- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 10 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
مقدمه
در مکتب اسلام در مجموع باید و نبایدها، مجموعه اى از حقوق بیان شده، که از آن جمله است: حقوق خدا بر انسان، و حقوق والدین(پدر و مادر) بر انسان، یکى از دقیقترین مسائلى که اسلام به آن پرداخته، تقابل این دو حق است. نحوه تعامل این دو حق، باعث بحثهاى فراوانى میشود که البته این بحث در بررسى و تامل در مسئله حقوق پدر و مادر بر فرزند و وظیفهاى که فرزند نسبت به والدین دارد، اجتنابناپذیر خواهد بود.
اسلام در متن کتاب خود قرآن، به صورت ویژهاى به وظیفه فرد نسبت به والدین پرداخته است. همچنین به این مسئله در احادیث فراوان معصومان(علیهم السلام) توجه شده است. همچنین، قرآن در برخى آیات که درباره اطاعت از پدر و مادر و احسان به آنها سخن میگوید، به تعامل و رابطه این اطاعت با پیروى از دستورهاى خداوند به صراحت تاکید میکند، و خطوط و مرزهاى آن را مشخص می نماید.
در این نوشتار سعى بر آن است که وظیفه فرد نسبت به خداوند و والدین از دیدگاه قرآن و نحوه ارتباط و تعامل آنها بررسى شود.
احترام به پدر و مادر در منطق اسلام
اگر چه عواطف انسانى و حق شناسى به تنهایى براى رعایت احترام در برابر والدین کافى است. ولى از آنجا که اسلام حتى در مسائلى که هم عقل در آن استقلال کامل دارد و هم عاطفه آن را به وضوح در مییابد سکوت روا نمیدارد و به عنوان تاکید در این گونه موارد هم دستورهاى لازم را صادر میکند، درباره احترام به والدین آن قدر تاکید کرده است که در کمتر مسئله اى دیده میشود به عنوان نمونه به چند قسمت اشاره میکنیم:
الف: در چهار سوره قرآن مجید، به نیکى به والدین بلافاصله بعد از مسئله توحید قرار گرفته است. این همردیف بودن، بیانگر این است که اسلام تا چه حد براى پدر و مادر احترام میگذارد.
۱-( …..لا تعبدون الا الله و بالوالدین احساناً» بقره /۸۳)…. بجز خدا را نپرستید و به پدر و مادر نیکى کنید).
۲-(و اعبدوا الله و لا تشرکوا به شیئاً و بالوالدین احساناً»(نساء ۳۶) و خدا را بپرستید و چیزى را با او شریک نکنید و به پدر و مادر نیکى کنید.
ب: اهمیت این موضوع تا آن پایه است که هم قرآن و هم روایات، صریحاً توصیه میکنند که حتى اگر پدر و مادر کافر باشند، رعایت احترامشان لازم است.
۱-( و قضى ربک الا تعبدوا الا ایاه و بالوالدین احساناً»(اسراء ۲۳) و پروردگارت حکم کرد که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکى کنید.
۲-(الا تشرکوا به شیئاً و بالوالدین احساناً»(انعام ۱۵۱) چیزى را با او شریک نکنید و به پدر و مادر نیکى کنید.
۳-(و آن جاهداک على ان تشرک بى ما لیس لک به علم فلا تطعمها و صاحبهما فى الدنیا معروفاً»(لقمان ۱۵) و اگر آنان به تو اصرار کنند که با من آنچه را که علم به آن ندارى، شریک کنند اطلاعتشان مکن ولى در دنیا به نیکى با آنان رفتار کن.
ج: شکرگزارى در برابر پدر و مادر در قرآن مجید در ردیف شکرگزارى در برابر نعمتهاى خدا قرار داده شده است؛ چنانکه میخوانیم: «ان اشکر لى و لوالدیک الى المصیر»(لقمان ۱۴) مرا و پدر و مادرت را شکرکن که بازگشت به سوى من است؛ با این که نعمت خدا بیش از آن اندازه است که قابل احصا و شماره باشد، پس، این دلیل بر عمق و وسعت حقوق پدران و مادران است.
