- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 5 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
ادیان الهی همه اش دارای منشأ واحد است و دین اسلام آخرین دین آسمانی است که با پیامبری محمد مصطفی(صلیالله علیه و آله) برای هدایت بشر نازل شده است. در اینجا این مطلب مهم می نماید که دین اسلام با ادیان آسمانی گذشته چه ارتباطی دارد و چه موضعی در برابر آنها دارد. این مطلب از دو منظر قابل طرح است که در زیر بیان میشود:
۱. اینکه اسلام را به معنای قرآنی آن درنظر بگیریم.
۲. اینکه معنای اصطلاحی آن را در نظر بگیریم، که امروزه به شریعت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) اطلاق میشود.
توضیح مطلب: وقتی ما کلمه «اسلام» را با معنای قرآنی آن در نظر میگیریم چنین در مییابیم که این واژه، مجالی برای پرسش راجع به رابطه میان اسلام و سایر ادیان آسمانی باقی نمیگذارد. اسلام در زبان قرآن نام دین و آیین خاصّی نیست. بلکه اسم دین مشترکی است که همه انبیاء، مردم را بدان فراخواندند، و تمام پیروان انبیاء بدان منسوب هستند:
حضرت نوح (علیهالسلام) به قومش فرمود: … به من فرمان دادند که از مسلمین باشم و آیین اسلام را پذیرا شوم.(۱)
حضرت یعقوب (علیهالسلام) به فرزندانش توصیه میکند که: … فرزندان من! خداوند این آیین پاک را برای شما برگزیده است. و شما جز به آیین اسلام از دنیا نروید.(۲)
حضرت موسی (علیهالسلام) به قوم خود گفت: ای قوم من! اگر به خدا ایمان دارید بر او توکل کنید و کارها را بدو واسپارید، و به راستی اگر دارای روحیه اسلام و تسلیم هستید باید کارها را به خدا واگذار نمایید.(۳)
حواریون به عیسی (علیهالسلام) اظهار داشتند: به خدا ایمان آوردهایم و تو گواه باش که آیین اسلام را با آغوش باز میپذیریم.(۴)
خلاصه آنکه ما واژه «اسلام» را به عنوان یک شعار عامّ و فراگیر در قرآن مییابیم که بر زبان انبیاء و پیروان آنها از کهنترین عصرهای تاریخ تا عصر نبوّت حضرت محمد (صلیالله علیه وآله) جاری میشد. آنگاه میبینیم قرآن کریم همه این قضایا را در یک قضیه فراهم آورد، قضیهای که در آن به امّت آن حضرت خطاب و خاطر نشان میسازد که برای آنها دین و آیین جدیدی را تشریع نکرده، بلکه این دین همان دین و آیین انبیاء و پیامبران پیش از آن حضرت میباشد.(۵) قرآن میفرماید: «خدا آیینی را برای شما تشریع کرد که به نوح توصیه کرده بود، و آنچه را بر تو وحی فرستادیم و به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش کردیم این بود که دین را برپا دارید و در آن تفرقه ایجاد نکنید…».(۶)
با توجه به این معنی و مفهوم قرآنی که ما گزارش کردیم موضوع برای این سؤال که میان آن و سایر ادیان آسمانی چه رابطه و همبستگی و وجوه مشترکی وجود دارد. باقی نمیماند، زیرا درست نیست بپرسیم میان چیزی با خود آن چیز چه رابطهای وجود دارد. در اینجا وحدتی میان همه ادیان جلب نظر میکند که دوگانگی و یا چندگانگی و اختلاف و تفاوت را نمیتوان ـ در آن مفهومی که از اسلام یاد کردیم ـ میان این ادیان مطرح ساخت.(۷)
امّا باید یادآور شد که کلمه «اسلام» در عُرف مردم دارای مدلول و معنای مشخص و جدای از سایر ادیان گردیده و آن عبارت از مجموع قوانین و تعالیمی است که حضرت محمد (صلیالله علیه وآله) آن را به مردم ابلاغ کرد، یا قوانین و تعالیمی که از آنچه آن حضرت ارائه فرمودند قابل استنباط میباشد.(۸)
بنابراین، در این بخش اختصاصاً راجع به اسلام با مفهوم عرفی آن، یعنی راجع به رابطه شریعت محمدی و یهودیت و نصرانیت مطرح است. که در دو مرحله به آن میپردازیم:
مرحله اوّل: درباره رابطه شریعت محمّدی با شرایع پیشین آسمانی است و این شرایع در چهره نخستین و دست نخوردهاش، از منبع خود به دور و بیگانه نبوده و با مرور زمان و حوادثِ روزگار و به دست مردم در این شرایع دگرگونی پدید نیامده بود.
مرحله دوم: درباره رابطه اسلام با شرایع دیگر است، منتهی پس از آنکه روزگارانی را پشت سر نهادند و مقداری تطور و دگرگونی در آنها پدید آمد.
