- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 8 دقیقه
- توسط : کارشناس محتوایی شماره سه
- 0 نظر
حضرت یونس فرزند متی که لقب او «ذوالنون» (صاحب ماهی) است و این لقب به خاطر آن است که سرگذشت او با داستان ماهی چنان که خواهیم گفت، گره خورده، از پیامبران معروفی است که ظاهرا بعد از موسی و هارون قدم به عرصه وجود گذاشت. بعضی او را از اولاد «هود» و مأموریت او را هدایت باقیمانده قوم ثمود دانسته اند. سرزمین ظهور او منطقه ای از عراق به نام «نینوا» بود.
بعضی ظهور او را در حدود ۸۲۵ سال قبل از میلاد حضرت مسیح (ع) نوشته اند، و هم اکنون در نزدیکی کوفه در کنار شط، قبر معروفی است به نام «یونس». در بعضی از کتب آمده او پیغمبری از بنی اسرائیل بود که بعد از سلیمان به سوی اهل نینوا مبعوث شد.
حضرت یونس (ع) در بوته امتحان
حضرت یونس (ع) همانند سایر انبیاء، دعوت خود را از توحید و مبارزه با بت پرستی شروع کرد، و سپس با مفاسدی که در محیط رایج بود به مبارزه پرداخت. اما قوم متعصب او که چشم و گوش بسته از نیاکان خود تقلید می کردند، در برابر دعوت او تسلیم نشدند. حضرت یونس (ع) همچنان از روی دلسوزی و خیرخواهی مانند پدری مهربان آن قوم گمراه را اندرز می داد، ولی در برابر این منطق حکیمانه چیزی جز مغالطه و سفسطه از دشمنان نمی شنید. تنها گروه اندکی که شاید از دو نفر تجاوز نکردند به او ایمان آوردند.
حضرت یونس آنقدر تبلیغ کرد که تقریبا از آن مأیوس شد، در بعضی از روایات آمده است که به پیشنهاد مرد عابدی (و با ملاحظه اوضاع و احوال قوم گمراه) تصمیم گرفت به آن ها نفرین کند. این برنامه تحقق یافت و حضرت یونس به آن ها نفرین کرد، به او وحی آمد که در فلان زمان عذاب الهی نازل می شود، هنگامی که موعد عذاب نزدیک شد، حضرت یونس همراه مرد عابد از میان آن ها رفت در حالی که خشمگین بود، تا به ساحل دریا رسید در آنجا یک کشتی پر از جمعیت و بار را مشاهده کرد، و از آن ها خواهش نمود که او را نیز همراه خود ببرند.
حضرت یونس (ع) بنده فراری
فرار حضرت یونس (ع) همان است که قرآن به آن اشاره کرده، می فرماید: «إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ[۱]؛ به خاطر بیاور هنگامی را که به سوی کشتی مملو از بار و جمعیت فرار کرد.» تعبیر به «أبِقَ» به معنای فرار کردن بنده از مولای خود، در داستان حضرت یونس در قرآن کریم تعبیر عجیبی است، و نشان می دهد که ترک اولای بسیار کوچک تا چه حد در مورد پیامبران عالی مقام از سوی خداوند مورد سخت گیری و عتاب واقع می شود، تا آن جا که پیامبرش را بنده فراری می نامد!
بدون شک یونسِ پیامبر معصوم بود و هرگز مرتکب گناهی نشد، ولی بهتر این بود که باز هم تحمل به خرج می داد و تا آخرین لحظات قبل از نزول عذاب در میان قومش می ماند، شاید کسی از میان آن ها بیدار می شد. درست است که طبق بعضی از روایات چهل سال تبلیغ کرد، ولی باز بهتر بود چند روز یا چند ساعتی هم بر آن می افزود، چون چنین نکرد، تشبیه به بنده فراری شد.
سه بار قرعه به نام حضرت یونس (ع)
به هر حال حضرت یونس (ع) سوار بر کشتی شد، ماهی عظیمی بر سر راه کشتی قرار گرفت، دهان باز کرد، گویی غذایی می طلبد. سرنشینان کشتی گفتند به نظر می رسد گناهکاری در میان ما است (که باید طعمه این ماهی شود، و چاره ای جز استفاده از قرعه نیست) در اینجا قرعه افکندند؛ قرعه به نام حضرت یونس در آمد! قرعه را سه بار تکرار کردند، و هر بار به نام یونس درآمد، ناچار حضرت یونس را گرفتند و در دهان ماهی عظیم پرتاب کردند!
این مطلب نیز گفته شده که دریا طوفانی شد، و بار کشتی سنگین بود و هر لحظه خطر غرق شدن، سرنشینان کشتی را تهدید می کرد و چاره ای جز این نبود که برای سبک شدن کشتی بعضی از افراد را به دریا بیفکنند، و قرعه به نام حضرت یونس درآمد، او را به دریا انداختند، و درست همین هنگام نهنگی فرا رسید و او را در کام خود فرو برد.
