پس از فوت مادر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) تمام زندگی عبد المطلب، پرورش و رسیدگی به رسول اکرم (ص) شده بود و بعد از مرگ عبد اللّه و عروسش آمنه، این کودک را فوق العاده عزیز می داشت و به فرزندانش مى گفت که او با دیگران خیلى فرق دارد، او از طرف خدا آینده اى دارد و شما نمى دانید.
وقتى که مى خواست از دنیا برود، ابوطالب که پسر ارشد و بزرگتر و شریف تر از همه فرزندان باقی مانده اش بود، خطاب به ابوطالب گفت: من هیچ نگرانى از مردن ندارم جز یک چیز و آن سرنوشت این کودک است.
این کودک را به چه کسى بسپارم؟ آیا تو مى پذیرى؟ از ناحیه من تعهد مى کنى که کفالت او را به عهده بگیرى؟ عرض کرد: بله پدر! من قول مى دهم. بعد از آن، جناب ابوطالب، پدر بزرگوار امیرالمومنین على (علیه السلام) متکفل بزرگ کردن پیامبر اسلام بود.[۱]
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در سن ۴۰ سالگی به رسالت مبعوث گردید. آن حضرت قبل از بعثت شغل هایی داشته اند و روزگار را با بی کاری و عدم مشغله نگذرانده است. در این نوشته به شغل ها و مسافرت های مهم آن حضرت اشاره شده است.
مسافرت های پیامبر اسلام (ص)
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به خارج عربستان فقط دو بار مسافرت کرده است که هر دو قبل از دوره رسالت و به سوریه بوده است. یک سفر در دوازده سالگى همراه عمویش ابوطالب، و سفر دیگر در بیست و پنج سالگى به عنوان عامل تجارت براى زنى به نام خدیجه که از خودش پانزده سال بزرگتر بود و بعدها با او ازدواج کرد.
البته بعد از رسالت، در داخل عربستان مسافرت هایى کرده اند. مثلا به طائف رفته اند، به خیبر که شصت فرسخ تا مکه فاصله دارد و در شمال مکه است رفته اند، به تبوک که تقریبا مرز سوریه است و صد فرسخ تا مدینه فاصله دارد رفته اند، ولى در ایام رسالت از جزیره العرب خارج نشده اند.[۲]
شغل های پیامبر اسلام (ص)
پیامبران الهی قبل از رسالتشان، بیکار و بی هدف زندگی نمی کرده اند. پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز بنابر اقتضای محیط و شغل هایی داشته اند که به آنها اشاره می شود:
شغل شبانی
بسیارى از پیامبران در دوران قبل از رسالتشان مانند حضرت موسی (علیه السلام) شبانى مى کرده اند. پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) هم قدر مسلم این است که شبانى مى کرده است. گوسفندانى را با خودش به صحرا مى برده است و می چرانیده و بر مى گشته است.
به هر حال نیروی صبر و شکیبایی در انسان تدریجا پدید می آید؛ باید حوادثی ناگوار پیش آید تا روح کاملا به امور سخت و سنگین آشنا شود. ممکن است به همین علت پیامبران بخشی از عمر خود را پیش از رسیدن به مقام نبوت در چوپانی و شبانی می گذراندند. مدتی در بیابان ها به تربیت حیوانات اشتغال می ورزیدند. تا در طریق تربیت انسان ها شکیبا و بردبار باشند.[۳]
از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که فرمود: «مَا بَعَثَ اللَّهُ تَعَالَى نَبِیّاً قَطُّ حَتَّى یسترعیه الْغَنَمِ یَعْلَمُهُ بِذَلِکَ رِعَایَهِ النَّاسِ وَ حُقُوقَهُم»[۴] یعنی خدا هیچ پیامبری را مبعوث نکرد مگر این که او را بر شبانی گمارد تا از این طریق تربیت مردم را به او بیاموزد.
