- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 15 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
اشاره:
راویان نور از آن نظر که انسان هایی غیرمعصوم، ولی بلند مرتبه اند و از آن رو که در محضر ائمه اطهار علیهم السلام تربیت یافته و اعمال و رفتارشان در دیدگاه امامان مورد نقد و بررسی قرار می گرفته است، می توانند معلمانی نیکو برای ره جویان حقیقت باشند و راه و رسم «مسلمان زیستن» را نشان دهند. از سوی دیگر زنده نگهداشتن یاد ونام «راویان حدیث» وظیفه ای بزرگ و رسالتی مذهبی است که هر فرد دینداری خود را وامدار آنان می داند، مطالب فوق، نگارنده را بر آن داشت تا با اطلاعات اندک خویش به ترسیم زندگی یکی از چهره های درخشان قرن دوم هجری نشیند و سیمای تابنک «زکریا بن آدم اشعری» قمی را در برابر دیدگان نسل جوان قرار دهد.
خاندان اشعری
مالک بن عامر، نیای بزرگ خاندان اشعری از بزرگان کشور یمن بود. او همزمان با طلوع اسلام به مدینه شتافت و در محضر پیامبر اسلام ایمان آورد.[۱]
رفته رفته با راهنمایی های مالک، دیگر بستگان او و طوایف یمن اسلام آورده، با پیامبر صلی الله علیه و آله بیعت کردند. خدمات مالک بن عامر به پیامبر به گونه ای بود که مورد لطف پیامبر رحمت قرار گرفته و آن بزرگوار درباره مالک دعا کرده فرمود: اللهم اغفر للاشعریین: خدایا اشعریان را مورد رحمت خود قرار ده.
مالک در جنگ ها یاور پیامبر بود و به همراه او با دشمنان اسلام نبرد می کرد. در یکی از جنگ ها هنگامی که مالک بن عامر غنیمتی را بدست آورده بود، رسول گرامی از وی خواست تا مقداری از آن غنیمت را برای مصرف در راه خدا قرار دهد. مالک نیز پذیرفت و خمس (یک پنجم) آن را بدان منظور کنار نهاد. پس از این واقعه خداوند به شیوه تقسیم مالک رضایت داده و آیه خمس بر پیامبر کرم نازل گردید.[۲]
اشعریان همواره مورد توجه پیامبر صلی الله علیه و آله بودند. از این رو پیامبر درباره آنان دعا کرده فرمود: خدایا فرزندان اشعریان را افزایش ده.[۳] پس از آن فرزندان بی شمار و خداجوئی از این خاندان پا به عرصه وجود نهاده و آسمان تشیع درخششی دیگر گرفت و حدود ۳۷۰ سال پس از دعای پیامبر جمعیت این عده به حدی افزایش یافت که نوادگان و فرزندان یکی از آنان بالغ بر شش هزار نفر گردید.[۴]
کوچ سبز
عبدالله و احوص فرزندان سعد بن مالک بن عامر اشعری، اولین افرادی بودند که در سال ۹۴ ق از این خاندان مهاجرت کرده و از کوفه به قم مهاجرت کردند.[۵] درباره علت مهاجرت آنان آمده است:
سائب بن مالک، عموی عبدالله و احوص که از بازوان پرتوان مختار ثقفی بوده و در قیام مختار، به خونخواهی شهیدان عاشورا قیام کرده بود، به دست حجاج بن یوسف به شهادت رسید. پس از او فرزندش، محمد بن سائب به مبارزه پرداخت و به شهادت رسید.
حجاج پس از شهادت محمد بر اشعریان کوفه سخت گیری کرده، آنان را به قتل تهدید کرد. عبدالله و احوص با دیدن رفتار دردمنشانه حجاج با شیعیان به ویژه اشعریان، بر آن شدند تا برای نجات جان خود و خاندان خویش از کوفه مهاجرت کنند.