قرآن حتى کمترین بى احترامی را در برابر پدر و مادر، اجازه نداده است. در حدیثى، امام صادق(علیه السلام) میفرمایند: «لو علم الله شیئاً هو ادنى من اف لنهى عنده و هو من ادنى العقوق، و من العقوق ان ینظر الرجل الى والدیه فیجد النظر الیها» اگر چیزى کمتر از «اف» وجود داشت، خدا از آن نهى میکرد. «اف» کمترین اظهار ناراحتى است. و از این جمله، نظر کردن تند و غضب آلود به پدر و مادر است.
ه: با این که جهاد یکى از مهمترین برنامههاى اسلامی است، تا هنگامی که جنبه وجوب عینى نداشته باشد، بودن در خدمت پدر و مادر از آن مهمتر است. پس اگر حضور در این جهاد موجب ناراحتى آنان شود، جایز نیست.
در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) آمده است که مردى نزد پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و عرض کرد، جوان با نشاط و ورزیدهاى است و جهاد را دوست دارد، ولى مادرش از این موضوع ناراحت میشود. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «ارجع فکن مع والدتک فوالذى بعثنى بالحق لانسها بک لیله خیر من جهاد فى سبیل الله سنه» برگرد و با مادر خویش باش. قسم به آن خدایى که مرا به حق مبعوث کرد، یک شب مادر با تو مأنوس شود، از یک سال جهاد در راه خدا بهتر است.
البته، هنگامی که جهاد جنبه وجوب عینى پیدا کند، کشور اسلامی در خطر قرار گیرد و حضور همگان لازم شود، هیچ عذرى حتى نارضایتى پدر و مادر پذیرفته نیست.
پبامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «ایاکم و عقوق الوالدین فان ریح الجنه توجد ممن سیرع الف عام و لایجدها عاق» از عاق پدر و مادر بترسید زیرا بوى بهشت از هزار سال راه به مشام میرسد؛ اما هیچگاه به کسانى که مورد خشم پدر و مادر هستند نخواهد رسید.
این تعبیر، اشاره لطیفى به این موضوع دارد که چنین اشخاصى نه تنها در بهشت گام نمیگذارند، بلکه در فاصله بسیار زیادى از آن قرار دارند و حتى نمیتوانند به آن نزدیک شوند. سید قطب در تفسیر فی ظلال القرآن، حدیثى به این مضمون از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل میکند که مردى که مادرش را بر دوش گرفته بود و طواف میداد، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را در همان حال مشاهده کرد. عرض کرد: «آیا حق مادرم را با این کار انجام دادم». پیامبر فرمودند: «نه، حتى جبران یکى از نالههاى او را به هنگام وضع حمل» نمیکند.
یک نکته که در این جا باید ذکر شود، این است که گاه میشود پدر و مادر پیشنهادهاى غیر منطقى یا خلاف شرع به انسان میکند، بدیهى است اطاعت آنان در هیچ یک از این موارد، لازم نیست. ولى با این حال، باید با برخورد منطقى و انجام دادن وظیفه امر به معروف و نهى از منکر در بهترین صورتش، با این گونه پیشنهادها برخورد کرد. امام کاظم(علیه السلام) میفرمایند: «کسى نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و از حق پرد وفرزند سئوال کرد. فرمودند: باید او را با نام صدا نزند(بلکه بگوید پدرم)، جلوتر از او نرود، قبل از او ننشیند و کارى نکند که مردم به پدرش بدگویى کنند(نگویند خدا پدرت را نیامرزد که چنین کردى)».
توحید و نیکى به پدر و مادر، سرآغاز یک رشته احکام مهم اسلامی «لا تجعل مع الله الها اخر فتقعد مذموماً مخذولاً و قضى ربک الا تعبدوا الا ایاء و بالوالدین احساناً اما یبلغن عندک الکبر احدهما او کلاهما فلا تقل لهما «اف» و لا تنهر هما و قل لهما قولاً و کریماً و احفض لهما جناح الذال من الرحمه و قل رب ارحمهما کما ریبانى صغیراً ربکم اعلم بما فى نفوسکم ان تکونوا صالحین فانه کان للاوابین غفوراً»(اسراء ۲۲-۲۵) با خداى یکتا، خداى دیگرى به خداى مگیر که نکوهیده و خوار خواهى ماند. پروردگارت مقرر داشت که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکى کنید.