پیامبر اسلام نیز قسمتی از عمر خود را در همین طریق گذرانید. بسیاری از سیره نویسان این جمله را نقل نموده که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «تمام پیامبران پیش از آن که به مقام نبوت برسند، مدتی چوپانی کرده اند. عرض کردند آیا شما نیز شبانی نموده اید: فرمود: بلی من مدتی گوسفندان اهل مکه را در سرزمین «قراریط» شبانی می کردم».[۵]
شغل بازرگانی
پیامبر اسلام (ص) بازرگانى هم کرده است. ابو طالب که خود بزرگ «قریش» بود و به سخاوت و شهامت و مناعت معروفیت داشت، وضع دشوار برادر زاده اش او را وادار نمود که برای وی شغلی درنظر بگیرد. از این لحاظ به برادرزاده خود چنین پیشنهاد کرد: «خدیجه» دختر «خویلد» که از بازرگانان قریش است دنبال مرد امینی می گردد که زمام تجارت او را بر عهده بگیرد و از طرف او در کاروان بازرگانی قریش شرکت کند و مال التجاره او را در شام به فروش برساند. چه بهتر ای محمد خود را به او معرفی نمایی.[۶]
مناعت و بلندی روح پیامبر اسلام مانع از آن بود که مستقیما بدون هیچ سابقه و درخواستی پیش خدیجه برود و چنین پیشنهادی کند. از این لحاظ به عموی خود چنین گفت: شاید خود خدیجه دنبال من بفرستد زیرا می دانست او در میان مردم به لقب «امین» معروف است. اتفاقا جریان نیز همین طور شد. [۷]
توجه به این مطلب لازم است که پیامبر اسلام اجیر خدیجه نشد بلکه قرار داد به صورت عقد مضاربه انجام گرفت و از این رو یعقوبی در تاریخ خود می نویسد که هرگز پیامبر اسلام در طول عمر خود اجیر کسی نگردید.[۸]
سوابق پیامبر اسلام (ص)
در میان همه پیامبران جهان، پیامبر اسلام یگانه پیامبرى است که تاریخی کاملا مشخصى دارد. تاریخ سایر پیامبران الهی به همان اندازه روشن است که در قرآن و احادیث منعکس شده است. سوابق پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) بسیار درخشان است که به برخی از آن ها اشاره می شود:
۱. امی بودن پیامبر اسلام
یکى از سوابق بسیار مشخص پیامبر اکرم این است که امّى بود، یعنى مکتب نرفته و درس نخوانده بود که در قرآن هم از این نکته یاد شده است. «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ الَّذی یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ کَلِماتِهِ وَ اتَّبِعُوهُ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ؛ [۹] پس ایمان بیاورید به خدا و فرستاده اش، آن پیامبر درس نخوانده اى که به خدا و کلماتش ایمان دارد و از او پیروى کنید تا هدایت یابید!» البته اکثر مردم آن منطقه در آن زمان امّى بودند.
۲. بت نپرستیدن پیامبر اسلام
یکى دیگر از سوابق پیامبر اسلام این است که در همه آن چهل سال قبل از بعثت، در آن محیطی که فقط و فقط محیط بت پرستى بود، هرگز بتى را سجده نکرد. البته عده قلیلى- معروف به «حُنَفاء»- که آن ها هم از سجده کردن بت ها احتراز داشته اند ولى نه از اول تا آخر عمرشان، بلکه بعدا این فکر برایشان پیدا شد که این کار، کار غلطى است و از سجده کردن بت ها اعراض کردند و بعضى از آن ها مسیحى شدند.
اما پیامبر اسلام (ص) در همه عمرش، از اول کودکى تا آخر، هرگز اعتنایى به بت نداشته و برای آن سجده نکرد. این، یکى از مشخصات ایشان است. و اگر یک بار کوچکترین تواضعى در مقابل بتى کرده بود، در دوره اى که با بت ها مبارزه مى کرد به او مى گفتند: تو خودت بودى که یک روز آمدى اینجا مقابل لات و هُبَل تواضع کردى.[۱۰]
۳. مرتکب نشدن لهو و لعب
پیامبر اسلام هرگز در مکه که شهر لهو و لعب بود، به این امور آلوده نشد. مکه دو خصوصیت داشت: یکى اینکه مرکز بت پرستى عربستان بود و دیگر اینکه مرکز تجارت و بازرگانى بود و سرمایه داران عرب در مکه خفته بودند و برده داران عرب در مکه بودند. این ها برده ها و کنیزها را خرید و فروش مى کردند.