اما خدایی که آتش را در دل آب، و شیشه را در کنار سنگ، سالم نگه می دارد، به این حیوان عظیم فرمان تکوینی داد که کمترین آزاری به بنده اش «یونس» نرساند، او باید یک دوران زندان بی سابقه را طی کند و متوجه ترک اولای خود شود و در مقام جبران برآید. در روایتی آمده است: «خداوند به آن ماهی وحی فرستاد که هیچ استخوانی را از او مشکن، و هیچ پیوندی را از او قطع مکن»!
حضرت یونس (ع) و تقاضای بخشش
حضرت یونس (ع) خیلی زود متوجه ماجرا شد، و با تمام وجودش رو به درگاه خدا آورد، و از ترک اولی خویش استغفار کرد، و از پیشگاه مقدسش تقاضای عفو نمود. قرآن پشیمانی و طلب مغفرت او را چنین نقل می کند: «فَنَادَىٰ فِی الظُّلُمَاتِ أَنْ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ[۲]؛ او در میان ظلمت های متراکم فریاد زد: خداوندا! معبودی جز تو نیست، منزهی تو، من از ستمکاران بودم». بر خویشتن ستم کردم و از درگاهت دور افتادم، و به عتاب و سرزنش تو که جهنم و آتش سوزانی من است گرفتار شدم.
در پاسخ به این سوال که منظور از ظلمت های متراکم چیست، باید گفت: ممکن است این تعبیر اشاره به ظلمت دریا و اعماق آب، و ظلمت شکم ماهی عظیم، و ظلمت شب، بوده باشد و روایتی که از امام باقر (ع) نقل شده آن را تأیید می کند.
به هر حال این اعتراف خالصانه و این تسبیح توأم با ندامت کار خود را کرد و همانگونه که در قرآن آمده، پروردگار می فرماید: «ما دعای او را اجابت کردیم و از غم و اندوه نجاتش دادیم و اینگونه مومنان را نجات می دهیم.»[۳] بدون شک اگر حضرت یونس در شکم ماهی چنین با خداوند راز و نیاز نمی کرد، برای همیشه در آنجا باقی می ماند و هیچ یار و یاوری نداشت. قرآن در این باره می فرماید: «اگر او از تسبیح کنندگان نبود، به یقین تا روز قیامت در شکم ماهی باقی می ماند.»[۴] و این زندان موقت تبدیل به یک زندان دائم می شد، و آن زندان دائم، مبدل به گورستان او می گشت!
ماهی عظیم در کنار ساحل خشک و بی گیاهی آمد، و به فرمان خدا لقمه ای را که بلعیده بود، بیرون افکند، اما پیدا است این زندان عجیب سلامت جسم یونس را بر هم زده بود، بنابراین بیمار و ناتوان از این زندان آزاد شد.
درست نمی دانیم حضرت یونس (ع) چه مدت در شکم ماهی بود، ولی مسلم است هر چه بود نمی توانست از عوارض آن بر کنار ماند، درست است که فرمان الهی صادر شده بود که یونس هضم و جذب بدن ماهی نشود، اما این بدان معنی نبود که آثاری از این زندان را به همراه نیاورد، لذا جمعی نوشته اند که او به صورت جوجه نوزادی ضعیف و بی بال و پر، از شکم ماهی بیرون آمد، به طوری که توان حرکت نداشت.
حضرت یونس (ع) در سایه برگ های بوته کدو
باز در اینجا لطف الهی به سراغ او آمد، چرا که بدنش بیمار و آزرده، و اندامش خسته و ناتوان بود، آفتاب ساحل او را آزار می داد، پوششی لطیف لازم بود تا بدنش در زیر آن بیارامد، قرآن در اینجا می گوید: «ما بوته کدویی بر او رویاندیم»[۵] تا در سایه برگ های پهن و مرطوب آن بیارامد.
می گویند: بوته کدو علاوه بر اینکه برگ های پهن و پر آبی دارد و می توان از آن سایبان خوبی تهیه کرد، مگس نیز بر برگ های آن نمی نشیند، و حضرت یونس به خاطر توقف در شکم ماهی پوست تنش آن قدر نازک و حساس شده بود که از نشستن حشرات بر آن رنج می برد، او اندام خود را با این بوته کدو پوشانید تا هم از سوزش آفتاب در امان باشد و هم از حشرات.
شاید خداوند می خواهد درسی را که به حضرت یونس در شکم ماهی داده است، در این مرحله تکمیل کند، او باید تابش آفتاب و حرارتش را بر پوست نازک تنش احساس کند، تا در آینده در مقام رهبری برای نجات امتش از آتش سوزان جهنم، تلاش و کوشش بیشتری به خرج دهد.
پایان قوم حضرت یونس (ع)
هنگامی که حضرت یونس (ع) با حالت خشم و غضب، قوم را رها کرد، و مقدمات خشم الهی نیز بر آن ها ظاهر شد، تکان سختی خوردند و به خود آمدند، اطراف عالم و دانشمندی را که در میان آن ها بود، گرفتند، و با رهبری او در مقام توبه برآمدند.
