- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 4 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
آموزه های دین مسیحیت مبتنی بر مکاشفات و خلسه های عرفانی پولس است. در حالی که مبنای ادیان آسمانی وحی الهی است و بدون وحی نمی توان دینی را به خداوند نسبت داد. به همین دلیل همه پیامبران از جمله حضرت مسیح (علیه السلام) از سوی خداوند متعال همراه با معجزه برای هدایت بشر فرستاده شده اند.
ادعای نبوت، بهحکم عقل بدون دلیل و اقامه برهان، قابل قبول نیست. تنها برهانی که می تواند رسالت و نبوت کسی را به اثبات برساند و حجت را بر مردم تمام کند، معجزه است. اما اینکه معجزه دلیل منطقی و برهانی بر اثبات نبوت است، با این توضیح روشن میگردد که خداوند این علامت را به غیر انبیای خود اعطا نمی کند و از این رهگذر رابطه منطقی بین معجزه و حقانیت مدعی نبوت با یک قیاس شرطیه اینگونه قابلبیان میگردد: «هر کسی که ادعای نبوت می کند باید با خداوند رابطه داشته باشد. و هر کسی که با خداوند رابطه دارد باید علامتی از او داشته باشد. و فلان شخص علامتی(معجزه) از خدا دارد؛ پس او نبی است».
بدیهی است نمایندگی از جانب خدا، از مقامات ارزنده ای است که طبعاً مدعیان زیادی پیدا می کند و کسانی به هوس می افتند که خود را دارنده آن منصب معرفی نمایند؛ هرچند شایستگی آن را نداشته باشند و درنتیجه راست گو و دروغ گو، راهنما و گمراه کننده، با یکدیگر اشتباه می شوند و مردم در تشخیص «نبی» واقعی از «متنبی» دروغ گو دچار حیرت می گردند.
از این نظر پیامبران واقعی باید با دلیل و گواه روشنی مجهز شوند تا راستگویی و امین بودن آنان در تبلیغ از جانب خدا مبرهن و ثابت گردد. یک چنین دلیل، نمی تواند از نوع کارهای عادی و معمولی باشد که دیگران نیز بتوانند مانند آن را بیاورند، در این صورت ناچار راه اثبات ادعا، منحصر به انجام کاری می شود که از حدود قوانین طبیعی بیرون بوده و دیگران یارای معارضه و مقابله با آن نباشد.[۱]
به همین دلیل بر طبق سنت الهی همه انبیایی که از طرف خدا برای هدایت بشر ارسال شده با نشانه ای که اختصاص به خدا دارد همراه بوده تا در ضمن اثبات رسالت آنان، مدعیان دروغین را نیز بی دلیل و رسوا نماید[۲].
امام صادق (علیهالسلام) می فرماید: معجزه علامت خداوند است و آن را به غیر از انبیا و رسولان و حججش اعطا نمی کند، برای اینکه راست گویی راست گو از دروغ گویی دروغ گو به وسیله آن تشخیص داده شود.[۳]
تبدیل شدن دین حضرت مسیح (علیه السلام) به مسیحیت پولسی
حضرت عیسی مسیح (علیه السلام) معجزات متعددی داشته و به خاطر داشتن همین معجزات عده ای آن حضرت را پسر خدا پنداشته اند. در حالی که آن حضرت خود را پیامبر خدا معرفی کرده و در سلسله انبیای الهی دین خدا را که عاری از شرک و عقل ستیزی و خرافات است تبلیغ نموده است. اما آموزه های مسیحیت فعلی هیچ شباهتی با آموزه های ادیان توحیدی و الهی ندارد. و علت آن این است که مبتنی بر وحی الهی نیست بلکه مبتنی بر آموزه های پولس و سایر کسانی است که در تحریف مسیحیت نقش داشته اند.
پولس رسول که در ابتدا یهودی متعصب و دشمن سرسخت مسیحیان بود، بعد از آنکه خود را پیرو دین حضرت مسیح (علیه السلام) اعلام کرد بدون اینکه معجزه ای ارائه دهد ادعا نمود که از سوی خدای پسر یعنی حضرت مسیح (علیه السلام) برای هدایت مسیحیان فرستاده شده است.