در نتیجه مرکز عیش و نوش اعیان و اشراف هم همین شهر بود. انواع لهو و لعب ها، شراب خواری ها، نواختن ها و رقاصی ها [دایر بود] به طورى که مى رفتند کنیزهاى سپید و زیبا را از روم (همین شام و سوریه) مى خریدند و مى آمدند در مکه به اصطلاح عشرتکده درست مى کردند و از این عشرتکده ها استفاده مالى می بردند که یکى از چیزهایى که قرآن به خاطر آن سخت به این ها مىتازد همین است.
قرآن مى فرماید: «وَ لاتُکْرِهوا فَتَیاتِکُمْ عَلَى الْبِغاءِ انْ ارَدْنَ تَحَصُّناً.»[۱۱] آن بیچاره هاى بدبخت (کنیزها) مى خواستند عفاف خودشان را حفظ کنند، ولى این ها به اجبار این بیچاره ها را وادار به زنا مى کردند و در مقابل پولى مى گرفتند.
خانه هاى مکه در دو قسمت بود، در بالا و پایین شهر. بالاها را اعیان و اشراف مى نشستند و پایین ها را غیر اعیان و اشراف. در خانه هاى اعیان و اشراف همیشه صداى تار و تنبور و بزن و بکوب و بنوش بلند بود. پیامبر اسلام (ص) در تمام عمرش هرگز در هیچ مجلسى از این مجالس دایر در مکه شرکت نکرد.[۱۲]
۴. صداقت و امانت پیامبر اسلام
در دوران قبل از رسالت، به صداقت و امانت و عقل و فطانت معروف و مشهور بود. او را به نام «محمد امین» می خواندند. به صداقت و امانتش اعتماد فراوان داشتند. در بسیارى از کارها به عقل او اتکا می کردند. عقل و صداقت و امانت از صفاتى بود که پیامبر اسلام سخت به آن ها مشهور بود، به طورى که در زمان رسالت وقتى که فرمود: آیا شما تا کنون از من سخن خلافى شنیده اید، همه گفتند: ابدا، ما تو را به صدق و امانت مى شناسیم.
یکى از جریان هایى که نشان دهنده عقل و فطانت ایشان است این است که وقتى خانه خدا را خراب کردند (دیوارهاى آن را برداشتند) تا دو مرتبه بسازند، حجرالاسود را نیز برداشتند. هنگامى که مى خواستند دوباره آن را نصب کنند، این قبیله می گفت من باید نصب کنم، آن قبیله می گفت من باید نصب کنم، و نزدیک بود که زد و خورد شدیدى روى دهد. پیامبر اسلام (ص) آمد قضیه را به شکل خیلى ساده اى حل کرد. [۱۳]
۵. احساس تأییدات الهی
مسئله دیگرى که باز در دوران قبل از رسالت ایشان هست، مسئله احساس تاییدات الهى است. پیامبر اسلام بعدها در دوره رسالت، از کودکى خودش می فرمود: من در کارهاى این ها شرکت نمی کردم … گاهى هم احساس مى کردم که گویى یک نیروى غیبى مرا تایید مى کند.