هر گاه تا تو زنده هستى هر دو یا یکى از آن دو سالخورده شوند، آنان را میازار و به درشتى خطاب مکن و با آنان به اکرام سخن بگو.
در برابرشان از روى مهربانى سر تواضع فرود آور و بگو: اى پروردگار من! همچنان که مرا در خردى پرورش دادند، بر آنان رحمت آور. پروردگارتان از هر کس دیگر به آنچه در دلهایتان میگذرد. داناتر است. و اگر از صالحان باشید. او توبه کنندگان را میآمرزد. آیات مورد بحث، سر آغازى براى بیان یک سلسه از احکام اساسى اسلام که با مسئله توحید و ایمان شروع میشود، توحیدى که خمیر مایه همه فعالیتهاى مثبت و کارهاى نیک و سازنده است. آیه نخست با توحید شروع شده است و تاکید میکند که نباید براى خداوند یگانه هیچ معبودى قرار داد.
آیه نمیگوید: «معبود دیگرى را با خدا پرستش مکن». بلکه می گوید: قرار مده» تا معناى وسیعترى داشته باشد. یعنى، نه در عقیده، نه در عمل، نه در دعا و تقاضا، و نه در پرستش معبود دیگرى را در کنار «الله» قرار مده. سپس به بیان نتیجه شرک میپردازد، که همانا با نکوهش و خوارى نشستن است. انتخاب کلمه «قعود»(نشستن) در این جا، اشاره به ضعف و ناتوانى است، زیرا در ادبیات عرب، این کلمه کنایه از ضعف است؛ همانگونه که گفته میشود: «قعد به الضعف عن القتال»(ناتوانى سبب شد که از بیکار با دشمن بنشیند).
از جمله بالا استفاده میشود که شرک، سه اثر بسیار بد در وجود انسان میگذارد:
۱- شرک مایه ضعف، ناتوانى، زبونى و ذلت است؛ در حالى که توحید، عامل قیام، حرکت و سرافرازى است.
۲- شرک، مایه مذمت و نکوهش است؛ چرا که یک خط روشن انحرافى است، در برابر منطق عقل و کفرانى است آشکار، در مقابل نعمت پروردگار. و آنکس که تن به چنین انحرافى دهد، در خور مذمت است.
۳- شرک سبب میشود که خداوند، مشرک را به معبودهاى ساختگی اش واگذارد و دست از حمایتش بردارد. و از آنجا که معبودهاى ساختگى نیز قادر به حمایتش بردارد و از آنجا که معبودهاى ساختگى نیز قادر به حمایت کسى نیستند و خدا هم حمایتش را از چنین کسانى برداشته است، آنان «مخذول» و بدون یار و یاور خواهند شد.
در آیات دیگر قرآن نیز همین معنا به شکل دیگرى مجسم شده است؛ چنانچه میفرماید: «مثل الذین اتخذوا من دون الله اولیاء کمثل العنکبوت اتخذت بیتاً و ان اوهن البیوت لبیت العنکبوت لو کانوا یعلمون»( عنکبوت ۴۱)(مثل آنان که غیر از خدا را به دوستى گرفتند، مثل عنکبوت است که خانه اى بساخت و همانا سستترین خانه ها، خانه عنکبوت است، اگر میدانستند. بعد از اصل توحید، به یکى از اساسیترین تعلیمات انسانى انبیا- با تاکید مجدد بر توحید اشاره شده است؛ که همانا نیکى به پدر و مادر است. «قضا»، مفهوم محکمترى امر دارد. و فرمان قطعى و محکم را میرساند.
این مطلب، نخستین تاکید در این باره است، قرار دادن توحید در کنار نیکى به پدر و مادر، تاکید دیگرى بر اهمیت این دستور اسلامی است. مطلق بودن «احسان» که هر گونه نیکى را در بر میگیرد، و همچنین «والدین» که مسلمان و کافر را شامل میشود، سومین و چهارمین تاکید در این جمله است. نکره بودن «احساناً» که در این گونه موارد براى بیان عظمت میآید، پنجمین تاکید محسوب میشود.