مسیحیت فعلی مبتنی بر مکاشفات عرفانی پولس
پولس که موسس عرفان مسیحی است دین مسیحیت را بر مبانی عرفانی خود مبتنی کرده است؛ زیرا با رساله های پولس، قدیمی ترین بخش عهد جدید آغاز می شود و اولین شاهد کتبی که از عیسی مسیح (علیه السلام) موجود است، شاهد عرفانی است که در باره تجربه پرشور و تحول آفرین حضور مستمر عیسی مسیح است که کسی که هرگز حضور جسمانی او را ندیده بود از آن بهره مند گشت.[۴]
یعنی پولس که حضور جسمانی حضرت مسیح (علیه السلام) را ندیده بود با مکاشفه و خلسه های عرفانی با آن حضرت ارتباط برقرار کرده و از او بهره مند شده است.
از نظر مسیحیان اصلاً ایمان پولس مبتنی برمکاشفه عرفانی است.[۵] و لذا دانشمندان مسیحی حادثه ایمان آوردن پو لس را تجربه دینی سرنوشت ساز دانسته[۶] و عرفان را از ارکان اساسی تعالیم پولس می دانند.[۷]
پولس خود در باب دوازدهم رساله دوم قرنتیان از فراوانی الهامات و وفور مکاشفات و خلسه ها سخن گفته و ادعا نموده که از رویاها و مکاشفات خداوند بهره مند بوده است.[۸] بنابراین مسیحیت به تمام معنا مبتنی بر مکاشفات و خلسه های پولس است و از تعالیم لفظی حضرت عیسی مسیح (علیه السلام) کمترین بهره ای ندارد.
اگر پولس نبود به ظن قوی نوشته هایی در قالب انجیل ها و رساله های موجود[۹] و نیز کلیسای کاتولیک و مسیحیت یونانی مآب وجود نمی داشت[۱۰] و این پولس است که مناصب سه گانه اسقف، پرسبیتر(کشیش) و شماس را در کلیسا تاسیس کرد[۱۱] و بدون پولس تغییری به دست کنستانتین صورت نمی گرفت و تغییرات بعدی الاهیات مسیحی که با نام اگوستین، لوتر و بارت همراه بود قابل تصور نبود[۱۲]
سوالات ما
۱. بنا بر اعتراف خود مسیحیان آموزه های مسیحیت بر کشف و شهود و نیز خلسه های پولس استوار است. پس در این میان جایگاه حضرت مسیح (علیه السلام) در دین مسیحیت چیست؟
۲. کشف و شهود و نیز خلسه های پولس با چه معیاری دارای اعتبار می گردد؟ آیا ممکن نیست که ادعای پولس بدون دلیل باشد؟
۳. خلسه ها و مکاشفات عرفانی حجت عقلی و شرعی محسوب نمی گردد پس چگونه مسیحیان ادعای کشف و شهود پولس را بدون ارائه معجزه پذیرفته اند.
۴. دین را که نمی توان از کشف و شهود و خلسه های عرفانی به دست آورد زیرا کشف و شهود و خلسه های عرفانی با هیچ دلیلی قابل اثبات نیست. آیا بنابراین مسیحیت را می توان گفت یک دین آسمانی است؟
نویسنده: حمیدالله رفیعی
پی نوشت ها
[۱]. خوئی، سید ابوالقاسم، مرزهای اعجاز، ترجمه جعفر سبحانی، ص۳۲.
[۲]. رک: الحدید، ۲۵.
[۳]. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۱۱، ص۷۱.
[۴] . اوِلین اندرهیل، عارفان مسیحی، ص۳۹ ترجمه: احمد رضا مویدی و حمید محمودیان.
[۵] . جهان مذهبی، ص۷۰۲.
[۶] . میشل توماس، کلام مسیحی، ص۵۴، ترجمه حسین توفیقی.
[۷] . جان بایر ناس، تاریخ جامع ادیان، ص۶۱۸،ترجمه: علی اصغر حکمت.
[۸] . عارفان مسیحی، ص۵۳ و ص۵۶.
[۹] . موریس بوکای، مقایسه میان تورات، انجیل، قرآن و علم، ص۷۸ ، ترجمه: ذبیح الله دبیر.
[۱۰] . هانس کونگ، متفکران بزرگ مسیحی، ص۲۳، ترجمه جمعی مترجمان.
[۱۱] . رابرت ای. وان ووریت، مسیحیت از لابلای متون، ص۷۳، ترجمه: جواد باغبانی و عباس رسول زاده.
[۱۲] . متفکران بزرگ مسیحی، ص۲۳.