امّا مرحله اول: قرآن کریم به ما تفهیم میکند هر رسولی که به سوی مردم گسیل شده، و هر کتابی که از آسمان نزول یافته، مؤید و مُصدِّق رسول و کتاب قبلی است. انجیل مؤید تورات و قرآن کریم مصدق و مؤید تورات و انجیل و همه کتابهایی است که از جانب خدا نازل شدهاند.(۹) و خداوند از هر پیامبری پیمان گرفت که اگر رسولی مؤید و مصدق شریعتش سررسید به او ایمان آورده و به نصرت و یاری او برخیزد.(۱۰)
آنگاه میبینیم که شریعت قرآن بر شریعت تورات و انجیل فصول جدیدی را افزوده است که در لابلای آن قوانینی را طرح نموده و روشهای رفتار و کردار آبرومند را ـ در جوامع پیشرفته ـ در تحیت و سلام و درخواستِ اذن و رخصت برای ورود بر کسی و مجالست و خطاب و گفتگوی با دیگران و آدابی دیگر را ترسیم کرده است که ما شمهای از آنها را در سورههای نور و حجرات و مجادله میبینیم.(۱۱)
شریعت قرآن کریم، سیاست، تدبیر و کارساز فرزانهای است که دستِ قدرت و عنایت الهی آن را برای تربیت بشریت ترسیم نموده. تربیتی تدریجی که طفره، خلاء، رخنه، رکود، عقبنشینی، تناقض و تعارض در آن وجود ندارد. بلکه عناصر آن، دست در آغوش هم دارند و دارای ثبات و استقرار و رشد و کمال و شکوفایی میباشند.
امّا مرحله دوم: در مرحله قبل دیدیم که قرآن به عنوان مؤید و مصدق سایر کتب آسمانی آمده است. در این مرحله علاوه بر تأیید و تصدیق کتب پیشین، آشکارا اعلام کرده که بر این کتب سماوی، مُهَیمِن میباشد.(۱۲) یعنی پاسدار و نگاهبانی امین برای کتب است. یکی از لوازم حراست و نگاهبانی توأم با امانت، این است که نگاهبان صرفاً به تأیید آنچه که تاریخ در این کتب، جاودانه ساخته ـ که عبارت از حق و خیر است ـ بسنده نکند، بلکه علاوه بر آن باید از آن حمایت به عمل آورد تا مبادا عناصری نا به حق بدان راه یابند. و باید حقایقی را که نیاز به آنها احساس میشود ـ و احیاناً در کتب سماوی دیگر ناگفته و نهفته مانده است ـ ابراز و اظهار نماید.(۱۳)
بدینسان یکی از وظایف قرآن کریم این است که زوائد را از کتب آسمان بِستُرَد و با کسانی که مدعی وجود این زوائد در آنها هستند به هماوردی روی آورد و قرآن میفرماید: (ای پیامبر) بگو: پس تورات را بیاورید، و اگر ادّعا میکنید آنچه را که از تورات میپندارید راست و مطابق با واقع است آن را بخوانید.(۱۴)
یکی دیگر از وظایف قرآن، تبیین حقایقی است که اهل کتب آسمانی، آنها را کتمان کردهاند و شایسته است که تبیین گردد(۱۵): قرآن میفرماید: «ای اهل کتاب تحقیقاً رسول و فرستاده ما، شما را بیامد که برای شما بسیاری از حقایقی را که در کتاب (تورات و انجیل) وجود داشته، و شما آنها را مخفی و مکتوم میداشتید، بیان کند.»(۱۶)
خلاصه سخن آنکه: رابطه و پیوند خویشاوندی اسلام با دیانتهای آسمانی در شکل و چهره نخستینش، رابطه تأیید و تصدیق کلی است، و علاقه پیوند اسلام با آنها در شکل و چهره فعلی (رؤیت شدهاش)، پیوند تصدیق و تأیید آن حقایقی است که از اجزاء اصلی آن کتب، باقی مانده. و نیز تصحیح بدعتها و اضافات بیگانه از آنها است که بر این کتب عارض شده است.
پی نوشت:
۱. یونس:۷۲.
۲. بقره:۱۳۲.
۳. یونس:۸۴
۴. آل عمران:۵۲.
۵. عبدالله درّاز، محمد، تاریخ ادیان، ترجمه دکتر محمد باقر حجتی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ دوم، ۷۷، ص ۲۹۲.
۶. شوری:۱۳.
۷. سبحانی، جعفر، مسائل جدید در علم کلام، ناشر مؤسسه امام صادق (علیهالسلام)، چاپ اول، ۷۹، ج۲، ص ۲۹۹.
۸. تاریخ ادیان، ص ۲۹۵، همان.
۹. مائده:۴۶، ۴۷، ۴۸.
۱۰. آل عمران:۸۱.
۱۱. تاریخ ادیان، ص ۳۰۱، همان.
۱۲. مائده:۴۷.
۱۳. طباطبایی، علاّمه سید محمد حسین، تفسیر المیزان، انتشارات جامعه مدرسین، ج۵، ص۵۷۰.
۱۴. آل عمران:۹۳.
۱۵. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، انتشارات دارالکتاب اسلامیه، چاپ ۱۷، ۱۳۷۳، ج۴، ص ۳۲۱.
۱۶. مائده:۱۵.
منبع: نرم افزار پاسخ مرکز مطالعات حوزه.