او مى گوید: من هفت سالم بیشتر نبود. عبد اللَّه بن جدعان که یکى از اشراف مکه بود، عمارتى مى ساخت. بچه هاى مکه به عنوان کار ذوقى و کمک دادن به او مى رفتند از نقطه اى به نقطه دیگر سنگ حمل مى کردند. من هم مى رفتم همین کار را مى کردم. آن ها سنگ ها را در دامنشان مى ریختند، دامنشان را بالا مى زدند و چون شلوار نداشتند کشف عورت مى شد. من یک دفعه تا رفتم سنگ را در دامنم گذاشتم، مثل این که احساس کردم که دستى آمد و زد دامن را از دستم انداخت. حس کردم که من نباید این کار را بکنم، با این که کودکى هفت ساله بودم.[۱۴] امیرالمومنین در نهج البلاغه این مطلب را کاملا تایید مى کنند:
«وَ لَقَدْ قَرَنَ اللَّهُ بِهِ مِنْ لَدُنْ کَانَ فَطِیماً أَعْظَمَ مَلَکٍ مِنْ مَلَائِکَتِهِ یَسْلُکُ بِهِ طَرِیقَ الْمَکَارِمِ وَ مَحَاسِنَ أَخْلَاقِ الْعَالَمِ لَیْلَهُ وَ نَهَارَهُ».[۱۵] یعنی از همان زمان که رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) را از شیر باز گرفتند خداوند بزرگترین فرشته از فرشتگان خویش را مامور ساخت تا شب و روز وى را به راه هاى بزرگوارى و درستى و اخلاق نیک سوق دهد.
از امام باقر (علیه السلام) درباره آیه «إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً»[۱۶] سؤال شد؛ حضرت فرمود:
خداوند بر پیامران خود ملائکه را می گمارد که اعمال آنان را حفظ کنند و آنان را به ابلاغ رسالت هدایت کنند و فرشته بزرگی را بر محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) از زمانی که از شیرخوارگی گرفته گماشت تا او را به اخلاق نیکو هدایت کند و از شرور و اخلاق بد او را نگه دارد و او بود که پیوسته ندا می داد السلام علیک یا محمد یا رسول الله و او جوانی بود که هنوز به مرتبه رسالت نرسیده بود. [۱۷]
۶. ارهاصات پیامبر اسلام
از جمله قضایاى قبل از رسالت ایشان، به اصطلاح متکلمین «ارهاصات» است که همین داستان ملک هم جزء ارهاصات به شمار مى آید. رؤیاهاى فوق العاده عجیبى بوده که پیامبر اکرم (ص) مخصوصا در ایام نزدیک به رسالتش مى دیده است.
مىگوید: من خواب هایى مىدیدم که «یَأْتى مِثْلُ فَلَقِ الصُّبْحِ» مثل فجر، مثل صبح صادق، صادق و مطابق بود؛ این چنین خواب هاى روشن مى دیدم. بعضى از رؤیاها از نوع وحى و الهام است، نه رؤیاهای که از پرخوری و خیال ناشی می شوند.
جزء اولین مراحلى که پیامبر اکرم براى الهام و وحى الهى در دوران قبل از رسالت طى مى کرد، دیدن رویاهایى بود که به تعبیر خودشان مانند صبح صادق ظهور مى کرد. گاهى خود خواب براى انسان روشن نیست، پراکنده است، و گاهى خواب روشن است ولى تعبیرش صادق نیست. اما گاه خواب در نهایت روشنى است، هیچ ابهام و تاریکى و به اصطلاح آشفتگى ندارد و بعد هم تعبیرش در نهایت وضوح و روشنایى است.[۱۸]
۷. تنهایی پیامبر اسلام و پذیرفتن سرپرستی امام علی
یکی از سوابق پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در فاصله ولادت تا بعثت، این است که او هم یتیم بود و هم فقیر بود، خودش شخصا کار می کرد و زندگى مى نمود. وقتى انسان به مرحله اى از فکر و افق فکرى و احساسات روحى و معنویات مى رسد که خواه ناخواه دیگر با مردم زمانش تجانس ندارد، تنها مى ماند. تنهایى روحى از تنهایى جسمى صد درجه بدتر است.
اگرچه این مثال خیلى رسا نیست، ولى مطلب را روشن مى کند: شما یک شخص بسیار عالم و بسیار با ایمانى را در میان مردمى جاهل و بى ایمان قرار بدهید. ولو آن افراد پدر و مادر و برادران و اقوام نزدیکش باشند، او تنهاست؛ یعنى پیوند جسمانى نمى تواند او را با این ها پیوند بدهد. او از نظر روحى در یک افق زندگى مى کند و این ها در افق دیگرى.
