار متواضعانه با مردم
آن قدر که در روایات اسلامى به وسیله پیامبر (صلی الله علیه وآله) و ائمه اهل بیت (علیهم السلام) به مساله تواضع و حسن خلق و ملاطفت در برخوردها و ترک خشونت در معاشرت، اهمیت داده شده به کمتر چیزى اهمیت داده شده است.[۳۷]
در این زمینه از امام حسن عسکرى (علیهالسلام) نقل شده است که فرمود: «التَّوَاضُعُ نِعْمَهٌ لَایُحْسَدُ عَلَیْهَا؛ تواضع نعمتى است که سبب حسادت دیگران نمى شود».[۳۸]،[۳۹]
در این فراز امام عسکری(علیهالسلام) با تأکید بر عنصر اخلاقی تواضع، به فروتنى در برابر رعیّت و خوش رویى و ملایمت با مردم و مدارا و سعه صدر[۴۰] به تعبیر دیگر برخورد خوب با اشخاص، اظهار محبّت، عشق و علاقه به مردم ، جوشیدن با خلق و مدارا کردن با آنان توصیه می کند.[۴۱]
هم چنین در تبیین آن کلام نورانی باید گفت معمولًا هر نعمتى نصیب انسان مى شود مزاحمت هاى حسودان افزوده مى گردد و گاه این حسادت چنان فضاى زندگى را تنگ مى کند که زندگى بر صاحب نعمت مشکل مى شود، ولى تواضع از این قاعده کلّى مستثنى است، نعمتى است که حسادت حسودان را برنمى انگیزد.[۴۲]
روشن است که ارتقای شاخصه های رفتاری جامعه و همکارى و همدلى مردم در صورتى ممکن است که فخرفروشى از اجتماع ریشه کن شود و افراد خود را برتر از دیگران قلمداد نکنند،یعنی همگان در تعامل با یکدیر متواضع و پر محبّت باشند.[۴۳]
از سوی دیگر باید دانست سرچشمه اصلى شرک و پایمال کردن حقوق مردم، غالبا خودخواهى و تکبر است و اداى حقوق مردم نیاز به روح تواضع و فروتنى دارد.[۴۴] بی تردید آنهایی که روح غرور و نخوت[۴۵] در تمامى افکار و زندگیشان منعکس است، نه در برابر خدا تسلیم هستند، و نه در برابر دستورات پیامبر (صلی الله علیه وآله) و آموزه های ائمۀ معصومین(علیهم السلام)، نه حقوق مردم را به رسمیت مى شناسند و نه تواضعى در برابر خالق و فروتنى در برابر خلق دارند که این چالش خود از مهمترین عوامل جرم و گناه و کفر و ظلم و طغیان است.[۴۶]
همدردی و همدلی با افراد داغ دیده و مصیبت دیده
تحقّق کامل تعامل و معاشرت اجتماعى بشر مطلب ساده اى نیست؛ چرا که نیاز به تقسیم استعدادها، و جاذبه هاى مختلف فکرى و جسمانى، و برنامه ریزى دقیق، و تقسیم کار، و همچنین نیاز به هماهنگى و همدلى و الفت میان دل ها دارد.[۴۷]
از نظر اصول اجتماعى انسان در تعامل با افراد غم دیده به همدردى با آنان مى پردازد[۴۸]، اینگونه است که تسلّى بازماندگان و همدردى با صاحبان عزا از اصول انسانى و اسلامى به شمار مى رود. کسى که عزیزى را از دست داده، وقتى حضور مردم در مراسم مختلف و تسلیت آنان را ببیند، اندوه و آلامش کاسته مى شود؛ به همین دلیل، در روایات اسلامى نسبت به این امر تأکید فراوان شده است.[۴۹]
در این میان امام حسن عسکری می فرماید: «لَیْسَ مِنَ الْأَدَبِ إِظْهَارُ الْفَرَحِ عِنْدَ الْمَحْزُونِ[۵۰]؛ به دور از ادب است که انسان در مقابل کسی که اندوهگین و غمناک است اظهار خوشحالی کند».[۵۱]
بی شک از جمله مصادیق ارتباط و معاشرت با مردم تلاش برای درک مشکلات آنان است؛ مشکلات مردم گاهى فردى است و گاهى اجتماعى که باید به مردم نزدیک شد و براى رفع مشکلات آنها کوشید. گاهى مصیبت زده است و نیاز به تسلّى خاطر دارد و یا بیمار است و نیاز به روحیه و امیدوارى دارد است و یا مشکل اقتصادى دارد و یا با همسایه و فرزند خود مشکل دارد که باید پا در میانى کرد؛ پس باید به سراغ دردهاى مردم رفت.[۵۲]
لذا برادران دینى و نزدیکان و بستگان باید با سخنان محبّت آمیز و ابراز همدردى ، فشار مصیبت را از مصیبت زده کم کنند.[۵۳]
از سوی دیگر باید دانست اظهار خوشحالی در معاشرت با انسان های مصیبت زده خود عکس العمل جنایات و اعمال زشت آدمى است که به صورت قساوت قلب و سنگدلى بروز کند، و قلب آدمى را از عواطف انسانیّت و هرگونه نوع دوستى و همدردى خالى سازد که این خود سرچشمه بسیارى از گناهان و جنایات دیگر است.[۵۴]
