- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 4 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
یکی از اولین مسائلی که پس از شروع زندگی مشترک، ذهن بسیاری از زوج ها را درگیر می کند، فرزندآوری است. زوج ها به خوبی می دانند که وقتی پدر و مادر شدند، باید بیشتر وقت خود را به فرزند و مسائل تربیتی او اختصاص دهند. بنابراین در بیشتر موارد، چندسالی صبر می کنند تا تکلیف زندگیشان روشتر شود اما درباره فرزندآوری، جست و جو و تحقیق کافی نمی کنند.
این در حالی است که حتی چگونگی اندیشیدن به فرزندی که هنوز نیامده، روی شخصیت کودک تاثیر می گذارد. از این رو، نحوه اندیشیدن درباره فرزند و فرزندآوری، اهمیت زیادی دارد. اگر به این موضوع علاقمند شدهاید، ادامه مطلب را مطالعه کنید. فلسفه ذهنی و روانی که به واسطه آن افراد به داشتن فرزند تمایل پیدا می کنند، همان اندیشه فرزندآوری است.
این ذهنیت، از آن جا اهمیت دارد که اولین گام والدین در پرورش و تربیت کودک محسوب می شود و چنان که در دین اسلام و روایات هم تاکید شده است، والدین باید با اندیشه سالم و ذهن پاک، به فرزندآوری اقدام کنند. والدین به طور ناخودآگاه طبق فلسفهای که از فرزندآوری در ذهن دارند، برای کودک وقت می گذارند، حساسیت نشان می دهند، تنبیه و تشویق می کنند، برای آموزش او تلاش می کنند، از او انتظار دارند و غیره.
در واقع این اندیشه، شاکله تمام برخوردها و رفتارهای ما با کودک است و داشتن اندیشه تک بعدی، ناقص یا ناکارآمد بر تربیت و پرورش کودک تاثیر مستقیم می گذارد. البته این نکته از ناب ترین، پیچیدهترین و اساسیترین مواردی است که در حال حاضر در زمینه مهارتهای فرزندپروری مطرح شده است.
حامد سیامکی خبوشان کارشناس ارشد روان شناسی بالینی و عضو سازمان نظام مشاوره و روان شناسی با بیان این مقدمه به خراسان می گوید: وقتی والدین به قصد داشتن دختر یا پسر اقدام به فرزندآوری می کنند، در واقع خشت تربیت کودک را از همان آغاز کج گذاشته اند زیرا اگر جنسی که می خواستند به دنیا بیاید نسبت به او ذهنیت دردانه بودن و یکی بودن دارند و تربیت صحیحی را پایه ریزی نمی کنند.
نتایج تحقیقات نشان می دهد، تصمیم والدین برای به دنیا آوردن جنس خاص، ممکن است باعث شود کودک در آینده، فرد وابسته، بی اراده، پرتوقع، با آستانه تحمل پایین، حساس و زودرنج بار بیاید و اگر جنسیت فرزند مطابق اندیشه والدین نباشد، تنش والدین در مواجهه با ناکامی خود ناخواسته، از همان دوران بارداری به وی منتقل می شود.
این کودکان، گرایش بیشتری به پرخاشگری و لجبازی دارند و در عین استقلال، احساس طردشدگی دارند و انزواطلب هستند.گاهی والدین به علت افزایش سن، اقدام به فرزندآوری می کنند. این اندیشه، باعث می شود در آینده، والدین نتوانند رابطه خوبی با فرزندان خود برقرار کنند. این افراد ممکن است در آینده، احساس طفیلی و تحمیلی بودن را در ناخودآگاه خود داشته باشند و به راحتی به دیگران اعتماد نمی کنند و دایم به دنبال جلب نظر و حمایت دیگران هستند و به راضی نگه داشتن دیگران، فکر می کنند.
سیامکی خبوشان، فرزندآوری برای تنها نبودن فرزند اول و یا برای ممانعت از طلاق را از دیگر دلایل والدین برای فرزنددار شدن ذکر می کند و می گوید: گاهی درخواستهای دیگران و اصرار خانواده ها، جفت بودن جنسیت فرزندان، رسیدن به جنسیت خاص، ایجاد تنوع و شادابی در زندگی و پرکردن وقت همسر علت فرزندآوری والدین است.
خوب است بدانید حتی تفاوت اندیشه فرزندآوری بین پدر و مادر، تاثیر بدی روی کودک می گذارد. بنابراین قبل از هر چیز، والدین باید درباره فرزندآوری، به درستی فکر کنند و در این باره، هماهنگی داشته باشند.
حال سوالی که پیش می آید این است که اندیشه معقول فرزندآوری چیست؟ پاسخ به این سوال البته دشوار است اما می توان به نکاتی اشاره کرد:
نگاه چند بعدی به فرزندآوری، آماده سازی شرایط جسمانی و روانی و اقتصادی خانواده، هماهنگی و ایجاد چارچوب واحد تربیتی بین همسران، کسب اطلاعات درباره مراحل رشدی و اقدام به مشاوره برای کسب اطلاعات مفید و موثق در این باره چند راهکار اساسی است که به همسران پیشنهاد می شود والدین باید بدانند که تولد یک فرزند سالم، در واقع تولید نسل سالم است و به همین دلیل است که فرزندآوری تا این حد مهم و حیاتی تلقی می شود. در واقع تاکید ما نه روی یک شخص بلکه روی نسل سالمی است که قرار است درآینده جامعه را تشکیل دهد.
واقعیت این است که متاسفانه بعضی از والدین نه با تفکر صحیح و هدف زیربنایی بلکه بر اساس تفکرات تک بعدی درباره یک جنس و یا تعصباتی که در این باره دارند، اقدام به فرزندآوری می کنند.
وی با اشاره به این که در مواردی فرزندی که برای تنها نماندن خواهر یا برادر بزرگ ترش به دنیا آمده است همواره احساس طفیلی بودن می کند، می گوید: این افراد ممکن است با وجود داشتن تمام امکانات و زندگی خوب هرگز راضی نشوند و علت آن نگرش نادرست والدین به وی از دوران کودکی و حتی قبل از آن است. او نمی تواند به دیگران عشق بورزد و احساس تعلق داشته باشد و همواره احساس طردشدگی و انزوا می کند.
در برخی موارد، واکنش والدین در برابر فرزند نوجوانشان و بیان این جملات که «ما زحمت زیادی برای تو کشیدیم»، «به سختی تو را بزرگ کردیم» و یا «تو یک فرزند ناخواسته بودی اما تو را دوست داشتیم» به شدت اعتماد به نفس وی را خدشه دار می کند و تاثیر منفی شدیدی روی دیدگاه وی به زندگی می گذارد.
والدین باید از خود بپرسند اظهار ناخواسته بودن فرزند چه تاثیری روی خود و فرزندشان می گذارد. بنابراین مدیریت و کنترل احساس و هیجان والدین به ویژه مادر بسیار ضروری است و بهتر است والدین در این باره با هم هماهنگ باشند.
منبع: خراسان نیوز