توجه به این نکته لازم است که فرمان، معمولاً روى یک امر اثباتى میرود؛ در حالى که در این جا، روى نفى رفته است. این نکته، ممکن است به خاطر آن باشد که از کلمه «قضى»، فهمیده میشود که جمله دیگرى در شکل اثباتى در تقدیر است یا این که مجموع جمله نفى و اثبات: «الا تعبدوا الا ایاه». در حکم یک جمله اثباتى؛ اثبات عبادت انحصارى پروردگار است. سپس، یکى از مصداقهاى روشن نیکى به پدر و مادر بیان شده است. در این جا، به قسمتى از ریزهکاریهاى برخورد بسیار مودبانه و احترامآمیز فرزندان به پدران و مادران از دیدگاه قرآن، اشاره میشود:
۱- از یکسو، روى حالت پیرى آنان- که در آن موقع نیازمندتر به حمایت و محبت و احترامند- تاکید میکند، و فرزندانشان را از کمترین سخن اهانتآمیز به آنان نهى میکند. آنان ممکن است بر اثر کهولت، طورى شوند که نتواند بدون کمک دیگرى حرکت کنند، از جا برخیزند و حتى ممکن است قادر به رفع آلودگى از خود نباشند. در این مواقع، آزمایش بزرگ فرزندان شروع میشود.
۲- از سوى دیگر، قرآن تاکید میکند که در این هنگام نه تنها به آنان نباید «اف» گفت: و با صداى بلند و اهانتآمیز با آنان صحبت کرد، بلکه با قول کریم و گفتار بزرگوانه باید با آنان گفتگو کرد. همه این ها، نهایت ادب در سخن را میرساند، که زبان کلید قلب است.
۳- از سوى دیگر، دستور به تواضع و فروتنى داده شده است، تواضعى که نشاندهنده محبت و علاقه باشد، و نه چیز دیگر
۴- سرانجام، سفارش شده است که حتى موقعى که فرزند رو به سوى درگاه خدا میآورد، پدر و مادر را، چه در حیات و چه در ممات، نباید فراموش کند و باید تقاضاى رحمت پروردگار را برایشان بنماید، بویژه این تقاضایش را با این دلیل همراه سازد:
«پروردگارا، همان گونه که آنان در کودکى مرا تربیت کردند. تو به آنان رحم کن» نکته مهمی که از این تعبیر- علاوه بر آنچه گفته شد استفاده میشود. این است که اگر پدر و مادر آن چنان مسن و ناتوان شدند که به تنهایى قادر بر حرکت و دفع آلودگیها از خود نباشند.
فراموش نکن که تو هم در کودکى چنین بودى و آنان را باید جبران کرد. از آنجا که گاهى در رابطه با حفظ حقوق پدر و مادر و احترام و تواضع به آنان، ممکن است لغزشهایى پیش بیاید که انسان آگاهانه یا نا آگاهانه به سوى آن کشیده شود. در آخرین آیه مورد بحث میفرماید: «پروردگار شما به آنچه در دلهاى شماست، آگاهتر است؛ زیرا علم خدا در همه زمینه ها ضرورى، ثابت، ازلى و خالى از هر گونه اشتباه است؛ در حالى که علوم انسانى واجد این صفات نیست. بنابراین اگر بدون قصد طغیان و سرکشى در برابر فرمان خدا لغزشى در زمینه احترام و نیکى به پدر و مادر از انسان سر زد ولى بلافاصله پشیمان شد و در مقام جبران بر آمد، مسلماً مشمول عفو خدا خواهد شد.
۱- «اواب» از ماده «اوب» به بازگشت توام با اراده گفته میشود؛ در حالى که «رجوع» هم به بازگشت با اراده و هم بی اراده اطلاق میگردد. به همین دلیل به «توبه»، «اوبه» گفته میشود؛ چون حقیقت توبه، بازگشت توام با اراده به سوى خداست. از آنجا که «اواب» صفت مبالغه است، به کسى گفته میشود که هر لحظه از او خطایى سر زند و در همان حال، به سوى پروردگار بازگردد. این احتمال نیز وجود دارد که ذکر صیغه مبالغه، اشاره به تعدد عوامل بازگشت به رجوع به خدا باشد؛ زیرا ایمان به پروردگار از یکسو، توجه به دادگاه عالم قیامت از سوى دیگر، وجدان بیدار از سوى سوم، و توجه به عدالت و آثار گناه از سوى چهارم، دست به دست هم میدهند و انسان را موکداً از مسیر انحرافى به سوى خدا میبرند.