آن ها دسته جمعی به سوی بیابان حرکت کردند، و بین زنان و فرزندان، و حیوانات و بچه های خود، جدایی افکندند، سپس گریه سر دادند، و صدای ناله خود را بلند کردند و مخلصانه از گناهان خویش و تقصیراتی که درباره پیغمبر خدا، یونس داشتند، توبه کردند. در اینجا پرده های عذاب کنار رفت و حادثه بر کوه ها ریخت، و جمعیت مومن توبه کار، به لطف الهی نجات یافتند.
حضرت یونس (ع) بعد از این ماجرا به سراغ قومش آمد تا ببیند عذاب بر سر آن ها چه آورده است؟ هنگامی که آمد در تعجب فرو رفت که چگونه آن ها که در روز هجرتش، همه بت پرست بودند، ولی اکنون همه موحد و خداپرست شده اند؟ قرآن در اینجا می گوید: «ما او را به سوی جمعیت یکصد هزار نفری یا بیشتر فرستادیم؛ آن ها ایمان آوردند و ما تا مدت معینی آنان را از مواهب حیات و زندگی دنیا بهره مند ساختیم.»[۶]
البته ایمان اجمالی و توبه آن ها پیش از این رخ داده بود، اما ایمان تفصیلی آن ها به خدا و پیامبرش یونس و تعلیمات و دستورات او، هنگامی صورت گرفت که یونس به میان آن ها بازگشت. قابل توجه اینکه از قرآن استفاده می شود که این مأموریت مجدد به سوی همان قوم پیشین بوده است، و اینکه بعضی آن را مأموریت جدیدی به سوی قوم تازه ای دانسته اند با ظاهر قرآن سازگار نیست.
چگونه حضرت یونس (ع) در شکم ماهی زنده ماند؟
گفتیم دلیل روشنی در دست نیست که حضرت یونس چه مدتی در شکم ماهی ماند؟ چند ساعت، یا چند روز، و یا چند هفته، در بعضی از روایات نه ساعت، و بعضی سه روز، و بعضی بیشتر، و حتی تا چهل روز گفته اند، ولی مدرک مسلمی بر هیچیک از این اقوال وجود ندارد، تنها در حدیثی از امیر مومنان علی (ع) توقف یونس در شکم ماهی ۹ ساعت ذکر شده است.
بعضی از مفسران اهل سنت مدت آن را یک ساعت هم ذکر کرده اند. ولی هر چه باشد بدون شک این توقف یک امر عادی نیست، انسان نمی تواند بیش از چند دقیقه در محیطی که هوا وجود ندارد، زنده بماند، و اگر می بینیم جنین در شکم مادر، ماه ها زنده می ماند، به خاطر این است که هنوز دستگاه تنفس او به کار نیفتاده و اکسیژن لازم را تنها از طریق خون مادر دریافت می کند.
بنابراین ماجرای حضرت یونس (ع) بدون شک یک اعجاز است، و این نخستین اعجازی نیست که در قرآن با آن روبرو می شویم، همان خدایی که ابراهیم (ع) را در دل آتش سالم نگهداشت، و حضرت موسی (ع) و بنی اسرائیل را با ایجاد جاده های خشک در وسط دریا از غرقاب نجات داد، و نوح را به وسیله کشتی ساده ای از آن طوفان عظیم و گسترده رهایی بخشیده و سالم به زمین فرو آورد، همان خداوند قدرت دارد که بنده ای از بندگان خاصش را مدتی در شکم ماهی عظیمی سالم نگهدارد.
البته وجود چنین ماهی های بزرگی در گذشته و امروز مطلب عجیبی نیست، هم اکنون، ماهی های عظیمی به نام «بالن» موجود است که بیش از ۳۰ متر طول دارد و بزرگترین حیوان روی زمین است و جگر او بالغ بر یک تن می شود!
جمع بندی
پس از سال ها تلاشِ حضرت یونس (ع) در راه هدایت مردم، تنها عده کمی به وی ایمان آوردند. او که از هدایت قوم خود ناامید شده بود، آنان را نفرین کرد و پیش از موعد عذاب، از شهر خارج شد. جدایی یونس از مردم سبب شد تا مدتی درون شکم ماهی گیر بیفتد. در آنجا یونس (ع) متوجه اشتباه خود شد و از خداوند طلب مغفرت نمود. خداوند توبه حضرت یونس (ع) را پذیرفت و او به سوی قوم خود بازگشت، در حالی که قومش به خداوند ایمان آورده و بت پرستی را کنار گذاشته بودند.
پی نوشت ها
[۱] . سوره صافات، آیه ۱۴۰.
[۲]. سوره انبیاء، آیه ۸۷.
[۳] . سوره انبیاء، آیه ۸۸.
[۴] . سوره صافات، آیات ۱۴۴ـ۱۴۳.
[۵] . سوره صافات، آیه ۱۴۶.
[۶] . سوره صافات، آیه ۱۴۸ ـ ۱۴۷.
منبع اقتباس: مکارم شیرازی، ناصر، حسینی، حسین، قصه های قرآن برگرفته از تفسیر نمونه، ص ۴۰۴ـ۳۹۷، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۸۶ش.