- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
نقل و انتشار و تدوین سنت پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) ، در بین اهل سنت، از ابتدای قرن دوم به طور رسمی مجوز گرفت و به تدریج آغاز گردید، و علت تأخیر صد ساله از زمان حیات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، جلوگیری از تدوین سنت پیامبر توسط خلفا بود.
منع تدوین سنت پیامبر اسلام (ص) توسط ابوبکر
در گزارش هایی که در تاریخ آمده است، خلیفه اول از پیشگامان مخالفت در تدوین سنت پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) بوده است. در حدیثی از ابن ابی ملیکه نقل شده که: «ان الصدیق جمع الناس بعد وفاه نبیهم، فقال: «إنکم تحدثون عن رسول الله (صلى الله علیه وسلم) أحادیث تختلفون فیها والناس بعدکم أشد اختلافاً فلاتحدثوا عن رسول الله شیئاً، فمن سألکم فقولوا بیننا وبینکم کتاب الله، فاستحلوا حلاله وحرموا حرامه.[۱] ابوبکر در آغاز خلافت و پس از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و سلم)، مسلمانان را گردآورد، و به آن ها اعلام نمود که از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و سلم)، حدیث بازگو نکنند و به تبع آن از نوشتن و حفظ احادیث هم بپرهیزند. او از مردم خواست در جواب سائلان بگویند، که معیار کتاب خداست، و به آن اعتماد کنید، حلالش را حلال و حرامش را حرام بدانید.»
و از عایشه هم نقل شده که: «پدرم پانصد حدیث از رسول خدا جمع کرده بود و همه را آتش زد. و ایشان علت این کار را اینطور بیان نمودند، که نگرانم روایات در اختیار کسانی قرار بگیرد و آنان آن حدیث را نقل کنند و آن روایات از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، صادر نشده باشد.[۲]
منع شدید تدوین سنت پیامبر (ص) توسط عمربن خطاب
با شروع خلافت عمر بن خطاب خلیفه دوم منع از نقل روایت و تدوین سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله) تشدید گردید؛ سیوطی در این مورد آورده است که: «عن عروه بن الزبیر أن عمر بن الخطاب رضی الله عنه أراد أن یکتب السنن واستشار فیها أصحاب رسول الله (صلى الله علیه وسلم)، فأشار علیه عامتهم بذلک. فلبث عمر شهراً یستخیر الله تعالى فی ذلک شاکاً فیه، ثم أصبح یوماً وقد عزم الله تعالى له فقال: إنی کنت ذکرت لکم من کتابه السنن ما قد علمتهم، ثم تذکرت فإذا أناس من أهل الکتاب قبلکم قد کتبوا مع کتاب الله کتباً، فأکلوا علیها وترکوا کتاب الله وإنی والله لا ألبس کتاب الله بشیء، فترک کتاب السنن.[۳]
زهری از عروه نقل می کند که عمر قصد داشت، سنت های پیامبر اکرم (صلی الله علیه و سلم) را بنویسد، در این زمینه با صحابه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و سلم) مشورت نمود، و همه آن ها به او مشورت دادند؛ عمر یک ماه تأمل نمود و در حالیکه در این مورد شک داشت، استخاره کرد. او نه تنها از تصمیم بر نوشتن حدیث منصرف شد، بر منع و جلوگیری از نوشتن و تدوین، مصمم گردید و گفت: در مشورتی که با شما در مورد جمعآوری سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و سلم) داشتم، بعداً به یاد آوردم مردمی از اهل کتاب، قبل شما کتاب هایی همراه کتاب آسمانی جمع نمودند، پس به آن نوشته ها پرداختند و کتاب خدا را ترک کردند. به خدا قسم من نمیگذارم کتاب خدا به چیزی مشتبه گردد. پس جمع آوری و تدوین سنت پیامبر را کنار گذاشت.»
به زندان رفتن برخی صحابه به دلیل نقل حدیث
عمر خلیفه دوم نسبت به نقل حدیث و تدوین سنت پیامبر حساسیت بیش از حد داشته است. به همین دلیل در برابر کسانی که حدیث پیامبر را نقل می کردند عکس العمل جدی از خود نشان می داد و حتی آنان را زندانی و تبعید می کرد.
«ان عمر حبس ثلاثه ابن مسعود وأبا الدرداء وأبا مسعود الأنصاری فقال قد أکثرتم الحدیث عن رسول الله صلى الله علیه وسلم.[۴] عمر سه تن از صحابه (ابن مسعود و أبودرداء و أبومسعود أنصاری) را به جرم نقل کردن حدیث زیاد از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و سلم) زندانی نمود.
متقی هندی هم در مورد تبعید و تهدید و مهار نمودن برخی از محدثان و راویان آورده است: «عن عبدالرحمن بن عوف: والله ما مات عمر بن الخطاب حتى بعث إلى أصحاب رسول الله صلى الله علیه وسلم فجمعهم من الآفاق عبدالله ابن حذافه وأبا الدرداء وأباذر وعقبه بن عامر فقال: ما هذه الأحادیث التی قد أفشیتم عن رسول الله (صلى الله علیه وسلم) فی الآفاق؟ قالوا: أتنهانا؟ قال: لا، أقیموا عندی لا والله لا تفارقونی ما عشت فنحن أعلم نأخذ ونرد علیکم فما فارقوه حتى مات.[۵]
از عبدالرحمان بن عوف نقل شده که عمر از دنیا نرفت، تا اینکه اصحاب پیامبر اکرم (صلی الله علیه و سلم)، عبدالله بن حذافه وأبودرداء وأبوذر وعقبه بن عامر را از مکانهای مختلف جمع نمود، به آنها گفت: این احادیثی که از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و سلم)، در بین مردم پخش نمودهاید، چیست؟ گفتند: آیا ما را از حدیث نقل کردن نهی می کنی؟ گفت: نه. و آنان را نزد خود نگاه داشت، و حدیث نقل نمودن آنان را مهار نمود، و تا از دنیا رفتن عمر آنان از کنترل او خارج نشدند.»