آثار سوء مزاح و شوخی افراطی در معاشرت
در روایات اسلامى و همچنین کلمات بزرگان اخلاق، بحث هاى گسترده اى در زمینه مزاح و شوخى آمده است که جمع بندى همه آنها انسان را به اینجا مى رساند که «مزاح» اگر در حد اعتدال باشد و آلوده به گناهى نشود، نه تنها چیز بدى نیست بلکه مى توان آن را بخشى از مسأله حسن خلق و گشاده رویى و اخلاق فاضله محسوب داشت، و بى شک اگر به افراط کشیده شود، یا با گناه آلوده گردد مبدل به یکى از رذایل اخلاقى مى شود. از سیره پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و امامان علیهم السلام و بزرگان دین نیز استفاده مى شود که آنها عملًا مزاح را به صورت معتدل در زندگى خود داشتند.[۵۵]
در این زمینه امام عسکرى (علیهالسلام) در روایتى که ابن شعبه حرانى آن را در تحف العقول نقل کرده مى فرماید: «لَا تُمَارِ فَیذْهَبَ بَهَاؤُکَ وَلَا تُمَازِحْ فَیجْتَرَأَ عَلَیکَ ؛ مراء نکن که شخصیت تو را از بین مى برد و (زیاد) مزاح مکن که افراد را در برابر تو جسور مى سازد (و رعایت احترام تو را نخواهند کرد)».[۵۶]،[۵۷]
شوخى با ایجاد دشمنى و کینه میان افراد، موجب دریده شدن پرده هاى اجتماعى شده و مردم را نسبت به یکدیگر گستاخ و بى شرم مى سازد.[۵۸] آری مزاح مى تواند آبرو و شخصیت انسان را بر باد دهد، سبب عداوت و دشمنى گردد، و مانند دشنام تأثیر سوء بگذارد و موجب جرئت و جسارت افراد نادان بر انسان گردد.[۵۹]
اگر مزاح در حد اعتدال و صرفاً براى ادخال سرور و شادمانى در قلب مؤمن و رفع خستگى ها و اندوه ها باشد، و تمام جهات شرعى در آن رعایت گردد به یقین [۶۰]مطلوب است و مورد رضاى خدا.[۶۱]
گفتنی است مزاح امرى است بسیار پیچیده، و گاه شوخى ها از جدى ها جدى تر است،[۶۲]گاه مزاح به قصد انتقام جویى و بردن آبروى اشخاص، و اعمال کینه توزى است،[۶۳] بعضاًدر مزاح از کلمات رکیک و سخنان سبک و کودکانه استفاده میشود که بی شک سبب آبروریزى و از بین رفتن شخصیت انسان است.[۶۴]
این گونه مزاح ها، نه تنها مطلوب نیست، بلکه گاهى در سلک گناهان کبیره قرار مى گیرد.[۶۵]
راهیان راه حق و سالکان الى اللّه و طالبان تهذیب نفس باید در مورد مزاح به هوش باشند، نه آن را از زندگى حذف کنند، و به صورت انسانى عبوس و خشک و فاقد احساس و محبت در آیند، و نه به وسیله آن آلوده گناهان یا اعمال منافى مروّت گردند، و بسیار دیده ایم که افرادِ ظاهراً متدین گاهى در جلسات خود به عنوان مزاح و شوخى سخنانى مى گویند یا حکایاتى نقل مى کنند که گاه غیبت یا تهمت و یا اشاعه فحشاء، و یا سبب ریختن آبروى مسلمانان مى گردد.از این گذشته مزاح هر چند هیچ مطلب خلافى در آن نباشد اگر زیاد شود غالباً آثار منفى دارد.[۶۶]
سخن آخر
در خاتمه باید گفت ارزش هر جامعه اى با نظام رفتاری و ارزشى آن جامعه رابطه مستقیم دارد، اگر زیربناى نظام، فضائل اخلاقى باشد، این جامعه همواره با ارزش و استحکام و استوارى خود را حفظ خواهد کرد، اما اگر نظام جامعه اى بر رذائل اخلاقى و عادت های نادرست رفتاری استوار باشد، طبعاً بى ارزش و فناپذیر است .[۶۷]
امید است خداوند درک و فهم ما را در آموزه ها و فرامین اخلاقی و رفتاری اهل بیت(علیهم السلام)بیشتر نماید تا مسائل و مشکلات جامعۀ پیرامونی خود را بهتر درک کنیم و در رفع آنها بیشتر بکوشیم.[۶۸]
بارالها! روح و جان ما را به عشق جمالت آنچنان گرم کن که اخلاق و اعمال ما را به رنگ خود درآورد، و با صِبغهَ اللَّهِ وَ مَنْ احْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَهً: «رنگ خدایى (بپذیرید: رنگ ایمان و توحید و اسلام.) و چه رنگى از رنگ خدایى بهتر است؟!» قرین گردد.[۶۹]
پی نوشت:
[۱] اخلاق در قرآن ؛ ج ۱ ؛ ص۳۹.