به دنبال این تصمیم ابتدا احوص و سپس عبدالله به همراه خانواده و بستگان خویش که حدود هفتاد نفر بودند به سوی قم حرکت کردند. آنان پس از رسیدن به این منطقه، به نبرد با غارتگران و راهزنان پرداخته و متجاوزان را شکست دادند. سکنان بومی قم، با دیدن شجاعت و دلاوری این عده، از آنان درخواست کردند تا حتماً در این منطقه سکونت گزینند.[۶]
پس از سکونت، آنان به ساخت و تهیه خانه پرداخته و با استقرار کامل در قم به فعالیت های مذهبی و عمرانی مشغول شدند و از این ره گذر دستاورد سیاسی ثمربخشی نصیب شان شد.
پیشرفت های مذهبی اشعریان بر عده ای از بومیان گران آمده، بنای ناسازگاری با اعراب اشعری نهادند. این ناسازگاری ها به درگیری های نظامی تبدیل شده و اشعریان توانستند با شکست غیرمسلمانان حکمیت سیاسی خود را بر آن شهر محکمتر نمایند.[۷]
اولین گام ها
احوص فرزند سعد بن مالک در ابتدای حضورتش در قم، آتشکده ای را ویران کرده، به جای آن مسجدی بنا نهاد و برادرش عبدالله در آن مسجد به فعالیت های مذهبی پرداخت.[۸]
پس از چندی عبدالله و احوص با نوشتن نامه ای، دیگر بستگان و خاندان خویش را به قم دعوت کردند. در پی این درخواست جمعی دیگر از اشعریان از جمله آدم بن عبدالله (پدر زکریای اشعری) و دیگر برادران وی از کوفه به جمع شیعیان قم پیوستند. حضور این عده موجب شد تا برخی از شهرهای دیگر تحت حکمیت این عده از اشعریان کوفی قرار گیرد.[۹]
مهاجرت اشعریان به قم دیباچه افتخاراتی عظیمی برای آنان بود از جمله این که:
الف) مذهب شیعه، اولین بار از سوی موسی بن عبدالله (عموی زکریا بن آدم) در قم به طور علنی اظهار شد.
ب) اشعریان املک بسیاری را وقف ائمه کرده و خراج آن را برای آنان می فرستادند.
ج) برخی از اینان از جمله زکریا بن آدم و زکریا بن ادریس از سوی امامان علیهم السلام مورد کرام قرار گرفته، هدایایی برای اشعریان از طرف ائمه فرستاده شد.
د) از بزرگترین افتخارات این خاندان، آن که بیش از صد نفر از آنان، افتخار حضور در پیشگاه امامان معصوم یافته، در زمره محدثان و راویان حدیث قرار گرفتند.[۱۰]
خانواده و برادران
زکریا بن آدم بن عبدالله اشعری قمی در خاندانی پرورش یافت که نور ولایت و عطر دل انگیز هدایت فضای آن را فراگرفته بود. آدم بن عبدالله، از راویان سرشناس و اصحاب امام صادق علیه السلام بود.[۱۱] علامه شوشتری پس از معرفی آن شخصیت بزرگ، وی را پدر بزرگوار زکریا بن آدم معرفی کرده است.[۱۲]
از تاریخ تولد آدم بن عبدالله، چیزی بدست نیامده است اما با توجه به سابقه سکونت این عده در کوفه و مهاجرت آدم بن عبدالله از کوفه، می توان زادگاهش را شهر کوفه دانست. او در قم وفات کرده و در قبرستان قدیمی قم (معرف به بابلان) به خک سپرده شده است.[۱۳]
آدم بن عبدالله از طریق فرزندش زکریا، حدیث زیر را نقل کرده است: «امام رضا علیه السلام فرمود: نماز دارای چهار هزار باب است».[۱۴]
زکریا بن آدم چندین برادر به شرح زیر داشته است:
الف) اسحاق بن آدم[۱۵]، از اصحاب امام رضا علیه السلام.
ب) اسماعیل بن آدم[۱۶]، از راویان مورد اعتماد حدیث.
ج) علی بن آدم.[۱۷]
با راویان نور
زکریا بن آدم یکی از هزار پروانه عاشقی بود که نامش در شمار یاران و اصحاب امام صادق علیه السلام به چشم می خورد. شیخ طوسی ضمن شمردن حدود ۳۳۰۰ نفر از راویان و اصحاب آن امام همام، از زکریای اشعری نام برده، ایشان را معرفی می کند.[۱۸] گرچه در متون حدیث، روایتی بدون واسطه از صادق آل محمد، و از طریق زکریا بن آدم یافت نشده است اما وی احادیثی را از زبان نزدیکترین یاران آن حضرت همچون داوود رقی، عبدالله کاهلی و اسحاق بن عبدالله اشعری نقل کرده است.