ذهبی هم در شرح حال ابوهریره دوسی، صحابه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، و راوی احادیث بسیاری در صحاح سته اهل سنت، آورده است: از سائب نقل شده است که شنید عمر به ابوهریره می گوید: نقل حدیث از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را ترک کن، یا تو را به زادگاهت (دوس) تبعید می کنم. و به کعب هم می گفت: حدیث گفتن را ترک کن یا تو را به سرزمین قرده می فرستم. … ابوهریره می گفت: من احادیثی نقل می کنم، که اگر در زمان عمر نقل می کردم، سرم را میشکست.»[۶]
همچنین از ابوهریره نقل است که گفت: ما نمی توانستیم بگوییم که پیامبر چنین فرمود؛ تا این که عمر از دنیا رفت، ما از شلاق او می ترسیدیم.» [۷]
متقی هندی در مورد ابلاغیه به سرزمین های اسلامی، در جهت محو احادیث آورده است: «أراد عمر أن یکتب السنه ثم بدا له أن لا یکتبها، ثم کتب فی الأمصار: من کان عنده شیء من ذلک فلیمحه. (أبوخیثمه وابن عبدالبر معاً فی العلم).[۸] عمر اراده نمود که سنت را جمع نماید، سپس تصمیمش عوض شد، که سنت را ننویسد، پس برای شهرها بخشنامه نمود که کسی که چیزی از سنت نزدش است، آن را محو نماید.»
عمر بن عبدالعزیز، از خلفای اموی که در سال ۹۹ هجری به خلافت رسید، در دوران کوتاه حکومتش، با انگیزه های خیرخواهانه، ختم دوره منع نقل حدیث را اعلان نمود و به جواز تدوین حدیث فرمان داد.[۹]
سوالات ما
۱. با توجه به اینکه هیچ کسی قرآن را به خاطر سنت پیامبر کنار نمی گذارد پس ابوبکر بن قحافه و عمر بن خطاب با چه انگیزه ای از تدوین سنت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) جلوگیری می کردند؟ آیا آنان با این رفتار شان در برابر شخص پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) قرار نگرفته اند؟
۲. آیا با ممنوعیت تدوین سنت پیامبر و نقل احادیث به صورت شفاهی و مخفیانه، و جلوگیری از کتابت حدیث که سالها ادامه داشته است باعث از بین رفتن بسیاری از روایات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، و سنت ایشان نگردیده و امت اسلامی از رهنمودهای پیامبر اسلام محروم نگردیده اند؟
۳. اهل سنت که خود را تابع سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، می دانند و سالها تدوین سنت پیامبر و نقل آن با تبعیت از ابوبکر و عمر ممنوع بوده، سنت ایشان را از کجا آورده اند، و چگونه اعتقاد دارند، که سنت صحیح به آنان رسیده و دیگران بر طریق اشتباهند؟
۴. آیا این موضع گیری منفی دو خلیفه اول و خلفای بعدی تا عمر بن عبدالعزیز مخالفت صریح با آیه شریفه قرآن نیست که می فرماید: «وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ[۱۰]؛ و آنچه را پیامبر به شما داد آن را بگیرید و از آنچه شما را باز داشت بازایستید و از خدا پروا بدارید که خدا سخت کیفر است».
۵. آیا ابوبکر و عمر با منع تدوین سنت پیامبر و ممنوعیت از نقل حدیث آن حضرت بر طبق آیه فوق گرفتار عقاب شدید خداوند نمی شوند؟
پی نوشت ها
[۱] . ذهبی، تذکره الحفاظ، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ج۱، ص۲.
[۲] . رک: متقی هندی، حسام الدین، کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال ج۱۰ ، ص۲۸۵ محقق: بکری حیانی ، مؤسسه الرساله، چ۵، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
[۳] . سیوطی، تنویر الحوالک، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق، ص۴.
[۴] . ذهبی، تذکره الحفاظ، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ج۱، ص۷. محمد ابوریه، أضواء على السنه المحمدیه، نشر البطحاء، ص۵۴.
[۵] . کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، متقی هندی، بیروت: مؤسسه الرساله، ۱۴۰۹ق، ج۱۰، ص۲۹۳؛ تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، بیروت: دار الفکر للطباعه والنشر والتوزیع، ۱۴۱۵ق، ج۴۰، ص۵۰۰
[۶] . سیر اعلام النبلاء، ذهبی، بیروت: مؤسسه الرساله، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۶۰۱.
[۷] . همان، ص۶۰۳.
[۸] . کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، متقی هندی، بیروت: مؤسسه الرساله، ۱۴۰۹ق، ج۱۰، ص۲۹۳.
[۹] . سنن دارمی، دارمی، دمشق: مطبعه الاعتدال، ۱۳۴۹ق، ج۱، ص۱۲۶. الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت: دارصادر، ج۲، ص۳۸۷.
[۱۰] . سوره حشر، آیه ۷.