پیامبر اکرم (ص) در میان قوم خودش تنها بود، همفکر نداشت. بعد از سى سالگى در حالى که خودش با خدیجه زندگى و عائله تشکیل داده است، کودکى را در دو سالگى از پدرش مى گیرد و به خانه خودش مى آورد. کودک، على بن ابیطالب است.
تا وقتى که به رسالت مبعوث مى شود و تنهایى اش با مصاحبت وحى الهى تقریبا از بین مى رود (یعنى تا حدود دوازده سالگىِ این کودک) مصاحب و همراهش فقط این کودک است؛ یعنى در میان همه مردم مکه کسى که لیاقت همفکرى و همروحى و هم افقى او را داشته باشد، غیر از این کودک نیست. خود على (علیه السلام) نقل مىکند که من بچه بودم، پیامبر وقتى به صحرا مى رفت مرا روى دوش خود سوار مى کرد و مى برد.[۱۹]
نتیجه گیری
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) قبل از بعثت شغل هایی چوپانی و تجارت انجام داده و نیز از سوابق درخشانی برخوردار بوده است. آن حضرت به دلیل این که روح بلندی داشته در این زمان احساس تنهایی می کرده و تنها همدم او بعد از ۲۵ سالگی همسر گرامی اش و امام علی (علیه السلام) بوده است.
نویسنده: حمیدالله رفیعی
پی نوشت ها
[۱] . مجموعهآثار، ج۱۶، ص ۱۹۶.
[۲] . مجموعه آثار، ج۱۶، ص۱۹۶.
[۳] . فروغ ابدیت، ج۱، ص ۱۸۸.
[۴] . قصص الأنبیاء علیهم السلام (للراوندی)، ص۲۷۸.
[۵]. صحیح بخاری، ج۲، ۷۸۹.؛ السیره النبویه،ص۱۶۷.
[۶]. فروغ ابدیت، ج۱، ص۱۹۰.
[۷]. رک: السیره النبویه، ج ۱، ص۱۸۸.
[۸]. تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۳۷۶.
[۹] . اعراف، ۱۵۸.
[۱۰] . مجموعه آثار، ج۱۶، ص۱۹۷.
[۱۱] . نور، ۲۳.
[۱۲] . مجموعهآثار ،ج۱۶، ص۱۹۸.
[۱۳] . مجموعه آثار، ج۱۶، ص۱۹۹.
[۱۴] . مجموعه آثار، ج۱۶، ص۱۹۹.
[۱۵]. نهج البلاغه( للصبحی صالح)، ص۳۰۰.
[۱۶] . سوره الجن ۲۷.
[۱۷] . شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید، ج۱۳، ص۲۰۷.
[۱۸]. مجموعهآثار ، ج۱۶، ص ۲۰۰.
[۱۹]. مجموعه آثار، ج۱۶، ص۲۰۰.
منابع
۱. قرآن کریم.
۲. ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبه الله، شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید، قم، چ۱، ۱۴۰۴ق.
۳. ابن هشام، عبدالملک بن هشام، السیره النبویه،تحقیق مصطفى السقا و ابراهیم الأبیارى و عبد الحفیظ شلبى، بیروت، دار المعرفه، بى تا.
۴. بحاری، محمد اسماعیل، صحیح بخاری، بیروت، دار ابن کثیر , الیمامه ، چ۳، ۱۴۰۷ – ۱۹۸۷، تحقیق: د. مصطفى دیب البغا.
۵. سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چ۸، ۱۳۷۲ش
۶. شریف رضی، محمد بن حسن، نهج البلاغه( للصبحی صالح)، محقق / مصحح: صالح، صبحی، قم، ۱۴۱۴ق.
۷. قطب الدین راوندى، سعید بن هبه الله، قصص الأنبیاء علیهم السلام (للراوندی)، مشهد، چ۱، ۱۴۰۹ ق.
۸. مطهری ، مرتضی، مجموعهآثار، قم، صدرا، بیتا.
۹. یعقوبی،احمد بن یعقوب، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتى، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى ، چ ۶، ۱۳۷۱ش.ّ