پس از امام صادق علیه السلام، هفتمین پیشوای شیعیان – امام موسی بن جعفر علیه السلام – جانشین پدر گرامی گردید و حدود سی و پنج سال امامت و رهبری مسلمانان را بر عهده داشت. آن امام همام در دوران پرفراز و نشیب امامت خویش رنج بسیار کشید. گرچه دسیسه های شیطانی و فتنه های عباسیان موجب گردید تا آن سرچشمه نور مدت بسیاری را در زندان سپری کند اما آن حضرت در بوستان ولایت غنچه های بسیاری را پرورش داد و راویان بی شماری در محضر نورانی اش دانش دین آموختند.
ابن شهر آشوب مازندرانی، پس از معرفی زکریا بن آدم اشعری، وی را از اصحاب امام کاظم علیه السلام برشمرده، می نویسد: او دارای کتاب در حدیث است و مسائلی را از آن امام سؤال کرده است.[۱۹]
علامه شوشتری نیز می گوید: شیخ طوسی زکریا بن آدم را از اصحاب امام صادق علیه السلام، امام کاظم و امام رضا علیهم السلام می داند.[۲۰] یکی از پژوهشگران در کتاب خویش، روایات نقل شده از سوی زکریای اشعری به نقل از امام کاظم علیه السلام را گردآوری کرده و ایشان را از اصحاب آن حضرت برشمرده است.[۲۱]
البته در هیچ یکی از آن روایات، نامی با صراحت از امام کاظم علیه السلام نیامده و تنها با کنیه «ابوالحسن»[۲۲] ذکر شده است. البته زکریای اشعری از طریق برخی از یاران نزدیک آن حضرت همچون علی بن عبدالله هاشمی، روایاتی را از آن امام نقل کرده است که در آن نام امام کاظم علیه السلام به صراحت برده شده است.[۲۳]
دوران زرین
در سال ۱۸۳ ق، امام رضا علیه السلام سکاندار کشتی هدایت و ولایت گردید، دوران امامت بیست ساله آن سلاله پاک مصادف با مشکلات فراوانی بود. در همین دوران بود که طوفانهای شدیدی گلستان باصفای شیعیان را در معرض آسیب های خطرناکی قرار داد. پیدایش فرقه هایی از قبیل «غلات» و «مفوضه» بخشی از این طوفانها بود. «واقفیه» نام گروهی دیگر بود که چون ابر سیاه در آسمان تشیع پدیدار گشت و با زمزمه های شوم خود، جمعی از ساده دلان را با خود همراه ساخت. واقفیان چنین می پنداشتند که امام کاظم علیه السلام رحلت نکرده بلکه همانند حضرت عیسی بن مریم زنده است ولی از نظرها پنهان شده است. آنان می گفتند آخرین امام ما، موسی بن جعفر است و پس از وی امامی دیگر نخواهیم داشت.[۲۴]
آنان از این طریق امامت «علی بن موسی الرضا علیه السلام» را منکر شده و با پرکندن غبار، موجی از شک و دودلی در میان شیعیان ایجاد کردند. در این اوضاع و احوال بحرانی تنها کسانی استوار و ثابت قدم ایستادند که ایمانی عاشقانه به ائمه معصومین علیهم السلام داشتند. زکریای اشعری در این دوران توانست در منطقه قم، با هر گونه کجروی و انحراف اعتقادی مبارزه کرده و جامعه را از آن بلای خانمان سوز در امان نگهدارد، زکریا بن آدم به نقل از استادش داوود رقی حدیثی را درباره امامت امام رضا علیه السلام نقل کرده است.[۲۵] که خود بهترین دلیل بر موضع گیری سیاسی و اعتقادی آن ستاره اشعری است.