[۲] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛۴/۹/۱۳۹۴.
[۳] تفسیر نمونه ؛ ج ۱۹ ؛ ص۵۱۴.
[۴] بحار الأنوار، ج ۶۵، ص ۱۶۲.
[۵] مشکات هدایت ؛ ص۴۴.
[۶] پاسخ به پرسشهاى مذهبى ؛ ص۵۲۸.
[۷] تفسیر نمونه ؛ ج ۲۳ ؛ ص۴۴۴.
[۸] همان.
[۹] همان؛ص ۴۴۵.
[۱۰] همان.
[۱۱] برگزیده تفسیر نمونه ؛ ج ۳ ؛ ص۲۸۷.
[۱۲] اسرار عقب ماندگى شرق ؛ ص۱۶۰.
[۱۳] همان.
[۱۴] همان.
[۱۵] آفریدگار جهان ؛ ص۲۶.
[۱۶] انوار هدایت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص۲۵۹.
[۱۷] یکصد و پنجاه درس زندگى (فارسى)، ص ۱۰۵.
[۱۸] بحارالانوار، ج ۱۷، ص ۲۱۷.
[۱۹] یکصد و پنجاه درس زندگى (فارسى)، ص ۱۰۵.
[۲۰] پاسخ به پرسشهاى مذهبى، ص ۳۵۵.
[۲۱] انوار هدایت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص۴۶۷.
[۲۲] همان.
[۲۳] سوره غافر؛ آیه ۱۹.
[۲۵] انوار هدایت، مجموعه مباحث اخلاقى، ص ۴۶۸.
[۲۵] همان.
[۲۶] اخلاق در قرآن ؛ ج ۳ ؛ ص۱۳۵.
[۲۷] همان.
[۲۸] همان ؛ ص۱۳۷.
[۲۹] مشکات هدایت ؛ ص۵۸.
[۳۰] بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۳۷۹.
[۳۱] پیام امام امیر المومنین (علیهالسلام) ؛ ج ۱۳ ؛ ص۱۶۰.
[۳۲] اخلاق در قرآن ؛ ج ۳ ؛ ص۱۴۸.
[۳۳] همان.
[۳۴] همان؛ص ۱۴۹.
[۳۵] همان.
[۳۶] پیام امام امیر المومنین (علیهالسلام) ؛ ج ۱۳ ؛ ص۱۶۰.
[۳۷] تفسیر نمونه ؛ ج ۱۷ ؛ ص۵۹.
[۳۸] تحف العقول؛ ص۳۶۳.
[۳۹] اخلاق در قرآن ؛ ج ۲ ؛ ص۷۴.
[۴۰] پیام امام امیر المومنین (علیهالسلام) ؛ ج ۱۰ ؛ ص۲۴۸.
[۴۱] سوگندهاى پر بار قرآن ؛ ص۳۶۱.
[۴۲] اخلاق در قرآن ؛ ج ۲ ؛ ص۷۴.
[۴۳] همان ؛ ص۷۵.
[۴۴] تفسیر نمونه ؛ ج ۳ ؛ ص۳۸۴.
[۴۵] همان ؛ ج ۲۵ ؛ ص۴۲۹.
[۴۶] همان؛ ص ۴۳۰.
[۴۷] پیام قرآن ؛ ج ۲ ؛ ص۴۵۵.
[۴۸] اسلام در یک نگاه ؛ ص۷۶.
[۴۹] کلیات مفاتیح نوین ؛ ص۱۱۹۳.
[۵۰] بحار الانوار؛ ج۷۸؛ ص۳۷۴.
[۵۱] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛۴/۹/۱۳۹۴.
[۵۲] مشکات هدایت ؛ ص۱۴۵.
[۵۳] پیام امام امیر المومنین (علیهالسلام) ؛ ج ۱۴ ؛ ص۸۴۵.
[۵۴] یکصد و پنجاه درس زندگى (فارسى) ؛ ص۱۳۷.
[۵۵] اخلاق در قرآن ؛ ج ۳ ؛ ص۱۶۷.
[۵۶] تحف العقول؛ ص ۴۸۶.
[۵۷] پیام امام امیر المومنین (علیهالسلام) ؛ ج ۱۵ ؛ ص۲۵.
[۵۸] انوار هدایت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص۴۲۱.
[۵۹] اخلاق در قرآن ؛ ج ۳ ؛ ص۱۶۹.
[۶۰] همان.
[۶۱] همان؛ص ۱۷۰.
[۶۲] همان ؛ ص۱۶۹.
[۶۳] همان؛ص ۱۷۰.
[۶۴] همان.
[۶۵] همان.
[۶۶] همان.
[۶۷] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین) ؛ ج ۱ ؛ ص۷۷.
[۶۸] همان؛ ص۱۰۲.
[۶۹] پیام قرآن ؛ ج ۴ ؛ ص۵۸۴.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت ایت الله العظمی مکارم شیرازی.