۲- «و اذا خذنا میثاق بنى اسرائیل لا تعبدون الا الله و بالوالدین احساناً»(بقره ۸۳) و به یاد آورید هنگامی را که از بنى اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند را نپرستید و به پدر و مادر نیکى کنید.
اگر چه آیات درباره بنی اسرائیل نازل شده است، ولى یک سلسله قوانین کلى براى همه ملل دنیا در بردارد. از دیدگاه قرآن، برقرارى و سربلندى ملتها در صورتى است که به بزرگترین قدرت بی زوال تکیه کنند، در همه حال از او مدد بگیرند و فقط در برابر او سر تعظیم فرود آورند؛ که اگر چنین کنند، از هیچ کس ترس و وحشتى نخواهند داشت. واضح است که چنین تکیه گاه و مبدئى جز آفریدگار بزرگ نمیتواند باشد.
از طرف دیگر، براى بقا و جاویدان ماندن ملت ها، همبستگى خاص بین افراد خاص لازم است. این عمل در صورتى امکان دارد، که هر کس به پدر و مادر خود که شعاع بستگى آنان به وى نزدیکتر است، در مرحله بعد به خویشان و بعد از آنان به همه افراد اجتماع، نیکى کند. بدین گونه، همه بال و پر یکدیگر میشوند، و افراد ضعیف را حمایت میکنند.
۳-«وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً»(نساء ۳۶) و خدا را بپرستید و هیچ چیز را با او شریک نکنید و به پدر و مادر نیکى کنید.
آیه فوق، نخست مردم را دعوت به عبادت و بندگى پروردگار و ترک شرک و بت پرستى که ریشه اصلى برنامه هاى اسلامی است میکند. دعوت به توحید و یگانه پرستى روح را پاک، نیت را خالص، اراده را قوى و تصمیم را براى انجام دادن هر برنامه مفیدى محکم میسازد. از آنجا که این آیه بیان کننده یک رشته از حقوق اسلامی است، قبل از هر چیز، اشاره به حق خداوند بر مردم، پرستیدن او و شریکى براى او برنگزیدن کرده است.
سپس، اشاره به حق پدر و مادر شده و توصیه گردیده است که باید به آنان نیکى کرد. از این تعبیرهاى مکرر در قرآن کریم بر بندگى خدا و احسان به والدین، استفاده میشود که بیان این دو ارتباط است. در حقیقت هم، چنین است، چون بزرگترین نعمت، نعمت هستى و حیات است که در درجه اول از ناحیه خداست و در مراحل بعد، به پدر و مادر ارتباط دارد. بنابراین، ترک حقوق پدر و مادر، همدوش شرک به خداست.
۴- «قل تعالوا اتل ما حرم ربکم علیکم الا تشرکوا به شیئاً و بالوالدین احساناً»(انعام ۱۵۱) بگو، بیایید آنچه را پروردگارتان بر شما حرام کرده بیان کنم که چیزى را با او شریک نکنید و به پدر و مادر نیکى کنید.
ذکر نیکى به پدر و مادر بلافاصله بعد از مبارزه با شرک و قبل از دستورهاى مهمی مانند تحریم قتل نفس و اجراى اصول عدالت، دلیل بر اهمیت بسیار حق پدر و مادر در دستورهاى اسلامی است. این موضوع وقتى روشنتر میشود، که توجه کنیم به جاى «آزار به پدر و مادر»- که هماهنگ با دیگر تحریمهاى این آیه است، احسان و نیکى به آنان ذکر شده است. یعنى نه تنها ایجاد ناراحتى براى آنان حرام است، بلکه احسان و نیکى به آنان نیز لازم و ضرورى است.
جالبتر این که، کلمه «احسان» به وسیله «ب» متعدى شده و فرموده است: «بالوالدین احساناً» احسان گاهى با «الى» و گاهى با «ب» ذکر می شود، معناى آن نیکى کردن به طور مستقیم و بدون واسطه است، بنابراین، این آیه تاکید میکند که موضوع نیکى به پدر و مادر را باید آن قدر اهمیت داد، که شخصاً و بدون واسطه، به آن اقدام کرد.
ادامه دارد…