پرچمدار وکالت
گسترش مناطق شیعه نشین و لزوم تغذیه فکری و فرهنگی آنان از یک سو و سامان بخشیدن و ایجاد انسجام میان عاشقان امامت از سوی دیگر، امام رضا علیه السلام را بر آن داشت تا با ترتیب دادن برنامه منسجمی، جواب گوی نیازهای شیعیان در همه مناطق و شهرها و کشورها گردد. کنترل شدید و ایجاد فضای اختناق از سوی عباسیان نسبت به ارتباطات و فعالیت های فرهنگی و سیاسی امامان شیعه، نیاز به آن برنامه را دوچندان می کرد. برنامه ای که تامین کننده این نیاز حیاتی بود. شبکه ارتباطی «وکالت» بود.
وکلاء و نمایندگان کسانی بودند که از سوی امام رضا علیه السلام و سپس امام جواد علیه السلام و امام هادی علیه السلام برگزیده شده وظیفه بسیار حساس وکالت را بر عهده داشتند. پاسخگویی به سؤالات مذهبی و فقهی، توضیح و بیان مسائل اعتقادی، انجام امور مالی از قبیل دریافت حقوق شرعی از شیعیان و رساندن آن به امام علیه السلام برای تثبیت موقعیت سیاسی، فرهنگی و اجتماعی شیعیان از عمده ترین وظایف این رادمردان بود.[۲۶]
صفحات تاریخ تشیع، نام بسیاری از آن رهروان نور را به خاطر سپرده که این نوشتار در پی معرفی یکی از آنهاست.
فقیه ژرف اندیش تشیع – شیخ طوسی – در کتاب خویش پس از معرفی و تمجید فراوان از زکریای قمی درباره اش می نویسد: «کان زکریا بن آدم ممن تولی[۲۷] لهم علیه السلام».[۲۸]
یعنی: زکریا بن آدم در زمره کسانی بود که متولی و عهده دار امور ائمه معصومین علیهم السلام بودند. به یقین کسانی توان رسیدن به قله رفیع وکالت را داشته اند که از یک سو توشه علمی و معنوی لازم و از سوی دیگر محبوبیت عمومی و اجتماعی نزد مردم را داشته و مهمتر از آن دو مورد اطمینان و اعتماد امام عصر خویش قرار گرفته باشند. و بدین سان زکریا نماینده امام رضا و امام جواد علیهم السلام در قم بود.[۲۹]
زیباترین لقب
علی بن مسیب همدانی از اصحاب و یاران امام رضا علیه السلام شناخته شده فردی مورد اطمینان و اعتماد راوی شناسان تیزبین است.[۳۰] او درباره استادش – زکریای اشعری – و چگونگی ارتباطش با زکریا داستان زیر را نقل کرده است:
روزی به آستان رضای آل محمد صلی الله علیه و آله علی بن موسی الرضا علیه السلام، رفته عرض کردم: من راهم دور است و به علت دوری مسافت نمی توانم همیشه به حضورتان برسم و مسائل دینی خود را از شما دریافت کنم. بنابراین مسائل فقهی و مبانی و دینی خود را از چه کسی سؤال کنم؟
امام رضا علیه السلام در جواب فرمود: «من زکریا بن آدم القمی، المأمون علی الدین والدنیا».[۳۱]
یعنی: راهنمایی های دینی را از زکریا بن آدم بیاموز که در امور دین و دنیا امین و مورد اعتماد است. این فرمایش پرارج یکی از بهترین اسناد افتخار و عظمت ستاره تابنک اشعریان است.
امام رضا علیه السلام در این کلام ارزشمند، وکیل امین خویش را به بهترین شیوه ستوده و نه تنها در امور مذهبی و دینی، بلکه در مسائل دنیوی و اجتماعی مردمان آن عصر، به وی درجه و اعتباری ویژه بخشیده است چه این که امین بودن در این گونه امور، لباسی است که تنها بر قامت پارسایان و بندگان صالح خداوند، راست می آید. علی بن مسیب همدانی در ادامه داستانش می افزاید: پس از آن که از خدمت امام رضا علیه السلام برگشتم، به قم رفته، در سرای بی ریای زکریا حاضر شده و راهنمایی های لازم را از او فراگرفتم.
دفع کننده عذاب
فرزانه نیک اندیش و کارگزار امین رضوی همواره در راه ارشاد و هدایت مردم تلاشی مستمر داشت. موقعیت اجتماعی و مقام معنوی وی، زکریا را بر آن می داشت تا نسبت به روابط و مسائل روزمره زندگی مردمان جامعه خویش، نگاهی حساستر داشته باشد. همین حساسیت ویژه و نیز لطافت معنوی و روحی او موجب گردید تا نسبت به برخی مسائل اندوهناک شده و آزار بیند.
زکریای اشعری که گویا از وجود برخی مسائل در میان مردم اندوهگین شده بود، روزی برای کسب اجازه خدمت امام رضا علیه السلام رسیده عرض می کند: «انی ارید الخروج عن اهل بیتی فقد کثر السفهاء فیهم» من قصد دارم از میان خاندان و اهل قم بیرون رفته، آنان را ترک گویم چه این که نادان ها در میان ایشان زیاد شده اند.
امام رضا علیه السلام در پاسخ یار باوفای خویش فرمود: «لاتفعل فان اهل قم یدفع عنهم بک کما یدفع عن اهل بغداد بابی الحسن الکاظم علیه السلام»[۳۲] یعنی: ای زکریا این کار را نکن و از قم مهاجرت ننما، زیرا خداوند به واسطه وجود تو بلا و عذاب را از خاندان تو و اهل قم دفع می کند چنانچه به وجود پدرم امام کاظم علیه السلام شر و بلا را از اهل بغداد دور ساخته است.
امام رضا علیه السلام در این حدیث گهربار، زکریای اشعری را با پدر بزرگوار خویش – امام کاظم علیه السلام – مقایسه کرده است و او را از بندگان صالح خداوند برشمرده است. از دیدگاه آن امام بزرگ، زکریا بن آدم موجب خیر و برکت فراوان در شهر قم بوده است زیرا آن فقیه امین، پناهگاه محرومان و نیازمندان بوده و شمع درخشان پویندگان دانش و فضیلت در شهر قم گشته است. سرانجام پس از این ملاقات با امام رضا علیه السلام خاضعانه سر تسلیم فرود آورد و به قم بازگشت.
به راستی که اگر برای زکریا بن آدم هیچ فضیلتی جز این نبود، برای عظمت و شکوه معنوی وی بس بود. بنابراین آیا شایسته نیست غبار برگرفته از قبر مطهرش را شفای هر درد بدانیم؟
یک ماه، یک ستاره
علی بن مسیب همدانی در روایتی دیگر درباره زکریا بن آدم می گوید: «در یکی از سال ها، امام رضا علیه السلام به قصد زیارت خانه خدا، از مدینه به سوی مکه حرکت کرد، در این سفر معنوی، زکریا بن آدم افتخار پیدا کرد تا با امام شیعیان همسفر گشته، از آن ماه تابان بهره برگیرد».[۳۳]
شیخ عباس قمی در این باره گفته است: از جمله سعادت هایی که نصیب زکریا بن آدم شد آن بود که یک سال با حضرت امام رضا علیه السلام، از مدینه به مکه برای حج مشرف شد و رفیق آن حضرت بود.[۳۴]
زکریا بن آدم در عصر امام جواد علیه السلام
در سال ۲۰۳ ق پس از آن که هشتمین اختر تابنک امامت به دست دشمنان مسموم شده، شهید گردید، فرزندش حضرت جوادالائمه علیه السلام سکاندار کشتی هدایت گردید.
امام جواد علیه السلام که در این هنگام هفت یا هشت بهار از عمرش می گذشت، با مسائلی چند روبرو گردید. عده ای از پیروان امام رضا علیه السلام با دستاویز قرار دادن سن آن حضرت، بنای مخالفت با امامت وی نهادند. گرچه نابالع بودن امام علیه السلام بهانه ای نبود که بتوان بدان تمسک جست و امام رضا علیه السلام قبل از شهادت خود، در این باره سخنانی بیان فرموده بود.
یکی از راویان می گوید: نزد علی بن موسی الرضا علیه السلام بودم شخصی از امام علیه السلام سؤال کرد پس از شما به چه کسی مراجعه کنیم؟ امام علیه السلام فرمود: به فرزندم ابوجعفر (امام جواد علیه السلام).
امام از آن جا که سؤال کننده نسبت به پایین بودن سن امام جواد علیه السلام تصوری دیگر داشت حضرت در ادامه فرمود: خداوند حضرت عیسی علیه السلام را به نبوت مبعوث کرد و او را صاحب شریعت گردانید، در حالی که سن وی در آن هنگام از سن ابوجعفر علیه السلام کمتر بود.[۳۵]
شدت این بحران عقیدتی و اجتماعی به حدی بود که درک آن حتی برای برخی از راویان پرآوازه تشیع چون یونس بن عبدالرحمن و صفوان بن یحیی دشوار می نمود.[۳۶]
در چنین موقعیتی، گرایش نداشتن به مخالفان آن حضرت و اطاعت کامل از جوادالائمه علیه السلام نشانی از سلامت فکری و عقیدتی داشته و بیانگر اعتقادی اصیل همراه با عقلی سلیم می باشد.
ماجرای زیر، موضع و عملکرد زکریا بن آدم را بازگو می کند: احمد بن محمد بن عیسی می گوید: روزی یکی از غلامان امام جواد علیه السلام بر من وارد شد و نامه ای از سوی آن حضرت به من داد که به دستور آن امام می بایست به خدمتش می رسیدم. به مدینه رفته و در محضر حضرت وارد شدم نزد خود گفتم خوب است نام زکریا را ببرم تا حضرت از او دلجویی کرده، برایش دعا کند. پس از آن به خود آمده گفتم. من چه کسی هستم که چنین جسارتی نمایم او خود به آن چه می کند داناتر است.
آن گاه دیدم امام جواد علیه السلام رو به من کرد و فرمود: «ای ابوعلی، درباره فردی مثل ابویحیی (زکریای قمی) شکی به دل خود راه مده و به تندی برخورد نکن، او در پیشگاه پدرم و سپس نزد من خدمت های بسیاری کرده و مقام و منزلتی والا نزد پدرم و من داشته است ولی من به اموالی که نزد اوست احتیاج دارم و او آن ها را نفرستاده است».
به امام علیه السلام عرض کردم: فدایت شوم، زکریا اموال را برای شما خواهد فرستاد و به من گفت: اگر به آن حضرت رسیدی، ایشان را آگاه کن که آن چه مانع از فرستادن اموال است اختلاف بین «میمون و مسافر» است. سپس امام علیه السلام فرمود: نامه من را به زکریا برسان و به او سفارش کن تا آن اموال را برای من بفرستد. من نامه حضرت را به زکریا بن آدم رساندم و او نیز مال را فرستاد.[۳۷]
…این سخنان ارزنده حضرت امام جواد علیه السلام دربردارنده و بیانگر عظمت و بزرگی زکریا بن آدم است و چندان نیازی به توضیح ندارد اما آن چه قابل توضیح است این که منظور از «اختلاف میمون و مسافر» همان اختلافاتی است که درباره امامت آن حضرت بین شیعیان بوجود آمده بود.[۳۸] البته احتمال دارد این تعبیر اشاره به درگیری های طرفداران امین و مأمون باشد که سبب ناامنی راهها بوده است.
این حدیث به خوبی نشان می دهد که زکریا پس از امام رضا علیه السلام نماینده امام جواد علیه السلام در قم بوده و اموالی از قبل نزد وی بوده است. اما از آن جا که اختلاف بر سر امامت جوادالائمه علیه السلام نیز در قم رسوخ پیدا کرده بود، زکریا نمی توانست آن اموال را برای امام خویش ارسال کند، زیرا فرستادن اموال ارتباط مستقیم با آن اختلافات داشت و بیم آن می رفت که این گونه اختلافها، موجب از بین رفتن اموال در بین راه شود.
البته قسمت پایانی ماجرا نشانگر آن است که سرانجام زکریا بن آدم با تلاش خود توانست بار دیگر آرامش همیشگی را به قم برگرداند و در پی آن اموال امام جواد علیه السلام را به مدینه بفرستد.
روایت راویان
شقایق بوستان رضوی، زکریا بن آدم قمی، علاوه بر بهره مندی از وجود تابنک امامان علیهم السلام نزد تنی چند از یاران و اصحاب ائمه رفته از محضرشان بهره جسته است. این افراد عبارت اند از: داود بن کثیر رقی، عبدالله بن یحیی کاهلی و اسحاق بن عبدالله اشعری، علی بن عبدالله هاشمی.
همچنین شماری از راویان و پروانههای عاشق به محضر آن شمع شبستان رفته، پس از استفاده از محضر زکریای قمی احادیثی را از وی نقل کرده اند. اسامی این عده عبارت است از: احمد بن ابی نصر بزنطی، عبدالله بن مغیره، احمد بن اسحاق اشعری، اسماعیل بن مهران، محمد بن سهل اشعری، حسین بن مبارک، فضل بن حسان دالانی، جعفر جوهری، عبدالله بن محمد حجال، محمد بن خالد برقی، حمزه بن یسع اشعری، سعد بن سعد اشعری، احمد بن حمزه قمی، علی بن اسحاق اشعری.[۳۹]
مجموع روایاتی که از زکریا بن آدم قمی در متون حدیث به ثبت رسیده است حدود چهل روایت می باشد.[۴۰] این روایات اغلب در موضوعات فقهی و نیز معرفی امامت ائمه مسلمین می باشد.
حدیث هجران
زکریای اشعری و وکیل امین رضوی، پس از عمری تلاش و خدمت به اسلام و مسلمین و حمایت از شاهراه اصیل امامت و تعالیم آسمانی تشیع، سرانجام دعوت حق را لبیک گفته، به سوی حق شتافت. از تاریخ وفات آن عارف وارسته اطلاع دقیقی نیست اما به یقین رحلت او در فاصله سال های ۲۰۴ الی ۲۲۰ ق و همزمان با دوران امامت جوادالائمه علیه السلام بوده است.
جسم پاک آن فرزانه دوران، با اشک چشم عاشقان غسل داده شد و در آرامگاه ابدی اش (در قبرستان جنب بارگاه حضرت معصومه سلام الله علیها) که بعدها به «قبرستان شیخان» معروف شده، به خاک سپرده شد.
در این قبرستان قدیمی، علاوه بر مرقد مبارک زکریا بن آدم، مقبره مقدس زکریا بن ادریس پسرعموی زکریا و از یاران باوفای ائمه اطهار – و نیز مرقد آدم بن اسحاق بن آدم – برادرزاده زکریا قرار گرفته است و بعدها بسیاری از عالمان و شهیدان در جوار آنان دفن شدند.
فرجام آسمانی
زکریا بن آدم قبل از وفات خویش، حسن بن محمد بن عمران اشعری را وصی خود گردانید و امور وکالت را به وی واگذار کرد. پس از رحلت زکریا، محمد بن اسحاق بن عبدالله اشعری، ضمن نامه ای به امام جواد علیه السلام، خبر رحلت زکریا و نیز موضوع جانشین زکریا را به اطلاع وی رسانده، نظر امام جواد علیه السلام را در این باره جویا شد.
امام جواد علیه السلام در نامه ای خطاب به محمد بن اسحاق چنین فرمود: «مطالبی را درباره زکریا اشعری که به رحمت الهی پیوسته است یادآوری کرده ای. سلام و رحمت خداوند بر او باد روزی که به دنیا آمد و روزی که از این دنیا رخت بربست و روزی که مبعوث خواهد شد. او روزهای زندگی خود را در حالی سپری کرد که حق را می شناخت و آن را بر زبان جاری می کرد و همواره خدا را یاد می کرد. او در راه خدا شکیبا بود و آن چه را خدا و رسولش دوست داشتند، انجام می داد. خداوند او را بیامرزد. در حالی از دنیا رفت که ایمانش پابرجا بود و هرگز عهد و پیمان را نشکست. خداوند پاداش نیت او را بدهد و او به بهترین آرزوهایش برساند. تو درباره شخصی (حسن بن محمد) که به او وصیت شده از من سؤال کرده ای، ما او را بهتر از خود شما می شناسیم. (زکریا در انتخاب وی اشتباهی نکرده و او مورد تأیید ماست)».[۴۱]